درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/07/07

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة التقیة

گاهی در ذهن انسان خطور می‌ کند که چرا ائمه اهل بیت ع روی کلمه تقیه زیاد تکیه می‌کنند، یکی از اشکالاتی که بر شیعه می‌گیرند، روایات تقیه‌ای است که از ائمه معصومین ع صادر شده، مانند سخن امام صادق ع: « يَا مُعَلَّى إِنَّ التَّقِيَّةَ دِينِي وَ دَيْنُ آبَائ »[1] .

خیلی بر این گونه احادیث حمله می‌کنند، البته حمله شان هم از روی غرض است چون هرچه برای آنها توضیح بدهیم دست از غرض بر نمی‌دارند و از ما قبول نمی‌کنند.

ولی اگر کسی تاریخ شیعه را مطالعه کند، در عصر ائمه ع و در عصر اموی‌ها و عباسی ها و بعداً عصر عثمانی ها، به خود حق می‌دهد که چرا ائمه اهل بیت ع روی تقیه تکیه می‌کنند، عمده این است که ما در ایران زندگی می‌کنیم و حدود پانصد سال است که مذهب رسمی در ایران، مذهب شیعه است فلذا راحت و آرام زندگی می‌کنیم، ولی همیشه این شرائط برای شیعه فراهم نبوده، ولذا افراد ناچار بودند که برای حفظ مال، جان و ناموس خود تقیه کنند، در اینجا مرحوم آیت الله سید محمد علی شهرستانی - فامیلش هبة الدین، معروف به شهرستانی است، ایشان متولد سال:1301 هجری قمری، متوفای1386 هجری قمری می‌باشد، مؤلّف کتاب «الهیئة و الإسلام» و از جمله شاگردان مرحوم شیخ محمد کاظم هروی خراسانی و ازعلمای عراق است و یک مدتی در دوران ملوکیت وزیر فرهنگ عراق بود، ایشان مردی است عالم،‌خردمند و اهل قلم و در عراق درخشید صاحب مجله المرشد،- یک بیانی در باره تقیه دارد که من آن بیان را در اینجا آورده‌ام، ‌ایشان می‌فرماید خیال نکنید که این تقیه به ضرر اهل سنت است، این تقیه در عین حالی که به نفع شیعه است، به نفع جامعه اسلامی نیز می‌باشد. چطور؟ برای اینکه وحدت کلمه بین امت اسلامی بهم نخورد، اینها تقیه می‌کنند که اقلاً وحدت کلمه محفوظ بماند، شما اگر کمی در محتوای تقیه تفکر کنید،‌ تقیه به نفع امت اسلامی است، اگر تقیه نکنند، قهراً آتش جنگ روشن می‌شود، دشمن ثالث (کفار) از این اختلاف سوء استفاده می‌کنند، ولذا اینها (شیعیان) با شما (اهل سنت) مماشات می‌ کنند که زندگی آرام باشد و خون ریزی صورت نگیرد.

من قبل از آنکه بیان آیت الله شهرستانی را بخوانم، شعر ابن الرومی را بخوانم،‌ایشان شاعر شیعی است و در یکی از اشعارش می‌گوید: همیشه اعضای بدن اهل بیت ع و اعضای بدن شیعیان اهل بیت ع مورد شکار است، یک جمیعتی که زندگی‌اش این چنین است، چاره جز تقیه ندارند:

أکلّ أوان للنبیّ محمد *** قتیل زکیّ بالدماء مضرّج

برای پیغمبرص همیشه قتیلی بود.

بنی المصطفی کم یأکل الناس شلوکم *** لبلواکم عمّا قلیل مفرّج

کلمه «شلو» به کسر شین و سکون لام، شلو به معنای اعضاست و مفعول برای یأکل می‌باشد.

لبلواکم عمّا قلیل مفرّج، «بلو» به معنای بلیه است، یعنی ‌این یک بلیه‌ای که شما دارید و ‌به وسیله امام زمان فرج پیدا می‌کند.

أبعد المکنّی بالحسین شهید کم *** تضیء مصابیح السماء فتسرج.

‌می‌گوید خیلی قریب است که بعد از حسین، چراغ‌های آسمان روشن بشود، ابن الرومی که در قرن سوم زندگی می کند، در جایی که وضعیت شیعه را در قرن سوم چنین شرح می‌دهد، شیعه چاره‌ای ندارد جز اینکه تقیه کند.

