1402/08/03
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: المقدّمة/اوامر سیزده گانه /العلامة الرابعة: تنصيص أهل اللغة - الأمر الثامن: في تعارض الأحوال
در جلسه ی قبل علامت سوم وضع (تمییز الحقیقة عن المَجاز) یعنی «إطّراد» را مورد بررّسی قرار دادیم. در این جلسه به بیان و بررّسی علامت چهارم از این مبحث خواهیم پرداخت.
اکثر فقهاء این اشکال مرحوم شیخ انصاری (ره) را پذیرفته اند.
الف) کتاب هایی که فقط مورد استعمال را بيان می کند؛ مثل «قاموس المحیط» یا «صحاح اللُّغة جوهري» و...
ب) کتاب هایی که لُغَت را ریشه یابی می کنند؛ در این نوع کتاب ها یک معنا را به عنوان معنای اصلی و حقیقی بيان مي کنند و مابقی معانی را صُوَر مختلف این معنا را می دانند. البته این جور کتاب ها نادر هستند ولی موجود هستند. مانند: کتاب لُغت «المقاییس» نوشته ی «إبن فارِس». در اين کتاب آمده: «هذه الکلمة له اصلٌ واحد أو اصلان» و بعد گفته بقیه ی معانی فروع این معنا هستند. لذا این کتاب در صدد بيان «موضوعٌ له» است نه این که بخواهد موارد استعمال را بيان کند. کتاب دیگری است به نام «اساسُ اللُغة أو اساسُ البَلاغة» نوشته ی زَمَخْشري. در زمانه ی اخیر هم مرحوم مصطفوی (ره) كتابی را در زمینه ی قرآن نوشته به نام «التحقیق في معاني الفاظ القرآن» که چنین خصوصیّتی دارد ولی فقط در مورد کلمات قرآن است.
این کلمه در قرآن موارد استعمال گوناگونی دارد که ما آن را برای نمونه به یک معنا بر می گردانیم:
در این آیه ی شریفه با اشاره ی حضرت زکریّاء (عليه السّلام)، «فأوْحی» یعنی شما نمازتان رل بخوانید.
در این آیه ی شریفه «یوحی» یعنی شياطین جنّ و انس به صورت سرّی با هم عليه انبیاء (سلام الله علیهم) صحبت می کنند.
«أوحینا» در این آیه ی شریفه یعنی افهام و الهام به شیر دادن به مادر حضرت موسی (عليهما السّلام) به فرزندش و گذاشتن فرزندش در صندوقچه و روانه کردن آن در رود نیل. لذا در اینجا اوحینا به معنای وحی تشریحی که مخصوص انبیاء (سلام الله علیهم) می باشد نیست. بلکه به معنای الهام است.
«اَوْحی» در این آیه ی شریفه یعنی هر آسمان را مُسَخَّر کردیم که به وظیفه ی خود عمل کند.
بنابراین معنای واقعی وحی، «الإفهامُ خَفيّاً» می باشد که صُوَر مختلف آن این موارد و معانی قرآنی فوق بود که عرض نمودیم.
نکته ی مربوط به درس:
در مباحث آینده که ان شاءالله بیان خواهیم کرد، در بحث «قول لُغوي» بسیاری از فُقهاء قائل هستند به این که این قول حُجّت نیست. در حالی همه ی آن در کنار استدلال خود مرتّب به کتاب لُغَت مراجعه می کنند!
این سه اصل برای ما صد در صد حُجّت است.
امّا چند صورت بعد:
زمانی که مولی کلامی را فرموده؛ مثلاً فرموده «وأسأل القَرْيَة» و ما نمی دانیم «قَرْیة» را در اهلِ قَرْيَة بُرده تا بشود مَجاز یا در اینجا کلمه ی «أهل» در تقدیر است تا بشود «إضمار».
در واقع در این پنج مورد اخیر دَه حالت در صورت دَوَران بین آن ها پیدا می کند.
زمانی که امر دائر باشد بین:
۱. مَجاز با تخصیص
۲. مَجاز با نقل
۳. مَجاز با اشتراک
۴. مَجاز با استخدام
کدام یک مُقدّم است؟
زمانی که امر دائر باشد بین:
۱. تخصیص با مَجاز و إضمار
٢. مَجاز با إضمار
٣. تخصیص با استخدام
زمانی که امر دائر باشد بین:
۱. تَجَوّز با اشتراک
۲. تَجَوّز با استخدام
زمانی که امر دائر باشد بین:
اشتراک با استخدام
کدام یک مُقدّم است؟
مرحوم میرزای قمی (ره) وجوهی را برای تقدیم یکی از این موارد نسبت به دیگری ذکر فرموده اند.
این اشکال مرحوم آخوند خراسانی (ره) حرف خوبی می باشد.
امّا تعبیر و نظر ما شاید بهتر باشد. و آن این است که «ظهور» با «ادلّه ی عقلي» درست نمی شود؛ چون این گونه ادلّه به درد مسائل عقلی می خورد. لذا ظهور، «امر عُرفي» می باشد.
ما باید در این مسأله از تبادر و صحّت حمل استفاده کنیم.