موضوع:
محل احرام بستن کسانی که خانه شان قبل از میقات است
چند مسأله مسلّم است،
یکی اینکه کسانی که آفاقی هستند،
یعنی کسانی که خانه و زندگی آنها قبل از میقات است،
اگر بخواهند عمره یا حج انجام بدهند،حتماً باید از میقات احرام
بندند، پیغمبر اکرم ص شش تا میقات تعیین کرده است،برای
اهل مدینه مسجد شجرة را معین کرده است، برای طائفی ها قرن
المنازل را تعیین فرموده، یعنی اگر طائفی ها
بخواهند احرام ببندند، باید از قرن المنازل احرام ببندنند،یمنیها
هم از یلملم باید احرام ببندند، یعنی اگر آنها بخواهند به
حج بیایند،باید از یلملم احرام ببندند،شامی ها
باید از جحفه احرام ببندند،چون غالباً آنها از طریق دریا
میآیند، عراقی ها اگر بخواهند حج بیایند،میقات
آنان ذات العرق است و باید از آنجا احرام ببندند.
باز مسلّم است کسانی که
خانه شان قبل از میقات است، اما موقع عبور از میقات عبور نمیکنند،
چند کیلومتر اینطرف یا چند کیلومتر هم آن طرف هستند،در
آنجا هم لازم نیست که به خود میقات بیایند و از خود
میقات احرام ببندند بلکه محاذی میقات هم کافی است ولذا
کسانی که اهل مدینهاند گاهی کار دارند نمیخواهند از
مسجد شجرة احرام ببندند،کمی آن طرف تر احرام میبندند،یعنی
از بیداء احرام می بندند. چرا؟ چون بیداء محاذی مسجد شجرة
است،این دو مسأله مسلّم است.
«إنّما الکلام»
اینجاست که این آدم «لایمرّ علی میقات »
یعنی از هیچ یک از میقات ها عبور نمی کند و
محاذات هم ندارد و مراد از محاذات هم محاذات عرفی است. چطور؟ مثل
اینکه ایرانی ها الآن وارد جدة می شوند،جدة نه خودش ما
قبل المیقات است و نه محاذی با میقات میباشد،اگر
بخواهند محاذی بکنند، جسر بزرگی که الآن در جدة هست، تقریباً
با جحفه محاذی است حتی خود فرودگاه جده هم اگر کمی از آن
بیرون بیاییم، با جحفه محاذی است، اما این
محاذات، محاذات عرفی نیست،محاذاتی که گفتهاند محاذات
عرفی است مانند بیداء برای اهل مدینه هنگامی که
میآیند مسجد شجرة را نمیبینند و از بیداء عبور
میکنند و مسلّماً محاذی با مسجد شجره است،اما کسانی که از جدة
میآیند نه میقات پیش پای شان است و نه محاذات،در
اینجا چه باید کرد (من لا یمرّ علی میقات و لا
علی ما یحاذیه) ؟
البته صاحب مستند یک حرف
هایی دارد و میگوید مواقیت محیط بر حرم
میباشند فلذا نمیشود انسان وارد حرم بشود و محاذات میقات را
نبیند، یا محاذات نباشد.
«بالفرض» هم به گفته مستند محاذات
هم باشد، محاذات شان عرفی نیست و ما محاذات عرفی لازم
داریم، پس در اینجا چه کنیم؟
دیدگاه اهل سنت این مسأله اهل سنت هم
عنوان کردهاند ما هم عنوان کردهایم،آنها میگویند:« من مرّ
لا علی میقات و لا علی ما یحاذیه»، این آدم
از دو مرحله مکه احرام میبندد، هر مرحله ظاهراً چهار فرسخ است یا
هشت فرسخ، میگویند از دو مرحله مکه احرام بندند، دلیلی
که میآورند دلیل شان فاسد است و میگویند عمر بن خطّاب
هنگامی که خواست وارد حرم بشود از ذات العرق احرام بست،معلوم میشود
که ذات العرق هم تا مکه دو مرحله است، پس چنین کسی باید از دو
مرحله مکه احرام ببندد،نمیگویند:« أدنی الحلّ »،چون دو مرحله
دورتر از أدنی الحل است.
اشکال بر استدلال اهل
سنتما میگوییم
استدلال شما صحیح نیست،چون ذات العرق خودش میقات است، در
روایات ما آمده که پیغمبر اکرم ص برای عراقی ها ذات عرق
را میقات قرار داد، بنابراین، اگر عمر بن خطاب احرام بسته از
میقات احرام بسته نه خارج از میقات، ولی چون در روایات
آنها ذات عرق نیست، میگویند معلوم میشود که عمل عمر بن
خطاب حجت است «و من لا یمرّ علی میقات و لا علی ما
یحاذیه یحرم من ذات مرحلتین» از هر طرف که این آدم
بیاید در دو مرحله مکه محرم میشود.
