درس خارج فقه آیت الله سبحانی

95/06/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: احکام وقوف و صدقات

با عنایت خداوند در سال جاری احکام وقف را طبق کتاب شریف « تحریر الوسیله»‌ی حضرت امام خمینی (ره) مورد بحث قرار می‌دهیم

اما بعد

بعد أن فرغنا من تحریر القواعد الفقهیه البالغ عددها ستّة و ثمانین قاعدة، عزمنا علی دراسة أحکام الوقوف و الصدقات الّتی کثر الإبتلاء بها، کما کثر السؤال عنها، معتمدین فی ذلک علی کتاب الوقف من تحریر الوسیلة للسیّد الأستاذ الإمام الخمینی قدّس سرّه.

فنقول: قال (قدّس سرّه الشریف):

و هو تحبیس العین و تسبیل المنفعة، و فیه فضیل کثیر و ثواب جزیل، ففی الصحیح عن أبی عبد الله ع قَالَ: « لَيْسَ يَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِي حَيَاتِهِ فَهِيَ تَجْرِي بَعْدَ مَوْتِهِ وَ صَدَقَةٌ مَبْتُولَةٌ «2» لَا تُورَثُ أَوْ سُنَّةُ هُدًى يُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ أَوْ وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَه»[1]

کتاب الوقف و أخواته

فیه مطالب

مطلب اول

اولین مطلبی که ایشان مطرح می‌کند، تعریف وقف است و می‌فرماید: « و هو تحبیس العین و تسبیل المنفعة» عین راحبس کنیم، اما منفعتش را رها کنیم.

البته این تعریف از کلام پیامبر اکرم ص گرفته شده است چون در روایت نیز شبیه این تعریف آمده است، دیگران (مانند ابن سعید) نیز وقف را تعریف کرده‌اند به اینکه: « الوقف هو تحبیس الأصل و تسبیل المنفعة»

ظاهراً ین تعریف مال همه وقف است، چون وقف بر سه قسم است، وقف بر شخص، وقف بر ذرّیه، وقف بر شخص است، گاهی وقف بر جهات عامه است، مثل وقف کردن مسجد برای نماز خواندن، پل را وقف می‌کند برای عبور مردم، به اینها می‌گویند: وقف بر جهات عامه. گاهی وقف بر عناوین است، مانند وقف بر طلاب، وقف بر فقرا یا وقف بر سادات، بر همه اینها (تحبیس الأصل و تسبیل المنفعة ) صادق است و تعریف مذکور شامل همه اینها می‌شود.

بیان استاد سبحانی

به نظر من این تعریفی که ذکر شد، تعریف به لازم است، حقیقت وقف این نیست که تعریف کرده‌اند، حقیقت وقف عبارت است از:« ایقاف العین من أن یباع و یرهن، وقف این است که عین را نگه داریم و بازش داریم از اینکه فروخته یا رهن داده شود، وقف عبارت است از:« ایقاف العین و منع العین من أن یباع و یرهن»، قهراً اثرش می‌شود: «حبس العین و تسبیل المنفعة»، این تعریف، بهتر از سایر تعاریفی است که دیگران برای وقف کرده‌اند.

پس بهترین تعریف برای وقف این است که بگوییم:« هو إیقاف الشیء علی جهة، أو شخص لتدرّ المنافع عنه علیهما (تا اینکه منافع بریزد از آن شیئ، «علیها» یعنی بر آن جهت و شخص)

البته تعریف علما از وقف، تعریف حقیقی نیست بلکه تعریف به رسم است، تمام تعریف فقها، تعریف به اثر است، اثر وقف عبارت است از :« تحبیس العین و تسبیل المنفعة»، اما واقع غیر از این است، واقع وقف این است که عین در حال جریان و سیلان است، ورثه من می‌خواهند این را ببرند، واقف می‌خواهد در حال حیات خودش عین را متوقف کند، متوقف کردن واقف عین را، وقف است، وقتی عین را متوقف کرد، خود عین باقی می‌ماند، اثرش را موقوف علیهم می‌ببرند.

