درس خارج فقه آیت الله سبحانی

96/11/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حقوق جنین از دیدگاه اسلام

بحث ما در حقوق جنین بود، ‌کسانی که اسقاط جنین را آسان می‌شمارند، خیال می‌کنند که جنین در رحم مادر یک عضو بی ارزش در آنجاست، و حال آنکه از نظر اسلام جنین یک انسان بالقوه است و لذا انسان باید نسبت به حفظ آن کمال احتیاط را انجام بدهد، ازاین رو، من احکامی را که اسلام برای جنین قائل شده است مطرح می‌کنم، تا اطبا و پزشکان محترم نسبت به جنین اهمیت بیشتر قائل شوند.

1: اولین حکمی که وجود دارد جنبه دیه است،‌ آقایان می‌دانند که دیه جنین از بیست دینار شروع می‌شود تا هزار دینار، به این معنی که اگر نطفه‌ است و هنوز متعلق به جدار رحم است، ‌یعنی وابسته به جدار رحم است که در حال رشد می‌باشد، اگر کسی آن را اسقاط کند در صورت اثبات بیست دینار دیه اوست، اگر عقله باشد، ‌دیه‌اش چهل دینار می‌باشد و اگر مضغه است که در حقیقت گوشت است، دیه‌اش شصت دینار است و اگر استخوان پیدا کرده است،‌هشتاد دینار است، اگر گوشت روی آن روییده، دیه‌اش صد دینار می‌باشد، و اگر روح در آن دمیده شد،‌ چنانچه دختر باشد، دیه‌اش پانصد دینار است و اگر پسر باشد هزار دینار می‌باشد.

خلاصه اینکه: اسلام برای جنین انسان این همه احترام قائل شده است، در کجای دنیا از حقوقدانان گرفته تا سایر متفکران آنها، یک چنین احترامی را برای انسان آنهم در اولین مراحلش قائل شده است.

2: حکم دومی که جنین از نظر اسلام دارد این است، اگر جنین پدرش بمیرد،‌ اما این (جنین) هنوز در رحم است، می‌فرماید اگر پدر بمیرد، باید برای این جنین سهمی را کنار بگذارند، آنهم سهم اکبر را بگذارند، اگر متولد شد «و استهلّ» یعنی صدا زد، این نشانه حیاتش است،‌ اگر پسر باشد دو سهم می‌برد و اگر دختر باشد یک سهم، حتی برای جنین هم یک فکری کرده است،‌که اگر پدرش بمیرد،‌اما وارث فعلاً‌ در رحم مادر است، نمی‌توانند حق او را نادیده بگیرند میراث پدر را ورثه‌های موجود بین خود شان تقسیم کنند، بلکه باید سهم آن را کنار بگذارند، بلکه می‌گویند سهم اکبر را کنار بگذارند، حتی بعضی از فقها می‌گویند حتی برای او دو سهم بگذارند، یعنی دو سهم پسر بگذارند چون احتمال دارد که دو قلو باشد، اسلام تا این حد برای اهمیت قائل شده است، البته این احتیاط، احتیاط مستحب است.

3: حکم سومی که اسلام برای جنین قائل شده است،‌این مسئله است که اگر مادری حامل است و در حال حمل مرتکب جنایت شد، مثلاً کسی را کشت و محکوم به قصاص شد، اگر حامل است، نباید او را قصاص کنند، باید صبر کنند که وضع حمل بکند و بعد از وضع حمل اگر اولیای دوم خواستند می‌توانند او را قصاص کنند، برای جنین یک چنین احترامی قائل است.

4:حکم چهارم و پنجم روایاتی است برای تکمیل جنین، می‌فرماید اگر عیال شما آبستن است، مراقب باشید که از به استفاده کند، چون به فایده دارد، خیلی عجیب است، شریعتی که گاهی در عرش صحبت می‌کند و گاهی در این مرحله پایین تر می‌آید.

و باز می‌فرماید اگر زن شما آبستن است، از لُبان استفاده کنید،‌ یعنی کندر که در استحکام استخوان‌ها موثر است و مدخلیت دارد.

این عنایاتی که اسلام نسبت به جنین دارد، معلوم می‌شود که مسئله جنین،‌مسئله مهمی است که ما نباید آن را ساده بنگریم و دست به سقط آن بزنیم، چون جنین به زبان بی زبانی می‌گوید: مادر،‌ مهربان ترین فرد نسبت به من تو بودی، بدترین ظلم را هم تو به من کردی، در عالم تکوین این جنین حق دارد که چنین ناله و فریاد کند که: مادر، آنکس که برای من أرحم الراحمین باشد و بهتر از هر شخص دیگر به من خدمت کند، تو بودی و حال آنکه تو خود بدترین ظالم نسبت به من شدی.

