درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/08/09

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: ادله قاعده تقیه
بحث ما در جهت پنجم  است و آن این است که اگر کسی عمل عبادی خودش را بر خلاف تقیه انجام داد، آیا عمل او صحیح است یا نه؟
 مثلاً  در جایی که باید تکفیر کند  و نماز را دست بسته بخواند، دست باز خواند، نمازش صحیح است یا نه؟
 البته کلمه «تکفیر» اصطلاح ما (علمای شیعه) است، اما اهل سنت این اصطلاح را به کار نمی‌برند، بلکه می‌گویند:«  وضع ید الیمنی علی الیسری». حال  اگر مردم یک منطقه، شافعی مذهب یا حنبلی  و حنفی مذهب‌‌اند، مخصوصاً  حنبلی مذهب‌ها نسبت به  تکفیر اهمیت خاصی قائلند و آن را مستحب مؤکد در حد واجب می‌دانند، حال اگر کسی در میان اینها دست باز نماز خواند، حکم  نمازش چیست؟ یا فرض کنید درجایی است که باید غسل رجلین بکند، اما این آدم به جای غسل رجلین،‌ بر بشره مسح کرد، نمازش درست است یا نه؟
علی ای حال عمل عبادی را بر خلاف تقیه انجام داد، آیا عملش صحیح است یا نه؟
 یا فرض کنید در مسجد اموی یا در جای دیگر (که مخالفین هستند) بر مهر سجده کرد،  آیا عمل این آدم چگونه است؟
 در واقع این مسأله مورد ابتلاست، یعنی اگر کسی بر خلاف تقیه عملی را  انجام داد وعمل هم یک عمل عبادی بود که قصد قربت در آن شرط است، آیا عملش صحیح  است یا نه؟
دیدگاه شیخ انصاری
جناب شیخ انصاری بیانی دارد که از آن تفصیل استفاده می‌شود، بیان ایشان این است که اگر شرع مقدس می فرماید عمل به تقیه کن، عمل به تقیه و ایجاب تقیه،‌ملازم جزئیت شیء تقیه در نماز نیست،‌امر به تکفیر معنایش این نیست که تکفیر جزء نماز است، ‌بنابراین، اگر کسی نمازش را  مسلولاً (دست باز) بخواند، ‌نمازش صحیح است. چرا؟ چون امر به تقیه، سبب جزئیت تکفیر در نماز نیست تا بگویید این آدم اگر «لم یکفّر» عملش باطل است، ایجاب تقیه، ملازم با ایجاد جزئیت نیست که حتماً تکفیر جزء نماز بشود، روی این مبنا باید فرق قائل بشود، اگر کسی نماز مسدولاً‌بخوان، نمازش صحیح است، چرا؟ چون تکفیر جزء نماز نیست، ولو در حال تقیه، بنابراین، چیزی را ترک نکرده است، مگر اینکه حرمت از جای دیگر بیاید، مثل اینکه بر تربت سجده کند (کمن سجد علی التربة  أو مسح الرجلین، ممکن است بگوییم اینجا نمازش باطل است. چرا؟ لتعلق النهی علی العبادة، بر این عبادت نهی متعلق است، شرع مقدس در این حالت نهی نکرده است که بر تربت سجده کنی یا بر پا مسح کنی. بنابراین، مرحوم شیخ انصاری (آنگونه که من از عبارتش فهمیدم ) یفرق بین ترک التکفیر و بین السجود علی التربة و مسح الرجلین، در اولی می‌گوید ایجاب تقیه به دنبالش ایجاب جزئیت نیست، تکفیر جزء نماز نیست ولو در حال تقیه فلذا نمازش تمام و کمال است،  بر خلاف آنجا که بر تربت سجده کند یا پا ها را مسح کند، در اینجا عملش باطل است. چرا؟ هر چند عملش کامل است، ولی منهی عنه است، « لَا دِينَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَهُ ‏»[1]. این عمل منهی عنه است، قهراً عملش باطل است، این حاصل فرمایش شیخ انصاری است.
