درس خارج فقه آیت الله سبحانی

97/01/05

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: فقه القرآن

بحث ما در باره «فقه القرآن» است، و بنا شد که به صورت موضوعی پیش برویم، ولذا اولین بحث ما راجع به سه مطلب است:

الف؛ وضو.ب؛ غسل.ج؛ تیمّم.

و ما در این مورد دو آیه داریم، یک آیه در سوره مائده داریم که خیلی آیه مفصّل است، یک آیه هم در سوره مبارکه نساء داریم، آیه‌ای که در سوره نساء آمده نسبت به سوره مائده کوتاه تر است، ولذا اول آیه سوره مبارکه مائده را می‌خوانیم، که در آن (سوره مائده) سه طهارت بیان شده است:

1؛ طهارت وضوئی.

2؛ طهارت غسلی.

3؛ طهارت تیممی.

و اختلاف ما با اهل سنت بیشتر در همین آیه است،‌و ما باید این آیه را محققانه و عالمانه بحث کنیم تا ببینیم در واقع مذهب شیعه با این آیه چقدر تطبیق می‌کند.

البته رسم و روش ما در تفسیر این است که نخست خودِ آیه را می‌آوریم و به نبال آن، مفردات آیه را معنی می‌کنیم، بعداً سراغ تفسیرش می‌رویم.

پس اول خودِ آیه را می‌خوانیم، بعداً مفردات آیه را معنی می‌کنیم، در مرحله سوم تفسیر آیه را بیان می‌کنیم.

«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا[1] إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيدِيكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيدِيكُمْ مِنْهُ مَا يرِيدُ اللَّهُ لِيجْعَلَ عَلَيكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يرِيدُ لِيطَهِّرَكُمْ وَلِيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »[2]

در اینجا یک سوال مطرح است و آن اینکه آیه مبارکه می‌گوید: « إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ ...» یعنی وقتی بلند شدید که نماز بخوانید، اگر من «قُمتُ إلی الصلاة » باشم دیگر نمی‌توانم وضو بگیرم، باید وضو را قبلاً بگیرم، چرا می‌فرماید: « إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ ...» این معنایش این است که اول نماز بخوانیم و سپس وضو بگیریم، جواب این اشکال چیست؟

جوابش این است که لغت عرب دو جور است، گاهی فعل را می‌گویند، از آن اراده، اراده می‌کنند، گاهی اراده می‌گویند، فعل را اراده می‌کنند، گاهی فعل می‌گویند، ولی مقصود شان اراده است، « إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ» أی إذا أَرَدتُم الصلاةَ، در لسان عرب رسم است که گاهی فعل را می‌گویند، قصد اراده می‌کنند، مانند این مبارکه:

«وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ وَلْيأْخُذُوا أَسْلِحَتَهُمْ فَإِذَا سَجَدُوا فَلْيكُونُوا مِنْ وَرَائِكُمْ وَلْتَأْتِ طَائِفَةٌ أُخْرَى لَمْ يصَلُّوا فَلْيصَلُّوا مَعَكَ وَلْيأْخُذُوا حِذْرَهُمْ وَأَسْلِحَتَهُمْ وَدَّ الَّذِينَ كَفَرُوا لَوْ تَغْفُلُونَ عَنْ أَسْلِحَتِكُمْ وَأَمْتِعَتِكُمْ فَيمِيلُونَ عَلَيكُمْ مَيلَةً وَاحِدَةً وَلَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ إِنْ كَانَ بِكُمْ أَذًى مِنْ مَطَرٍ أَوْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَنْ تَضَعُوا أَسْلِحَتَكُمْ وَخُذُوا حِذْرَكُمْ إِنَّ اللَّهَ أَعَدَّ لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا»[3] در این آیه هم که می‌فرماید: « وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ» أی أردتَ لهم الصلاة – مراد صلات خوف است- می‌فرماید مسلمانان دو دسته بشوند، یک دسته اقتدا کنند، دسته دگیر نگهبان باشند، در این آیه هم که می‌فرماید: «وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ» أی أردتَ لهم الصلاة، فعل را می‌گویند، و از آن اراده را قصد می‌کنند، گاهی عکس است، یعنی اراده می‌گویند، ولی فعل را اراده می‌کنند،‌مانند « وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ مَكَانَ زَوْجٍ وَآتَيتُمْ إِحْدَاهُنَّ قِنْطَارًا فَلَا تَأْخُذُوا مِنْهُ شَيئًا أَتَأْخُذُونَهُ بُهْتَانًا وَإِثْمًا مُبِينًا»[4] .« وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ» ‌أی استَبدَلتُم.

بنابراین، در زبان عرب، این مسئله رسم است، گاهی اراده می‌گویند و قصد فعل می‌کنند، مثل این آیه و آیه‌ای که خواندم: «وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ» مؤمنین را دو دسته کن، یکدسته پیش رو، یک دسته حارس، ، گاهی اراده می‌گویند، فعل را اراده می‌کنند. « وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ»،‌أی استَبدَلتُم، زنی قبلی را که طلاق دادی، آنچه را که به آنها دادی، از او پس نگیری.