الذی یورث الأسف أنّ الأمّ و هی الّتی یتوقّع الجنین منها قبل کلّ أحد، الرحمة و العطف، و لکن یصیر الأمر علی العکس، فصارت هی المجرمة الوحیدة علیه، فالجنین یخاطبها بصوت حزین تسمعه ملائکة السماء: یا أمّاه، ما هکذا الظن بکِ، أن تکونی أنتِ قاتلتی، بدل أن تکونی مُربّیة لی.

حکم تحدید نسل از جنبه فردی

درعین حالی که سقط جنین حرام است و تحدید نسل هم بر خلاف دستورات اسلام می‌باشد، ولی ما باید نسبت به این مسئله در دو مرحله بحث کنیم:

الف؛ ‌ مرحله فردی .ب؛ مرحله اجتماعی.

ما باید این دو مرحله را از هم جدا کنیم، چون ما یک مرحله فردی داریم و یک مرحله اجتماعی، مرحله اجتماعی آن را در جلسه آینده موردبحث و بررسی قرار می‌دهیم، الآن مرحله فردی آن را تجزیه و تحلیل می‌نماییم

مسلماً اسلام برای هر مشکلی راه حلی را در نظر گرفته است،‌ قهراً نسبت به ما نحن فیه نیز راه حلی را پیشنهاد کرده است و آن این است که گاهی موقعیت ایجاب می‌کند که زن و مرد ناچارند که برای تحدید نسل اقدام کنند، البته ناچاری هم برای خودش مراحلی دارد:

الف؛ اولاً این زن اگر پشت سر هم بچه به دنیا بیاورد، برایش یکنوع مشکل به وجود می‌آید، یعنی زن نمی‌تواند آنها را پرورش دهد، در حقیقت برای این زن شاق است که بچه‌های پشت سر آمده را تربیت کند.

ب؛ زن مریض است و لذا نمی‌تواند این حمل‌ها را پشت سر هم قبول کند.

ج؛ زن و مرد می‌خواهند در فلان کشوره خارجی درس بخوانند، یا می‌خواهند سفر تجارتی کنند یا مکه بروند (مکه سابقاً شش ماه طول می‌کشید) این زن نمی‌تواند حمل را بپذیرد، چون سفر با حمل سازگار نیست.

د, بچه شیری دارد، اگر بچه دیگر بیاورد، برای این بچه ضرر دارد.

هـ؛ اگر زن پشت سرهم بچه به دنیا بیاورد، از زیبای او کاسته می‌شود و حال ‌آنکه شوهر علاقه مند به زیبایی همسرش است، آیا اسلام برای این وجوه چاره‌ای سنجیده یا نه؟

بله، ‌دوتا راه حل دارد:

1: راه حل حرام.

2: راه حل حلال.

البته باید توجه داشته باشیم که ما مسئله را از جنبه فردی بحث می‌کنیم، مثلاً زن و مردی است که پیش یک عالم دینی می‌آید و حکم شرعی خود را بیان می‌کنند و می‌گویند: ما چه کنیم از یک طرف شما می‌گویید تحدید نسل حرام است، این شرائط خمسه‌ ماست، وقتی از پیغمبر اکرم (ص) مسئله عزل را سوال کردند و حضرت اجازه داد و فرمود اشکال ندارد، عزل این است که انسان از همان اول نگذارد که نطفه وارد رحم زن بشود، یعنی جنبه دفعی دارد نه جنبه رفعی، عزل می‌کند تا از همان ابتدای کار نطفه داخل رحم مادر نشود،‌اسلام این راه را تجویز کرده است.

قد تحیط بالأسرة ظروف قاهرة تجبر الزوجین علی اللجوء إلی تحدید النسل و منع الحمل و من هذه الظروف النماذج التالیة:

1: إنّ توالی الحمل بلا فترة استراحة أمر شاقّ علی الأمّ، فلا بأس من تنظیم الحمل بأن یجعل بین حمل و حمل آخر، فترة استراحة.

2: أن یحصل ضرر علی الزوجة فی الحمل و الولادة و یخشی علیها من ذلک، فصحتها و بقاؤها مقدّمان علی أن تحمل.

3: أن یکون الزوجان فی سفر بعید و فی مکان یخشیان فیه من حدوث الحمل أثناء السفر ثمّ الولادة، لا یجدان فیه الإمکانات اللازمة لرعایة الحمل قبل و بعد الولادة.

4: إذا کانت الزوجة لها طفل رضیع ترضعه من لبنها و تُعوِّله و ترعاه، و تخشی أن یتأثر لبنها نتیجة الحمل، أو یقلّ لبنها، فأرادت منع الحمل حینئذ.

5: ربما یکون الداعی هو بقاء جمال المرأة لدوام التمتع بها.

اسلام در یک چنین مواردی، راه حلی را ارائه کرده است.

6: اما اینکه انسان بخاطر فقر و تنگدستی بخواهد نسل تحدید کند، این جهت از نظر اسلام مردود است چون قرآن کریم می‌فرماید: « وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ»[1] .

