درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/09/16

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شکوک منصوصه
آخرین مسأله‌ای که ما در شکوک منصوصه داشتیم، شک بین دو، و سه بود، در این زمینه دو روایت را خواندیم،‌روایت اخیر مانده، شک بین دو، و سه، این از شکوک منصوصه است، خوشبختانه بقیه صور نصوصش مشکل ندارد، مشکل فقط مال شک بین دو، و سه است ولذا اصحاب اقوال مختلف داشتند، گاهی  می گفتند بنا را بر اقل بگذارد، محقق می‌گفت بنا را بر اکثر بگذارد، مرحوم صدوق می‌فرمود اعاده کند‌(یعید)، آن دو روایت را خواندیم ولذا تکرار نمی‌کنیم، فعلاً روایت سوم را می‌خوانیم که روایت عبد الله بن جعفر « عَنِ الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ شَكَّ فِي الثَّالِثَةِ قَالَ يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ فَإِذَا فَرَغَ تَشَهَّدَ وَ قَامَ قَائِماً فَصَلَّى رَكْعَةً بِفَاتِحَةِ الْقُرْآن»[1]‏.
مرحوم صدوق می‌گوید  این روایت دلیل بر مدعای من است که بنا را بر اقل می‌گذارد، «يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ»  أی یبنی علی الرکعة المتیقنة، مثلاً بنا را بر دو می‌گذارد «فَإِذَا فَرَغَ تَشَهَّدَ وَ قَامَ قَائِماً فَصَلَّى رَكْعَةً بِفَاتِحَةِ الْقُرْآن» بنا را بر اقل می‌گذارد،‌بعداً یک رکعت نماز احتیاط می‌خواند، ظاهر عبارت کافی نیست، چون اگر بنا را بر دو بگذارد،‌ ظاهر عبارت این است که یک رکعت را هم متصلاً می‌خواند، اگر بنا را بر  اقل گذاشته، آیا یک رکعت خوانده یا دو رکعت؟ یک رکعت خوانده نه دو رکعت، «يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ»  اگر دو رکعت بخواند، قاعده‌اش دو رکعت خواندن است، دیگر اصلاً نماز احتیاط بی معنی است ولذا معنای صدوق معنای صحیح نیست، اگر بنا را بر یقین بگذارد، باید دو رکعت متصلاً بخواند دیگر نیازی به رکعت دیگر نیست، پس نا گزیر باید بگویم همان قول مشهور است، « يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ» أی یبنی علی الیقین بالبرائة، راهی را انتخاب می‌کند که یقین به برائت پیدا کند، ‌بنا را بر سه می‌گذارد قطعاً، یک رکعت هم متصلاً می‌خواند، بعداً یک رکعت هم منفصلاً‌ می‌خواند که اگر در واقع کم بوده،‌ این یک رکعت بتواند جبران کند.
 بنا براین، این روایت بر فتوای مشهور اظهر است تا فتوای شیخ صدوق. « يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ» ‌یعنی یقین به برائت، قطعاً یک رکعت هم باید بخواند، چون اگر بنا را بر سه گذاشت نمی‌تواند سلام بدهد، حتماً یک رکعت هم باید بخواند«فَإِذَا فَرَغَ تَشَهَّدَ وَ قَامَ قَائِماً فَصَلَّى رَكْعَةً بِفَاتِحَةِ الْقُرْآن».
یلاحظ علیه: أنّه لو بنی علی الیقین یجب أن لا یصلّی صلاة الاحتیاط- یعنی اصلا باید بگوییم واجب است که نماز احتیاط نخوان، به عبارت بهتر اگر بنا را بر یقین بگذارد،‌دیگر اصلاً نماز احتیاط واجب نیست، لو بنی علی الیقین یجب أن لا یصلّی صلاة الاحتیاط،‌دیگر صلات احتیاط معنی ندارد، چون وقتی بنا را بر اقل بگذارد،‌سلام نمی‌دهد قطعاً دو رکعت خواهد خواند وقتی دو رکعت خواند، دیگر اصلاً نماز احتیاط لازم نیست، اما بر خلاف مشهور-  فلا بد أن یقال إن المراد من الیقین هو الیقین بالبرائة فعلیه یبنی علی أنّه ثلاثة، و أنّه شک بعد رفع الرأس عن  السجدة الثانیة و عندئذ کان علیه أمران:‌الإتیان برکعة متصلة - ‌چرا؟ جون بنا را بر سه گذاشت، بعداً هم - الإتیان برکعة منفصلة، اما الأول فیفهم من قوله: يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ که همان اکثر باشد و اما الثانی فیفهم من قوله: وَ قَامَ قَائِماً فَصَلَّى.
