درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/10/20

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: قاعدة وجوب الخمس فی کلّ فائدة
بحثی که الآن داریم یک بحث ابتکاری  است و ضمناً در مقابل مخالفین می‌باشد، مخالفین توسط ماهواره ها و اینترنت علیه شیعه خیلی سم پاشی می‌کنند و می‌گویند علمای شیعه از پیش خود خمس را در آورده‌اند تا هم زندگی کنند و هم  زندگی طلاب را  اداره کند در حالی که در اسلام چیزی بنام خمس در  ارباح مکاسب نداریم، سخنان آنها بر همین محور هاست و یکی از محور هایی که دارند انکار خمس  است در ارباح مکاسب و غیر ارباح مکاسب.
ما برا ریشه کن کردن اشکال آنها، این بحث را شروع کردیم تا در برابر آنها پاسخ روشن داشته باشیم.
اتفاق همه علما بر تشریع خمس در اسلام
باید دانست که تمام علمای اسلام اجمالاً به خمس معتقدند، یکی در غنائم حربی و جنگی، در غنانم حربی و جنگی همه فقهای اسلام قائل به خمس می‌باشند، مدرکش هم این آیه مبارکه است که می‌فرماید: « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يوْمَ الْفُرْقَانِ يوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ» [1].
بدانيد هرگونه غنيمتي به دست آوريد، خمس آن براي خدا، و براي پيامبر، و براي ذي‌القربي و يتيمان و مسکينان و واماندگان در راه (از آنها) است، اگر به خدا و آنچه بر بنده خود در روز جدايي حق از باطل، روز درگيري دو گروه (باايمان و بي‌ايمان) [= روز جنگ بدر] نازل کرديم، ايمان آورده‌ايد؛ و خداوند بر هر چيزي تواناست!
مطلب دوم این است که همه فقها اسلام در دوجا قائل به خمس هستند، یکی معدن و دیگری هم کنز، البته فرق معدن  با کنز روشن است، معدن چیزی است که جنبه طبیعی دارد، از نظر آفرینش در دل زمین است، «کنز» جنبه صناعی دارد، یعنی بشر آن را تحت زمین پنهان کرده است.
پس  مطلب دوم تا حدی می‌تواند هیمنه مطلب را بشکند، اینکه  می‌گویند در اسلام خمس نیست، غنائم حربی و جنگی را چه جواب می‌دهید، در معدن و کنز چه می‌گویید؟ چون همه مذاهب اهل سنت اعم از حنفی ها، شافعی ها، حنبلی ها و مالکی ها طبق روایتی که می‌خوانیم نسبت به معدن و کنز قائل به خمس‌ می‌باشند.
مطلب سوم که بسیار حساس می‌باشد این است که ما باید آیه مبارکه را معنا کنیم تا روشن شود که آیا فقط غنائم حربی را می‌گوید کما اینکه اهل سنت مدعی‌اند و می‌گویند فقط غنائم حربی را می‌گوید، یا اینکه ناظر به مطلق «ما یفوز به الإنسان» است، غنیمت در مقابل غرامت است، غرامت به معنای ضرر است، غنیمت هم به معنای نفع می‌باشد.
ما برای روشن شدن این مسأله باید به سه چیز مراجعه کنیم و ببینیم که از نظر این سه چیز، غنیمت به چه معناست، یعنی باید نگاه کرد که غنیمت  از نظر اهل لغت، از نظر کتاب الله و از نظر روایات به چه معنا آمده است.
غنیمت از نظر لغت
همه اهل لغت می‌گویند: غنیمت عبارت است از:« الفوز بالشیء بلا مشقة» گروهی چنین می‌گویند، هیچ وقت نمی‌گویند حتماً درش جنگ باشد.
برخی هم می‌گویند غنیمت در مقابل غرامت است، غرامت به معنای ضرر است، غنیمت هم به معننای نفع و سود.
