درس خارج فقه آیت الله سبحانی

96/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: حکم تلقیح مصنوعی

بحث ما در باره تلقیح مصنوعی است و این خودش بر دو نوع است، گاهی بین الزوجین است و گاهی خارج از بین زوجین می‌باشد، اگر تلقیح مصنوعی بین الزوجین باشد، این خودش چهار حالت دارد:

حالت اول

حالت اول را در جلسه گذشته خواندیم و گفتیم اگر مرد وزن (زوجین) هیچ نوع اشکالی ندارند، منتها مرد یکنوع ضعفی در دستگاه تناسلی‌اش وجود دارد که نمی‌ تواند نطفه خود را به رحم زن برساند، در این فرض نطفه مرد را با یک دستگاهی می‌گیرند و آن را در رحم زن قرار می‌دهند، با قطع نظر و جدا از اینکه مقدمات این کار ممکن است حرام باشد، اما خود مطلب صحیح است، زیرا در واقع نطفه، نطفه مرد است و تخمک هم تخمک زن خودش است، غایة‌ ما فی الباب گاهی این لقاح طبیعی است و گاهی این لقاح صناعی می‌باشد.

بعضی از اصحاب بحث در جلسه گذشته تذکر دادند و گفتند گاهی از اوقات ممکن است حرمت هم از بین برود، کی؟ اگر زن خودش پزشک و طبیبة باشد، یعنی اگر زن خودش آشنا به این گونه مسائل باشد و نطفه را از شوهرش بگیرد و آن را در رحم خودش قرار بدهد، حتی مقدماتش هم حرام نخواهد بود.

حالت دوم

اما حالت دوم، حالت دوم این است که هم مرد مشکل دارد و هم زن، مرد مشکل دارد، ‌به این معنی که نطفه‌اش ضعیف است ولذا نمی ‌تواند نطفه خود را به رحم زن برساند، زن هم مشکل دارد، مشکل زن این است که بین فرج و بین رحم ( قالوپ) مسدود است، یعنی آن راه مسدود است، در واقع هردو مشکل دارند، چه باید کرد؟

اگر طبیبی باشد که بتواند نطفه مرد را بگیرد و تخمک زن را هم بگیرد و آن دو را در لوله آزمایشگاهی و در خارج از رحم زن تلقیح بدهد، اول کرمک و نطفه مرد را ‌بگیرد، بعداً تخمک را از زن ‌بگیرد و آن دو را در یک لوله آزمایشگاهی تلقیح ‌بدهد، آنگاه آن را در رحم زوجه و زن قرار بدهد و در آنجا پرورش پیدا ‌کند، این حالت هم عیناً مثل حالت اولی است، یعنی هر چند لقاح، لقاح طبیعی نیست، بلکه لقاح مصنوعی است، اما نطفه خود مرد (شوهر) است، تخمک هم تخمک زن (زوجه) است، غایة ما فی الباب بجای اینکه طبیعی باشد، صناعی است، مرد مشکلی دارد که نمی‌تواند نطفه خود را به رحم زن برساند، زن هم راه رحمش مسدود است ولذا کرمک را از مرد و تخمک را از زن می‌گیرند و آن را در لوله آزمایشگاهی تلقیح می‌دهند، بعداً در رحم زن قرار می‌دهند.

اولین باری که این کار انجام گرفت، این عنوان در لغت عربی پیدا شد:«‌أطفال الأنابیب» یعنی بچه‌های آزمایشگاهی، هردو حالت اشکال ندارد، اشکال شان فقط در مقدمات شان است، اتفاقاً حضرت امام (ره) هردو صورت را در آخر کتاب شریف «تحریر الوسیله» تجویز می‌کند.

الحالة‌الثانیة: نفس الحالة لأولی، أی التلقیح بین الزوجین، و إنّما یتمّ التلقیح بأخذ منیّ الرجل و بویضة المرأة و الترکیب بینهما فی وعاء مختبریّ (لوله آزمایشگاهی) ثمّ تزرع البویضة الملقّحة فی رحم الزوجة و هذا هو الذی ظهر فی العالم بأوّل طفلة إنبوب و اتفق تسمیة من یتولد بهذه الطریقة بأطفال الأنابیب.

و إنّما یقوم الطبیب بهذا العمل لوجود مشکلة عند الزوجین، أمّا الرّجل فلعجزه عن إیصال مائه إلی الرحم، و أمّا الزوجة فلأجل انسداد قناة قالوپ عندها، فلو أغمضنا عن انکشاف العورة علی الأجنبیّ، الظاهر أنّه جائز و یکون الولد ولداً شرعیّاً و یترتّب علیه النسب و الأثر.

و بما أنّ هذا التلقیح یکون بصورة غیر طبیعیة، ربما یختلف المولود عن غیره من حیث الروحیات و الملکات، فیورث مشاکل علی الآباء و الأمّهات، لکن الضرورة سبّبت جواز ذلک.

