درس خارج فقه آیت الله سبحانی

94/06/25

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة  لزوم الوفاء بالمنذور
بحث در باره قواعدی است که احکام اولیه را محدود و کنترل می‌کنند، مانند: قاعده لا حرج، لا ضرر و سایر قواعدی که قبلاً آنها را بررسی کردیم، یکی از قواعدی که احکام اولیه را محدود و کنترل می‌کند، قاعده نذر است، قاعده  نذر و هکذا قاعده عهد و یمین احکام اولیه را محدود می‌کنند، برای اینکه روشن بشود که چطور قاعده  نذر، احکام اولیه را محدود می‌کند، مقدمات  تمهدی داریم که یکی از آنها تعریف کلمه نذر است:
1: تعریف النذر
باید توجه داشت که برای کلمه « نذر»  تعاریف مختلفی بیان گردیده است، یکی از آن تعاریف این است که:
النذر: - لغة – الوعد، شرعاً الالتزام بالفعل أو الترک علی وجه مخصوص و عرّفه فی الدروس بقوله: التزام الکامل المسلم المختار القاصد غیر المحجور علیه، بفعل أو ترک لقوله: لله، ناویاً القربة [1].
 با قید مسلم، کافر را خارج کرده، یعنی نذر کافر به درد نمی‌خورد،‌ مختار باشد، یعنی تحت فشار نباشد، محجور علیه نباشد، چون اگر حاکم شرع بگوید این آدم محجور است، او نمی‌تواند نذر کند. این تعریف نذر است.
البته آقایان می‌گویند:« فعل» به  وسیله نذریا واجب می‌شود و یا حرام، ولی ما این حرف را قبول نمی‌کنیم، چون از نظر ما، « نذر» فعل را واجب نمی‌کند یا فعل را حرام نمی‌کند، البته اگر نذر انسان، نذر تشکری باشد، می‌گویند واجب می‌شود، اما اگر نذر زجری باشد، حرام می‌شود.
 ولی ما معتقدیم که این گونه نیست، بلکه آن که واجب است، وفا به نذر واجب است،« ‌ولیوفوا نذورکم»[2]، وفا به نذر واجب است، منتها وفا به نذر واجب بالذات است، فعل می‌شود واجب بالعرض، یا فعل می‌شود حرام بالعرض.
 آقایان می‌گویند چنانچه  کسی نذر کند که اگر مریضم خوب شد، من یکماه تمام نماز شب می‌خوانم، نماز شب بر او واجب می‌شود، ولی  ما می‌گوییم این گونه نیست، آنکه بر او واجب می‌شود وفا به نذر است، استحباب نماز شب باقی است، حضرت امام (ره)  می‌فرمود اگر این آ‌دم بخواهد وفا به نذر بکند، باید نیمه شب بر خیزد و بگوید  نماز شب می‌ خوانم مستحب، چون اگر بگوید نماز شب می‌خوانم واجب، این درست نیست، چون نماز مستحب را نذر کرده است، نماز باید استحبابش باقی باشد، البته وفا به نذر واجب است، عمل به وفا به نذر با این است که نماز مستحب بخواند، اگر  نماز مستحب بخواند، وفا به نذر واجب می‌شود، غالباً آقایان در اینجا واجب بالذات را با واجب بالعرض مخلوط می‌کنند، واجب بالذات عبارت است از وفا، واجب بالعرض هم عبارت است از فعل، این بود تعریف نذر که بهترین تعریف است.
2: دلیل مشروعیته
آیا نذر مشروعیت دارد یا نه؟ چون نذر در عمومات و اطلاقات تصرف می‌کند، انسان را وادار به نماز شب خواندن می کند و سبب می‌شود که انسان یک افعالی را ترک کند و حال آنکه سابقاً ترکش الزامی نبوده.
 بنابراین، نذر باید مشروعیت داشته باشد، مشروعیتش قرآن است، چون قرآن می‌فرماید: « ‌ولیوفوا نذورکم» مشروعیتش سوره انسان است، سوره انسان کدام است؟ سوره انسان اسم دیگرش سوره دهر است، سوره هل أتی، «یوفون بالنذر و یخافون یوماً کان شرّه مستطیراً»[3].
  بنابراین، در اینکه نذر یک امر مشروع است،‌جای بحث نیست، علاوه براین، در تمام ادیان و مذاهب و کسانی که یکنوع خدا پرستی دارند، در همه آنها یکنوع نذر وجود داشته، مثلاً قرآن در باره حضرت مریم می فرماید:« ربّ إنّی نذرت ما فی بطنی محرراً»[4].
 نذر کردم که اگر بچه ام  پسر شد، او را غلام بیت المقدس کنم، از این  معلوم می‌شود که در آیین مسیح، یا در آیین موسی یکنوع  نذر بوده، بنابراین، نذر یک عبادتی است که در میان تمام ملل بوده، با این تفاوت که اسلام یک شرائطی را گذشته که شاید آن شرائط در سایر ادیان و ملل نباشد.
