درس خارج فقه آیت الله سبحانی

95/11/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع:مضاربه

بحث ما به لطف و فضل خداوند در باره احکام وقوف و صدقات پایان پذیرفت، بحث جدیدی که برای آقایان انتخاب کردیم که شاید تا آخر سال تمام بشود، کتاب مضاربه است، علت انتخاب کتاب مضاربه، دو چیز می‌تواند باشد، یکی تقاضای بعضی از اصحاب درس، و‌ دیگر اینکه بحث مضاربه، بحث روز و بسیار مبتلا به می‌باشد، و بانک های ما مدعی هستند که کار ما، کار مضاربه‌ای است، فلذا باید اول احکام مضاربه را بخوانیم و آنگاه ببینیم که آیا بانک‌ های ما طبق آن عمل می‌کنند یا نه؟

اسلام دین جامع و کامل

عجیب این است که اسلام چهارده قرن قبل، همه نیازهای بشر را در نظر گرفته است، و آن این است که در جامعه بشری کسانی هستند که ثروت دارند، اما قدرت استفاده از ثروت شان را ندارند، پول های شان در صندوق ها یا در بانک ها ذخیره می‌کنند، اما گروهی هستند که قدرت کار و استفاده از ثروت را دارند، اما ثروت ندارند، اسلام برای اینکه این دوتا با همدیگر تعامل کنند، مضاربه را امضا کرده است، خیلی‌ها خیال کرده‌اند که شرع مقدس مضاربه را تأسیس کرده و آن را یک امر تعبدی شمرده‌اند، فلذا در مسائل آینده گیر کرده‌اند و حال آنکه مسأله مضاربه قبل از اسلام بوده، منتها اسلام آن را امضا نموده، خود بشر هم با همان عقل بشری خود درک کرده است که گاهی ثروت است، اما طرف پیره مرد یا پیره زن است یا آدمی است که توان کار کردن و فکر استفاده از ثروتش را ندارد، اگر ثروتش را راکد بگذارد و از آن استفاده نکند به ضرر خودش و به ضرر جامعه تمام می‌شود، طرف دیگر فاقد ثروت و دستش خالی است، اما قدرت استفاده از ثروت را دارد، اسلام فرموده ثروت از یکی، کار هم دیگری و ربح هم طبق قرار داد تقسیم شود.

اسلام با امضای معامله مضاربه‌ای، جلوی ربا را هم گرفته است، کسانی که ثروت دارند اگر مضاربه ندهند، ناچارند که به مردم قرض بدهند به دنبال قرض هم رباست و در هر کشوری که ربا رواج پیدا کند، آن کشور را نابود می کند. چرا؟ زیرا صاحب پول باید پیوسته سود را بگیرد، خواه طرف سود بکند یا نکند و این کار در جامعه ایجاد شکاف می‌کند ولذا اسلام برای سد باب ربا، مضاربه را امضا کرده است، که در واقع یکنوع ایجاد تعادل بین صاحب مال و عامل است، کما اینکه با تجویز متعه، جلوی زنا را گرفته: « وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَقُولُ لَوْ لَا مَا سَبَقَنِي بِهِ ابْنُ الْخَطَّابِ مَا زَنَى إِلَّا الشَّقِيُّ قَالَ وَ كَانَ ابْنُ عَبَّاسٍ يَرَى الْمُتْعَة»[1] .

با امضای مضاربه هم جلوی ربا را گرفته است.

فرق بین مضاربه، فرض و بضاعت

البته ممکن است کسی بگوید که مضاربه با ربا فرق نمی‌کند و در هردو ثروتمند و صاحب پول سود می‌برد بدون اینکه رنج و زحمت کار را بکشد، و حال آنکه بین این دوتا خیلی فرق است، در ربا وقتی مبلغ را به بدهکار می‌دهد، به او می‌گوید خواه کار بکنی یا نکنی، سود بکنی یا سود نکنی، باید این مبلغ را هر ماه به من بدهی.

