درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/10/17

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا عبادات صبی شرعی است یا تمرینی؟
بحث در این بود که آیا اعمال و عبادات صبی شرعی است یا اینکه جنبه تمرینی دارد؟
ما گفتیم ظاهراً عمومات و اطلاقات شامل غیر بالغ نیست، عمومات و اطلاقاتی که در قرآن یا احادیث راجع به عبادات و معاملات آمده، ظاهراً مربوط به بالغ است نه صبی، دلیل ما در این مسأله یک قرینه خارجیه بود و آن اینکه در تمام دنیا که بشر برای خودش قوانینی دارد، قوانین برای خودش یک حد معینی دارد و این قرینه  است که شرع مقدس هم احکام خودش را مقید به بالغ کرده. البته در عبارت کلمه‌ی بلوغ نیست، ولی این قرینه خارجیه نشان می‌دهد که در اسلام هم احکام مربوط به بالغ است.
بلی؛ در مورد غرامات و ضمانات قائل به جبران هستیم، تا جمع بین الحقین بشود.
بعضی خواستند این نظر را با حدیث: « رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِم‏» [1].تایید کنند، ولی ما  گفتیم این تایید درست نیست، چون معلوم نیست که مراد از قلم در این حدیث، قلم التکلیف باشد، لعلّ قلم المؤاخذة باشد ولذا مردی که می‌خواست صبی را حد بزند یا مجنون را حد بزند، امیر المؤمنین (ع) جلوش را  گرفت و نگذاشت که در حق او حد جاری بشود، بنابراین، از عمومات و اطلاقات نمی‌توانیم عمومیت را استفاده کنیم.
ممکن است کسی بگوید: پس چاره مسأله چیست؟ در جواب عرض می‌کنیم باید از روایات کمک بگیریم، چون روایاتی در موارد خاصّه وجود دارد که حضرات معصومین ع به عمل صبی اثر صحت بار کرده‌‌اند. البته اینها موارد خاصه‌اند فلذا نمی‌توانیم از آنها یک قاعده کلی استنباط کنیم.
روایات
اولین روایت این است که حضرات معصومین ع به اولیای صبی دستور می‌دهند که فرزندان خود را در سن هفت سالگی وادار به نماز کنند  و می‌فرمایند که ما  فرزندان خود را به پنج سالگی وادار به نماز می‌کنیم، ولی شما در هفت سالگی آنان را وادار به نماز کنید، این نشان می‌دهد که بیوت فرق می‌کند، بیوت اهل علم باید فرزندان شان خیلی جلوتر از دیگران اهل نماز و روزه باشند ولذا حضرت می‌فرماید ما در پنج سالگی فرزندان خود را وادار به نماز می‌کنیم، شما در هفت سالگی آنان را وادار به نماز و روزه کنید.
1: « عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ حَمَّادٍ عَنِ الْحَلَبِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ أَبِيهِ قَالَ: إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي خَمْسِ سِنِينَ فَمُرُوا صِبْيَانَكُمْ بِالصَّلَاةِ إِذَا كَانُوا بَنِي سَبْعِ سِنِين‏»[2].
2: «عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِالْغُلَامِ الَّذِي لَمْ يَبْلُغِ الْحُلُمَ أَنْ يَؤُمَّ الْقَوْمَ وَ أَنْ يُؤَذِّنَ»[3].
این روایت می‌گوید صبی هم می‌تواند پیش نماز بشود و هم می‌تواند اذان بگوید، اگر عمل صبی یک عمل تمرینی باشد، معنا ندارد که هم امام و پیش نماز باشد و هم اذان بگوید تا از گردن دیگران ساقط بشود.
روایت طلحة بن زید
3: «عَنْ طَلْحَةَ بْنِ زَيْدٍ عَنْ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: لَا بَأْسَ أَنْ يُؤَذِّنَ الْغُلَامُ الَّذِي لَمْ يَحْتَلِمْ وَ أَنْ يَؤُمَّ»[4].