 بنابراین، اگر در آیه کریمه آمده است که: « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَلِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى وَالْيتَامَى وَالْمَسَاكِينِ وَابْنِ السَّبِيلِ إِنْ كُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى عَبْدِنَا يوْمَ الْفُرْقَانِ يوْمَ الْتَقَى الْجَمْعَانِ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيءٍ قَدِيرٌ». کلمه « غَنِمْتُمْ » در قرآن به معنای فوز به شیء است،‌مورد مخصّص نیست، البته مورد آیه جنگ بدر است،یعنی در این جهت شک نیست که موردش جنگ بدر است، ولی باید نگاه کرد که آیا غنیمت در این آیه و در قرآن به معنای غنیمت جنگی است به گونه‌ای که حرب و جنگ در معنای غنیمت خوابیده باشد یا اینکه در معنای غنیمت حرب نخوابیده، حرب یکی از موارد غنیمت است.( الْجَمْعَانِ) عبارت است از مسلمین و کفار قریش، برای اینکه آقایان ادعای ما را تصدیق کند، اولاً روایات معدن و گنج را می‌خوانیم که خودش یک قدمی است برای شکستن این هیمنه که می‌گویند در اسلام غیر از غنائم جنگی و حربی خمس نداریم، برای شکستن این هیمنه این روایات را ببینید:
روایات
1: و روی مسلم و البخاری، و اللفظ للأول- یعنی عبارت مال مسلم است- عن أبی هریرة قال: « العجماء جرحها جبار، و المعدن جبار، و فی الرکاز الخمس»[2].
و العجماء: الدایّة المنفلتة من صاحبها، فما أصاب فی انفلاتها فلا غرم علی صاحبها. و المعدن جبار إذا احتفر الرجل معدناً فوقع فیه إنسان فلا غرم علیه.
«عجماء، بضم العین و سکون المیم» به اسبی می‌گویند که افسارش پاره کند و بیرون برود،عجماء هنگامی که لگد می‌زند، ‌جبار است، یعنی هدر است، این روایت اهل سنت دارند و ما هم داریم ولی باید دقت کرد که صاحب اسب در این قسمت مقصر نباشد، المعدن جبار، یکنفر معدن را حفر می‌کند و می‌کند، معدن ریزش می‌کند و این آدم می‌میرد، «وفی الرکاز الخمس» کلمه‌«رکاز‌» در اینجا به معنای گنج است.
غنیمت از نظر اهل لغت
1- قال الخلیل:- خلیل در سال: 170 فوت کرده و از اصحاب امام صادق ع است و اول کسی می‌باشد که در لغت کتاب نوشته است- الغنم: الفوز بالشیء فی غیر مثقة- مانند هدیه و ارث - والاغتنام: انتهاز الغنم – فرصت را مغتنم شمردن، در استعمالات سیاسیون امروز عرب می‌گویند: الإنتهازیون، یعنی فرصت طلبان -[3].
2- قال الأزهری: قال اللیث: «الغنم: الفوز بالشیء، و الاغتنام انتهاز الغنم»[4].
 حتی من غیر مشقة هم تویش نیست، خیال نکنید که مراد از:« من غیر مشقة» غنیمت جنگی و حربی است، غنائم حربیه که من غیر مشقة نیست، بلکه هزاران مشقت دارد.
بنابراین، بعضی جمله‌ی «من غیر مشقة»‌را دارند که می‌شود هدیه،‌ارث و امثالش، بعضی مطلق گفته‌‌اند، یعنی الفوز بالشیء.
3- قال الراغب: الغنم معروف ... و الغنم :إصابته و الظفر به، ثمّ استعمل فی کلّ مظفور به من جهة العدی و غیرهم، قال: « وَاعْلَمُوا أَنَّمَا غَنِمْتُمْ مِنْ شَيءٍ »، (فکلوا مما غنمتم حلالا طیبا) و  المغنم: ما یغنم و جمعه مغانم، قال:( فعند الله مغانم کثیرة)[5].
 معلوم می‌ شود که حقیقت متشرعه است و الا در زمان نزول قرآن، غنیمت به معنای غنیمت حربی نبوده، بعد ها چنین شده، حقیقت متشرعه،
4- قال ابن فارس: «غنم» أصل صحیح واحد یدل علی إفادة شیء لم یملک من قبل ثم یختص بما أخذ من المشرکین[6].