اما در مضاربه می‌گوید: جناب عامل! با این پول من کار کن، اگر سود کرد، طبق قرار داد تقسیم می‌کنیم و اگر سود نکرد، باز هم پای دوتای ما باشد، اگر ضرر کرد، ضررش پای من حساب می‌شود. با وجود این فرق واضح و آشکار که بین مضاربه و رباست، آیا سزوار است که ما ربا را با مضاربه یکی بگیریم؟!

بنابراین، یکی از مصالح عالیه اسلام، تجویز مضاربه، مساقات و مزارعة است، اینها (مضاربه، مساقات و مزارعه - همانند سه بردارند، اسلام با امضای این سه تا،هم جلوی را گرفته است و هم جلوی بیکاری را.

باید توجه داشت که ما در اینجا سه عنوان داریم:

الف؛ قرض. ب؛ بضاعت. ج؛ مضاربه.

این سه عنوان در فقه ما معلوم است، قرض این است که من مبلغی را به طرف قربة إلی الله می‌دهم، سودش مال مقترض است، در مقابل قرض، بضاعت است، بضاعت عکس قرض می‌باشد، مثلاً افرادی از کار افتاده‌ای در جامعه بودند یا زنان بی سرپرست بودند که پول داشتند، ولی از پول خود نمی‌توانستند استفاده کنند، یک آدم‌های نیک صفت و خیر خواه پیدا می‌شدند و می‌گفتند پول خود را به ما بدهید تا با آن برای شما قربة إلی الله کار کنیم، یعنی همه سود مال شما باشد، به این می‌گویند: بضاعت.

مضاربه این است که طرف پول خودش را به دیگری می‌دهد تا او با این پول کار کند، ربح و سودش طبق قرار داد بین شان تقسیم بشود.

پس در قرض، همه ربح و سود (صد درصد) مال مقترض است، در بضاعت همه ربح (صد درصد) مال مالک است، کار عامل تبرّعی و قربة إلی الله می‌باشد.

در مضاربه طرفین در سود شریک‌اند، مضاربه در حقیقت یکنوع ازدواج بین ثروت و سعی و تلاش است، ثروت از یک طرف است، سعی هم از طرف دیگر که عامل باشد.

مسأله مهم

مسأله‌ای که الآن عرض می‌کنم، مسأله مهمی است، یعنی اساس و پایه است برای مسائل آینده، چون در بحث های آینده، من یک نظراتی دارم که با نظرات دیگران فرق می‌کند، کما اینکه در وقف نیز یک نظرات متفاوت با نظرات دیگران داشتیم، یکی از پایه‌های نظریات من این است که آقایان خیال کرده‌اند که مضاربه را شارع تأسیس کرده نموده است فلذا گفته‌اند اگر در شرائط و موانعش شک کردیم، باید احتیاط کنیم، و حال مضاربه از مخترعات شرع نیست، بلکه شرع آن را امضا کرده نه اینکه تأسیس کرده باشد. به چه دلیل؟

اولاً؛ دلیل اول اینکه پیامبر اکرم ص، اجیر حضرت خدیجه نبود، بلکه عامل خدیجه بود، یعنی مقام پیامبر اکرم ص فوق آن است که اجیر کسی باشد، جناب خدیجه با پیامبر اکرم ص مضاربه کرد، سود خوبی هم گیرش آمد، جنس خوبی هم از شام آورد، از پیامبر خوشش آمد و گفت چه خوب است که من با این جوان ازدواج کنم، پس پیامبر اکرم ص قبل از بعثت با حضرت خدیجه مضاربه کرده و این نشان می‌دهد که مضاربه قبل از اسلام هم در جزیرة العرب رواج داشته و از مخترعات اسلام نیست.