آقایان این قاعده عربی حفظ کنید که در لغت عرب، تارتاً یطلق الإرادة و یراد منه الفعل، و تارتاً یطلق الفعل و یراد منه الإرادة.

«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيدِيكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيدِيكُمْ مِنْهُ مَا يرِيدُ اللَّهُ لِيجْعَلَ عَلَيكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يرِيدُ لِيطَهِّرَكُمْ وَلِيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »

در این آیه مبارکه باید کلمه « وجه» را معنی کنیم و هکذا مرافق را معنی کنیم و ببینیم معنای مرافق چیست؟ «إِلَى الْكَعْبَينِ» باید نگاه کنیم که «کعبین» کدام است؟ سه احتمال در معنای «کعبین» وجود دارد، «أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ» غائط را نیز باید معنی کنیم، غائط در لسان عرب به معنای « گودال» است، و قرآن کریم خیلی مؤدبانه سخن می‌گوید، غائط در زبان ما به معنای فضله انسان است، و الا در لغت قرآن به معنای گودال است، یعنی همان مستراح، چون سابقاً در مدینه در خانه مستراح نبوده، بیرون خانه گودالی بود، مردم برای رفع حاجت به آنجا می‌رفتند و الا قرآن هرگز به این سبک سخن نمی‌گوید که غائط بگوید و از آن فضله انسان را اراده کند، در مرور زمان کلمه «غائط» از معنای لغوی خود نقل شد، به معنی شرعی، « أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ» این جمله نیز خیلی تعبیر مؤدبانه است، کنایه از دخول است.

جناب شافعی می‌گوید اگر کسی و ضو داشته باشد، دست به زن بزند، وضوی او باطل می‌شود، می‌گوید دلیلش همین آیه مبارکه است، اما جناب شافعی مرد بزرگی است، باید ببیند که قرآن کلمه « لَامَسْتُمُ» را به چه معنی به کار برده، مثلا در آیه مبارکه: « وَإِنْ طَلَّقْتُمُوهُنَّ مِنْ قَبْلِ أَنْ تَمَسُّوهُنَّ...»[5] ، « لَا جُنَاحَ عَلَيكُمْ إِنْ طَلَّقْتُمُ النِّسَاءَ مَا لَمْ تَمَسُّوهُنَّ ...»[6] ، لمس و مس هردو به یک معنی است، آیا معنی مس و لمس فقط صرف دست زدن است؟ هرگز، هردو تعبیر کنایه از آمیزش جنسی است، قرآن خیلی واضح صحبت نمی‌کند، کلماتش مؤدبانه است، اخلاق را رعایت می‌کند، لمس و مس،‌کنایه از دخول است، « أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا»، فَتَيمَّمُوا،‌ أی أُقصُدُوا،‌ «یَمَّمَ یُمَمِّمُ» ‌به معنای« قَصَدَ» است، تیمم که می‌ گوییم به معنای دوم است، « فَتَيمَّمُوا صَعِيدًا طَيبًا» أقصدوا صَعِيدًا، روی زمین، چرا به زمین صعید می‌گویند؟ چون بالاترین نقطه همین روی زمین است، زیر زمین در حقیقت قعر است، رویش صعید است، «صعید» آن جای مرتفع را می‌گویند،‌ زمین مرتفعش کجاست؟

روی ‌زمین ‌است،«فَتَيمَّمُوا،‌أقصدوا صَعِيدًا طَيبًا»،یعنی نقطه بلندی که طیب است، چرا « طَيبًا» می‌گویند؟ برای روشنفکران به ما اعتراض نکنند و بگویند وقتی به خاک تیمم می‌کنید،‌خاک دارای میکروب است و میکروب وارد چشم شما می‌شود، ولذا قرآن در جواب یک چنین افرادی می‌فرماید: «صَعِيدًا طَيبًا» نه هر خاکی، خاکی که کاملاً پاک و طاهر است، « فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ» حرف «باء» در اینجا برای تبعیض است، یعنی همه صورت لازم نیست، « وَأَيدِيكُمْ مِنْهُ» – ضمیر « مِنْهُ» به صعید طیب بر می‌گردد، کلمه « مِنْهُ» می‌رساند که خاک روی دست و صورت باشد، یعنی باید دست و صورت خاک آلود باشد، پس تیمیم بر سنگ مرمر و شِن شسته باطل است - مَا يرِيدُ اللَّهُ لِيجْعَلَ عَلَيكُمْ مِنْ حَرَجٍ- خدا نمی‌خواهد شما را به زحمت بیندازد، فلذا می‌گوید اگر آب ندارید یا مریض هستید که آب برای شما ضرر دارد، تیمیم کنید - وَلَكِنْ يرِيدُ لِيطَهِّرَكُمْ – خدا می‌خواهد شما را پاک کند، بنابراین، در وضو باید یکنوع تطهیر باشد، بعضی ها با یک استکان وضو می‌گیرند، محل اشکال است- وَلِيتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ »، معلوم می‌شود که طهارات ثلاث، یکنوع نعمتی است که انسان باید شاکر آن باشد.