روایت زرارة
4: «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِذَا حَجَّ الرَّجُلُ بِابْنِهِ وَ هُوَ صَغِيرٌ فَإِنَّهُ يَأْمُرُهُ أَنْ يُلَبِّيَ وَ يَفْرِضَ الْحَجَّ فَإِنْ لَمْ يُحْسِنْ أَنْ يُلَبِّيَ لَبَّوْا عَنْهُ وَ يُطَافُ بِهِ وَ يُصَلَّى عَنْهُ ...، »[5].
صبی دو جور  است: گاهی خودش حج می‌کند و گاهی احجاج است، اگر واقعاً صبی درحد ادراک است، به او تلبیه و سایر اعمال حج را یاد می‌دهند تا خودش انجام بدهد و اگر بچه باشد و ادراک نداشته باشد، به او تلقین می‌کنند یا ولی از طرف او انجام می‌دهد، دومی را می‌گویند: احجاج.شاهد ما در اولی است نه در دومی.
معلوم می‌شود که حج صبی صحیح است نه اینکه فقط جنبه تمرینی داشته باشد.
5: «عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا أَتَى عَلَى الْغُلَامِ عَشْرُ سِنِينَ فَإِنَّهُ يَجُوزُ لَهُ فِي مَالِهِ مَا أَعْتَقَ أَوْ تَصَدَّقَ أَوْ أَوْصَى عَلَى حَدٍّ مَعْرُوفٍ وَ حَقٍّ فَهُوَ جَائِزٌ»[6].
از این حدیث معلوم می‌شود که وصیت صبی نافذ و عتقش هم صحیح است، اگر واقعاً عمل او فقط تمرین مطلق باشد، چطور می‌تواند وصیتش نافذ و عتقش صحیح باشد؟
روایت عبد الرحمن بن أبی عبد الله
6: «عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ عَشْرَ سِنِينَ جَازَتْ وَصِيَّتُهُ »[7].
روایت ابی بصیر مرادی
7:« عَنْ أَبِي بَصِيرٍ يَعْنِي الْمُرَادِيَّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِذَا بَلَغَ الْغُلَامُ عَشْرَ سِنِينَ وَ أَوْصَى بِثُلُثِ مَالِهِ فِي حَقٍّ جَازَتْ وَصِيَّتُهُ وَ إِذَا كَانَ ابْنَ سَبْعِ سِنِينَ فَأَوْصَى مِنْ مَالِهِ بِالْيَسِيرِ فِي حَقٍّ جَازَتْ وَصِيَّتُه‏»[8].
البته در ابواب طلاق، نکاح و عتق هم از این قبیل احادیث داریم، مثلاً در باب نکاح داریم که اگر بچه نابالغ صیغه نکاح را بخواند، عقد او صحیح است.
ما از این روایات می‌فهمیم که اعمال صبی در عبادات و در معاملات صرفاً جنبه تمرینی مطلق ندارد، بلکه جنبه اطاعت دارد و دارای ثواب می‌باشد، کأنه شرع مقدس واجبات و مستحبات را در حق او (صبی) مستحب کرده است.
بنابراین،‌ ما می‌توانیم از این روایات یک ضابطه و قاعده کلی انتزاع کنیم و باز ممکن است هم کسی بگوید چون این روایات خلاف قاعده است و در خلاف قاعده به خود همان موارد اقتصار و اکتفا می‌کنند فلذا من در تطبیقات از راه دیگر وارد می‌شوم.
تطبیقات
اولین تطبیق این است که فرض کنید کسی در یک منطقه ای مرده، صبی او را تجهیز کرده، غسل داده، کفن کرده و بر او نماز خوانده، بعداً افراد بالغ متوجه شدند که همه کار ها را صبی انجام داده است، آیا عمل این صبی می‌تواند  تکلیف را از دوش دیگران ساقط کند یا نه؟
اگر بگوییم این عمل، عمل مشروع است، قهراً از دوش دیگران ساقط است، اما اگر بگوییم عملش  یک عمل تمرینی است، باید بالغین او (میت) را از سر تجهیز کنند، یعنی غسل بدهند، کفن کنند و بر او نماز بخوانند، این بستگی دارد به ثبوت دو مطلب:
 اولاً؛ این عمل مشروع من الصبی و البالغ، تجهیز میت مشروع من المیت و البالغ، این ثابت بشود.
