درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

94/03/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: خاتمه و تتمه قاعده لا ضرر و لا ضرر
بعد از آنکه قاعده لا ضرر را با تنبیهات دوازده گانه‌اش خواندیم، نوبت رسید به خاتمه که در باره ضرر به نفس و ضرر به مال است، آیا انسان می‌تواند بر نفس و مال خودش ضرر بزند یا نه؟
بهتر است که صور ضرر زدن را عرض کنیم:
1: قتل نفس، یعنی اینکه انسان خود کشی کند.
2: قتل اعضا، یعنی اینکه اعضای خودش را قطع کند.
3: کاری کند که بعضی از قوای خود را از دست بدهد، یا دارو بخورد و خود را از مردی بیندازد.
4: کاری انجام بدهد که در بدنش زمینه بیماری‌های مختلف پیدا شود، مانند مصرف مواد مخدر، تریاک و امثالش که بدن انسان را برای یک مشت بیماری‌ها آماده می‌کند.
5: به مال خودش ضرر بزند،‌ منتها نه در حد اسراف، ضرر به مال خودش می‌زند بدون اینکه نفعی از آن ببرد.
6: خود را ذلیل و بیچاره کند،‌یعنی شخصیت خود را لگد مال  نماید، باید نگاه کرد که از نظر اسلام چگونه است؟
ما همه این شش صورت را در این خاتمه مورد بررسی قرار می‌دهیم.
بررسی صورت اول
همه می‌دانیم که قتل نفس از نظر اسلام جایز نیست فلذا احدی از فقها فتوا نداده‌‌اند که قتل نفس جایز است، عملیات انتحاری یک امر قبیحی است و قطعاً حرام می‌باشد، اما اینکه کسی بگوید من برای یک هدف عالی عملیات انتحاری انجام می‌دهم، آن یک مسأله‌ دیگری است و فعلاً محل بحث ما نیست.
ولی افرادی هستند که تحت فشار زندگی و امثالش به سر می‌‌برند یا ورشکست می‌شوند و ‌دست به خود کشی می‌زنند،یا فرزند خود را از دست می‌دهند، از فرط ناراحتی و غصه دست به خود کشی می‌زنند، تمامی اینها از نظر شریعت اسلام حرام است و غیر جایز.
بررسی صورت دوم
قطع اعضا نیز از نظر اسلام جایز نیست، تغییر جنسیت هم به معنای واقعی غیر ممکن است، هر نوع قطع عضو از نظر شرعی حرام است.
بلهً، در خنثای مشکل تغییر جنیست ممکن است، منتها خنثای مشکل ربطی به این مسأله  ندارد،‌خنثای مشکل واقعاً‌ یا مرد است یا زن؟ اگر در واقع مرد است،‌دستگاه زنانه زاید است یا در واقع زن است و دستگاه مردانه‌‌اش زاید است، آن را قطع می‌کنند  که با این کار واقعیتش روشن می‌شود ولی بحث ما در خنثای مشکل نیست.
بررسی صورت سوم
سومین چیزی که حرام می‌باشد این است که انسان در اثر مصرف دارو قوای خودش را از بین ببرد، متاستفانه ما در این هفده سال قبل  مسأله را رسمی کردیم و تازه به ضررش واقف شدیم، برای اینکه کاهش جمعیت کنیم، تعدادی از مردان را به وسیله یک سلسله عملیات و جراحی‌ها، از انجاب انداختیم، عروقی که باید از آنها منی تولید شود، آنها را می‌بندند، یا نسبت به زنها یک  کاری می‌کنند که زن از بچه دار شدن می‌ماند،‌همه اینها حرام  است. خلاصه هر نوع عقیم کردن زن و مرد حرام است. چرا؟ چون قرآن می‌فرماید شیطان می‌گوید اینها در آفرینش تصرف می‌کنند.