ولی دلیل
اینها دلیل کافی نیست. چرا؟ چون عرض کردیم عمر بن
خطاب که از آنجا احرام بسته،ذات عرق احرام اهل عراقیهاست، پس استدلال آنها
صحیح نیست فلذا فتوای آنها برای ما حجت نیست.
إتفقت کلمات الفقهاء علی
أنّ الآفاقیّ - النائی،کسی که خانهاش قبل از میقات
باشد، به چنین کسانی آفاقی میگویند.- یجب
یجب علیه الإحرام لعمرته (خواه عمره تمتع باشد یا عمره مفرده،)
من أحد المواقیت الخمسة التی وقّت رسول الله ص لمن یمرّ بها :
« عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنْ تَمَامِ الْحَجِّ وَ الْعُمْرَةِ أَنْ تُحْرِمَ
مِنَ الْمَوَاقِيتِ الَّتِي وَقَّتَهَا رَسُولُ اللَّهِ ص لَا تُجَاوِزْهَا إِلَّا
وَ أَنْتَ مُحْرِمٌ فَإِنَّهُ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْعِرَاقِ وَ لَمْ يَكُنْ يَوْمَئِذٍ
عِرَاقٌ- بَطْنَ الْعَقِيقِ مِنْ قِبَلِ أَهْلِ الْعِرَاقِ- وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْيَمَنِ
يَلَمْلَمَ- وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الطَّائِفِ قَرْنَ الْمَنَازِلِ- وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ
الْمَغْرِبِ الْجُحْفَةَ وَ هِيَ مَهْيَعَةُ- وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا
الْحُلَيْفَةِ- وَ مَنْ كَانَ مَنْزِلُهُ خَلْفَ هَذِهِ الْمَوَاقِيتِ مِمَّا يَلِي
مَكَّةَ فَوَقْتُهُ مَنْزِلُهعَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ
اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ شَهْراً وَ هُوَ يُرِيدُ الْحَجَّ ثُمَّ
بَدَا لَهُ أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ- الَّذِي يَأْخُذُونَهُ
فَلْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ سِتَّةِ أَمْيَالٍ فَيَكُونُ حِذَاءَ الشَّجَرَةِ
مِنَ الْبَيْدَاء».
عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ قَالَ: قَالَ
أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع الْإِحْرَامُ مِنْ مَوَاقِيتَ خَمْسَةٍ وَقَّتَهَا رَسُولُ
اللَّهِ ص- لَا يَنْبَغِي لِحَاجٍّ وَ لَا لِمُعْتَمِرٍ أَنْ يُحْرِمَ قَبْلَهَا وَ
لَا بَعْدَهَا وَقَّتَ لِأَهْلِ الْمَدِينَةِ ذَا الْحُلَيْفَةِ وَ هُوَ مَسْجِدُ الشَّجَرَةِ-
يُصَلِّي فِيهِ وَ يَفْرِضُ الْحَجَّ وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الشَّامِ الْجُحْفَةَ- وَ
وَقَّتَ لِأَهْلِ النَّجْدِ الْعَقِيقَ- وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الطَّائِفِ قَرْنَ الْمَنَازِلِ-
وَ وَقَّتَ لِأَهْلِ الْيَمَنِ يَلَمْلَمَ- وَ لَا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ أَنْ يَرْغَبَ
عَنْ مَوَاقِيتِ رَسُولِ اللَّهِ ص
[1].
أو ممّا یحاذیها محاذة عرفیة،کما إذا کان الحدّ الفاصل
بین المیقات و محلّه بضع کلیومترات (محل احرامش چند
کیلومتر باشد)،.
أخرج الکلینی بسند
صحیح:
«عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِي
عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَقَامَ بِالْمَدِينَةِ شَهْراً وَ هُوَ يُرِيدُ الْحَجَّ
ثُمَّ بَدَا لَهُ أَنْ يَخْرُجَ فِي غَيْرِ طَرِيقِ أَهْلِ الْمَدِينَةِ- الَّذِي يَأْخُذُونَهُ
فَلْيَكُنْ إِحْرَامُهُ مِنْ مَسِيرَةِ سِتَّةِ أَمْيَالٍ فَيَكُونُ حِذَاءَ الشَّجَرَةِ
مِنَ الْبَيْدَاء»[2].و لعلّ الحدّ الفاصل بین
المدینة و مسجد الشجرة یوم ذاک- در آن زمان- کان ستّة أمیال،
فلذلک أمر الإمام بالإحرام بعد الابتعاد عن المدینة، مقدار ستّة
أمیال، لیکون المحلّ محاذیاً للمسجد.