معلوم شد که آیه مورد بحث، راجع به طهارات ثلاث است، اول وضو را می‌گوید، بعداً غسل را بیان می‌کند، بعداً هم تیمم را، کیفیت ها را بیان می‌کند،‌خدا شاهد است این آیه در کوتاه ترین عبارات، یک عالم مطلب را بیان کرده است، یعنی یک عالم مطلب در این آیه است: « قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا»[7] .

بگو: «اگر انسانها و پريان (جن و انس) اتفاق کنند که همانند اين قرآن را بياورند، همانند آن را نخواهند آورد؛ هر چند يکديگر را (در اين کار) کمک کنند.

با کوتاه ترین و پاکترین جمله که درآنها ادب و اخلاق را رعایت کرده، مسئله را مطرح نموده است.

معنای لغات آیه مبارکه

1: قُمْتُمْ: أردتم القیام إلی الصلاة.

کلمه «قُمْتُمْ» را دو جور معنی کردیم و گفتیم،‌گاهی فعل می‌ گویند،از آن اراده قصد می‌کنند، در این آیه مبارکه، به همین معنی است،« قُمْتُمْ» أی أردتم، گاهی عکس است، فعل می‌گویند، اراده قصد می‌کند، « وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ» أی أرتم الصلاة، گاهی اراده می‌ گویند، فعل را اراده می‌ کنند،‌مانند « وَإِنْ أَرَدْتُمُ اسْتِبْدَالَ زَوْجٍ» أی بدلّتم زوج مکان زوج».

2: الْمَرَافِقِ: جمع مرفق است، مرفق از رِفق گرفته شده است، رِفق به معنای نرمش است، به دو نفر دوست هم که رفیق می‌گویند، چون روح شان در مقابل همدیگر نرمش دارد و همدیگر را می‌خواهند، در مقابل خشونت است، چرا می‌گویند مرفق؟ دوتا معنی کرده‌اند، من دومی را می‌گویم، گاهی می‌گویند مرفق که می‌گویند، چون انسان وقتی که می‌خواهد استراحت کند، موقع استراحت روی آرنج می‌گذارد، قهراً این سبب رفق می‌شود. مایه آرامش است، اگر آرنج نباشد، انسان سرش کجا بگذارد، چون همه جا متکا نیست، خیلی از جاها انسان وقتی می‌خواهد استراحت کند، سرش را روی آرنج می‌گذارد و استراحت می‌کند، پس مایه رفق و آرمش است.

ولی من این معنی را نمی‌پسندم، مرفق در حقیقت وسیله رفق است، اگر این مرفق نباشد، دست باز و بسته نمی‌شود، از اینکه بازو بسته می‌شود، یکنوع رفقی است، حلقه‌های مرفق سبب می‌شود که دست انسان باز و بسته بشود، از این جهت می‌گویند:« مرفق».

خلاصه اینکه: بعضی می‌گویند از آن جهت به آن مرفق می‌گویند، چون مایه رفق است عند الاستراحة، ولی من عرض می‌کنم که «مرفق» مایه رفق است عند الحرکة، اگر بخواهیم حرکت بدهیم، اگر این بود و دست انسان صاف بود،‌دیگر نمی‌توانستیم خم بشویم.

قبل الدخول فی صلب الموضوع، نوضح معنی المفرادات الّتی بحاجة إلی تفسیر، فنقول:

«قُمْتُمْ»: أردتم القیام إلی الصلاة.

الْمَرَافِقِ: جمع مرفق، و هو من الرفق بمعنی الیُسر فی الأمور، و السهولة فی التوصل إلیها، و خلافه العُنفُ، و إنّما أُطلِق علیه مفصل الذراع بالعضد «المرفق» لأنّ الإنسان یستریح فی الاتّکاء علیه- هنگامی که می‌خواهد استراحت کند، بر آن تکیه می‌کند و این مایه سهولت شده - فیقال: ارتفق الرجل، إذا اتکأ علی مرفقه فی جلوسه»[8] .

خدا رحمت کند دوست عزیز ما جناب مرحوم شیخ حسن مصطفوی را که در کتاب خودش بنام: «التحقیق فی کلمات القرآن الکریم» این معنی را انتخاب کرده است، ولی ما معنای دوم را انتخاب نموده‌ایم.

و هنا وجه آخر، و هو أنّ المرفق یُریحُ الأمر بین الذراع و العضد، حیث یُسَهِّلُ الحرکةَ فی القبض و الانبساط، و لولاه لما أمکنت الحرکة بسهولة.

 


[1] هر کجا در قرآن کریم تعبیر «یا أیها الذین آمنوا» آمده، این نشانه مدنی بودن آن آیه است، چون در سوره ‌های مکی این تعبر را نداریم، در آنجا تعبیر«یا أیها الناس» است.
[2] مائده/سوره5، آیه6.
[3] نساء/سوره4، آیه102.
[4] نساء/سوره4، آیه20.
[5] بقره/سوره2، آیه207.
[6] بقره/سوره2، آیه126.
[7] اسراء/سوره17، آیه88.
[8] التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج4، ص196.