بررسی صورت چهارم
گاهی انسان در اثر مواد مخدر، دچار افیون می‌شود، زمینه مرض در بدنش پیدا می‌شود، آدم‌هایی که دچار افیون هستند،  اولین مرحله‌ای که ظاهر می‌شود، مشکلاتی در ریه‌های آنهاست،‌که مبتلا به سیل می‌شوند. همه اینها حرام است.
 بنابراین،‌کسانی که تریاک می‌کشند، اگر جنبه تفننی دارد حرام است و اما آنکس که دائمی است باید بکوشد تا سبب قطع شود.
باید توجه داشت که ‌من در این مسأله تنها و متفرد نیستم، بلکه از زمان فقه الرضا- فقه الرضا یا مال ابن بابویه پدر صدوق است که در سال 330 فوت کرده یا  مال شلمغانی است که در سال 270 خورده‌ای فوت نموده است – این مسأله مطرح بوده است، یعنی اگر کسی کتاب‌های فقهی را از آن زمان تا به امروز مطالعه کند، همه علمای ما فتوا داده‌اند که ضرر به نفس چه به صورت انتحار و چه به صورت قطع عضو یا به صورت از بین بردن قوای جنسی یا از طریق زمینه سازی برای بیماری، همه گفته‌‌اند حرام است، من کلمات اینها را در دوره قبل آورده‌ام، ولی در این دوره همه را نیاورده‌ام و فقط چند جمله از کلمات آنها را می‌خوانیم.
لا شکّ أنّ الإضرار بالنفس إذا انتهی إلی قتل النفس أو قطع عضو من الأعضاء أو إخماد قوّة من القوی کالرجولیة و الانجاب فهو حرام، و یکفی فی ذلک قوله سبحانه: « لَا تُلْقُوا بِأَيدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ» [1].
و قال سبحانه:«وَلَا تَقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِكُمْ رَحِيمًا»[2]
و أمّا قطع العضو أو إفساد القوی فهو أمر قبیح عند العقل و کفر للنعمة و تغییر لخلق الله سبحانه، فلا أظنّ بفقیه بحلّیته،‌ إنّما الکلام فی سائر الأقسام.
باید توجه داشت که ما دو کفر داریم،‌کفر ملت و کفر نعمت،‌ کفر  ملی این است که انسان خدا یا نبی را منکر باشد، به این می‌گویند کفر ملی، یک کفر نعمت داریم، که در حج هم داریم فمن کفر فإنّ  الله غنیّ عن العالمین،‌هر کس حج نرود، کفر نعمت کرده،‌ این هم کفر نعمت است که انسان اعضای خودش را قطع کند.
الرأی المشهور بین الفقهاء
إنّ المشهور بین الفقهاء منذ عصر مؤلّف فقه الرضا إلی یومنا هذا هی الحرمة، و کفی فی ذلک الفحص فی أبواب مختلفة و قد ذکرنا کلمات الفقهاء فی بحوثنا فی الدّورة السابقة، و من أراد فلیرجع إلی «الرسائل الأربع، الرسالة الثانیة بقلم الشیخ الفاضل محسن الحیدری – حفظه الله – و لا نطیل البحث فیها، بل نقتصر بذکر عدّة کلمات:
قال الشیخ الأنصاری فی الفرائد: « فکلّ إضرار بالنفس أو الغیر محرّم غیر ماض علی من أضرّه »[3].
و قال فی رسالته الخاصّة الّتی عملها فی تفسیر قاعدة « لا ضرر» : إنّ العلماء لم یفرّقوا بین الإضرار بالنفس و الإضرار بالغیر[4].
و قال:«‌نعم قد استفید من الأدلة العقلیة و النقلیة تحریم الإضرار بالنفس»[5]
و یقول الإمام الخمینی – رحمه الله – : «یحرم تناول کلّ ما یضرّ بالبدن سواء أکان موجباً للهلاک کشرب السموم القاتلة و شرب الحامل ما یوجب سقوط الجنین أو سبباً لانحراف المزاج أو تعطیل بعض الحواس الظاهرة أو الباطنة أو لفقد بعض القوی کشرب ما یقطع به قوة الباه»[6].
