درس خارج فقه آیت الله سبحانی
94/06/29
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: شرائط نذر
بحث در این است که آیا در معلق (جزای شرط) رجحان شرط است یا نه؟ ما عرض کردیم مشهور میگویند باید رجحان داشته باشد، دو روایت را هم در این زمینه خواندیم که یکی روایت ابو بصیر و دیگری روایت ابن عباس بود، در مقابل این دو روایت، دو روایت دیگر بود که ظاهر شان این بود که رجحان شرط نیست، یکی روایت حسن بن علی و دیگری هم روایت یحی بن أبی علا بود.
من در جلسه گذشته گفتم بر فرض اینکه این دو روایت دلالت داشته باشند، در جایی است که نذر اینها تبرعی باشد، یعنی شرط و مشروطی نداشته باشد، بنابراین، منافاتی ندارد که قائل به تفصیل بشویم و بگوییم در جایی که تعلیقی در کار نیست بلکه نذر، نذر تبرعی است در آنجا رجحان شرط نیست اما در جایی که شرط و جزا در کار باشد، رجحان شرط است.
بعضی از اصحاب درس تذکر دادند و گفتند همان دو روایتی که شما بر رجحان استدلال کردید که روایت ابوبصیر و ابن عباس باشد، آنها هم مورد شان نذر تبرعی است پس این جوابی که شما دادید صحیح نیست، این اشکال آقایان خوب بود.
ولی من روی این اشکال یک نظری دارم، بنابراین،روایات میشوند متعارض، چطور؟ چون آن دو روایت دلالت دارند که در تبرعی رجحان شرط است، اما این دو روایت دلالت میکنند که شرط نیست، ترجیح با طائفه اولی است، چون طائفه ثانیه هم از نظر سند ضعیف بود و هم در روایت دوم گفتیم حضرت در مقام حکم نذر نیست بلکه در مقام جواب از ضمان و عدم ضمان است.
دلیل النذر یحدّد أحکام العناوین الأولیة
تمام بحثهایی که در باره نذر میکنیم، مقدمه این مطلب است که الآن مطرح میکنیم و آن اینکه ادله نذر محدّد للعمومات و محدّد للإطلاقات، اگر کسی نذر کرد، چنانچه نذرش واجب است، مثلاً نذر کرده که نماز ظهر بخواند، یا نذر کرده که حرامی را ترک کند، البته ادله نذر در آنجا حاکم نیست، بلکه مؤکّداست در آنجا ما نباید حاکم و محدد بحث کنیم، نذر کردم اگر فلان حاجتم برآورده شود، نماز ظهر را بخوانم، مغرب را بخوانم یا جمعه را بخوانم یا فلان حرام را ترک کنم، در اینجا ادله نذر، کوچکترین تحدیدی در ادله واجب یا ادله محرّم ندارد بلکه مؤکّد است، تحدید در جای دیگر است، جایی که مستحب را نذر کند، مثلاً خواندن نماز شب را نذر نماید یا ترک مکروه را نذر کند، در اینجا آن نماز مستحب از حالت استحبابی در میآید، ترک مکروه از حالت مباحی در میآید، حالت وجوب به خود میگیرد، تا قبل از نذر میتوانست مستحب را ترک کند و نماز شب را نخواند، یا فلان مکروه را نجام ندهد، اما بعد از آنکه نذر کرد، دیگر نمیتواند نماز شب را ترک کند یا فلان مکروه را انجام بدهد، آن اطلاق و گسترشی که در عمل داشت، بعد از نذر آن را ندارد بلکه «صار عملی أحدی التعلّق»، یک طرفه شد، حتماً باید نماز شب را بخواند و حتما باید آن مکروه را ترک کند، پس دلیل النذر یکون حاکما و محدّداً لدلیل الاستحباب و دلیل ترک المکروه.
ولی ما در اینجا یک فرقی با آقایان داریم، مرحوم آیت الله نائینی در اینجا یک بیانی دارد، ایشان میفرماید دلیل نذر وجوب دارد، دلیل نماز شب استحباب دارد و اینها با همدیگر بده بستان میکنند، دلیل نذر که دلیل توصلی است، وجوبش را به دلیل نماز شب میدهد، از آن طرف هم نماز شب دلیلش تعبدی است، تعبدی را میدهد به نذر که توصلی است، در واقع دلیل نذر، وجوبش را میدهد به دلیل نماز شب، از آن طرف هم نماز شب دلیلش تعبدی است، دلیلش را میدهد به نذر که توصلی است، پس دلیل نذر دلیل واجب توصلی، دلیل نماز شب مستحب تعبدی، اینها با مندک میشوند، وجوب نذر مندک میشود در استحباب نماز شب، تعبدی بودن نماز شب هم مندک میشود در وجوب نذر، این تعبیری است که آیت الله نائینی در مبحث اجتماع امر و نهی دارد.