قال العلّامة السید حجّة الدین الشهرستانی: « إنّ التقیة شعار کلّ ضعیف مسلوب الحرّیة. إنّ الشیعة قد اشتهرت بالتقیة أکثر من غیرها؛ لأنّها منیت (دچار شده) باستمرار الضغط (فشار) علیها أکثر من أیة أُمّة أُخری، فکانت مسلوبة الحرّیة فی عهد الدولة الأُمویة کلّه و فی عهد العباسیین علی طوله، و فی أکثر أیّام الدولة العثمانیة، و لأجله استشعروا بشعار التقیة أکثر من أیّ قوم، و لمّا کانت الشیعة تختلف عن الطوائف المخالفة لها فی قسم مهمّ من الاعتقادات فی أُصول الدین، و فی کثیر من الأحکام الفقهیّة، و تستجلب المخالفة بالطبع رقابة و حزارة فی النفوس و قد یجرّ إلی اضطهاد أقوی الحزبین لأضعفه أو إخراج الأعزّ منهما الأذل کما یتلوه علینا التاریخ، و تصدّقه التجارب، لذلک أصبحت شیعة الأئمة من آل البیت ع مضطرة فی أکثر الأحیان إلی کتمان ما تختصّ به من عادة أو عقیدة أو فتوی أو کتاب أو غیر ذلک، تبتغی بهذا الکتمان صیانة النفس و النفیس، و المحافظة علی الوداد و الأُخوّة مع سائر إخوانهم المسلمین، لئلا تنشق عصا الطاعة، و لکی لا یحسّ الکفار بوجود اختلاف ما فی المجتمع الإسلامی فیوسع الخلاف بین الأُمة المحمّدیة.

لهذه الغایات النزیهة کانت الشیعة تستعمل التقیة و تحافظ علی وفاقها فی الظواهر مع الطوائف الأُخری، متّبعة فی ذلک سیرة الأئمّة من آل محمد ص و أحکامهم الصارمة حول وجوب التقیة من قبیل: «التقیة دینی و دین آبائی »، إذ أنّ دین الله یمشی علی سنّة التقیة لمسلوبی الحرّیة، دلّت علی ذلک آیات من القرآن العظیم.

روی عن صادق آل البیت(ع) فی الأثر الصحیح: «التقیة دینی و دین آبائی » غیر أنّ التقیة لها شروط أحکام أوضحها العلماء فی کتبهم القفقهیة»[2] .

ما از اینجا می‌فهمیم که چرا ائمه اهل بیت ع این قدر اصرار بر تقیه دارند، منتها باید توجه داشت که ائمه ع هرگز از ابو حنیفه و امثال ابو حنیفه تقیه نمی‌کردند، این کوچک کردن مقام و موقعیت ائمه است که بگوییم ائمه ع از آنها تقیه می‌کردند، امام ع در یکجا تقیه می‌کرد، یعنی در مسائلی که مربوط به خلافت بود، مانند خلافت منصور و غیر منصور، ولذا در ثبوت هلال، فرمود اگر پیش شما ثابت است من حرفی ندارم، از خلفا در مسائل خلافت تقیه می‌کردند، اما در مسائل عقاید و احکام اصلاً‌ تقیه نمی‌کردند، تقیه برای حفظ مال، جان و ناموس شیعه بوده است،‌یعنی دیدند اگر بخواهند احکام واقعیه را بگویند،‌همه شیعه صاحب یک قول بشوند، اینها شناخته می‌شوند و می‌شوند مارک دار و همه آنها را از بین می‌برند.

و الذی یرشدک إلی ما ذکرنا هو أنّ الأئمة ع عبّروا فی غیر من الروایات، عن التقیة بأنّها «جنّه المؤمن و حرزه و ترسه و حصنه»، و الجنّة هو ما یدفع به المحارب ضربات العدو.

1: روی الکلینی عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع: « قَالَ كَانَ أَبِي ع يَقُولُ وَ أَيُّ شَيْ‌ءٍ أَقَرُّ لِعَيْنِي مِنَ التَّقِيَّةِ إِنَّ التَّقِيَّةَ جُنَّةُ الْمُؤْمِن‌»[3] .

2: و روی أیضاً عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ أَبِي يَعْفُورٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع: « يَقُولُ التَّقِيَّةُ تُرْسُ الْمُؤْمِنِ وَ التَّقِيَّةُ حِرْزُ الْمُؤْمِنِ وَ لَا إِيمَانَ لِمَنْ لَا تَقِيَّةَ لَه‌»[4] .

3: و روی أیضاً َ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ: « التَّقِيَّةُ تُرْسُ اللَّهِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ »[5] .

و هذه الروایات تدلّ علی أنّ التقیة کانت سلاح المظلومین المضطهدین فی مقابل من الأسلحة الفتّاکة (پاره کننده) التی تتوارد علیهم یوماً بعد یوم، فلم یکن لهم محیص إلّا اللجوء إلیها.

4: روی الشیخ الطوسی بسنده عن الإمام الصادق ع ، قال: « لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يَلْزَمِ التَّقِيَّةَ وَ يَصُونُنَا عَنْ سَفِلَةِ الرَّعِيَّة»[6] .

فالإنسان الساقط غیر المتخلق بأخلاق القرآن و السنّة یکون جریئاً بالنسبة إلی المخالف دون أن یرعی الحدود فلذلک أمر أهل البیت ع بلزوم الأخذ بالتقیة.