ثمّ إنّ النسب أمر متحقق، فالأب هو الذی أخذ منه الحیمن (کرمک) و الأمّ هی صاحبة البویضة (تخمک) و هی الّتی اختضنت البویضة الملقّحة فی رحمها، و أولادهما إخوان أو أخوات.

یقول السید الأستاذ فی هذین القسمین ما هذا لفظه: « لا إشکال فی أنّ تلقیح ماء الرجل بزوجته جائز، و إن وجب الاحتراز عن حصول مقدّمات محرّمة، ککون الملقّح أجنبیّاً، أو التلقیح مستلزماً للنظر إلی ما لا یجوز النظر إلیه، فلو فرض أنّ النطفة خرجت بوجه محلّل و لحقّها الزوج بزوجته فحصل منها ولد، کان ولدهما، کما لو تولّد بالجماع، بل لو وقع التلقیح من ماء الرّجل بزوجته بوجه محرّم، کما لو لقّح الطبیب الأجنبیّ، أو أخرج المنیّ بوجه محرّم، کان الولد ولدهما، و إن أثما بارتکاب الحرام»[1]

در هر حال هرچند مقدمات مسئله اشکال دارد، اما فرزندی که از این طریق به عمل می‌آید، فرزند شرعی است و هیچ مشکلی ندارد.

حالت سوم

حالت سوم این است که مرد برای خود دوتا زن دارد، یکی از زنانش از نظر آبستن شدن هیچ مشکلی ندارد، اما زن دیگرش از نظر آبستن شدن مشکل دارد، یعنی تخمک دارد، اما بچه را نگه نمی‌دارد، سقط می‌کند، فرض کنید شخصی بنام: « زید» دو همسر دارد، یکی بنام هند و دیگری بنام زینب، زینب به تمام معنی کمال آبستن شدن را دارد، اما هند هر چند بویضة را دارد، منتها بچه را در رحم نگه نمی‌دارد، در اینجا منی مرد (زید) را می‌ گیرند و تخمک زن (هند) را هم می‌گیرند، آن دو را در لوله آزمایشگاه‌ تلقیح می‌کنند، یعنی با هم جفت می‌کنند، بعداً آن را در رحم زینب می‌گذارند که استعداد نگه داری نطفه را دارد، اینجا از دو نظر باید بحث کنیم، ‌آیا این بچه، بچه این دو نفر است یا نه؟ منهای مقدمات حرامش، آیا این بچه‌ای که از زوجه دوم متولد می‌شود، بچه زوجه اول است یا نه؟ ثانیاً، آیا نسبت به زوجه دوم، این بچه‌،‌ بچه او هم است یا نه؟‌اما نسبت به زوجه اول جای شک نیست که بچه ‌او محسوب می‌شود، چون نطفه،‌ نطفه شوهرش است، تخمک هم مال خود زن است، منتها بعد از آنکه تلقیح شد، بجای اینکه در رحم صاحب تخمک بگذارند، در رحم زن دیگرش می گذارد. قطعاً این بچه، بچه این مرد و این زن صاحب تخمک است.

«إنمّا الإشکال» دراین است که نسبت به زوجه دیگر که این بچه در رحم او پرورش پیدا می‌کند، چطور است؟ آیا او هم مادر است یا نه؟ مادر نیست، چون اگر مادر باشد، لازم می‌آید که ولد دو مادر داشته باشد، یکی مادری که از تخمکی او به عمل آمده، دیگری هم مادری که در رحم او پرورش یافته و بزرگ شده و معقول نیست که یک بچه دارای دو مادر باشد.

منتها این بچه نسبت به این زن محرم است و نمی‌تواند با او ازدواج کند، چون یا بچه خودش است یا بچه شوهرش می‌باشد.

الحالثة الثالثة: بین الزوجه و أحدی الزوجتین

لو کان للرجل زوجتان، إحدهما فی کمال الصحّة و تقبل الحمل دون الأخری، فهی لسبب من الأسباب لا تستطیع العمل (حمل را نگه نمی‌دارد،‌ بچه در رحمش سقط می‌کند) و إن کانت قادرة علی انتاج البویضة، فعندئذ تجری عملیة التلقیح بین حیمن الزوج (حیمن، کرمک مرد) و بویضة الزوجة (بویضة، تخمک زن) غیر المستعدّة للحمل، و لمّا تمّ‌ التلقیح تودع البویضة الملقّحة فی رحم الزوجة الأخری الّتی لها کمال الاستعداد للحمل.

و هنا یکون المولود ولداً شرعیاً للزوج و لصاحبة البویضة دون المرأة الّتی نشأ فی رحمها، فلیس بینه و بین المرأة علقة نسبیّة، و مع ذلک فهو ابن زوجها من امرأة أخری.

فإن قلت: لما ذا لا تکون أمّاً للمولود مع أنّة اغتذی من دمها طوال تسعة عشر شهراً.

