درس خارج فقه آیت الله سبحانی

96/08/01

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ربای قرضی

همان گونه که قبلً بیان گردید، ربا بر دو قسم است:

الف؛ ربای معاوضی.

ب؛ ربای قرضی.

بحث ربای معاوضی به پایان رسید و تمام شد، الآن بحث ما در ربای قرضی است، قبل از آنکه بحث ربای قرضی را شروع کنم، لازم است نکته ای را در باره ربای معاوضی متذکر شوم و آن این است: این بحث هایی که ما در باره ربای معاوضی کردیم و روایاتی را در این زمینه نقل نمودیم، بخاطر این است که در زمان رسول خدا و ائمه اهل بیت ع پول کم بود، غالباً اجناس را با یکدیگر معاوضه می کردند، اما در عصر و زمان ما، کار برد این مسأله خیلی کم است، چون اسکناس فراوان است، با بودن اسکناس نوبت به اجناس نمی رسد تا بخواهند جنس را با همجنسش معاوضه کنند، یعنی خیلی کم اتفاق می افتد.

الفصل الثالث : فی الربا القرضی

اولین بحثی که در ربای قرضی داریم، تعریف قرض است، چون ربا این است که قرض بدهیم با سود، از این ناچاریم قرض راتعریف کنیم.

تعریف قرض

قرض را چنین تعریف می کنند:« تملیک مال للآخر بالضمان بأن یکون علی عدته أدائه بنفسه أو بمثله أو قیمته».

من مال خودم راتملیک شما می کنم، منتها نه مجاناً، بلکه به این شرط که یا خودش را بر گردانی و اگر تلف کردی، مثلش را بدهی، و اگر مثلی نباشد، قمیتش را بدهی.

ربا این است که انسان در موقع قرض دادن این شرط را بکند که در هرماه فلان مبلغ را از باب فاضل یا فائز(عرب ها به فاضل، فائز می گویند، که از فوز گرفته شده است) به من بپردازی.

دیدگاه بعضی از حقوقدانان و علمای مصری در باره ربای قرضی

بعضی از علمای اهل سنت می گویند: «ربا» این نیست که انسان از همان ابتدای قرض دادن شرط کند که هر ماه فلان مبلغ را به عنوان سود بپردازد، بلکه از اول قرض را بدون سود و بدون فاضل و فائز به طرف می دهد، منتها شرط می کند سر یکماه یا سر یکسال تحویلم بده، تا یکماه (اگر تا یکماه قرض داده باشدـ) یا تا یکسال (اگر تا یکسال قرض داده باشد) مجانی است، یعنی از سود و فاضل خبری نیست، وقتی سر یکسال فرا رسید و طرف (مدیون و مقترض) نتوانست قرض خودش را بدهد، مقترض ( مدیون) به مقرض (قرض دهنده) می گوید:« زدنی فی الأجل أزیدک فی الأجر» شما به من مهلت بده، من هم در عوض به شما اضافه می دهم، می گویند ربای حرام در اسلام همین است، معنای این سخن و کلام این است که اگر از اول و آغاز قرض دادن، این شرط را بکند حرام نیست، حرام همان دومی است، برای این مدعای خود شاهد هم می آورند، مثلاً فردی که قرض گرفته بود، سر مدت نمی توانست قرضش را بپردازد، فلذا پیش داین و مقرض می آمد و می گفت: « زدنی فی الأجل أزیدک فی الأجر»، یعنی به من مهلت بده، من نیز در مقابل مبلغی را به شما می پردازم، در واقع می خواهند بگویند ربای حرام همین است، به عقیده این دسته از علمای مصری، اگر قرآن می فرماید ربا حرام، مرادش همین قسم است، و الا اگر از اول قرار و مدار بگذارند و شرط زیادی بکنند، زیادی ربا شمرده نمی شود.

جواب استاد سبحانی

البته این فکر و نظریه، فکر شاذ و نادر است، و در واقع صاحبان این عقیده می خواهند از خود یکنوع روشنفکری نشان بدهند و از این طریق آراء خود را بر قران تحمیل کنند.