باید توجه داشت که مراد از
این محاذات،محاذات عرفی است.
«إنّما الکلام»
إذا ورد عن طریق لا یمرّ بالمیقات، و لا بما یحاذیه
محاذاة عرفیة، فیقع الکلام فی محلّه.
اگر حرف نراقی را
زدیم و گفتیم محال است کسی وارد حرم بشود و محاذی با
میقات نباشد، بلکه هر انسانی که در کره زمین است اگر چنانچه
بخواهد وارد حرم بشود،ممکن نیست با یکی از میقات ها محاذی
نباشد.
فإن قلنا بعدم تصوّر طریق
لا یمرّ بالمیقات و لا یکون محاذیاً لواحد منها بحجة أنّ
المواقیت محیطة بالحرم من الجوانب، و قلنا بکفایة مطلق
المحاذاة- دوتا مطلب بگوییم، یکی اینکه بگوییم
محال است وارد حرم بشویم بدون میقات، دیگر اینکه محال است
وارد حرم بشویم بدون محاذات غیر عرفی.- و إن کانت مسافة
بعیدة فیحرم ممّا یحاذی أحد المواقیت، از همان جده
با آن مواقیت احرام میبندد. چرا؟ به جهت اینکه ممکن نیست
این آدم وارد بشود حرم بدون میقات به شرط اینکه
بگوییم محاذات عرفی لازم نیست، ولو صد کیلومتر هم
فاصله داشته باشد، مشکل ندارد.
علی ای حال اگر
این مسأله را گفتیم که محال است کسی وارد حرم بشود بلا مرور
علی میقات و بلا مرور علی ما یحاذیه و
بگوییم محاذات عرفی کافی است،کسانی که وارد جده
میشوند میتوانند از همان پل احرام ببندند حتی اگر از خود
فرودگاه جده هم احرام ببندند کافی است،ولی این مسأله پیش
ما ثابت نیست.
و أما لو قلنا بإمکان طریق
لا یمرّ بمیقات و لا بما یحاذیه محاذاةَ عرفیة، عن
مسافة قریبة، کما هو الحال فی مدینة ((جدة)) فإنها لیست
بمیقات، کما هو واضح، و لا تحاذی أحد المواقیت کالجحفة، محاذاة
عرفیة( و أما المحاذاة عن مسافة بعیدة، و التی نسمّیها
محاذاة غیر عرفیة، فالظاهر من الخرائط الجغرافیة أأنّ المطار
الحدیث للحجاج و ضفاف البحر، و مقدم الجسر الکبیر تحاذی الجحفة،
فإنّ الخط الممتد من الجحفة إلی جدّة یمرّ علی هذه الأمکنة أو
علی مقربة منها.
علی ای حال گر ما
این مسأله را گفتیم که محال است کسی وارد حرم بشود بلا مرور
علی المیقات و لا مرور علی المحاذات و بگوییم
محاذات عرفی کافی است، کسانی که وارد جدة میشود از همان
پل احرام ببندند،حتی از فرودگاه میتوانند احرام ببندند عرفی
است،اما این مسأله پیش ما محرز نیست نه مرحوم کاشانی
چنین بحث میدانی کرده این احتیاج دارد که نقشه را
جلوی خود بگذاریم و مطالعه کنیم که آیا این درست
است یا درست نیست.
قال المحقق
النراقی: «و قد اختلفوا فی حکم مَن سلک
طریقا لا یحاذی شیئاً من المواقیت، و هو خلاف لا
فائدة فیه، إذ المواقیت محیطة بالحرم من الجوانب»
[3]،
و تبعه صاحب العروة الوثقی فی مبحث المواقیت، و التصدیق
العلمی یحتاج إلی دراسة میدانیة، و أنّی لنا
هذه.
اما ما هنوز به این مسأله
یقین پیدا نکردیم ولذا فتوای مستند و فتوای
صاحب عروة احتیاج به بررسی دارد و ما فعلاً به این جهت
کاری نداریم،که آیا انسان می تواند از محاذات جده محرم
بشود که به جحفه و سایر میقات ها نرود (این فتوای محقق
نراقی و صاحب عروة بود).
اما علمای ما به این
فتوا عمل نکردهاند، فتوایی که جناب مستند و صاحب عروة فرمودهاند.