قلت: لازم کونها أمّاً له، کون المولود ذا أمّین عرضیین، بل المقام نظیر بذر الحبّة فی أرض الغیر فالزرع لصاحب الحبّة لا لصاحب الأرض و إن اغتذت من ترابها و مائها.

و مع ذلک فالولد محرم لها، إمّا لکونها أمّاً‌ له،‌ أو لکونه من أبناء بعلها، قال سبحانه: « أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ»[2]

حالت چهارم

حالت چهارم این است که مرد نطفه کامل دارد، اما نارسا است، زن هم نطفه کامل دارد، اما راهش مسدود است، از هر دو می‌گیرند، یعنی کرمک را از مرد و تخمک را از زن می‌گیرند، در صورت سوم، در رحم زوجه دوم قرار می‌دادند، اما در اینجا (حالت چهارم) در رحم یک زن بیگانه‌ای که شوهر ندارد می‌گذارند، چون اگر شوهر داشته باشد، مشکل دارد، از نظر غربی‌ها همین حالت را هم کافی می‌دانند، از نظر ما نیز کافی است. چرا؟ چون نطفه، نطفه مرد است، تخمک هم مال زنش است، منتها آن دو را به واسطه تلقیح در رحم زن بیگانه قرار داده‌اند، رحم زن بیگانه نباید مرکز مرد بیگانه باشد، از این نظر حرام است، هر چند زن دارای شوهر نیست،‌اما بالاخره نباید رحمش مرکز نطفه‌ای مرد بیگانه باشد، این کار حرام است، اما اگر این کار حرام را انجام بدهد، ولد، ولد شرعی خواهد بود، اما اینکه مقدماتش مشتمل بر حرام است، آن یک مسئله دیگر است.

ما تا اینجا توانستیم چهار حالت را شرعی کنیم

الحالة الرابعة: التلقیح بماء الزوجین فی رحم الأجنبیّة

إذا أخذت نطفة الزوج و الزوجة خارجیّاً و تمّ التلقیح بینهما فی المختبری، ثمّ تزرع النطفة الملقّحة فی رحم إمرأة أجنبیّة لیست لها زوج، فالحکم کالسابق، فالولد ولد شرعیّ للزوجین.

و أمّا المرأة الّتی حملته طیلة أشهر، فهی رحم مؤجر لا یتحقق به النسب و إن کان الإحتیاط عدم التزویج.

النوع الثانی: التلقیح الصناعی لا بین الزوجین و له حالات:

مردی عقیم است، یعنی اصلاً فاقد نطفه است، کرمک ندارد، نطفه‌اش یک مشت آب است که در آن کرمک وجود ندارد، یک زنی گرفته که تخمک دارد، زن نسبت به شوهر خود علاقه مند است و نمی‌تواند از او دست بردارد و از طرفی هم نمی‌تواند بدون بچه زندگی کند.

غربی‌ها در اینجا این مسئله را مطرح کرده‌اند و گفته‌اند چه مانع دارد که تخمک این زن را با نطفه مرد بیگانه جفت کنند، بعداً‌ در رحم خود این زن قرار دهند، که در واقع تخمک مال این زن است، کرمک مال مرد اجنبی است، آن دو را در یک لوله آزمایشگاهی تلقیح می‌کنند و سپس آن را در رحم این زن قرار می‌دهند، حقوقدانهای فرانسوی و امثال آنها گفته‌اند این شرعی است. چرا؟ چون آنها به مسئله از دیدگاه دیگر می‌ نگرند و می‌گویند ما نباید خواسته این زن را نادیده بگیریم، این زنی که خودش علاقه مند به بچه دار شدن است، از طرفی هم شوهرش قابلیت بچه دار شدن را ندارد، این نمی‌تواند طلاق بگیرد و از طرفی هم اگر بچه نداشته باشد برایش مشکل است، ولذا چه مانعی دارد تخمک این را با نطفه مرد بیگانه مزوّج کنند و در رحم این زن بگذارند؟

اما از نظر اسلام این کار جایز نیست، اگر این کار انجام بگیرد،‌ بچه‌ای که متولد می‌شود، ولد عرفی این زن است،‌حتماً باید نفقه‌اش را بدهد، محرمیت بین آنها بر قرار است و قبلاً بیان کردیم که الفاظ تابع معانی عرفیه است، اما شرعاً و از نظر اسلام این مسئله درست نیست که نطفه مرد اجنبی را در رحم زن شوهر دار قرار بدهند و در واقع این کار، حکم زنا را دارد، البته این بچه نسبت به شوهرش هیچ ارتباطی ندارد، اما نسبت به خودش، ولد عرفی شمرده می‌شود، اما ارث نمی‌برد.


[1] تحریر الوسیله، روح الله، الإمام الخمینی الموسوی، ج2، ص621، ط النجف.
[2] نور/سوره24، آیه31.