 تا اینجا  چند امر رو شن شد:
الف؛ تعریف نذر روشن شد.
ب؛ نذر فعل را واجب نمی‌کند، آنکه واجب است وفا به نذر است، عمل بر استحباب خودش باقی است.
 ج؛ مشروعیت نذر هم با آیات و روایاتی که خوانده شد ثابت می‌شود.
3: أقسام  النذر
 باید به این نکته توجه داشت  که نذر برای خود اقسامی دارد که عبارتند از:
1 ؛ نذر البرّ. 2؛ نذر الزجر. 3؛ نذر التبرّع.
 همان گونه که دانسته شد، نذر اقسامی دارد فلذا گاهی می‌گویند: نذر ا لبرّ، گاهی می‌گویند: نذر الزجر، گاهی می‌گویند: نذر التبرع،  نذر البر عبارت از این است که انسان یک عمل محبوبی را عند الله بر خودش الزام آور کند، کار نیک، مثلا می‌گوید اگر مریضم بهبودی حاصل کرد و خوب شد، یکماه نماز شب بخوانم، به این می‌ گویند: نذر البر،  ولذا آقایان می‌گویند:« یشترط فی النذر الرجحان»  مسلماً رجحان در معلّق لازم است، حالا معلّق علیه بعداً می‌خوانیم: إن شفی مریضی فعلیّ صلاة اللیل، اولی را می‌گویند معلّق علیه، یعنی «إن شفی»، شرط را می‌گویند:« معلّق علیه»، جزا را می‌گویند: معلّق، در نذر البرّ، حتماً یکنوع رجحان شرط است، چرا؟ چون می‌خواهیم خدا را تملیک کنیم و بگوییم این عمل لله است، عمل باید یکنوع وجهاتی داشته باشد  تا ما آن به  خدا تملیک کنیم، حالا من نمی‌گویم معنای نذر در همه جا تملیک  است، اما لله می‌رساند که تقدیم خدا می‌کنیم، چیزی را که تقدیم خدا می‌کنیم، حتماً  باید یکنوع وجاهتی داشته باشد، این را می‌گویند:« نذر البرّ ».
 اما در مقابل نذر البرّ، ‌نذر الزجر داریم، آن کدام است؟ یک عملی است که نمی‌خواهم آن را انجام بدهم، حالا این عمل پیش من مرجوح است، ممکن است پیش شرع مرجوح نباشد،  مثلاً  می‌گویم اگر من سیگار کشیدم، زجراً  فلان کار را انجام بدهم، یعنی ده هزار تومان به فقیر بدهم، به این می‌گویند:« نذر الزجر»، کأنّه سیگار  کشیدن را بر خود حرام می‌ کنم، «إن دخنت فعلیّ کذا»، یا می‌گویم اگر من یک بار دیگر در این مجلس که مجلس غیبت است رفتم، فعلیّ کذا، برای اینکه این اعمال را بر خودم ببندم، می‌گویند: نذر الزجر، حتماً باید آن «معلّق علیه» یکنوع نا خرسندی داشته داشته باشد یا نا خرسندی عند الله مثل اینکه اگر مجلس غیبت بروم یا اگر نماز صبحم را ترک کنم، یک موقع پیش خودم، یعنی خوشم نمی‌آید که در یک چنین مجالسی باشم یعنی مجالس عمومی، می‌گویم اگر در مجالس عمومی شرکت کردم « فعلیّ کذا»، به این می‌ گویند:« نذر زجر»، در حقیقت می‌خواهم خودم را از آن عمل باز دارم.
 در مقابل  نذر الزجر، نذر التبرع است، نذر تبرع یک چنین بند و بیل ها را نمی‌خواهد، یعنی «معلّق علیه» را نمی‌خواهد، نذر البرّ است که معلّق علیه می‌خواهد، نذر الزجر است که معلّق علیه می‌خواهد، اما نذر التبرّع، یک چنین چیزهای را نمی‌خواهد، نذر التبرّع این است که انسان بگوید:« لله علیّ » که امشب نماز شب بخوانم، به این می‌گویند: نذر التبرع، در واقع از خدا هیچ چیزی طلب نمی‌کنم، در اولی از خدا طلبکارم، یا طلبکارم که این فعل را انجام بدهم یا طلبکارم که فلان فعل را ترک کنم، ‌ولی در دومی این گونه نیست، یعنی هیچ نوع بده بستانی در کار نیست، در اولی یکنوع بده بستان است، در دومی نیز چنین است، ولی در سومی بده بستان نیست.
أقسام النذر
ینقسم النذر إلی نذرالبرّ و نذر الزجر و نذر التبرّع
و الأولان معلّقان علی وجود شرط، به یکون النذر، نذر برّ أو نذر زجر، فنذر البرّ: کأنّ یقول:« إن عافانی الله أو رزقنی ولداً فللّه علیّ کذا»، و أمّا نذر الزجر کأن یقول: إن کذبت فعلیّ کذا، أو  إن ترکت واجباً أو مستحبّاً فللًه علیّ کذا »، و هذا القسمان أعنی نذر البرّ و نذر الزجر، من أقسام النذر المعلّق، أی ما یشتمل  علی شرط و جزاء- یعنی شرط دارد و جزا، شرط را می‌گویند معلّق علیه، جزا را می‌ گویند معلّق،
و أمّا نذر التبرّع  فهو أن یقول: لله علیّ کذا، دون أن یعلّقه علی شیء.