اولاً، ربا اختصاص به عرب ها نداشته است، بلکه قبل از عرب ها، خدای ربا خواری یهود بودند، اصلاً خیزش گاه و خواستگاه ربا یهود است، برای آنها (یهودی ها) فرق نداشت که در اول باشد یا در آخر، یعنی فرق نداشت که از اول فاضل و زیادی را شرط کنند یا در آخر، فلذا ما نمی توانیم آیات قران را حمل بر آن ربایی که در میان عرب ها مرسوم بوده، بر فرض هم که عرب ربایش همان بوده باشد، اما آیه قران ناظر به ربای عرب نیست، بلکه ناظر به ربای جهانی است، و پایه گذار ربا یهود است، قران می فرماید آنها ربا می خوردند و حال آنکه از آن نهی شده بودند.

ثانیا، یعنی علاوه بر آنچه گفته شد، خدا برکت بدهد به اطلاقات آیات، از نظر اطلاقات فرق نمی کند که اول باشد یا در آخر(یعنی فرق نمی کند که از اول فاضل و زیادی را شرط کنند یا در آخر شرط کنند)، بلکه اول اولویت دارد، یعنی در جایی که یکسال بدون سود می دهد، سر سال اگر نتوانست ربا می گیرد، آن حرام باشد، اینکه از اول شرط زیادی می کند، به طریق اولی حرام می شود.

در هر صورت، این فکری که بعضی از حقوقدان ها و علمای مصری در کتاب های خود آورده اند، از چند جهت پایه صحیحی ندارد.

اولاً؛ عرض کردیم که ربا حکم عالمی و جهانی است و اختصاص به جهان عرب نداشته است، و در ربای جهانی منحصر به آن فرد نیست، بلکه فرد دیگر هم است.

ثانیاً؛ عرض کردیم که یهود تابع عرب نبوده، بلکه خود شان مستقل بودند و به عرب اصلاً توجه نمی کردند.

ثالثاً؛ اطلاقات هردو قسم را در بر می گیرد، یعنی چه از اول قرض دادن شرط زیادی کنند و چه در موقع رسیدن مدت، شرط زیادی نمایند و مدت قرض را تمدید کنند .

 

علت حرمت ربا در اسلام

ممکن است کسی بپرسد که چرا دراسلام ربا حرام شمرده شده و چرا می گوید ربای خواری حرام است؟

پاسخش این است که چون ربا خواری ظلم است، قران می فرماید:« فلکم روءوس أموالکم، لا تظلمون و لا تظلمون» [1]

از طرف خداوند خطاب آمد که از این تاریخ به بعد ربا حرام است، بدهی را بگیرید و بقیه را صرف نظر کنید، معلوم می شود که ربا خواری یکنوع ظلم است.

چرا ربا خواری ظلم است؟

حال باید نگاه کنیم که چرا ربا خواری ظلم است، متمرکز بشویم روی این آیه شریف، چون این آیه می فرماید ربا خواری ظلم است، فقط اصل سرمایه را بگیرید و از بقیه (فاضل و سود) صرف نظر کنید،« لا تظلمون – ربا نگیرید - و لا تظلمون – اصل سرمایه را بگیرد-» ، اصل سرمایه را بگیرید، یعنی گرفتن اصل سرمایه اشکال ندارد.

فلسفة حرمة الربا (فلسفه حرمت ربا)

البته علمای اسلام و غیر اسلام در باره حرمت ربا مسائلی را مطرح کرده اند، و ما باید فلسفه حرمت ربا را درک کنیم، قهراً در این زمنیه اشکالاتی نیز وجود دارد که بعداً می آید.

1؛ الربا هادم للأسس الأخلاقیة [2]

اولین فلسفه ای که برای حرمت ربا گفته اند، این است که اخلاق جامعه را بهم می زند (الربا هادم للأسس الأخلاقیة).

توضیح مطلب: اجتماع در اسلام بر اساس اخوت و برادری استوار است، جامعه اسلامی جامعه برادرانه است « إنما الموءمنون اخوة ..»[3] پایه اجتماع اسلامی بر اساس اخوت، تعاون و تآزر استوار است، یعنی اینکه مسلمانها همدیگر را کمک کنند و دست همدیگر را در گرفتاری ها و مشکلات و شدائد بگیرند، این اساس مسأله است و این سخن چندان احتیاج به آیات و روایات هم ندارد، در حدیثی از پیغمبر اکرم ص آمده است که: « مثل المؤمن في توادّهم و تراحمهم كمثل الجسد إذا اشتكى بعضه تداعى سائره بالسهر و الحمّى‌»[4]