اشکال شیخ انصاری بر بیان خودش
آنگاه شیخ انصاری یک اشکالی متوجه خودش می‌کند و می‌گوید لازمه این ضابطه که شما گفتید، ضابطه کدام بود؟ در اولی گفتید ایجاب تقیه، مستلزم جزئیت نیست، از آن طرف گفتید آن دوتا باطل است. چرا؟ چون تعلّق به النهی، یعنی هر چند نمازش کامل است، بطلانش بخاطر تعلق نهی است، حال اگر کسی وضو گرفت، ولی اصلاً مسح نکرد، یعنی نه بر بشره مسح کرد و نه بر خفین، و نه غسل کرد، باید بگویید نماز این آدم صحیح است. چرا؟ اینکه غسل نکرده، چون غسل واجب نیست، مسح بر خفین نکرده، آنهم واجب نیست، از آن طرف مسح بشره هم که ممنوع است، شرع مقدس در این حالت می‌فرماید:« لا تمسح» پس نماز این آدم درست است، خلاصه اگر یک آدمی (که در میان اهل سنت است) وضو بگیرد و در وضویش اصلا قید مسح و غسل را بزند، یعنی پایش را بشوید و نه مسح بر خفین کند و نه مسح بر بشره،‌باید نمازش درست باشد. ‌چرا؟ به جهت اینکه غسل که واجب نیست، مسح بر خفین هم که واجب نیست، مسح بشره هم که منهی عنه است، پس عملش درست و صحیح می‌باشد.
 مرحوم شیخ انصاری بر خودش اشکال می‌کند و می‌گوید شما گذاشتید و گفتید ایجاب تقیه،‌ملازم با جزئیت نیست، از آن طرف هم گفتید مگر  اینکه عمل منهی عنه باشد، من اگر وضو بگیرم و اصلاً قید مسح و غسل را بزنم، یعنی هیچکدام را  انجام ندهم، نه عمل من منهی عنه است،‌غسل هم که واجب نیست، مسح هم که واجب نیست، مسح بر خفین هم که واجب نیست، پس باید این نماز من صحیح باشد.
جواب شیخ از اشکالی که بر خودش کرده است
جناب شیخ از اشکال خودش جواب می‌دهد، البته جوابی که آقایان آن را در رسائل خوانده‌اند، کجا؟ آنجا که شیخ در حجیت ظواهر روایت عبد الأعلی را مطرح می‌کند:عَن‏ عَبْدِ الْأَعْلَى مَوْلَى آلِ سَامٍ قَالَ: « قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَثَرْتُ فَانْقَطَعَ ظُفُرِي فَجَعَلْتُ عَلَى إِصْبَعِي مَرَارَةً- فَكَيْفَ أَصْنَعُ بِالْوُضُوءِ قَالَ يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى - ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ -[2]امْسَحْ عَلَيْهِ»[3]. ‌
من چه  گونه مسح بکشم، حضرت فرمود: يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى - ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ - امْسَحْ عَلَيْهِ»
جناب شیخ در شرح این روایت، یک بیانی دارد و از آن بیان در اینجا هم استفاده کرده است، آن بیان این است که حضرت می‌فرماید:
« يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» می‌گوید از کجای  کتاب الله استفاده می‌شود که:« إمسح علی المرارة»؟ می‌گوید از اینجا استفاده می‌شود، قرآن می‌فرماید: « وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ»[4]، مسح دوتا رکن دارد:
 الف؛ تماس ماسح با ممسوح. ب؛ اصل خود مسح هر چند بر بشره نباشد، بلکه بر غیر بشره باشد، « وَامْسَحُوا» در حقیقت دوتا واجب دارد، مماسة الماسح مع الممسوح که بشره باشد، دوم هم اصل مسح،‌ یعنی کشیدن ولو روی بشره نباشد، روی مراره باشد، می‌گوید « وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ » یدل علی الوجوبین، الأول تماس دست من با بشره، این ممکن نیست، اما اصل مسح،‌ یعنی کشیدن ولو روی جراب یا روی بشره، این که ممکن است، حضرت می‌فرماید: « يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ» «وامسحوا» می‌گوید ما دو واجب داریم، یکی ممکن نیست،‌ اما دیگری ممکن  است، وامسح علی المرارة، شیخ از این بیانی که در فرائد الأصول دارد،‌در جواب این اشکال استفاده کرده، اشکال این بود که اگر کسی وضو بگیرد و در وضویش اصلاً مسح  نکند نه بر خفین و نه بر بشره، می‌گوید این یک واجبی را ترک کرده  که اصل المسح باشد ولذا نمازش ناقص است.