قال المحقق: و لا ریب فی انعقاد النذر بالأولیین، أی المعلّق بکلا قسمیه، و فی الثالثة خلاف و الانعقاد أصحّ، و نسب الخلاف إلی السید المرتضی- سید مرتضی می‌گوید نذر همان دوتای اول است، اصلاً  سومی را نذر نمی‌گویند، در لسان عرب نذر آن است که در یکنوع تعلیقی در آن باشد-  حیث قال: إنّ العرب لا تعرف من النذر إلّا ما  کان معلّقاً کما قاله تغلب و الکتاب و السنّة ورد بلسانهم، و النقل علی خلاف الأصل- بگوییم نذر از لغت عرب به معنای وسیع  نقل شده به گونه‌آی که حتی تبرع را هم می‌گیرد،‌این خلاف اصل است-، و نقله الطریحی فی مجمع البحرین، مادة نذر، و لکن الظاهر وقوعه.
ولی ظاهراً نظر و فرمایش سید مرتضی صحیح نیست، چون بنت عمران نذرش نذر تبرعی بود و گفت: « إنّی نذر لک ما فی بطنی محرراً»، اللهم که بگویید: اگر ما این را تجزیه و تحلیل کنیم،‌این هم « معلق علیه » دارد، یعنی إلّلهم إلّا أن یقال إن نذرها معلقاً فکأنّما قالت: إن کان ما فی بطنی ذکراً فهو محرر.
علی أی حال  می‌شود برای او مطلب پیدا کرد، حالا اگر کسی آیه قبول کرده که چه بهتر، و اگر آیه را قبول نکرد، سراغ روایات می‌رویم:.
1؛ عَنْ عَبْدِ الْمَلِكِ بْنِ عَمْرٍو عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: « سَأَلْتُهُ عَمَّنْ جَعَلَ لِلَّهِ عَلَيْهِ أَنْ لَا يَرْكَبَ مُحَرَّماً سَمَّاهُ فَرَكِبَهُ قَالَ (لَا أَعْلَمُهُ)  إِلَّا قَالَ فَلْيُعْتِقْ رَقَبَةً أَوْ لِيَصُمْ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ لِيُطْعِمْ سِتِّينَ مِسْكِيناً»[5].
البته این روایت، ‌دلیل بر این است که کفّاره نذر،‌همان کفاره روزه است، کفّاره روزه با کفّاره نذر یکی است، ‌این چطور دلیل است بر اینکه:« لله علیّ » که دروغ نگوید، ‌معلق و معلّق علیه ندارد، غیبت نکند و اگر دروغ و غیبت کرد، باید یکی از کفاره ها را بدهد، بنابراین،‌نذر تبرعی هم داریم. این روایت دلیل است، علاوه براینکه آیه بنت عمران می‌تواند دلیل باشد، این حدیث هم دلیل است. من دروغ نگویم کافی است، خدای نکرده اگر دروغ گفت، ‌باید یکی از دو کفاره را بدهد.
2؛عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: « مَنْ جَعَلَ عَلَيْهِ عَهْدَ اللَّهِ وَ مِيثَاقَهُ فِي أَمْرٍ لِلَّهِ طَاعَةً فَحَنِثَ فَعَلَيْهِ عِتْقُ رَقَبَةٍ أَوْ صِيَامُ شَهْرَيْنِ مُتَتَابِعَيْنِ أَوْ إِطْعَامُ سِتِّينَ مِسْكِينا»[6].
هر کس بر عهده خودش چیزی بگذارد، مثلاً بر من است که دروغ نگویم، یا غیبت نکنم، بعد از غذا نخوابم، اگر خوابید، باید یکی از این سه تا را بدهد،‌این نذر تبرعی است.
البته باید زجر یک زجری باشد که خدا ترکش را بپسندد مانند کذب، غیبت و  امثالش ولذا ظاهراً اعم را هم می‌ گیرد، یعنی چیزی که من خودم خوشم نمی‌آید، مثل مجلس عامه که خوشم نمی‌آید، آن را هم  می‌گیرم.
‌بنابراین، هر سه نذر درست است، یعنی هم  نذر البرّ است و هم نذر الزجر و نذر التبرّع.



[1] الدروس الشرعیه،، شهد اول، ج2، ص149.
[2] حج/سوره22، آیه29.
[3] انسان/سوره76، آیه7.
[4] آل عمران/سوره3، آیه35.
[5] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی،‌ج22، ص394، من أبواب کتاب النذر، ب19، ح7، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعه، شیح حر عاملی،‌ج22، ص395، من أبواب کتاب النذر، ب24، ح2، ط آل البیت.