درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/06/31

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة لزوم العمل بالأحکام الولائیة للنبیّ و آله ع

سخن در باره قواعدی است که عمومات و اطلاقات احکام اولیه را تحدید می‌کنند، یکی از آن قواعد که عمومات و اطلاقات را تحدید می‌ کند، ولایت است، ولایت پیغمبر اکرم ص و ائمه اطهار ع است و هکذا ولایت فقیه، ولایت اینها می‌تواند ادله اولیه را مضیق کند.

مثال

همه ما معتقدیم که حضرت رسول فرمود: « النَّاسُ مُسَلَّطُونَ عَلَى أَمْوَالِهِم‌»[1] . کسی حق ندارد به اموال دیگران دست درازی کند، ولی اگر پیغمبر اسلام ص مصلحت بداند که امروز حفظ اسلام به این است که مردم مبلغی را به بیت المال بدهند تا اسباب جهاد فراهم شود، پیغمبر ص می‌فرماید هر فرد باید ده دینار بدهد، خواه طیب نفس باشد یا طیب نفس نباشد، باید بدهند، ولایت رسول اکرم طیب نفس را مقید می‌کند، طیب نفس است مگر اینکه امر ولایی باشد، امر ولایی در حقیقت آن مطلق را مقید می‌کند.

توضیح مطلب

باید دانست که پیغمبر اکرم ص دارای مناصب سه گانه است:

1؛ تفویض بیان الشریعة إلی النبیّ و آله

منصب و مقام اول رسول خدا ص بیان احکام است، یعنی احکام خدا را برای مردم بیان می‌کند.

دلیل منصب اول

دلیل مقام و منصب اول رسول اکرم ص این آیه شریفه است که می‌فرماید: « و أنزلنا إلیک الکتاب لتبیّن للناس ما نزّل إلیهم»[2] .

حضرت دراینجا کارش بیان احکام خداست، آیت الله بروجردی (ره) می‌فرمود موقعیت نبی ص دراینجا موقعیت یک فرد مسأله گو است، همان گونه که یک مسأله گو از خودش رأی و نظر ندارد و فقط توضیح المسائل مرجع را بیان می‌کند، رسول اکرم ص نیز در این مقام مبیّن و بیانگر احکام خداست و از خودش رأی ونظری ندارد.

2؛ نفوذ قضائهم ع

(ضمیر هم به همه معصومین ع بر می‌گردد)، مقام دومش این است، هنگامی که میان دو مسلمان نزاع و اختلافی رخ داد و خدمت حضرت آمدند و آن حضرت در باره آنان قضاوت کرد، رأی و قضاوت حضرت نافذ است، اگر( نعوذ بالله) کسی رأی و نظر آن حضرت را رد کند، گناهش عظیم و نشانه عدم ایمان طرف است.

دلیل منصب دوم

دلیل مقام و منصب دوم این آیه مبارکه است: « فلا وربّک لا یؤمنون حتّی...،»[3] . چون آیه کریمه رد می‌کند ایمان کسانی را که می‌گویند ما به پیغمبر اکرم ص ایمان داریم، اما قضاوتش را رد می‌کنند و نمی‌پذیرند.

در اینجا حضرت رسول ص امر و نهی دارد، منتها امر و نهیش امر و نهی قضائی است.

3؛ کونهم حکاماً سائسون

منصب و مقام سومش این است که:« أنّه سائس الأمّة»، سیاستمدار امت و مدیر جمعیت است،« سائس» مقامش بالاتر است، در اینجا مانند یک رئیس دولت که فرمانش نافذ است، پیغمبر اکرم ص هم فرمانش نافذ است، یعنی آن حضرت در این مقام سوم، حکم آن مسأله گو را ندارد که فقط بیان احکام کند یا حکم آن قاضی را ندارد که در حد معین قضاوت می‌کند، بلکه در این مقام، طبق مصلحت امت سیاستمداری دارد، مثلاً با کافران یا مسلمانان قرار داد می‌بندد، قرارداد را در صورت مصلحت بهم می‌زند و می‌شکند، سفیر می‌فرستد، نامه به کسری و قصیر می‌فرستد، مامور برای گرفتن زکات و مالیات می‌فرستد، والی و استاندار و فرماندار نصب می‌کند و ...، تمام این کار ها و اختیارات و تصرفات مال منصب سوم است نه مال دو منصب اول.

