درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/09/15

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: شکوک صحیح نماز
بحث ما در باره شکوک منصوصه است، پنج مورد داریم که منصوص هستند، چهار مورد دیگر داریم که مستخرج‌اند نه منصوص، از منصوصات چهار تا را خواندیم و فقط یکدانه باقی مانده،‌منتها نصوصش خیلی متضارب و مختلف‌اند، و آن این است که اگر کسی بین دو، و سه شک کرد، یعنی سر از سجده رکعت دوم برداشت، شک می‌کند که دو رکعت است یا سه رکعت، در اینجا چه باید کرد؟
دیدگاه صاحب شرائع
 محقق حلی با وجود روایات مختلف، به ضرس قاطع می‌فرماید این صورت هم مانند سایر صورت هاست، در سایر صور  بنا را بر اکثر می‌گذاشت و سپس یک رکعت نماز احتیاط هم بجا می‌آورد، در اینجا هم به ضرس قاطع می‌فرماید بنا را بر سه  می‌گذارد، یعنی اینکه خوانده‌ام سه است، بعداً یک رکعت دیگر متصلاً می‌خواند که بشود چهار رکعت، بعداً هم (به عنوان نماز احتیاط) یا یک رکعت ایستاده یا دو رکعت نشسته می‌خواند.
بعد از محقق که دوران شهید است، شهید در ذکری می‌فرماید: فتوای محقق مشهور است، اما من دلیلی برای آن پیدا نکردم، ولی  ابن ابی عقیل می‌گوید روایات در این مورد متواتر است، البته حق در این زمینه با ابن ابی عقیل است، چون ایشان کلیات را گرفته، موثقات ثلاث را گرفته که از اسحاق بن عمار ساباطی بود، ولو در این مورد روایت خاصی نیست، اما فرمایش حضرت که می‌فرماید:« أَ لَا أُعَلِّمُكَ شَيْئاً کلما نقصت أو زدت» این مورد را می‌‌گیرد.
 بنا براین؛  فرمایش ابن ابی عقیل قابل توجیه است، نمی‌شود یک چنین فقیهی که نجاشی در باره آن می‌نویسد هر حاجیی که از خراسان به کوفه می‌آمد تا به حج برود، کتاب ابن ابی عقیل را می‌خرید و طبق آن عمل می‌کرد، ایشان در دوران خودش و بعد از خودش مرجع تقلید بوده،‌ایشان معاصر است با زمان کلینی، پس وقتی ابن أبی عقیل می‌گوید روایات متواتر است، نمی‌شود او  را تخطئه کرد، چون ایشان به همان اطلاقات تمسک کرده است که: إذا شککت فابن علی الیقین.
اقوال مسأله
قبل از آنکه روایات را بخوانیم باید توجه داشت که در مسأله چهار قول وجود دارد:
1: قول محقق است
2: قول شیخ صدوق
شیخ صدوق می‌گوید  بنا را بر اقل بگذاریم، عیناً همان فتوایی را می‌دهد که اهل سنت دارند، مرحوم صدوق با آن عظمت در این مورد می‌گوید بنا را بر اقل بگذارید، اتفاقا بعد از صدوق، سید مرتضی هم در کتاب:« المسائل الناصریة» به همین قول صدوق فتوا داده است.
3: قول به تخییر
قول سوم اینکه مخیر بین اقل و اکثر هستیم، یعنی یا بنا بر قول محقق باشد یا بنا بر قول صدوق.
4: قول به بطلان
قول  چهارم می‌گوید نماز باطل است، این فتوای صدوق است در کتاب المقنع، اما  فتوای قبلی ایشان در کتاب «من لا یحضره الفقیه» است، ایشان در کتاب «المقنع» می‌گوید باطل است – کتاب «المقنع » مرحوم صدوق عیناً مثل کتاب «النهایة » شیخ طوسی است، یعنی سند ها را حذف کرده و فقط متن روایات را آورده ولذا متن کتاب « المقنع» عیناً  متن روایات است کما اینکه «النهایه» شیخ طوسی نیز چنین است. کتاب «الهدایة» صدوق نیز چنین است که اصطلاحاً  اینها را فقه منصوص می‌گویند.
باید این نکته را خوب توجه داشت که ما چهار فقه منصوص داریم:
الف؛ فقه رضوی (منسوب به امام رضا ع)
 ب؛ المقنع (مال شیخ صدوق)
 ج؛ الهدایة (مال شیخ صدوق)
د؛ النهایة (مال شیخ طوسی)
 ه؛ المقنعة (مال شیخ مفید).