ثانیاً؛ جناب عباس (عموی پیامبر) ربا خوار بود، ولذا حضرت رسول ص هنگامی که مکه را فتح کرد، فرمود تمام ربا ها را زیر پا می‌گذارم، حتی ربای عمویم عباس را، ولی در عین حال همین عباس گاهی مضاربه هم می‌کرد و می‌گفت من با تو مضاربه می‌کنم به شرط اینکه سفر دریایی نکنی، بلکه سفر بیابانی کنی، شرائط را عوض می‌کرد.ما عین همین مسأله در بیع و اجاره می‌گوییم، بیع و اجاره یک امر عرفی‌اند، فلذا هر چه را عرف بگوید بیع است، ما هم می‌گوییم بیع است، مگر اینکه شرع مقدس شرط یا قیدی را اضافه کند یا مانعی را اضافه کند.

دیدگاه آیت الله خوئی و امثال ایشان

ولی نوع محشین عروه، مانند آیت الله خوئی می‌گویند مضاربه بر خلاف قاعده است و شرع مقدس آن را تأسیس کرده تا جلوی ربا و بی کاری را بگیرد. چرا می‌گویند مضاربه خلاف قاعده است؟ چون سود تابع رأس المال است، سود باید به مالک بر گردد، اما اینکه بخشی از سود به مالک بر گردد و بخش دیگر به عامل، ‌این خلاف قاعده است، سود زاییده رأس المال است، بچه شتر، مال صاحب شتر است، اینکه می‌گوییم نصف سود مال صاحب پول و نصف دیگرش مال عامل، این خلاف قاعده است.

مناقشه استاد سبحانی بر گفتار آیت الله خوئی

یلاحظ علیه: ولی این حرف درست نیست، یعنی نمی‌شود گفت که سود، تابع رأس المال است و از قبیل بچه شتر نسبت به شتر می‌ماند، یا مانند میوه درخت است نسبت به درخت، بلکه رأس المال جزء العلة و مقتضی است، و الا اگر رأس المال را در صندوق بگذاریم و درش را قفل بزنیم، نمی‌زاید، رأس المال جزء العلة است، سود مقداری مال رأس المال است و مقداری هم نتیجه سعی و تلاش عامل می‌باشد، چرا بر خلاف قاعده باشد؟!

من این مسائل را برای این مطرح می‌کنم که آقایان (فقها) خیلی در مضاربه عمل به احتیاط می‌کنند، یکی از دلایل احتیاط شان همین است که عرض شد، گاهی می‌گویند مضاربه از مخترعات شارع و یک امر تعبدی است، گاهی می‌گویند مضاربه خلاف قاعده است، زیرا ربح و سود مال رأس المال است ولذا تقسیم ربح و سود بین مالک مال و عامل، بر خلاف قاعده می‌باشد و به این جهت فکر نکرده اند که رأس المال یک نقش دارد، سعی و تلاش عامل هم نقش دیگری در تولید و به وجود آوردن سود دارد، همانطور که رأس المال مؤثر است و سعی و تلاش عامل نیز مؤثر می‌باشد.

بنابراین، تعلق ربح و سود بخشی به مالک و بخش دیگر به عامل، بر خلاف قاعده نیست بلکه بر طبق قاعده می‌باشد.