 بنابراین، اگر می‌گوییم نمازش باطل است، بطلانش بخاطر ترک تقیه نیست بلکه بخاطر ترک جزئی از اجزاء صلات است، یکی از اجزاء صلات اصل مسح است هر چند بر بشره هم نباشد. تا اینجا بیان جناب شیخ انصاری تمام شد.
استاد سبحانی
ما بیان قبلی ایشان را قبول داریم که بین تکفیر و بین سجده بر تربت و غسل الرجلین فرق بگذاریم، در اولی بگوییم نمازش صحیح است. چرا؟ لأن إیجاب التقیة لا یسبب جزئیة التکفیر، نمازش کامل است، اما نماز دومی و سومی باطل است چرا؟ لتعلق النهی به، این بیان روی سر من، اما اشکالی که کرده، ‌جوابش درست نیست، باید جواب دیگر داد، حضرت امام وقتی که جواب شیخ انصاری را برای ما بیان  می‌کرد، می‌فرمود: دو تا واجب چیه، بلکه یک واجب بیشتر نیست و آن عبارت است از: بر بشره مسح کردن، عرف دوتا را نمی‌فهمد که ما دوتا واجب داریم، دوتا واجب کدام است؟‌ غسل البشرة و أصل المسح، ‌دوتا واجب نداریم، یک واجب بیشتر نداریم، یک واجب داریم، اصل المسح،‌آنهم که واجب نیست، چون در حال تقیه هستیم، ‌نمی‌توانیم بگوییم اصل مسح هم خودش یک مسأله‌ای است ولو روی مراره بکشد، این نیست، فذا باید یک جواب دیگر فکر کرد.
جواب استاد سبحانی
جوابش این است که اجزاء در جایی است که انسان یک عملی را بجا بیاورد، این آدم عمل  ناقصی را بجا آورده نه عمل  کامل را.
 توضیح مطلب: ‌شرع مقدس می‌فرماید اگر نتوانستد وضو بگیرید، باید تیمم کنید، اگر این آدم نه وضو گرفت و نه تیمم، نمازش باطل است. چرا؟ چون بدل را بجا نیاورده است، این آدم در اینجا که عملی را انجام می‌دهد،‌عملی را انجام نداده، بالأخره باید یک عملی را یا به عنوان اولی یا به عنوان ثانوی انجام بدهد، این آدم نه بر بشره مسح کرده که عنوان اولی باشد و نه بر خفین مسح کرده نه پاهایش را شسته،‌این عمل یک عمل ناقص است، عمل تقیه‌ای باید یک عملی باشد که سر و صورت داشته باشد، تا بتوانیم به مولا ارائه بدهیم و بگوییم این عمل ماست.
و ذلک لأنّ السجود و المسح و الحال هذه یقعان منهیاً عنهما.
ثمّ‌ إنّه ( ضمیر به شیخ انصاری بر می‌گردد) طرح سؤالاً و أجاب عنه.