می فرماید جامعه اسلامی بسان یک بدن است، اگر دست شما درد کند، چشم شما نیز اشک می ریزد، و حال آنکه چشم درد نمی کند، اما چون دلت یا پایت درد می گیرد، چشمت نیز گریه می کند. چرا؟ چون بهم پیوسته اند و مجتمع واحدند، می فرماید جامعه اسلام به صورت یک بدن است، ولذا اگر یک گوشه اش درد کند، همه بدن تب می کند، چشم اشک می ریزد، چرا؟ چون بهم مربوط هستند، پس معلوم می شود که جناب سعدی آن شعر معروف خود را از این روایت گرفته است، پیغمبر اکرم ص، موضوع را بیان کرده و فرموده: « مثل المؤمن في توادّهم و تراحمهم كمثل الجسد إذا اشتكى بعضه تداعى سائره بالسهر و الحمّى‌» سعدی نیز این کلام پغمبر را در قالب شعر ارائه نموده است، او می گوید:

بنی آدم اعضای یکدیگرند *** که در آفرینش زیک گوهرند.

چو عضوی به درد آورد روزگار *** دیگر عضو ها را نماند قرار.

تو کز محنت دیگران بی غمی *** نشاید که نامت نهند آدمی

البته پیغمبر اکرم ص مومنین را گفته، سعدی بنی آدم را گفته و حق با پیغمبر اکرم ص است، چون جامعه اسلامی را ایمان بهم مربوط کرده است، بنی آدم اعضای یکدیگرند، اگر ایمان در میان آنها نباشد، یعنی اینکه یک طرف کافر باشد و طرف دیگر مسلمان، این مسأله صحیح و کافی نیست، البته سعدی شاعر بوده ولذا از یک دید و زاویه دیگر به مسأله نگاه کرده، و در سازمان ملل هم از همان شعر سعدی بهره گرفته شده است.

بنابراین، اساس اسلام در جامعه اخوت، برادری ، تعاون و کمک کردن به همدیگر است، «ربا» نقطه مقابل آن است، چون ربا خوار به شما می گوید: من به شما پول دادم و شما باید فلان مبلغ را (به عنوان فاضل و زیادی) به من بدهی، چه کار بکنی و چه کار نکنی، ضرر کنی یا نفع کنی، ولذا گاهی از اوقات عداوت تولید می کند، زیرا ربا دهنده قادر بر پرداخت نیست، گاهی خودش را می کشد و گاهی قرض دهنده را، «ربا» عداوت پرور است و ما در زندگی این مسأله را به چشم خود دیده ام که چگونه ربا عداوت پرور است.

خلاصه مطلب اینکه: ربا خواری با اخلاق اسلامی سازگار نیست، چون اخلاق اسلامی کمک کردن و ترحم کردن به دیگران است، و حال آنکه در ربا خواری مسأله ترحم، تعاطف و تعاون مطرح نیست.

الربا هادم للأسس الأخلاقیة

الإسلام ینظر إلی المجتمع بعین الأخوّة، فهی الرابطة الوحیدة التی توءلّف من الکثرات مجتمعاً واحداً له روح واحدة، و هی روح الاخوّة، و العطف و الحنان، و التعاون و التعاضد، یقول السبحانه: « إنَّما المُ<مِنونَ إِخوَةٌ »، و قال رسول الله(ص) «« مثل المؤمن في توادّهم و تراحمهم كمثل الجسد إذا اشتكى بعضه تداعى سائره بالسهر و الحمّى‌»

فعلی المجتمع الإسلامی فی ظلّ تعالیمه، القیام بالتعاون و التآزر (تأزر، به معنای کمک کردن) فی کافة مجالات الحیاة. و لکن الرّبا علی طرف النقیض من ذلک، حیث إنّ المرابی (ربا خوار) لا یهمّه إلا الربح، حتّی لا یفکّر فی فقر المقترض و عدم تمکنه من الانتفاع بما استقرض، فهو فی نهایة الأجل یطلب منه الفائز (زیادی و سود)، و هذا علی طرف النقیض من الأُسس الأخلاقیة التی دعا إلیها الإسلام، بل الشرائع عامّة بمواساة المحتاجین، و لا یتوقف الأمر فی هذا المقدار، بل یترتّب علیه غرس روح الحقد فی القلوب، و تولّد الکره و الضغینة للمرابی، و ربما یقتضی الحال إلی إرسال لعناته إلیه إلی حدّ یتعطّش إلی شرب دمه حیث یدرک بأنّ حاصل عمله یدخل فی حساب المرابی، و فی نهایة الأمر إما یُقدم المدین علی الانتحار (خودش را می کشد) و ربما لا سامح الله یقدم علی قتل المرابی.