بنا بر این، این روایت بر قول مشهور آشکارا دلالت می‌کند.چه باید کرد؟‌ این سه روایت یکنوع فراز و نشیب داشتند،‌ ولو این روایت اخیر کمی ظاهر تر است، ولی بهتر این است  که اینها را کنار بگذاریم و سراغ قاعده اولیه برویم، قاعده اولیه چیست؟ إذا شککت فی شیء فابن علی الأکثر ولذا می‌گویم:
 و لا یخفی أنّ هذه الروایات مضطربة المتن، فلا تکون دلیلاً علی المشهور ولا علی خلاف، فالمرجع هو  العمومات الواردة فی الموثقات الثلاث لعمار و غیرها. تم الکلام فی الفصلین، الفصل الأول: الشکوک المبطلة، الشکوک المنصوصة، الشکوک المستخرجة. چهار تا هم شکوک مستخرجه داریم، شکوک منصوصه را حفظ کنید تا شکوک مستخرجة را از  آنها در بیاوریم، شکوک مستخرجة کدام است؟ آن است که با یک عملیاتی شک مان را تحت منصوص داخل می‌کنیم،‌منهای عملیات داخل تحت منصوص نیستند، با عملیات تحت منصوص داخل می کنیم، شکوک مستخرجة چهارتاست.
الشکوک غیر المنصوصة: اولین شکی که بحث می‌کنیم عبارت است از: شک بین الأربع و الخمس قائماً، چرا قائماً گفتیم؟ چون جالساً منصوص بود، یعنی اگر من نشسته باشم و شک کنم بین چهار و پنج جالساً،‌ تعبداً بگو چهار است و فقط یک سجده سهو بجا بیاور،‌معلوم می‌شود که احتمال زیادی معفو عنه است- چون احتمال زیادی وجود دارد - ‌منصوص است که: من شک بین الأربع و الخمس جالساً یبنی علی أنّه أربع، و فقط یک سجده سهو دارد،‌اما اگر  انسان در حال قیام بین چهار و پنج شک کند، قیام را می‌شکند، قیام را که شکست، شکش بر می‌گردد بین چهار و سه، شک بین سه و چهار منصوص بود ولذا بنا را بر چهار می‌گذارد و نماز را تمام می‌کند و بعداً یک رکعت ایستاده و یا دو رکعت نشسته نماز احتیاط می‌خواند.
ههنا اشکالان
 ولی در اینجا دوتا اشکال وجود دارد:
اشکال اول: اولین اشکال این است که چه دلیل داریم که قیام را بشکند، نماز از تعبدیات است، به چه  دلیل این آدم قیام را بشکند، شکستن قیام دلیل می‌خواهد، عبادات جزئیاتش تابع دلیل است،‌دلیل نداریم که قیام را بشکن.
اشکال دوم، اینکه حضرت فرموده شک بین سه و چهار، شک حادث را گفته، و حال آنکه شما که قیام را می‌شکنید، سه و چهار شما شک حادث نیست بلکه شک بعدی است، شک حادث شما شک بین چهار و پنج است،‌بعداً که نشستی شک شما بر می‌گردد به شک بین سه و چهار فلذا روایت شامل این مورد نمی‌شود، در اینجا چه کنیم؟
 اتفاقاً اشکالی که در اینجا گفتیم در تمام چهار صورت جریان دارد، صورت هایی که بعداً می‌خوانیم در آنها نیز همین اشکال پیش می‌آید، یعنی هردو اشکال است، یکی اینکه ما الدلیل بر شکستن، ما الدلیل بر اینکه شک ثانی و حادث میزان است.
إنّما الکلام فی أمرین: ما هو الدلیل علی وجوب الهدم حتی یرجع شکّه إلی ما بین الثلاث و الأربع، لماذا لا یحکم علیه بالبطلان عند الشک – بگوییم  نماز تو باطل است چون قابل اصلاح نیست،‌منصوص ما چهار و پنج کامل بود و این ناقص است - إنّ العبرة فی الدخول فی المنصوصة هو الشک الحادث و لیس هو بین الثلاث و الأربع، بل بین الأربع و الخمس،‌ نعم بعد  الجلوس ینقلب الشک إلی ما بین  الثلاث و الأربع و لا دلیل علی أنّ‌ العبرة بالشک المنقلب إلیه- یعنی شک بعدی -  کلّ ذلک صار سبباً فی عامة صور الأربع حیث إنّ المصلّی بالهدم یدخل فی الصور المنصوصة و قبل الهدم خارج عنها.