شیخ بر حرف قبلی خودش یک سوالی را مطرح می کند، حرف قبلی‌اش این بود که اگر کسی تکفیر را ترک کند،‌نمازش صحیح است، اما اگر بر تربت سجده کند، نمازش باطل است، آنگاه این سوال را مطرح کرده است:
أمّا السؤال فهو: إذا کان إیجاب الشیء للتقیة لا یجعله معتبراً فی العبادة لزم الحکم بالصحة فی المثال التالی:
إذا توضّأ و ترک المسح علی الخفین و البشرة و الغسل علی البشرة معاً، وذلک أنّ المفروض عدم أخذ مسح الخفین جزءاً فی الموضوع فترکه لا یقدح فی صحّته، و من جانب آخر أنّ المسح علی البشرة سقط لأجل التقیة مع أنّه لا خلاف فی بطلان الوضوء.
أمّا الجواب: فقال إنّ بطلان الوضوء لیس لأجل ترک ما وجب بالتقیة، بل لأجل ترک جزءٍ من الوضوء، فبطلان الوضوء لیس مستنداً لترک التقیة، بل لترک ما وجب، لا لأجل التقیة.
جواب این است که در اینجا دو واجب است، بشره یک جیز است، ‌اصل المسح هم یک چیز دیگری است، شما اگر روی خفّین مسح می‌کردید،‌یک واجبی را انجام داده بودید و حال آنکه شما نه غسل  کردی و نه مسح بر بشره و نه مسح بر خفین نمودید، یک واجبی را ترک کردی.
توضیحه: أنّ الأوامر الاضطراریة علی قسمین:
1: ما یکون البدل الاضطراری جزءاً أو شرطاً للمأمور به، کما فی الأمر بالصلاة مع الطهارة الترابیة، فلو ترک البدل و أتی بالمبدل ( و الطهارة المائیة ) یکون عمله باطلاً، لأنّه ترک جزء المأمور به.
2: ما لا یکون البدل جزءاً أو شرطاً له، و هذا کالأمر بالقبض فی الصلاة و أو المسح علی الخفین فترک التقیة فی هذین الموردین لا یوجب بطلان الوضوء و الصلاة – چرا؟ چون تقیه سبب جزئیت نمی‌شود - إذ لیس القبض و لا المسح علی الخفّین من أجزاء المأمور به أو شرطه، حتّی یوجب ترکهما بطلان العمل.
و أمّا بطلان وضوء من ترک المسح علی البشرة و الخفین معاً، فلأجل قوله سبحانه: « وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَينِ»
فإنّه متضمّن حکمین:
1: المسح علی البشرة بحفظ قید مماسة الماسح للممسوح.
2: أصل المسح و إلغاء قید المماسة کما فی المسح علی الجبیرة – که اصل مسح است، اما مماسه نیست - و هذا هو الفرد المیسور ضمن ترک المسح علی الخفین فقد ترک ما هو الواجب بنفس الآیة، أعنی: الفرد المیسور- معسورش بشره بود، ‌میسورش خفین است  و این آدم هیچکدام را انجام نداده - فلا یکون البطلان مستنداً إلی التقیة، بل مستنداً إلی ترک جزء من اجزاء الصلاة. تا اینجا بیان مرحوم شیخ را تمام کردیم.
ما در مقام جواب از شیخ، عرض می‌کنیم که ما دوتا واجب نداریم که یک واجب مسح علی البشره باشد،‌دیگری هم اصل مسح باشد ولو بر خفین یا مراره باشد،‌باید حدیث عبد الأعلی معنی کرد، این بیان شیخ، بیان صحیحی نیست.[5]
 بله، امام صادق ع فرمود: « يُعْرَفُ هَذَا وَ أَشْبَاهُهُ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ»، شیخ از این راه توجیه می‌کند، یکی بشره،‌دیگری هم اصل المسح.
ولی ما می‌گوییم این آدم دوتا واجب ندارد، بلکه فقط یک واجب دارد، به بیان دیگر آقایان در قاعده میسور می‌گفتند میسور باید مصداق معسور باشد، تیمم مصداق معسور است که وضو باشد، ولی در اینجا مسح بر مرارة یا مسح بر خفین، میسور معسور نیست، اولی غسل و شستن است، دومی مسح و کشیدن است، به قول امیر المؤمنان ع مسح بر جوراب، عنیاً مثل این است که انسان بر پشت یک الاغی مسح کند،‌همان گونه که مسح کردن بر پشت الاغ، هیچ اثری ندارد،  مسح بر خفین هم هیچ اثری ندار، دو واجب نیست تا بگوییم یکی را شرع مقدس ترک کرده، یکی را ترک کرده‌ام.