هيچ جنبنده‌اي در زمين نيست مگر اينکه روزي او بر خداست! او قرارگاه و محل نقل و انتقالش را مي‌داند؛ همه اينها در کتاب آشکاري ثبت است! [= در لوح محفوظ ، در کتاب علم خدا.

و فی هذه الحالات ربما یسمح الشرع بأن یتخذ الزوجان أسلوباً یوصلهما إلی مطلوبهما، لکن مع مراعاة الضوابط الشرعیة، أفضلها هو العزل، و هو إراقة المنیّ خارج الفرج لئلا یحصل الحمل، و لا یعدّ ذلک قتلاً للإنسان بالقوّة، إذ منیّ الرجل وحده لیس مبدأ للإنسان ما لم یلتحم الحیوان المنویّ بالبویضة (تخمک زن) الّتی للمرأة.

روی مسلم فی صحیحه عن جابر قال: « کنّا نعزل علی عهد رسول الله ص: فبلغه ذلک، فلم ینهنا»[2]

روی الکلینی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: « سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْعَزْلِ فَقَالَ ذَاكَ إِلَى الرَّجُلِ يَصْرِفُهُ حَيْثُ شَاء»[3]

راه‌های دیگر هم وجود دارد،‌منتها مقدمات شان حرام است و آن این است که در رحم یک قوالبی را قرار می‌دهند که این قوالب، مانع از آن است که نطفه منعقد بشود، البته این مقدمات حرامی دارد، ولی فی حد نفسه اشکال ندارد. چرا؟ چون از اول نطفه منعقد نمی‌شود.

نعم تطورت طرق منع حصول الحمل منها وضع اللوالب (وضع القوالب) فی الرحم لئلا تنعقد النطفه، و منها تناول الأقراص المانعة للحمل، کلّ ذلک مشروط بأن یکون مانعاً لانعقاد النطفة، لا مزیلاً و لا قاتلا لها، و لا یوجب ضرراً علی صحّة المرأة فی المستقبل، و هذا من مسؤولیة الطبیب الذی یشرف علی استخدام هذا الأسلوب أو یقرر استخدام الدواء المعیّن.

دین مقدس اسلام که تحدید نسل را جایز نمی‌داند، اما در این شرائط، یک راه‌هایی را معین کرده است.

نعم بقی هنا أمران، ربما تلجأ إلیهما بعض الأسر

راه‌های حرام عبارتند از:

1: الإجهاز، و هو قتل الجنین فی بطن أمّه أو إنزاله، فقد أجمع الفقها علی حرمته،‌ و أنّه لا یجوز إلّا فی صورة خاصّة و هی فیما لو حکم الطبیب الثقة أنّ فی بقاء هذ الجنین خطراً علی حیاة الأمّ، فیقدّم الأرجح علی الراجح.

اما در جایی طبیب مورد اعتماد و ثقه نظر بدهد که اگر بچه در شک مادر بماند، جان مادرش در خطر است، در اینجا حیات مادر مقدم بر حیات جنین است.

2: التعقیم، و هو القضاء علی أسباب النسل، بحیث یسلب عن الزوج و الزوجة، الإیلاد، و هو أمر محرّم لأنّه تدخل فی خل الله و تنقیص له، یقول تعالی: « وَلَأُضِلَّنَّهُمْ وَلَأُمَنِّينَّهُمْ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيبَتِّكُنَّ آذَانَ الْأَنْعَامِ وَلَآمُرَنَّهُمْ فَلَيغَيرُنَّ خَلْقَ اللَّهِ وَمَنْ يتَّخِذِ الشَّيطَانَ وَلِيا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَانًا مُبِينًا »[4]

و آنها را گمراه مي‌کنم! و به آرزوها سرگرم مي‌سازم! و به آنان دستور مي‌دهم که (اعمال خرافي انجام دهند، و) گوش چهارپايان را بشکافند، و آفرينش پاک خدايي را تغيير دهند! (و فطرت توحيد را به شرک بيالايند!)» و هر کس، شيطان را به جاي خدا ولي خود برگزيند، زيان آشکاري کرده است.

فظهر من ذکرنا أنّ إیقاف النسل أو تقلیصه (کم کردن نسل) مناف لأصل ما شرّع النکاح لأجله، و لکن الشارع الحکیم رخصّ للزوجین فی محاولة جزئیة و فردیة، للحدّ من النسل نظراً لظروف، أو مصالح شخصیة، قد تکتنفهما أو تکتنف أحدهما، و أمّا الحکم العام فهذا ما ندرسه تالیاً.

یعنی اینکه از نظر جمعی و اجتماعی، حکم چیست؟ در جلسه آینده بررسی خواهیم کرد.

 


[1] هود/سوره11، آیه6.
[2] صحیح مسلم.
[3] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج20 ص149، من أبواب المتعة، ب34، ح1، ط آل البیت.
[4] نساء/سوره4، آیه119.