 این پنج کتاب فقه منصوص هستند
آیة الله بروجردی می‌فرمود:« الفتاوی المتلقات من الأئمة» ولی من  از آن  تعبیر می‌کنم به:« الفقه المنصوص»
فصارت المسألة ذات أقوال اربعة:
1: البناء علی الأکثر
2:  البناء علی الأقل
3: الخیار بین الأقل و الاکثر
4: البطلان
روایات
ولی ما دنبال  قول مشهور هستیم چون روایت داریم، متاسفانه روایات در اینجا  خیلی مضطرب هستند:
صحیحه زرارة
1: «عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي حَدِيثٍ قَالَ: قُلْتُ لَهُ رَجُلٌ لَمْ يَدْرِ اثْنَتَيْنِ صَلَّى أَمْ ثَلَاثاً فَقَالَ إِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ بَعْدَ دُخُولِهِ فِي الثَّالِثَةِ مَضَى فِي الثَّالِثَةِ ثُمَّ صَلَّى الْأُخْرَى وَ لَا شَيْ‏ءَ عَلَيْهِ وَ يُسَلِّمُ»[1].
مرحوم صدوق این حدیث را به گونه‌ای معنا می‌کند که مطابق قول خودش باشد، یعنی اینکه بنا را بر اقل بگذاریم، ولی  ما به گونه دیگر معنا می‌کنیم که بنا بر اکثر باشد، قهراً حدیث می‌شود مجمل.
مرحوم صدوق با سه مقدمه می‌فرماید این حدیث ناظر به اقل است:
الأول؛ إطلاق الثالثة علی الرکعة التی یرید أن یأتی بها.
 مرحوم صدوق با این سه مقدمه می‌خواهد بفرماید که این روایت ناظر به این است که بنا را بر اقل بگذارد، اما مقدمه اول، حدیث را چنین معنا می‌کند، قال « إِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ بَعْدَ دُخُولِهِ فِي الثَّالِثَةِ مَضَى فِي الثَّالِثَةِ » وقتی شک کرد بین دو، وسه، شروع می‌کند به سه، « مَضَى فِي الثَّالِثَةِ» یعنی آن رکعتی را که می‌خواهد بخواند، شروع می‌کند به سوم، معلوم می‌شود که بنا را بر اقل گذاشته، چون اگر بنا را بر اکثر گذاشته بود، باید شروع به چهارم کند. این  گونه معنا می‌ کند: « إِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ بَعْدَ دُخُولِهِ فِي الثَّالِثَةِ مَضَى فِي الثَّالِثَةِ» یعنی آن رکعت را سوم حساب می‌کند، سوم که شد: « ثُمَّ صَلَّى الْأُخْرَى موصولة»  کلمه‌ی موصولة مقدر است- وَ لَا شَيْ‏ءَ عَلَيْهِ وَ يُسَلِّمُ» قهراً منطبق می‌شود بر اقل. البته به شرط اینکه یک چنین تصرفاتی را بکنید.
پس مرحوم صدوق با سه مقدمه می‌فرماید که این روایت مربوط است بنا بر اقل، « إِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ بَعْدَ دُخُولِهِ فِي الثَّالِثَةِ مَضَى فِي الثَّالِثَةِ» یعنی آن را که می‌خواهد بیاورد، به عنوان سوم می‌آورد،‌ معلوم می‌شود که بنا را بر  اقل می‌گذارد و الا اگر بنا را بر اکثر گذاشته باشد، باید بفرماید:« مَضَى فِي الرابعة»
الثانی: عدم تقیید الأخری بکونها منفصلة، بعد حضرت فرمود: « ثُمَّ صَلَّى الْأُخْرَى» و نفرمود: صَلَّى الْأُخْرَى منفصلة،‌ پس معلوم می‌شود که باید متصلة بخواند که بشود بنا بر اقل، چون این جمله ظهور در اتصال دارد.
الثالث: عدم التسلیم علیها، حضرت فرمود: « وَ يُسَلِّمُ» و آن را عطف کرد به جای « صَلَّى»، معلوم  می‌شود یک رکعت متصل  را که آورد، سلام می‌کند و دنبال کارش می‌رود  و لذا لازم نیست که نماز احتیاط بخواند،‌با این سه مقدمه ایشان روایت را چنین معنا می‌کند.