جواب آیة‌ الله بروجردی از هر دو اشکال
 و یمکن أن یقال- این جوابی که ما می‌دهیم، از مرحوم آیة الله بروجردی است، البته ایشان با این جوابش مشکل اشکال دوم را حل کرده، اشکال اول ظاهراً حل نشده، ایشان می‌فرماید: این آدم که ایستاده است و نمی‌داند که این چهارم است یا پنجم،‌چون هنوز رکعت تمام نشده، به این رکعت نمی‌گویند، چون ایستاده است، رکعت آن است که بایستد، رکوع هم برود، دوتا هم سجده کند،‌این هنوز رکعت نیست، وقتی رکعت نیست، اگر بنشیند، واقعاً شکش به شک بین سه و چهار بر می‌‌گردد، ‌می‌خواهد بفرماید انقلاب نیست، انقلاب در صورتی است که این رکعت،‌رکعت تام باشد، این رکعت تام نیست، بلکه یک قیام بی خودی است، یعنی احتمال دارد که  قیام بی خودی باشد،‌ بنا براین اگر بنشیند، شک حادث همان شک بین سه و چهار است، به بیان دیگر در همین حالت شک این آدم بین سه و چهار است، چون این رکعت نیست، فقط یک ایستادن بی خودی است،‌ ممکن است واجب باشد اگر رکعت چهارم باشد، ممکن است کار زیادی باشد،‌بنا براین، روی این قیام نمی‌شود حساب کرد، این شک را اگر منها کنیم، شک ما بر می‌گردد به شک بین سه و چهار، وقتی شک بین سه و چهار شد، بر می‌گردد تحت منصوص.
 بنا براین، این آدم دو شک ندارد، فقط یک شک دارد، ما قبلاً دو شک حساب می‌کردیم و می‌گفتیم یک شک حادث داریم،‌یک شک منقلب إلیه داریم، ایشان می‌گوید از اول یک شک است،‌ چون این قیامش وجودش کالعدم است، قهراً شکش بین سه و چهار است، پس باید مثل شک بین سه و چهار عمل می‌کند.
آیا این جواب آیة الله بروجردی هردو اشکال را حل کرد یا فقط اشکال دوم را حل نمود؟ دومی را حل کرد،‌چون بنا شد که قیام حساب نشود، رکعت نیست، شکش همان شک بین سه و چهار است، اما آیا اینکه آیا برای شکستن مجوز هم دارد یا نه؟
و یمکن أن یقال: إنّه فی حال القیام و إن شکّ بین الأربع و الخمس و لکنّ هذا القیام لا یعدّ رکعة فهو فی الواقع شاک بین الثلاث و الأربع فیدخل تحت المنصوص فإذا کان کذلک یجب علیه التسلیم و الانصراف و صلاة الاحتیاط رکعتین جالساً أو رکعة قائماً، و وجب الهدم مقدمة للتسلیم و البناء علی المتیقن، من باب وجوب المقدمة – چون شک این ‌آدم بین سه و چهار است وباید به شک سه و چهار عمل کند، مقدمه واجب هم (هر چند عقلا ) ‌واجب است- چه کند؟ وجب الهدم مقدمة للتسلیم و البناء علی المتیقن، أعنی الأربع.
پس حضرت آیة الله بروجردی هردو اشکال را حل کرد و فرمود، قیام این آدم رکعت شمرده نمی‌شود، در واقع شکش بین سه وچهار است، باید عمل کند به سه و چهار،‌مقدمه واجب این است که قیام را بشکند و نماز را هم تمام کند، بعداً یک رکعت ایستاده یا دو رکعت نشسته نماز احتیاط بجا بیاورد، اگر این مشکل را حل کردیم،‌بقیه صور هم اشکالاً و هم جواباً مثل همین صورت است.