اتفاقاً صاحب تفسیر « المنار» این مسائل را متذکر شده و تفسیر « المنار» تفسیری است که به این مسائل بیشتر می پردازد ومی گوید در عصر و زمان ما در کشور «مصر» اخلاق از بین رفته، یعنی از آن وقتی که بانک ها به وجود آمده اند و ربا خواری رواج پیدا کرده، اخلاق (که همان روح رحمت و تعاطف باشد) از بین رفته است.

و قد اعترف بذلک صاحب المنار حیث نقل عن أستاذه (استادش محمد عبده است ) أنّه قال:« و هذه بلادنا قد ضعف فیها التعاطف و التراحم و قلّ الإسعاف – کمک کردن – و التعاون منذ فشا فیها الربا»[5]

این اولین فلسفه حرمت رباست، پس اولین فلسفه حرمت ربا این شد که ربا خواری با اخلاق اسلامی سازگار نیست، اخلاق اسلامی بر اساس تعاطف، رحمت، تعاون و کمک کردن به همدیگر است.

2: المفاسد الاجتماعیة للربا

دومین فلسفه حرمت ربا این است که مفاسد اجتماعی دارد، چرا؟ اصولاً درجامعه، باید جمعیتی باشد که کارهای خیر را انجام بدهند، مثلاً مسجد بسازند، درمانگاه، بیمارستان، مدرسه، خانه بزرگسالان و امثالش بسازند، زیرا هر جامعه ای به این گونه چیز ها احتیاج دارد، یعنی هیچ جامعه و کشوری نیست که بی نیاز از اینها باشد، بالاترین جامعه سرمایه داری امریکاست، که همه اینها را نیاز دارد، این مسأله وقتی انجام می گیرد که جامعه به پول از دیده طریقیت بنگرد، یعنی پول را طریق برای خدمت به جامعه بداند، و اما اگر جامعه تربیتش این باشد که پول هدف باشد و استقلال داشته باشد، و در ربا خواری این گونه است، یعنی انسان در ربا خواری از نظر طریقیت نمی نگرد، به پول از طریق استقلال می نگرد، یعنی اینکه حجم پول بالا برود.

من در بعضی از کتاب ها خواندم که موش ها سکه های طلا یا غیر طلا را می دزدند و آنها را بهم می زنند و از صدای سکه ها خوش شان می آید، و حال آنکه موش سکه را نمی خورد، و در عین از صدای سکه خوشش می آید، ربا خوار در حقیقت می خواهد حجم نقدینه بالا برود، آدمی که به پول از دیده استقلال نگاه می کند، هرگز موفق به فداکاری و کارهای خیر نمی شود. این خودش جزو مفاسد اجتماعی حساب می شود.

در «اولی» مفسده، مفسده اخلاقی بود و آن اینکه رحم و عاطفه را از دل ها می کند و از بین می برد، ولی در دومی کار با رحم ندارد، آدم ربا خوار و جامعه ی ربا خوار موفق نمی شوند که پول خود را در طریق کار های خیر از قبیل ساختن بیمارستان ها و مساجد و امثالش مصرف کند و خرج نماید.

الربا لا یخلو من مفاسد اجتماعیة و نحن نشیر إلی جانبین منها

الأوّل: إنّ المشاریع الخیریه (پروزه ها، عرب ها می گویند مشروع،) کبناء المستشفیات و المدارس، و الجامعات و مبّرات الأیتام (دار الأیتام) ، و دور العجزه (جمع دار، خانه پیران) و المسنین، من لوازم المجتمع الصحیح، و قد حثّ الشارع علی اصطنلاع المعروف حتی أنّ أکّد علی أنّ کلّ مصطنع یستفید منه المجتمع یصل ثوابه إلی من صنع حتی بعد موته، و قال رسول الله ص: «إإذا مات الإنسان انقطع عمله إلّا من ثلاث صدقة جارية أو علم ينتفع به أو ولد صالح يدعو له‌»[6]

معلوم می شود که اگر انسان پل، درمانگاه، بیمارستان، مساجد ، مدارس و امثالش بسازد، ولو خودش بمیرد، بعد از موت هم ثوابش به او خواهد رسید، این در جایی است که جامعه به پول از دیده طریقیت بنگرد نه از نظر اصالت.