فیقع الکلام فیما هو
الواجب علی الوافدین إلی جدة جوّیا (مانند
ایرانیها) أو بحریّاً (مانند شامیها). و المسأله معنونة
فی کلمات الفریقین، و هی ذات قولین منذ عهد
بعید.
پس ما این قول را کنار
گذاشتیم، یعنی قول مستند و قول صاحب عروة را که میگویند
محال است انسان وارد حرم بشود بدون عبور از میقات و بدون عبور از محاذات،البته
محاذات غیر عرفی، اگر کسی این را بگوید، میشود
سه قول، اگر ما میگوییم ذات قولین،منهای
این قول را میگوییم ذات قولین، و الا اگر
این قول را هم در نظر بگیریم،در مسأله سه قول است.
قول اول قول اهل سنت است،اهل سنت
این مسأله را عنوان کردهاند و گفتهاند کسانی که میگویند:«
ولا یمرّعلی میقات و لا یمرّ علی ما
یحاذیه عرفاً» چنین آدمی از دو مرحلهای احرام
ببندند، سپس عمره یا حج خود را بیاورند. چرا؟ چون میگویند
عمر بن خطاب از ذات عرق احرام بست و حال آنکه میگویند ذات عرق جزء
مواقیت نیست و ذات عرق نسبت به حرم دو مرحلهای است، پس معلوم
میشود که از دو مرحله میشود انسان محرم باشد،استدلال اینها
بستگی به یک اساسی دارد که اولاً ذات عرق خودش میقات
نیست و فاصله ذات عرق تا حرم دو مرحله ای است،یک ضابطه
کلی از فعل صحابی انتزاع کردهاند که :«من لا یمرّ علی
میقات و لا ما یحاذیه»از دو مرحلهای محرم بشوند.
قال الغزالی
فی « الوجیز»: ولو حاذی
میقاتاً، فمیقاته عند المحاذاة، إذ المقصود مقدار البعد عن مکة، و إن
جاء من ناحیة لم یحاذ میقاتاً و لا مرّ به،أحرم من
مرحلتین فإنّه أقل المواقیت و هو «ذات عرق».
و قال الرافعی
فی شرحه: لو جاء من ناحیة لا
یحاذی فی طریقها میقاتاً و لا یمرّ به،
فعلیه أن یحرم إذا لم یبق بینه و بین مکة إلا
مرحلتان، إذ لیس شیء من المواقیت أقلّ مسافة من هذا القدر.
ثمّ علّق علی قول
الغزالی فی المتن:« فإنه أقل المواقیت و هو ذات عرق» إنما کان
یحسب أن لو کانت ذات عرق أقل مسافة من کل ما سواها من المواقیت، لکن
قد مر إن ذات عرق مع یلملم و قرن المنازل، متساویة فی المسافة »
[4]. و قال
محیی الدین النووی:
و أما إذا أتی من ناحیة و لم یمرّ بمیقات و لا محاذاه،
فقال أصحابنا: لزمه أن یحرم علی مرحلتین من مکة اعتباراً بفعل
عمر فی توقیته ذات عرق
[5].و الظاهر أن فقهاء السنة
علی قول واحد، و هو الإحرام علی مرحلتین من مکة، تمسکاً بما
فعله عمر حیث جعل ذات عرق میقاتاً، لأنه علی مرحلتین من
مکة، تمسکاً بما فعله عمر حیث جعل ذات عرق میقاتاً، لأنه علی
مرحلتین من مکة، مثل قرن المنازل و یلملم.
و لکن الثابت عندنا أن رسول اللهّ
نص علی کون« ذات عرق» میقاتاً.
[6].و ما ذکره
الغزالی من الوجه: من أنّ المقصود الابتعاد بمقدار
المرحلتین أو أزید، فیکفی الإحرام من هذا المقدار من
البعد، استحسان لا دلیل علیه، و لا ینفی لزوم العود
إلی المیقات، و لا لزوم الإحرام من مقدار أبعد المواقیت إذا لم
یجاوزه و لم یکن محاذیاً.
و ما دلّ علی أنّ هذه
المسافة(مرحلتین) لا یجوز قطعها إلا محرماً لا یکون
دلیلاً علی جواز الإحرام منها، لأن ما دل علیه ناظر إلی
من مر علی المیقات و لم یحرم فیلزم علیه الإحرام
منها و أین هو ممن لم یمر علی المیقات أصلاً؟
فتوای اهل سنت مردود است،
فلذا باید دنبال فتوای علمای امامیه برویم و
ببینیم که آنها چه می گویند؟ در جلسه آینده
بیان خواهیم کرد.