5- قال ابن منظور: « الغنم» الفوز بالشیء من غیر مشقة.( لسان العرب: مادة «غنم».)
6- قال ابن الأثیر: فی الحدیث: الرهن لمن رهنه، له غنمه و علیه غرمه، غنمه: زیادة و نماؤه و فاضل قیمته.(نهایة اللغة: مادة «غنم».)
فرض کنید من گوسفند خود را پیش کسی گرو گذاشتم، تلف بشود از کیسه من تلف شده، چنانچه بزاید، بچه‌اش مال من است شیرش مال من است، «الرهن لمن رهنه، له غنمه و علیه غرمه، غنمه»
7-  قال الفیروز آبادی:« الغنم» الفوز  بالشیء لا بمشقة، و أغنمه کذا تغنیماً نفله إیاه،واغتنمه و تغنمه، عدّه غنیمة»[7].
8- و قال الزیدی: الغنیمة و الغنم بالضم، و فی الحدیث: «الرهن لمن رهنه، له غنمه و علیه غرمه» غنمه أی زیادته و نماؤه و فاضل قیمته، و الغنم الفوز بالشیء بلا مشقة»[8].
9- و قال فی الرائد: غنم: یغنم: أصاب غنیمة فی الحرب أو غیرها[9].
10- إنّ الغنم یستعمل مقابل الغرم و هو الضرر، فیکون معناه بمقتضی المقابلة هو النفع،  و من القواعد الفقهیة قاعدة «الغنم بالغرم» و معناه أن من ینال نفع شیء یتحمل ضرره.
 هیچکدام از این لغت ها نگفته است که غنیمت حتماً درآمد حربی و جنگی است، بلی می‌گویند که بعداً در این معنا به کار رفته و الا یا به معنای درآمد است،‌ غنم، یعنی نماء و درآمد یا می‌ گویند درآمد بلا مشقة.
تا اینجا بخش اول تمام شد، اولاً، ما  هیمنه آنها را شکستیم و گفتیم خود شما در رکاز و کنز و معدن قائل به خمس هستید، ثانیاً از بزرگان اهل لغت نقل کردیم و المنجد شما خلاصه اینهاست، مجمع البحرین خیلی از اینها بهره گرفته است، پس در لغت هم معنای خاصی نیست.
غنیمت از نظر قرآن
لقد استعمل القرآ« لفظة« المغنم» فیما  یفوز به الإنسان و إن لم یکن عن طریق القتال، بل کان  عن طریق العمل العادی الدنیوی أو الأخروی،إذ یقول سبحانه:
«يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا ضَرَبْتُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَتَبَينُوا وَلَا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقَى إِلَيكُمُ السَّلَامَ لَسْتَ مُؤْمِنًا تَبْتَغُونَ عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا فَعِنْدَ اللَّهِ مَغَانِمُ كَثِيرَةٌ كَذَلِكَ كُنْتُمْ مِنْ قَبْلُ فَمَنَّ اللَّهُ عَلَيكُمْ فَتَبَينُوا إِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا » [10]. اي کساني که ايمان آورده‌ايد! هنگامي که در راه خدا گام مي‌زنيد (و به سفري براي جهاد مي‌رويد)، تحقيق کنيد! و بخاطر اينکه سرمايه ناپايدار دنيا (و غنايمي) به دست آوريد، به کسي که اظهار صلح و اسلام مي‌کند نگوييد: «مسلمان نيستي» زيرا غنيمتهاي فراواني (براي شما) نزد خداست. شما قبلا چنين بوديد؛ و خداوند بر شما منت نهاد (و هدايت شديد). پس، (بشکرانه اين نعمت بزرگ،) تحقيق کنيد! خداوند به آنچه انجام مي‌دهيد آگاه است.