ثانیاً؛‌ دلیلی نداشته باشیم که صبی را بیرون کند، چون بنا شد که ما مسأله را از خارج حل کنیم و به این روایات اعتنا نکنیم؟ ظاهرا هردو مطلب محقق است،‌ یعنی هم مشروعیت این عمل مقید به بلوغ  نیست و هم  دلیلی نداریم که صبی را خارج کرده باشد، اگر بچه و صبی از طرف میت نماز بخواند، البته نه نماز واجب که بر گردنش است، بچه و صبی برای پدر بزرگش روزه می‌گیرد نماز می‌خواند و ثوابش را هدیه می‌کند، آیا این صحیح است یا صحیح نیست؟ اینکه می‌گویم ناب عن المیتّ میتی را می‌گوییم که هنوز نماز و روز قضا بر گردنش نیست، اگر بر گردنش باشد، آن یک مسأله‌ دیگری است، آیا اگر صبی یک عمل استحبابی را از طرف پدر بزرگ و مادر بزرگش انجام بدهد و سپس ثوابش را به آنها هدیه کند صحیح است یا نه؟ ظاهراً اشکالی ندارد. چرا؟ چون صلات امر محبوب است مطلقاً، نه اینکه حتماً باید انسان به حد بلوغ برسد تا بتواند نماز و روزه بخواند ولذا پیغمبر اکرم فرمود: « عَنْ عُبَيْدِ بْنِ عُمَيْرٍ عَنْ أَبِي ذَرٍّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص وَ هُوَ فِي الْمَسْجِدِ جَالِسٌ فَقَالَ لِي يَا أَبَا ذَرٍّ إِنَّ لِلْمَسْجِدِ تَحِيَّةً قُلْتُ وَ مَا تَحِيَّتُهُ قَالَ رَكْعَتَانِ تَرْكَعُهُمَا فَقُلْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ- إِنَّكَ أَمَرْتَنِي بِالصَّلَاةِ فَمَا الصَّلَاةُ قَالَ خَيْرُ مَوْضُوعٍ فَمَنْ شَاءَ أَقَلَّ وَ مَنْ شَاءَ  أَكْثَرَ»[9].
صوم نیز چنین است، بعید نیست که بگوییم اگر صبی عمل استحبابی را انجام داد، ثوابش به آن طرف می‌رسد،‌کار نداریم به اینکه ذمه‌ی او را فارغ می‌کند، چون این جهت را در فرع بعدی بیان می‌کنیم. پس تا کنون دوتا تطبیق را بیان کردیم:
الف؛ تجهیز المیت، آیا مسقط از دیگران هست یا نیست
ب؛ الصوم و الصلاة عن المیت من دون أن یکون ذمّتها مشغولة بالصلاة
ظاهراً در اینجا هردو شرط است، العمل محبوب مطلقاً سواء صدر من البالغ أو من غیر البالغ، مثلاً  میت را می‌خواهند پاکش کند، غسلش بدهد و کفنش کنند و محترمانه دفن کنند، این یک عمل مطلوب و محبوب است، عملی نیست که فقط مطلوبیتش مال بالغ باشد، بلکه العمل محبوب، دلیل هم نداریم که بچه را از این عمل محروم کنند، یعنی مانند قضاوت نیست، یا در جایی که بخواهند نماز وروزه را از طرف میت انجام بدهند، علی الظاهر هردو صحیح است. چطور؟ چون هم شرط اول موجود است و هم شرط دوم.
إنمّا الکلام فیما إذا صلّی أو صام عن المیّت فی الصلاة و الصوم من دون أن یکون علیه هاتان الفریضتان فیمکن أن یقال بصحة العمل، اما الشرط الأول فلان المتبادر من الشرع أنّ طبیعة الصلاة و طبیعة الصوم أمر مطلوب و لذلک ورد فی النصوص: (( الصلاة خیر موضوع من شاء استقل و من شاء استکثر ))، کما ورد: (( الصوم جُنّة من النار )) و لم یرد فی الشرع دلیل مخصص یخرج الصبی.