بنابراین؛ تنها نو آوری که ما در تعریف وقف داریم، همین است ، تعریف آقایان تعریف به اثر است، اما تعریف واقعی همان است که ما ارائه دادیم، و آن اینکه عین را متوقف کنیم، از حالت جریان و سیلان نگه داریم، البته اثرش این است که دیگران از آن منفعت ببرند.

مطلب دوم

بعضی می‌گویند: کلمه « تسبیل المنفنعة» دلالت بر قصد قربت دارد، تسبیل از سبیل است، یعنی سبیل الله، می‌خواهند از کلمه ‌«تسبیل» استفاده کنند که وقف از امور عبادی است.بنابراین، واقف باید قصد قربت کند کند. چرا؟ چون در تعریف وقف آمده «هو تسبیل المنفعة» حتی ابن حمزه تعریفی که در کتاب الوسیلة از وقف کرده، کلمه قصد قربت را آورده است و فرموده: «هو تسبیل الأصل و تسبیل المنفعة علی وجه من سبل البرّ»[2] .

در کتاب صحاح اللغة هم آمده است،« سبّل فلان ضیعته، أی جعلها فی سبیل الله تعالی، شهید هم در کتاب خودش فرموده:« الوقف هو الصدقة الجاریة»، بنابراین، برخی می‌گویند در وقف قصد قربت شرط است، ابن حمزه می‌گوید شرط است، صحاح اللغه نیز می‌گوید شرط است.

نظر استاد سبحانی

به نظر من در وقف قصد قربت شرط نیست، العرف ببابک، کسانی که خانه خود را بر اولاد شان وقف می‌کنند، اصلاً قصد قربت ندارند، خیلی از وقف ها فاقد قصد قربت است، البته اگر کسی قصد قربت کند، خیلی هم خوب است اما مقوّم وقف قصد قربت نیست، دلیلش هم همان بر وقف اولاد و ذریه است، بنابراین، وقف بر ذریه قصد قربت ندارد، قصد قربت کمال وقف است نه اینکه مقوّم وقف باشد.

مطلب سوم

اینکه می‌گویند وقف صدقه جاریه است، صدقه چیست؟ ما سه قسم صدقه داریم:

الف؛ الصدقة التملیکة، شخصی ده تومان از جیبش بیرون می‌آورد و به فقیر می‌دهد، اسم این صدقه، صدقه تملیکیه است، در صدقه تملیکیه فقیر هم «ینتفع بعینها و هم «ینتفع بمنافعها» هم از عین آن بهره می‌برد و هم از منافعش.

ب؛ یک صدقه هم داریم که فقط از منافعش بهره می‌برد، نه از عینش، مانند وقف، و اگر به وقف می‌گوییم: صدقه جاریه است، چون صدقه بر سه قسم است،« صدقة ینتفع بعینها و منافعها» چنین صدقه ای،اسمش صدقه جاریه است، یک صدقه هم داریم که:« ینتفع بمنافعها لا بعینها» نام این صدقه وقف است.

ج؛ یک صدقه سومی هم داریم که اسمش زکات است ولذا قرآن کریم می‌فرماید: « إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاءِ وَالْمَسَاكِينِ وَالْعَامِلِينَ عَلَيهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِي الرِّقَابِ وَالْغَارِمِينَ وَفِي سَبِيلِ اللَّهِ وَابْنِ السَّبِيلِ فَرِيضَةً مِنَ اللَّهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ » [3]

زکاتها مخصوص فقرا و مساکين و کارکناني است که براي (جمع آوري) آن زحمت مي‌کشند، و کساني که براي جلب محبتشان اقدام مي‌شود، و براي (آزادي) بردگان، و (اداي دين) بدهکاران، و در راه (تقويت آيين) خدا، و واماندگان در راه؛ اين، يک فريضه (مهم) الهي است؛ و خداوند دانا و حکيم است!