و یقول السید الخوئی رحمه الله: تحرم السموم القاتلة، و کلّ ما یضرّ الإنسان ضرراً یعتدّ به، و منه الأفیون المعبّر عنه بالتریاک سواء أکان من جهة المقدار الممستعمل منه أم من جهة المواظبة علیه»[7].
هذه بعض کلمات الأعلام، غیر أنّه السید الخوئی خالف ما ذکره فی منهاجه و جوّز فی بحوثه الأصولیة الإضرار بالنفس.
در میان این آقایان، فقط دو نفر است که با مشهور مخالفت کرده‌اند، یکی ایشان است و دیگری محقق نائینی، ظآهراً ایشان هم در این جهت پیرو استادش نائینی است.
تاریخچه مسأله
سید محسن جبل عاملی فتوا داد که قمه زدن حرام است، البته این مسأله در افکار عراقی ها قابل هضم نیست ولذا علمای عراق دو دسته شدند، یک  دسته مانند مرحوم آیت الله اصفهانی که دنبال سید محسن جبل عاملی را گرفتند و فتوا به جواز ندادند.
 اما عده‌ دیگر مانند محقق نائینی و شاگردان  ایشان،‌ این مسأله را تجویز  کردند، این سبب شده است که این مسأله (اضرار بالنفس) عنوان بشود و الا اگر نبود مسأله قمه زدن، خیلی داعی نبود که مرحوم آیت الله خوئی این مسأله را  این همه تحقق و عنوان کنند.
ایشان (آیت الله خوئی) می‌فرماید ما دلیلی بر حرمت اضرار به نفس نداریم مگر اینکه به قطع عضو برسد یا قوی را از بین ببرد یا زمینه را برای پیدایش بیماری ایجاد کند، اگر از قبیل این سه مورد نباشد، ضرر به نفس حرام نیست- منتها ایشان این سه  مورد را استثنا می‌کند و آنها را حرام می‌داند - عقلا کار شان ضرر به نفس است، این عقلا هستند که برای تجارت صد‌ها خطر و ضرر را متحمل می‌شوند، همه اینها ضرر به نفس می‌باشد.
اشکال استاد سبحانی بر بیان آیت الله خوئی
ما خدمت ایشان عرض می‌کنیم،‌بحث ما در ضرری است که بازده نداشته باشد، سفر‌های تجاری تجار بازده دارد، در مقابلش اموال زیادی گیر می‌آورند و به دیگران و جامعه سود می‌رسانند و اینها خارج از محل بحث ماست، ما هم قبول نداریم که انسان تن آسا باشد.
و قال السید الخوئی: و لکن التحقیق عدم ثبوت ذلک علی إطلاقه، أی فی غیر التهلکة، و ما هو مبغوض فی الشریعة الإسلامیة المقدسة کقطع الأعضاء و نحوه، فإنّ العقل لا یری أیّ مخذور فی إضرار الإنسان بماله، بأن یصرفه کیف یشاء بدافع عقلائی ما لم یبلغ حدّ الإسراف و التبذیر، و لا بنفسه بأن یتحمّل ما یضرّ ببدنه فیما إذا کا له غرض عقلائی، بل جرت سیرة  العقلاء علی السفر غیر الخالی من الضرر علی البدن بمقدار لو کان الحکم الشرعی موجباً لهذا المقدار من الضرر لکان الحکم المذکور مرفوعاً بقاعدة لا ضرر»[8].
ما در جواب ایشان عرض می‌کنیم  که این فرمایش شما خارج از بحث است، بحث ما در جایی است که غرض عقلائی در کار نباشد.