أقول: ما أفاده من الضابطة من أنّ الأمر بالتقیة لا یوجب تقیّد العبادة بها إلّا إذ صارت المخالفة سبباً لتعلّق النهی بجزء العبادة، صحیح و متین.
لکن إجابته عن الإشکال الذی طرحه لیس بتام لما أفاده سیدنا الأُستاذ(قدس سره) من أنّ المسح علی الرجل و الرأس لا ینحل إلی شیئین علی نحو یکون الشیء الثانی هو المسح علی غیر البشرة. و بعبارة أُخری: المسح علی غیر البشرة لا یُعدّ فرداً میسوراً علی البشرة- که مسح بر بشره معسور است- و یدلّ علی ذلک ما روی عن أمیر المؤمنین(ع) أنّه قال:  « أَمْسَحَ عَلَى ظَهْرِ حِمَارِي أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ أَنْ أَمْسَحَ عَلَى الْخُفَّيْن‏»[6].
معلوم می‌شود که دو واجب نیست و الا امام ع نباید بفرماید: مسح بر خفین با مسح بر پشت حمار (الاغ) یکی است.
 فی روایة أُخری ِ عَنِ الصَّادِقِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: « قُلْتُ لَهُ مَا تَقُولُ فِي الْمَسْحِ عَلَى الْخُفَّيْنِ فَتَبَسَّمَ ثُمَّ قَالَ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ- وَ رَدَّ اللَّهُ كُلَّ شَيْ‏ءٍ إِلَى شَيْئِهِ وَ رَدَّ الْجِلْدَ إِلَى الْغَنَمِ فَتَرَى أَصْحَابَ الْمَسْحِ أَيْنَ يَذْهَبُ وُضُوؤُهُمْ»[7].
بنابراین، جواب شیخ، جواب کافی نیست که بگوییم واجبی را ترک کرده، ما چه جوابی دادیم؟ ما گفتیم انسان باید یک چیزی را تحویل مولی بدهد و حال آنکه شما نه بر بشره مسح کردید و نه مسح بر خفین کردید و نه غسل بر بشره نمودید، در واقع نه واجب اولی را آوردی و نه واجب ثانوی را، با این وجود چطور انتظار دارید که عمل شما صحیح باشد؟!
و الأولی أن یجاب عن الاشکال بأنّ من ترک المسح علی الخفین و فی الوقت نفسه ترک المسح علی البشرة و ترک الغسل علی البشرة فبطلان وضوءه لأجل أنّه لم یأت بالمأمور به لا بالواقعی الأوّلی (که بشره باشد ) و لا بالواقعی الثانوی (که خفین باشد) حتی یوصف بالصحة.
نعم من ترک المسح علی الخفین دون البشرة فلا فرق بینه و بین السجدة علی التربة، فجزء العبادة عندئذٍ یصیر مصداقاً للمخالفة المنهیة، و ما أُدعی من الإجماع علی البطلان فی محله إذ لا فرق بین المثالین.



[1] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج16، ص215، من أبواب الأمر و النهی، ب25، ح3، ط آل البیت.
[2] حج/سوره22، آیه78.
[3] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج1، ص464، من أبواب الوضوء، ب39، ح5، ط آل البیت.
[4] مائده/سوره5، آیه6.
[5] اصل این جواب، مال حضرت امام خمینی است که برای در بحث تقیه، تقریر فرمودند که من آن را نوشتم و الآن هم دفترش را دارم.
[6] مستدرک الوسائل، محدث نوری، ج1، ص335، من أبواب الوضوء، ب33، ح13.
[7] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج1، ص458، من أبواب الوضوء، ب38، ح4، ط آل البیت.