این هم یکنوع صدقه است، البته هر موقع صدقه بگوییم، همان صدقه تملیکیه مراد است، حتی اگر وقف را هم صدقه می‌گوییم، این در لسان پیامبر اکرم است و در کلمات امیر المؤمنان هم آمده است، بر وقف کمتر صدقه به کار برده می‌شود، البته اطلاق صدقه بر زکات، در اصطلاح حکام است، حکّام کلمه صدقه را به کار می‌برند ولذا در تاریخ آمده که:« جعل فلاناً امیراً للصدقات، یعنی أمیراً للزکوة»

آیا هبه صدقه است؟

آیا هبه هم صدقه است؟ هبه جزء صدقه نیست، بلکه یکنوع عمل محبت آمیز است، اما در صدقه جنبه دلسوزی وجود دارد فلذا ما نباید هبه را با صدقه مخلوط کنیم و آنها را به یک معنی بگیریم، هبه گاهی از عالی به دانی است، گاهی از دانی به عالی است و گاهی از متوسط به متوسط است، هبه جنبه تکریمی دارد، اما صدقه جنبه تکریمی ندارد، بلکه جنبه دلسوزی دارد.

از مجموع بحث های گذشته معلوم شد که ما پنج عنوان داریم:

صدقة تملیکیه، صدقهه جاریه مانند وقف، زکات، یعنی به زکات هم صدقه گفته شده است، هبه، هبه را نباید جزء صدقات بگیریم.

تعریف امام (ره): «و هو تحبیس العین و تسبیل المنفعة، و فیه فضیل کثیر و ثواب جزیل، ففی الصحیح عن أبی عبد الله ع قال: « لَيْسَ يَتْبَعُ الرَّجُلَ بَعْدَ مَوْتِهِ مِنَ الْأَجْرِ إِلَّا ثَلَاثُ خِصَالٍ صَدَقَةٌ أَجْرَاهَا فِي حَيَاتِهِ فَهِيَ تَجْرِي بَعْدَ مَوْتِهِ وَ صَدَقَةٌ مَبْتُولَةٌ «2» لَا تُورَثُ أَوْ سُنَّةُ هُدًى يُعْمَلُ بِهَا بَعْدَ مَوْتِهِ أَوْ وَلَدٌ صَالِحٌ يَدْعُو لَه»

من از این حدیث یک چیز دیگر نیز استفاده کردم، وهابی ها می‌ گویند هیچ وقت ثواب عمل کسی، به دیگری نمی‌رسد، مثلا اگر فرزند برای پدر قرآن بخواند، ثوابش به پدر نمی‌رسد، ما می‌گوییم این حدیث بر خلاف شماست، فرزند صالح دعا می‌کند، دعایش به پدر می‌رسد، چطور شما می‌گویید: عمل کسی، برای دیگری نوشته نمی‌شود؟ این حدیث بهترین دلیل است که عمل خیر یکی، به دیگری می‌رسد، البته غیر از این روایت،‌دهها دلیل دیگر بر بطلان عقیده وهابی داریم ، مثلا قرآن می‌فرماید: « الَّذِينَ يحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَمَنْ حَوْلَهُ يسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَيؤْمِنُونَ بِهِ وَيسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِينَ آمَنُوا رَبَّنَا وَسِعْتَ كُلَّ شَيءٍ رَحْمَةً وَعِلْمًا فَاغْفِرْ لِلَّذِينَ تَابُوا وَاتَّبَعُوا سَبِيلَكَ وَقِهِمْ عَذَابَ الْجَحِيمِ»[4] .

فرشتگاني که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن (طواف مي‌کنند) تسبيح و حمد پروردگارشان را مي‌گويند و به او ايمان دارند و براي مؤمنان استغفار مي‌کنند (و مي گويند:) پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فراگرفته است؛ پس کساني را که توبه کرده و راه تو را پيروي مي‌کنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار!

 


[1] وسائل الشيعة، شیخ حر عاملی، ج‌19، ص172، من أبواب کتاب الوقوف و الصدقات، ب1، ح2، ط آل البیت.
[2] الدلیل علی سبیل الفضیلة، ص319.
[3] توبه/سوره9، آیه60.
[4] غافر/سوره40، آیه7.