و أما الشرط الثانی فلیس هاهنا دلیل یستدل به علی عدم صلاحیته للاتیان بهذه الأعمال المذکورة، إلّا قوله: « رُفِعَ الْقَلَمُ عَنْ ثَلَاثَةٍ عَنِ الصَّبِيِّ حَتَّى يَحْتَلِم‏» [10].
 و قد مرّ أن الحدیث ناظر إلی قلم المؤاخذة بشهادة وروده فی نفی الحد عن الصبی.
 إنما الکلام فیما إذا ناب عن المیّت کما إذا صلی أو صام عمن علیه هاتان الفریضتان، فیلزم هناک احراز شرط ثالث وراء هذین الشرطین و هو اطلاق دلیل النیابة علی نحو یشمل البالغ و الصبی، و لا بُعد فی ادعاء الاطلاق فی أدلة النیابة بالنسبة إلی الصلاة و الصوم، إنما الکلام فی نیابة الصبی عن الحج، فإن اطلاق دلیل النیابة بالنسبة إلی هذا المورد، مورد تأمل إذ لو صحت له النیابة فیترتب علیه محرمات الإحرام، مع أنّه غیر مکلّف بتکلیف إلزامی، و معه کیف یمکن ادعاء الاطلاق فی دلیل النیابة.
سوال: سوال من این است که این بحث با بحث قبل چه فرق دارد؟
جواب: در بحث قبل تطوعاً و مجانی نماز می‌خواند، یعنی تطوعاً از طرف پدر بزرگ یا مادر بزرگ روزه می‌گرفت یا نماز می‌خواند، اما ذمه پدر بزرگ یا مادر بزرگ مشغول نبود، اما در اینجا پدر به بچه‌اش می‌گوید از طرف پدر بزرگ نماز و روزه بخوان تا از گردنش ساقط شود.
 بنابراین؛در اینجا به عنوان نیابت از پدر بزرگ نماز و روزه را انجام می‌دهد فلذا در اینجا مسأله مشکل تر است، آیا نیابت مال کبیر است که کبیر از کبیر نائب بشود یا نیابت اعم از کبیر و صغیر است؟
 «و من هنا یعلم» آن روایاتی که ما خواندیم به درد این مسأله نمی‌خورد، آن روایاتی که خواندیم، بچه عبادات را برای خودش انجام می‌داد، ولی در  اینجا می‌خواهد نیابت کند و بار را از دوش دیگران بردارد، بنابراین، روایات هفت گانه دائره‌اش کوتاه است، ولذا من در تطبیقات به هرجا دست و پا می‌زنم که خودش را درست کنم بدون اینکه تکیه به آن روایات نکنم، آن روایات جای محدودی را در برگرفته، صبی خودش عبادات می‌کند،‌وصیت  می‌کند، نماز می‌خواند و روزه می‌گیرد، آن روایات جای خیلی محدودی را می‌گیرد، ولی در اینجا می‌خواهد نیابت کند و جانشین پدر بزرگ بشود و بار را از دوش او بر دارد، این بستگی دارد که ادله نیابت اطلاق داشته باشد،‌هم صبی را بگیرد و هم بالغ را، آیا ادله نیابت چنین اطلاقی را دارد یا نه؟
 إنما الکلام فیما إذا ناب عن المیّت کما إذا صلی أو صام عمن علیه هاتان الفریضتان، فیلزم هناک احراز شرط ثالث وراء هذین الشرطین و هو اطلاق دلیل النیابة علی نحو یشمل البالغ و الصبی، و لا بُعد فی ادعاء الاطلاق فی أدلة النیابة بالنسبة إلی الصلاة و الصوم، إنما الکلام فی نیابة الصبی عن الحج، فإن اطلاق دلیل النیابة بالنسبة إلی هذا المورد، مورد تأمل إذ لو صحت له النیابة فیترتب علیه محرمات الإحرام، مع أنّه غیر مکلّف بتکلیف إلزامی، و معه کیف یمکن ادعاء الاطلاق فی دلیل النیابة.