ما عرض میکنیم که این فرمایش ایشان ذوقی و عرفانی است و در جای خودش هم درست است، یعنی اینکه انسان ذوقاً بگوید اینها با همدیگر معامله میکنند، مثلاً دلیل نذر، وجوبش را میدهد به دلیل نماز شب، دلیل نماز شب که تعبدی است، تعبدی بودن را به دلیل نذر میدهد، قهراً یک امر وجوبی تعبدی متولد میشود، وجوبش از دلیل نذر میآید، تعبدی بودنش از دلیل نافله و نماز شب.
ما در جواب ایشان عرض میکنیم که این مطالب شما برای عرفان خوب است، اما واقع چنین نیست. چرا؟ چون هر امری روی عنوان خودش میایستد، از عنوان خودش تجاوز نمیکند،« ولیوفوا نذورکم»[1] ، وجوب رفته روی نذر، وجوب از نذر به نماز شب تجاوز نمیکند، استحباب هم روی صلات لیل رفته، آنهم تجاوز نمیکند به وفا به نذر، چرا؟ لأنّ کلّ أمر لا یتجاوز عن عنوانه المتعلق به،« وجوب» روی وفا به نذر رفته، ولو مصداقش نماز شب است، ولی روی مصداق تجاوز نمیکند، وفا به نذر واجب است نه نماز شب، نماز شب مستحب است نه وفا به نذر.
بنا براین، فرمایش این بزرگوار این است که حکم هر عنوانی، به عنوان دیگر تجاوز میکند، وجوب روی نماز شب میرود، تعبد هم میآید روی وفا به نذر، و حال آنکه این گونه نیست، یعنی حکم هیچ عنوانی لا یتجاوز من عنوانه إلی عنوان آخر، بنابراین، وفا به نذر واجب است، نماز شب مستحب است، بلی، بالعرض میشود گفت که نماز شب واجب شد، اما وجوباً عرضیاً، وجوب عرضی، یعنی وجوب دروغی، مثلاً میگویند جری المیزاب، و حال آنکه دروغ است، چون آنکه در واقع جاری است آب است نه میزاب، ولذا اگر این آدم بخواهد وفا به نذر کند، باید نصف شب بلند شود و بگوید نماز شب مستحب میخوانم قربة الی الله و اگر بگوید من نماز شب میخوانم واجب، این بدعت میشود فلذا نماز شب براستحباب خودش باقی است، وفا به نذر هم بر وجوبش باقی است، اگر این آدم بخواهد امتثال وفا به نذر بکند، باید بگوید نماز شب میخوانم قربة إلی الله، وفا به نذر محقق میشود.
معلوم میشود که ادله نذر یحدّد به همین معنی، نه اینکه مستحب را واجب میکند یا ترک مکروه واجب میکند، یحدّد به این معنی که قبل از نذر دست من باز بود، بعد از نذر باز بودن دست من از بین میرود، باید کار را انجام بدهم.
و بما ذکرناه یظهر حکم العهد و الیمن فلا نطیل الکلام فیهما.
و بما ذکرنا یظهر الضعف فیما أفاده بعض الأعاظم حیث قال: إنّ النذر إذا تعلّق بعبادة مستبحة یندک الأمر الاستحبابی فی الأمر الوجوبی الجائی من قبل النذر لوحدة متعلّقهما فیکتسب الأمر الذی الوجوب التعبدة من الاستحباب و الأمر الاستحبابی یکتسب اللزوم من الوجوبی فیتولد منهما أمر وجوبی عبادی[2] .
وجه الضعف: أنّ الأمر الاستحبابی تعلّق بعنوان صلاة اللیل والأمر الوجوبی تعلّق بعنوان الوفاء بالنذر، فالعنوانان فی طرف تعلّق الأحکام مختلفان، و متحدان فی الوجود الخارجی و لکنّه لیس ظرف تعلّق الحکم.