دلیل منصب سوم

دلیل منصب سوم، این آیه مبارکه است که با صراحت تمام می‌ فرماید: « و النبیّ أولی بالمؤمنین من أنفسهم» [4] ، فإذا کان أولی منهم بأنفسهم، فهو أولی منهم بأموالهم، جایی که می‌تواند در جان آنان تصرف کند، به اموال شان به طریق اولی می‌تواند تصرف نماید، این دلیل بر منصب و مقام سوم است.

إنّ للنّبی وراء هذین المنصبین منصباً ثالثاً و هو کونه حاکماً و رئیساً یباشر أُموراً تعدّ من صمیم العمل السیاسی و النشاط الحکومی، نظیر:

1: أنّه عقد بین أصحابه و بین القبائل المتواجدة فی المدینة – کالیهود و غیرهم – اتفاقیة- عرب ها به قرارداد می‌گویند: اتفاقیه - و میثاقاً یعتبر فی الحقیقة أوّل دستور للحکومة الإسلامیة.

2: أنه جهّز الجیوش و بعث السرایا إلی مختلف المناطق فی الجزیرة العربیة، و قاتل المشرکین و غزاهم، و قاتل الروم، و قام بمناورات (مانور‌ها) عسکریة لإرهاب الخصوم.

3: راسل الملوک و الأُمراء یدعوهم إلی الإنضواء تحت رایة الإسلام و الدخول تحت ظل دلته و القبول بحکومته الإلهیة، و قد جمعت تلک الرسائل فی کتاب بعنوان (( مکاتیب الرسول )).

4: بعث السفراء و المندوبین إلی الملوک و الزعماء.

5: نصب القضاة و عیّن الولاة و أوصاهم بما أوصاهم به.

6: فرض الضرائب (مالیات) فی أموال المسلمین و تجاراتهم دون أن یخسر بها أصحاب الأموال، و فی الوقت نفسه بها قوام الحکومة.

إلی غیر ذلک من الأُمور التی لا یقوم بها إلّا الإنسان السائس الحاکم و یحققها من أجل تشکیل دولة علیّة یقدر معها علی إنجاز خططه و مشاریعه.

النبی(ص) و حق التصرف فی الأموال و الأنفس

أعطی الله سبحانه للنبی ولایة التصرّف فی الأموال و الأنفس، لا برغبة شخصیة بل لمصالح عامّة، بها قوام المجتمع و سیادة الهدوء فیه، و نشر الإسلام، یقول سبحانه: « قل إن کان..»[5] .

دلیل منصب سوم

دلیل منصب سوم این آیه مبارکه است: «النبیّ أولی بالمؤمنین من أنفسهم،» وقتی بر نفس مقدم است، چطور بر نفس مقدم است؟ چون حضرت می‌فرماید به جهاد بروید و در جهاد هم کشتار وقتل و جراحت است، وقتی آن حضرت دستور جهاد داد، باید همگان اطاعت کنند ولو بلغ ما بلغ. البته خیال نشود که از روی هوا و هوس است، بلکه بخاطر مصالح اسلام و مسلمانان است، در جایی که خطر اسلام و جامعه اسلامی را تهدید می‌کند، فرد باید فدای جامعه و فدای اسلام بشود.

پس اگر بر نفس مقدم شد، بر اموال به طریق اولی مقدم خواهد شد.

 

و المراد بالأولویة، الأولویة فی التصرف فی الأموال و النفوس، أمّا الأموال فکایجاب الضرائب لأجل تعبئة الجیش (فراهم کردن سربازان)، و أمّا النفوس فکالأمر بالمشارکة فی الجهاد الذی لا یخلو عن التضحیة و الشهادة.