اشتباه می‌کنند کسانی که تقیه را با نفاق یکی می‌گیرند و حال آنکه اگر کسی تاریخ شیعه را بخواند، می‌فهمد که همه این تقیه ها همه‌اش بجا و به مورد بوده است.

بر گردیم یک حدیثی را معنی کنیم، جناب ذو القرنین آمد جایی که جمعیتی بودند آن طرف کوه، جمعیت دیگر هم آن طرف کوه بودند (یأجوج و مأجوج)، بین اینها و آنها یک نفق بود، یعنی یک گردنه و راهی بود.

«قَالُوا يا ذَا الْقَرْنَينِ إِنَّ يأْجُوجَ وَمَأْجُوجَ مُفْسِدُونَ فِي الْأَرْضِ فَهَلْ نَجْعَلُ لَكَ خَرْجًا عَلَى أَنْ تَجْعَلَ بَينَنَا وَبَينَهُمْ سَدًّا»[7]

(آن گروه به او) گفتند: «اي ذو القرنين يأجوج و مأجوج در اين سرزمين فساد مي‌کنند؛ آيا ممکن است ما هزينه‌اي براي تو قرار دهيم، که ميان ما و آنها سدي ايجاد کني؟!»

یعنی ‌کسانی که نزد ذو القرنین بودند، گفتند: جناب! ذوالقرنین اینجا را ببند تا ما آسوده باشیم، جناب ذو القرنین،‌آتش آوردند، سرب آوردند، آهن آوردند، تمام راه به روی آنها بست،

«قَالَ مَا مَكَّنِّي فِيهِ رَبِّي خَيرٌ فَأَعِينُونِي بِقُوَّةٍ أَجْعَلْ بَينَكُمْ وَبَينَهُمْ رَدْمًا»[8] .

(ذو القرنين) گفت: «آنچه پروردگارم در اختيار من گذارده، بهتر است (از آنچه شما پيشنهاد مي‌کنيد)! مرا با نيرويي ياري دهيد، تا ميان شما و آنها سد محکمي قرار دهم!

کلمه‌ « رَدْمًا» دارد، یک حائل قرار دادند، امام صادق ع می‌فرماید تقیه در شیعه همین است، اینها را می‌گویند تفسیر به باطن، ولی ما حق نداریم که یک چنین تفسیری بکنیم، این مال امام معصوم ع است که از این آیه، یک چنین نتیجه‌ای گرفته است.

أدلة قاعدة التقیة

تقیه هم دلیل قرآنی دارد و هم دلیل روائی،

ما از قرآن کریم، چهار آیه داریم که اولین آیه‌اش این است:

1: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ وَلَكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ » [9] .

کساني که بعد از ايمان کافر شوند -بجز آنها که تحت فشار واقع شده‌اند در حالي که قلبشان آرام و با ايمان است- آري، آنها که سينه خود را براي پذيرش کفر گشوده‌اند، غضب خدا بر آنهاست؛ و عذاب عظيمي در انتظارشان!

جمله «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ » بدل از ما قبل است، یعنی از این آیه،‌ آیه دیگری است که جمله «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ » بدل از آن است، آیه قبل این است : «أِنَّمَا يفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لَا يؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَأُولَئِكَ هُمُ الْكَاذِبُونَ»[10] .

تنها کساني دروغ مي‌بندند که به آيات خدا ايمان ندارند؛ (آري،) دروغگويان واقعي آنها هستند! کاذبون چه کسانی هستند؟

«مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ»

بعضی که چندان آشنائی به ادبیات ندارند، ‌آیه را بهم زد‌ه‌اند و می‌گویند: «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ» مبتداست، جمله «إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِيمَانِ» یک جمله معترضه است، جمله « فَعَلَيهِمْ غَضَبٌ مِنَ اللَّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ » خبر مبتداست،‌یعنی خبر است برای جمله «مَنْ كَفَرَ بِاللَّهِ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِهِ».ولی این سبک تفسیر کردن،‌بازی با قرآن و آیه است، راه و تفسیر همان است که من کردم.


[1] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج16، ص210، من أبواب الأمر و النهی، ب24، ح24، ط آل البیت.
[2] أوائل المقالات، شیخ مفید، ص96-97، قسم التعلیقة.این تعلیقه و حاشیه مال مرحوم شهرستانی است که بیان شد.
[3] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج16، ص204، من أبواب الأمر و النهی، ب24، ح5، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج16، ص205، من أبواب الأمر و النهی، ب24، ح7، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج16، ص207، من أبواب الأمر و النهی، ب24، ح13، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی، ج16، ص212، من أبواب الأمر و النهی، ب24، ح28، ط آل البیت.
[7] کهف/سوره18، آیه94.
[8] کهف/سوره18، آیه95.
[9] نحل/سوره16، آیه106.
[10] نحل/سوره16، آیه105.