الاستدلال علی التحریم بالکتاب و السنّة
أمّا الکتاب فیکفی قوله سبحانه:« وَ مَنْ يعْمَلْ سُوءًا أَوْ يظْلِمْ نَفْسَهُ ثُمَّ يسْتَغْفِرِ اللَّهَ يجِدِ اللَّهَ غَفُورًا رَحِيمًا»
کسي که کار بدي انجام دهد يا به خود ستم کند، سپس از خداوند طلب آمرزش نمايد، خدا را آمرزنده و مهربان خواهد يافت.
اضرار به نفس، داخل تحت اثم است، از طرف دیگر آیه داریم که «اثم» حرام است. پس ظلم به نفس داخل است تحت عنوان اثم، از آن طرف آیه داریم که اثم حرام است.
 مامون از امام هشتم ع سوال  کرد دلیل بر حرمت خمر چیست؟ حضرت فرمود خمر اثم شمرده می‌شود،‌إثمهما أکبر من نفعهما، و آیه دیگر هم اثم را  حرام کرده است.
  «وَمَنْ يكْسِبْ إِثْمًا فَإِنَّمَا يكْسِبُهُ عَلَى نَفْسِهِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيمًا حَكِيمًا»[9].
و کسي که گناهي مرتکب شود، به زيان خود مرتکب شده؛ خداوند، دانا و حکيم است.
وجه الاستدلال: أنّه سبحانه عطف علی عمل السوء، الظلم بالنفس و الفرق بینهما أنّ المراد من عمل السوء هو الظلم بالغیر و یقابله الظلم بالنفس و کلاهما داخلان تحت الإثم المحرم، قال سبحانه: « قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّي الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْي بِغَيرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ ينَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ» [10].
بگو: «خداوند، تنها اعمال زشت را، چه آشکار باشد چه پنهان، حرام کرده است؛ و (همچنين) گناه و ستم بناحق را؛ و اينکه چيزي را که خداوند دليلي براي آن نازل نکرده، شريک او قرار دهيد؛ و به خدا مطلبي نسبت دهيد که نمي‌دانيد.»
بنابراین، طبق آیه قبلی، اضرار به نفس داخل شد تحت اثم، این آیه هم اثم را حرام کرده است.
فتکون النتیجة حرمة الظلم علی الغیر و النفس علی الوجه الکلی، و هو لا ینحصر بالمعاصی و المحرمات الواردة فی الکتاب و السنّة بعناوینها، بل یعمّه و غیره- همین که عقلا بگویند ضرر به نفس است، این برای ما کافی است، لازم نیست که عنوانش هم در کتاب و سنت وارد شده باشد-، فلکلّ شیء عدّ ظلماً علی النفس فهو محرم غیر أنّ المعاصی من مصادیق الظلم علی النفس لما یترتّب علیه من العقوبات.
و بذلک یظهر أنّ تخصیص الظلم بالنفس علی خصوص الجرائم و المعاصی لا وجه له، بل یعمّ کلّ ما حرّمه الشارع أو ما یعدّ فی العرف إضراراً‌علی النفس و أمراً قبیحاً، و تعیین مصداقه بید العرف.



[1] بقره/سوره2، آیه195.
[2] نساء/سوره4، آیه29.
[3] فرائد الأصول، شیخ مرتضی انصاری، ص 415، ط رحمة الله.
[4] رسالة نفی الضرر، شیخ مرتضی انصاری، ص21- 22.
[5] رسالة نفی الضرر، شیخ مرتضی انصاری، ص21- 22.
[6] تحریر الوسیلة، سید روح الله امام خمینی، ج 2، ص 163.
[7] منهاج الصالحین، سید ابوالقاسم خوئی، ج 2، ص 337.
[8] مصباح الأصول، سید ابوالقاسم خوئی، ج 2، 549.
[9] نساء/سوره4، آیه110.
[10] اعراف/سوره7، آیه33.