المضاربة تجارة طیّة

المضاربة تجارة طیّة مبارکة، أمضاه الإسلام لإیجاد التعاون بین أصحاب الثروات و العمّال، فصاحب المال یسعی بماله و ثروته، و العامل یسعی بعمله و کدّه، و یکون الربح بینهما حسب ما اتّفا علیه، و لیس کلّ من یملک المال یُحسن التجارة، کما لیس لکلّ من یُحسنها، رأس مال، فاحتجّ إلیها من الجانبین فصارت المضاربة ضرورة اجتماعیة ولأجل ذلک أمضاها الشارع لدفع الجاجتین- نیاز مالک و نیاز عامل - و للقضاء (کوبیدن و نابود کردن ) علی کنز الأموال فی الصنادیق – تا اموال در صندوق ها حبس نشود – و تداولها بین الناس من جانب، و اندفاع العمّال إلی مجال العمل من جانب آخر، و فی الوقت نفسه هو أفضل طریق لسدّ باب أکل الرّباء، فصاحب المال و العامل ینتفعان بعقد المضاربة من الربح الذی یستحصله العامل، فهذا ینتفع بعمله، و ذاک برأس ماله الذی هو أیضاً عمل مغضوط (فشرده)، کما أنّ ما یقوم به العامل عمل مبسط، فما ربما ینقل عن بعض المخدوعین من أنّه لا دور لرأس المال و إنّما الدّور کلّه للعمل، غفلة عن واقع المال،فإنّ صاحبه ربها ناله عن طریق العمل شیئاً فشیئاً حتّی بلغ إلی الحاجة الّتی یستعین به العامل فی تجارته، و لو عمل الناس ما فی المضاربة من الخیر و البرکة، لضربوا عن الربا صفحاً، و المضاربة هو المصداق الواضح لقول الإمام أمیر المؤمنین ع:« شَارِكُوا الَّذِي قَدْ أَقْبَلَ عَلَيْهِ الرِّزْقُ فَإِنَّهُ أَخْلَقُ لِلْغِنَى وَ أَجْدَرُ بِإِقْبَالِ الْحَظِّ»[2] . و قد کانت الجزیرة العربیة، فی أغلب المناطق ذات أرض قاحله – سر زمین خشک بود – ولم یکن للزراعة فیها نشاط بارز، و کان للتجارة هناک دور هامّ خصوصاً فی أمّ القری و أطرافها و کانت هی الشغل المهم لسکان هذه المنطقة.

از کجا می‌گویم که شغل مهم تجارت بوده؟ چون قرآن می‌فرماید: « لِإِيلَافِ قُرَيشٍ»[3] ، «إِيلَافِهِمْ رِحْلَةَ الشِّتَاءِ وَالصَّيفِ»

زمستان به یمن می‌رفتند، چون یمن گرم بود، تابستان هم به شام می‌رفتند چون سرد بود، تمام زندگی شان با تجارت می‌چرخید، در تجارت هم یا خودشان مستقیماً تجارت می‌کردند یا اینکه سرمایه خود را به دیگری به عنوان عامل می‌دادند.

قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع: « كَانَ لِلْعَبَّاسِ مَالُ مُضَارَبَةٍ فَكَانَ يَشْتَرِطُ أَنْ لَا يَرْكَبُوا بَحْراً وَ لَا يَنْزِلُوا وَادِياً فَإِنْ فَعَلْتُمْ فَأَنْتُمْ ضَامِنُونَ فَأُبْلِغَ ذَلِكَ رَسُولَ اللَّهِ ص فَأَجَازَ شَرْطَهُ عَلَيْهِم‌»[4]

و ضاربت السیّدة خدیجة – رضی الله عنها – رسول الله و ضمّت إلیه غلامه «میسر» لیخدمه فی الطریق و یعینه فی العمل، فرجع رسول الله ص من سفره إلی الشام بربح وافر، و اشتری لها أجناساً کانت الرغبة إلیها فی مکّة شدیدة، فأدّی ذلک – و ما رأت السیّدة خدیجة منه من مدیریته فائقة و أمانة محمودة – إلی الخطبة و الزواج کما هو مذکور فی التاریخ»[5] .

 


[1] بحار الانوار، محمد باقر مجلسی، ج100، ص315، ط دار الحدیث.
[2] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌19، ص13، من أبواب الشرکة، ب7، ح1، ط آل البیت.
[3] قریش/سوره106، آیه1 و 2.
[4] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌19، ص18، من أبواب کتاب المضاربة، ب1، ح12، ط آل البیت.
[5] السیرة النبویة، ابن هشام، ج1، ص199.