بنابراین، زنی خدمت پیغمبر اکرم آمد و گفت: مادرم چنین و چنان است، آیا اعمال او را انجام بدهم چطور است؟ فرمود  اشکال ندارد،‌حق الله أحقّ بالقضاء، بگوییم اطلاق دارد، حق الله احق بالقضاء، سواء أکان القاضی صبیّاً أو بالغاً، بعید نیست که ادله نیابت را اعم بگیریم.
 بنابراین، بحث ما سه مرحله‌ای شد، بنا بر اولی، اطلاقات و عمومات را سر بریدیم و گفتیم اینها صبی را نمی‌گیرد، مؤید را هم رد کردیم، بعداً در مرحله بعدی روایات را آوردیم، راوایات هم مربوط به موارد جزئی بود، آنهم مربوط به خودش است، بعداً مرحله سوم و آن اینکه می‌خواهد باری را از دوش دیگری بردارد، این سه مرحله‌ای است:
 الف؛‌ عمل باید محبوب باشد
 ب؛ صبی را شارع محروم نکند
 ج؛ ادله نیابت هم اطلاق داشته باشد حتی صبی را هم بگیرد فرمود: فحق الله أحقّ بالقضاء
 نیابت در صلات و صوم آسان است، اما اگر بخواهیم صبی را برای حج نائب کنیم، از گردن پدر بزرگ هم ساقط بشود  این مشکل است، این مثل صلات نیست. بنابراین، نیابت در حج ‌مشکل تر از نیابت در صوم و صلات است چون در صلات و صوم نیابت کند، تکلیفی بر گردنش نمی‌آید، اما اگر بخواهد در حج نیابت کند، باید از محرمات بیست و چهار گانه احرام اجتناب کند تا حجش حج کبیر بشود و حال آنکه جناب صبی دارای تکلیف نیست.
إن قلت: در روایات داریم که بچه را محرم کنید، چه مانع دارد که اینجا را بگیرد.
قلت: آن در باره احجاج است و لی بحث ما در احجاج نیست، بحث ما در جایی است که صبی خود سرانه می‌خواهد محرم بشود از طرف پدر بزرگ و حج را از گردن او ساقط کند، بنابراین، صوم و صلاتش مشکلی ندارد، اما حجش دارای اشکال است.
بحث ما سه مرحله شد، اطلاقات شامل نیست، روایات موارد جزئی را می‌گیرد، تطبیقات را باید دانه دانه حساب کنیم، هر سه شرط را باید احراز کنیم، عمل محترم، صبی قیچی نشد، حج باید بالاتر باشد اگر بخواهد از طرف کسی نماز بخواند که نماز بر گردن اوست، باید نیابت صبی ثابت بشود، اشکالی ندارد، فقط در مرحله چهارم در حج گیر کردیم، بعید نیست که حجش باطل باشد و مغنی نباشد.



[1] نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص 497.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج4، ص19، من أبواب أعداد الفرائض، ب 3، ح5، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج5، ص441، من أبواب من یضع عنه الصوم، ب 32، ح4، ط آل البیت.
[4] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج8، ص323، من أبواب صلاة الجماعة، ب 14، ح8، ط آل البیت.
[5] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج11، ص288، من أبواب أقسام الحج، ب 17، ح5، ط آل البیت.
[6] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج19، ص362، من أبواب الوصایا، ب 44، ح4، ط آل البیت.
[7] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج19، ص362، من أبواب الوصایا، ب 44، ح3، ط آل البیت.
[8] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج19، ص361، من أبواب الوصایا، ب 44، ح2، ط آل البیت.
[9]وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج5، ص248، من أبواب استحباب تحیة المسجد، ب 42، ح2، ط آل البیت.
[10] نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص 497.