الثانی: الشک بین  الثلاث و الخمس حال القیام،‌إذا شک بین الثلاث و الخمس قائماً - عین همان صورت قبلی است، در صورت قبلی شک بین چهار و پنج بود، این بین سه و پنج است- قالوا یهدم القیام و یرجع شکّه إلی ما بین الاثنین و الأربع فیبنی إلی الأربع و یعمل عمله- ‌بعداً باید دو رکعت نماز ایستاده بخواند - و یتوجه إلیه الاشکالان:1- لا دلیل علی الهدم. 2- و المعتبر من الشک هو الشک الحادث و هو داخل بین الثلاث والخمس لا الشک المنقلب إلیه- شما با این نشستن شک خود را بر گرداندید بین سه و چهار- و المعتبر الشک هو الشک الحادث ثانیاً و هو دائر بین الثلاث و الخمس، لا الشک المنقلب إلیه الذی هو عبارة عن الشک بین الإثنین و الأربع- همین که نشست،‌شکش بین چهار و دو برگشت - الجواب هو ما ذکره سیدنا البروجردی- جواب این بود که این رکعتی که ایستاده است،‌رکعت نیست و در واقع شک این آدم بین سه و پنج  نیست، بلکه شکش بین دو، و چهار است،‌حالا که این گونه است، پس باید من باب مقدمه بنشیند و به وظیفه شک بین دو، و چهار عمل کند-  و الجواب هو ما ذکرنا من أنّ شکّه  فی الواقع بین الإثنین و الأربع، إذ لا یعدّ القیام رکعة- پس این آدم در واقع شکش بین دو، و چهار است نه بین سه و پنج،- فیدخل فیما دلّ علی حکم الإثنین و الأربع.    
 الثالث: الشک بین الأربع و الخمس حال القیام
إذا شکّ بین الثلاث و الأربع و الخمس، قالوا  یهدم القیام و یرجع شکّه إلی الإثنتین و الثلاث و الأربع و یتمّ صلاته و یعمل عمله.
 و الاشکال نفس ما مرّ فی الصورتین السابقتین.
 و الجواب هو الجواب
‌اشکال این است که اولاً‌ شکستن قیام دلیل می‌خواهد، ثانیاً میزان شک حادث است نه شک منقلب إلیه.
جوابش این است که این « قیام» رکعت نیست و روی آن نمی‌شود حساب کرد، در همین حالت شک این آدم بین دو، سه و چهار است نه بین سه، چهار و پنج، چون این قیام وجودش کالعدم است.
الرابع:‌ الشک بین الخمس و الستّة حال القیام
إذا شک بین الخمس و الستة حال القیام، قالوا بهدم القیام و یرجع شکّه إلی ما بین الأربع و الخمس فیتمّ و یسجد سجدتین السهو مرتین،‌مرّة وجوباً للشک بین الأربع و الخمس التی ورد فی النص، و مرّة احتیاطاً لزیادة القیام- ‌بنا براینکه هر زیادی و نقیصه سجده سهو دارد - و إن کان عدم وجوب الثانیة لا یخلو من قوة.
مرحوم سید در اینجا سجده سهو را زیاد کرده،‌ما دوتا را گفتیم، یکی برای اینکه شک بین سه و چهار کردی، روایت داشتیم که سجده سهو کند، یکی هم برای قیام،‌ولی سجده سهو را اضافه کرده.
ثمّ إنّ السید الطباطبائی لما ... أنّ لکل زیادة و نقیصة سجدتی السهو قال فی المقام:
لو اشتغل بالقراءة أو التسبیحات یسجد سجدتی السهو- و حال آنکه از نظر ما، ذکر سهوی اصلاً سجده سهو ندارد، ولی سید برایش سجده سهو ذکر کرده است. بعد می‌گوید یک سجده سهو دیگر هم بگوید، چون موقع بلند شدن گفته: بحول الله و قوّته أقوم و اقعد. چهار سجده سهو کند، یکی منصوص است، دومی برای قیام، سومی برای ذکر سهوی،‌چهارمی هم برای گفتن: بحول الله وأقوم و أقعد-
 ثمّ یقول السیّد: الأحوط فی الأربعة المتأخرة غیر المنصوصة - می‌گوید نماز را هم اعاده کند و حال آنکه امام صادق ع فرمود: لا یعید فقیه الصلاة- بعد البناء اعاده عمل الشک یعید الصلاة،‌و وجهه واضح لکون العمل بنحو المذکور فی الأربعة المتأخرة- ما تلاش کردیم  که این را داخل در منصوص کردیم، احتیاطاً اعاده کند.


[1] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج8، ص215، من أبواب الخلل الواقع فی الصلاة، ب 9، ح2، ط آل البیت.