این آیه در باره اسامه بن زید است، چون ایشان (اسامه) با چند نفر بیرون رفتند، در نیمه راه یک مردی را دیدند که سلاح دارد و خیلی هم اموال دارد، آن مرد گفت من مسلمانم، اسامه گفت تو دروغ می‌گویی، در قلبت مؤمن نیستی، تقیه می‌کنی، فلذا او را کشت، خدمت پیغمبر اکرم آمد حضرت خیلی ناراحت شد، گفت مگر تو ماموری که دل ها را بشکافی، این مرد با اینکه گفت من مسلمان و کلمه شهادتین را خواند چرا او را کشتید، ظاهراً پیغمبر اکرم خونبهای آن مرد را هم داد، در این شریفه کلمه غنیمت در بهشت به کار رفته، یعنی در پاداش های معنوی. کلمه مغانم در این آیه شریفه اشاره  است به پاداش های معنوی. چطور؟ بخاطر اینکه در مقابل «عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا» قرار  گرفته، حیات دنیا چیزی نیست، کلمه غنیمت در اینجا در پاداشها معنوی به کار رفته است.
والمراد بالمغانم الکثیرة: هو أجر الآخرة، بدلیل مقابلته «عَرَضَ الْحَياةِ الدُّنْيا» فیدلّ علی أنّ لفظ المغنم لا یختصّ بالأمور و الأشیاء التی یحصل علیها الإنسان فی هذه الدنیا أو فی ساحات الحرب فقط، بل هو عام لکلّ مکسب و فائدة و إن کان أخرویاً.
روایات
کما وردت هذه اللفظة فی الأحادیث و أُرید منها مطلق الفائدة الحاصلة للمرء.
1: روی ابن ماجة فی سننه: أنّه جاء عن رسول الله(ص): (( اللهم اجعلها مغنماً و لا تجعلها مغرما ً)) [11]
خدایا کاری کن که این زکات بده، زکاتش را یکنوع غنیمت و درآمد حساب کند نه اینکه مغرم و خسارت حساب نماید.
2: و فی مسند أحمد عن رسول الله(ص): (( غنیمة مجالس الذکر الجنة )) [12].
 غنیمت، یعنی پاداش و مزد مجالس ذکر بهتش است.
3: و فی وصف شهر رمضان عنه(ص): (( غنم للمؤمن ))[13].
یعنی ماه رمضان یک فرصت و پاداش است برای مومن.
 4: فی نهایة ابن الأثیر: الصوم فی الشتاء الغنیمة الباردة، سمّاه غنیمة لما فیه من الأجر و الثواب.[14].
فقد بان (أی تبیّن) ممّا نقلناه من کلمات أئمّة اللغة و موارد استعمال تلک المادة فی الکتاب و السنّة، أن العرب تستعملها فی کل مورد یفوز به الإنسان، من جهة العدی و غیرهم، و إنما صار حقیقة متشرعة فی الأعصار المتأخّرة فی خصوص ما یفوز به الإنسان فی ساحة الحرب، و نزلت الآیة فی أول حرب خاضها المسلمون تحت لواء رسول الله، و لم یکن الاستعمال إلّا تطبیقاً للمعنی الکلّی علی مورد خاص.
بحث ما در سه مرحله به پایان رسید،‌ مرحله اول نظر اهل لغت بود، در  مرحله دوم آیات  قرآن را آوردیم، مرحله سوم هم روایات را داشتیم و قبلاً هم هیمنه را با دو روایت شکستیم.



[1] انفال/سوره8، آیه41.
[2] صحیح مسلم، ج5، ص 127.
[3] العین، خلیل بن احمد فراهیدی، ج4، ص426، ماده غنم.
[4] تهذیب اللغة، الازهری، ج 8، ص 141، ماده غنم.
[5] المفردات، راغب اصفهانی، ج 1، ص 366، ماده غنم.
[6] مقاییس اللغة، ابن فارس، ج 4، ص 397،  ماده غنم.
[7] قاموس اللغة، ماده غنم.
[8] تاج العروس، مرتضی الزبیدی، ج 33، ص 188، ماده غنم.
[9] الرائد، ج 2،‌ ماده غنم.
[10] نساء/سوره4، آیه94.
[11]  سنن ابن ماجة،  کتاب الزکاة، باب ما یقال عند إخراج الزکاة، ح 1797.
[12] مسند أحمد، ج 2، ص330 و 374 و 524.
[13] مسند أحمد، ج 2، ص 177.
[14] النهایة،  مادة  غنم.