امیر المومنین (ع) در یک عبارتی می فرماید:« وَ مَنْ أَبْصَرَ بِهَا بَصَّرَتْهُ وَ مَنْ أَبْصَرَ إِلَيْهَا أَعْمَتْه‌»[7] ، یعنی هر کس به دنیا از دیده یک وسیله نگاه کند، نورانی می شود، اما اگر به دنیا به عنوان هدف نگاه کند، دنیا او را کور خواهد کرد.

فإذا کان الاتجار بالدارهم و صار النقد مقصوداً بالاستقلال، فإنّ هذا یوءدّی إلی نسیان المرابی اصطناع المعروف، حیث إنّ همّته تترکّز علی تکثیر الدرهم و الدنانیر دون صرفها فی مشروع خیریّ أو غیره، و إلی هذا أشیر فی فبعضی الروایات.

 

فقد ورد عن الإمام الرضا ع:« وَ عِلَّةُ تَحْرِيمِ الرِّبَا بِالنِّسْيَةِ لِعِلَّةِ ذَهَابِ الْمَعْرُوفِ وَ تَلَفِ الْأَمْوَالِ وَ رَغْبَةِ النَّاسِ فِي الرِّبْحِ وَ تَرْكِهِمُ الْقَرْضَ وَ الْفَرْضَ وَ صَنَائِعَ الْمَعْرُوفِ »[8]

همان گونه که عرض شد، گاهی مفاسد ربا اخلاقی است، یعنی دشمن تراش و عداوت پرور است، گاهی مفاسد ربا جنبه اقتصادی دارد، یعنی وقتی علاقه به پول زیاد شد، دیگر شخص دنبال کار های زیاد نمی رود، وقتی به پول به دیده استقلال بنگرد، دلش می خواهد نقدینگی در بانک بالا برود، بر خلاف کسی که به پول از دیده طریقیت بنگرد.

مفسده دوم ربا خواری: مفسده اجتماعی دیگر ربا این است که بطالت و بی کاری را در جامعه را پرورش می دهد، یعنی بی کاری در جامعه زیاد می شود. چرا؟ به جهت اینکه: کسانی که صاحب ثروتند، پول شان را در بانک می گذارند و یا به دست صراف می دهند، سودش را می گیرند و از سود پول خود استفاده می کنند، ولذا دیگر احتیاج پیدا نمی کنند تا سراغ کار بروند.

الثانی: أنّ الربا یورث البطانة (بی کاری) فی المجتمع، فالله سبحانه حرّم الربا من حیث إنّه یمنع الناس عن الاشتغال بالمکاسب، و ذلک لأنّ صاحب الدرهم إذا تمکّن بواسطة عقد الربا من تعصیل الدرهم الزائد نقداً أو نسیئة، خفّ علیه اکتساب وجه المعیشة، فلا یکاد یتحمل مشقة الکسب و التجارة و الصناعات الشاقّة، و ذلک یفضی إلی انقطاع منافع الخلق، و من المعلوم أنّ مصالح العالم لا تنتظم إلّا بالتجارات و الحرف و الصناعات و العمارات و إن شئت فاجعله مفسدة اقتصادیة أیضاً.

 


[1] بقره/سوره2، آیه79.
[2] أسس، جمع اساس است.
[3] حجرات/سوره49، آیه10.
[4] بحار الأنوار، محمد باقر مجلسی، ج109، ص173، ط بیروت.
[5] تفسیر المنار، سید قطب، ج3، ص109.
[6] نهج الفصاحه، ابوالقاسم پایینده، مجموعه کلمات قصار حضرت رسول، ج1، ص200.
[7] نهج البلاغه، (للصبحی صالح)، ج1، ص106.
[8] عیون أخبار الرضا ع، شیخ صدوق، ج2، ص94، ب33، ح1.