نعم هذه الأولویة من شؤون کونه حاکما سائساً للمسلمین، إذ الحکومة علی المجتمع لا تنفک عن هذا النوع من التصرّف، و بهذا یتبیّن أنّ ولایة النبی تحدد الإطلاقات و العمومات فی الأموال و الأنفس إذ لا یحلّ مال امرئ مسلم إلّا بطیب نفسه إلا أنّ ولایة النبی(ص) لتعبئة الجیش تکون حاکمة علی إطلاق الحدیث، قال سبحانه: « قل إن کان آبائکم و أبنائکم و إخوانکم و...،» [6] .

و یستفاد من الآیة أنّ أمر الرسول(ص) فی إدارة المجتمع یقدّم علی کلّ ما ذکر فی الآیة، و ما هذا إلّا لأجل مصالح کلیة لالرغبة شخصیة.

و لاتمام البحث نذکر شیئً من الأوامر الولائیة التی أمر بها النبی(ص).

پرسش

ممکن است کسی بپرسد که یعنی چه پیغمبر ص بر زنان و ازواج مقدم است، اینکه بر ابناء مقدم می‌شود، معنایش روشن است، یعنی پسرت باید به جهاد برود، عشیره باید برود، باید زکات بدهید، اما إذا دار الأمر بین الله ورسوله و الأزواج، خدا و رسولش بر ازواج مقدم است، معنایش چیست؟

پاسخ

مثلاً اگر زن کسی مانع از رفتن شوهرش به جهاد بشود، اینجا قول پیغمبرص مقدم است، یا پیغمبر اکرم ص بفرماید دخترت را به فلان شخص بده، امر و خواسته آن حضرت مقدم بر خواسته پدر دختر است.

«علی ای حال» امر و خواسته رسول اکرم ص بر تمام محبوب های مسلمانان مقدم است.

ما تا اینجا مناصب سه گانه را بیان کردیم، حال وقت آن رسیده که چند مورد را که حضرت در آنجا اعمال ولایت کرده به عنوان نمونه نشان بدهیم:

1: قلع النخلة و الرمی بها إلی صاحبها

یکی از مواردش همان جریان سمرة جندب است که حضرت بعد از نصیحت ها، وعده ها و پیشنهاد های که به او کرد و او قبول نکرد، دستور قلع نخله‌اش کرد. این همان است که «النبیّ أولی بالمؤمنین من أنفسهم».

2؛ فرض الحصار الاقتصادی علی المخلفین الثلاثه

حضرت ص هنگامی که می‌خواست به سمت تبوک برود، دستور نفر و کوچ عمومی اعلام کرد، فقط سه نفر تخلف کردند و بعد از چهار ماه- چون فاصله مدینه تا تبوک صد فرسخ و با کیلومتر، تقریباً شش صد کیلومتر می‌شود- که پیغمبر ص همراه مسلمانان از تبوک بر گشتند، این سه نفر به استقبال حضرت آمدند و خواستند که اینها را مورد عفو قرار دهد، حضرت بالای منبر آمد و به مسلمانان دستور داد که با این سه نفر معامله نکنید، سخن نگویید و رفت و آمد هم نکنید و ...، طبق دستور آن حضرت،‌ تمام مسلمانان ارتباط خود را با این سه نفر قطع کردند، مغازه اینها باز است، اما یک مسلمان هم از آنها چیزی نمی‌خرد. این همان ولایت حضرت رسول اکرم ص است، حتی زنان آن سه نفر آمدند که یا رسول الله آیا ما با همسران خود هم بستر نشویم؟ حضرت فرمود هم بستر نشوید، اما در خانه شان بمانید، تمام اینها آثار مقام و منصب سوم است، شهر مدینه بر سر آن سر نفر تنگ آمد، فلذا پناه بردند به کوههای مدینه و مشغول مناجات شدند تا اینکه خداوند رحمان و رحیم توبه آنان را پذیرفت.


[1] نهج الحق و کشف الصدق، الحلی، ج1، ص572.
[2] نحل/سوره16، آیه44.
[3] نساء/سوره4، آیه65.
[4] نساء/سوره4، آیه65.
[5] احزاب/سوره33، آیه6.
[6] توبه/سوره9، آیه6.