أضف إلی ذلک أنّه: أنّه لا معنی معقول لما ذکر من الاکتساب و التولد إذ بأی دلیل یکتسب الأمر غیر العبادی، العبادیة، و غیر الوجوبی، الوجوب.
لو شکّ فی کون الشیء طاعة
آیا ما میتوانیم به وسیله نذر، چیزی را که در عبادیتش شک داریم عبادتش کنیم، مثلاً من شک دارم که آیا وضو با آب مضاف جایز است یا جایز نیست؟ مشهور میگوید جایز نیست اما سید مرتضی میگوید وضو با گلاب جایز است و اشکالی ندارد، حالا ما بیاییم جواز الوضوء بالماء المضاف را به وسیله نذر ثابت کنیم و بگوییم: خدایا! اگر من در فلان آزمون قبول شدم، با گلاب وضو بگیرم، من به وسیله ادله نذر،عبادیت این را (عبادیت وضو با آب مضاف) ثابت کنم، این برای خودش مواردی دارد، یکی صوم در سفر، صوم در سفر حرام است، اصولاً صوم و روزه گرفتن در سفر حرام است مگر اینکه کسی نذر کند که در سفر روزه بگیرد، شک داریم که آیا میشود روزه در سفر گرفت یا نه؟ با نذر درست کردیم.
دیگری احرام قبل المیقات، آقایان میگویند احرام قبل المیقات کالصلاة قبل الوقت است، اما اگر نذر کند که خدایا اگر حاجتم بر آورده شد، از تهران محرم بشوم، میگویند این جایز است،آیا ما میتوانیم به وسیله ادله نذر،« ما شکّ فی عبادیته» عبادت کنیم؟ میگوییم: نه، چون مستلزم دور است، نذر به چیزی تعلق میگیرد که قبلاً رجحانش ثابت بشود، شما میخواهید رجحانش با نذر ثابت کنید، ما قبلاً عرض کردیم که طبق روایات، باید معلّق (که همان جزا باشد) رجحان شرعی داشته باشد، اصلاً من شک دارم که آیا وضو با آب مضاف (عند الله) راجح است یا راجح نیست؟ شک در رجحان متعلق است، یشترط أن یکون المتعلّق ذا رجحان قبل النذر، شما میخواهید به وسیله نذر رجحانش را ثابت کنید،این همان دور مصرّح است، دور مصرّح این است: صحة النذر متوقف علی وجود الرجحان فی المتعلّق، وجود الرجحان فی المتعلق موقوف علی صحة النذر.
اما این دو مورد به وسیله دلیل خارج شده ولذا آقایان در باره این دو روایت بحث ها دارند، در کجا؟ در کفایه جلد اول در انتهای بحث اجتماع امر و نهی.
همان گونه که میدانید، امر بر دو قسم است، امر تعبدی و امر توصلی، امر وضو، تعبدی است، اما امر نذری توصلی است، « فلیوفوا نذورکم»، بنابراین، اگر من نذر کردم که نماز شب بخوانم، لازم نیست که من نیت کنم وفا به نذر را و بگویم وفا به نذر میکنم قربة الله. چرا؟ چون وفا به نذر، امرش توصلی است و لازم نیست، فقط باید من باید قصد کنم امر استحبابی را، بنابراینکه در عبادیات قصد امر متعبر است، به عقیده ما قصد امر معتبر نیست، همین مقدار که «عبادت» قابلیت پرستش را داشته باشد کافی است.
«علی ای حال» امر نذری، امر توصلی است، عیناً مثل اینکه میت مسلمانی فوت کرده، باید دفن کنی، لازم نیست که بگویم دفن میکنم لأمره، بلکه دفن میکنم که بویش محیط ما را نگیرد، همین خودش کافی است، همان گونه که در اوامر توصلی قصد توصلی لازم نیست، امر نذری هم امر توصلی است، شرع مقدس دلش میخواهد که ما فعل را بخاطر رجحانش انجام بدهیم.
به بیان دیگر خود متعلق (منهای امر نذری) امر استحبابی دارد، نماز شب خودش برای خود امر دارد ولذا نیازی نیست که انسان قصد امتثال امر نذری را بکند، بلکه همین مقدار که بر خیزد و قصد امر خودش را بکند، وفا به نذر محقق میشود ولذا من باید بگویم لله علیّ کذا، موقع نماز لازم نیست که لله را در نظر بگیرم چون امرش امر توصلی است نه امر عبادی.