دیدگاه آیة الله بروجردی
این معنای است که مرحوم صدوق آن را ارائه  کرده است،‌ولی استاد ما آیة الله بروجردی آن را جور دیگر معنا می‌کرد که منطبق می‌شود بر مبنای مشهور، ‌البته ایشان هم باید در روایت تصرف کند، ایشان چه رقم معنا می‌کند؟
و یقول المحقق البروجردی: و یحتمل أن یکون المراد من قوله: « ثُمَّ صَلَّى الْأُخْرَى» إتیان رکعة موصولة و إنّ معنی قوله:« مَضَى فِي الثَّالِثَةِ» یعنی یجعل ما بیده ثالثة و یأتی برکعة موصولة، ثمّ یصلّی الأخری غیر موصولة.
ایشان چنین تصرف می‌کند: « إِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ بَعْدَ دُخُولِهِ فِي الثَّالِثَةِ مَضَى فِي الثَّالِثَةِ »  ایشان می‌فرماید: یبنی ما بیده ثلاثة، یمضی فی الثالثة، معنایش این نیست که این نماز را به عنوان سوم شروع کند، بلکه بنا را بر این می‌گذارد که این سوم است، قهراً می‌شود بنا بر اکثر.
مرحوم  صدوق می‌گفت: یمضی فی الثالثه، این را به عنوان سوم می‌آورد، آیة الله بروجردی می‌فرماید: یمضی فی الثالثة، یعنی آن را  که الآن «دخل فیه»  سوم قرار می‌دهد، ایشان (آیة الله بروجردی)  یمضی را به معنای یبنی می‌گیرد، یمضی به معنای یبنی است « ثُمَّ صَلَّى الْأُخْرَى متصلة» بنا را بر سه می‌گذارد، یک رکعت دیگر هم متصلة می‌خواند، بعداً باید یک چیزی مقدر کنیم، ثمّ یأتی برکعة منفصلة.
«إِنْ دَخَلَهُ الشَّكُّ بَعْدَ دُخُولِهِ فِي الثَّالِثَةِ مَضَى فِي الثَّالِثَةِ » یعنی بنا می‌گذارد آن را که آورده‌ام سه است «ثُمَّ صَلَّى الْأُخْرَى متصلة » که بشود چهار رکعت، نماز احتیاط را ذکر نکرد، نماز احتیاط مقدر است، یعنی در  اصل چنین است، ثمّ یأتی رکعة منفصلة. ایشان (بروجردی) هم یکنوع تصرف می‌کند.
دیدگاه استاد سبحانی
ولی ما می‌گوییم این روایت به درد نمی‌خورد،‌چون مجمل است، نمی‌دانیم اولی مراد است یا دومی،‌فلا یحتجّ بهذه الروایة- نه فرمایش صدوق برای ما اطمینان بخش است و نه فرمایش آیة بروجردی- بنا براین، معلوم نیست که مراد از « مَضَى فِي الثَّالِثَة» چیست؟ صدوق می‌گوید: آن را که می‌خواهد بیاورد،‌به عنوان سوم می‌آورد، آیة الله بروجردی می‌فرماید: « مَضَى فِي الثَّالِثَة» یعنی یبنی، یعنی آن رکعت را متصل بیاورد، دیگر صلات احتیاط را ذکر نکرده، صلات احتیاط مقدر است.
‌بنابراین،‌این روایت از نظر ما مجمل شد، چون نمی‌دانیم که آن را سه قرار می‌دهد یا یبنی أنّه ثالث، یک رکعت دیگر بیاورد بعداً صلات احتیاط را ذکر نکرده است.
روایت عبید بن زرارة
مرحوم صدوق این روایت را در مقنع برای بطلان ذکر کرده است.
2: «عَنْ عُبَيْدِ بْنِ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ لَمْ يَدْرِ رَكْعَتَيْنِ صَلَّى أَمْ ثَلَاثاً قَالَ يُعِيدُ قُلْتُ أَ لَيْسَ يُقَالُ لَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ فَقِيهٌ فَقَالَ إِنَّمَا ذَلِكَ فِي الثَّلَاثِ وَ الْأَرْبَعِ»[2].
  عبید بن زراره می‌گوید به حضرت اعتراض کردم و گفتم  از شما شنیدیم که: « أَ لَيْسَ يُقَالُ لَا يُعِيدُ الصَّلَاةَ فَقِيهٌ» یعنی  فقیه نماز را اعاده نمی‌کند، بلکه چاره جوی می‌کند تا درست بشود؟ «فَقَالَ إِنَّمَا ذَلِكَ فِي الثَّلَاثِ وَ الْأَرْبَعِ» ‌حضرت فرمود: اگر بین سه و چهار شک کرد، اعاده نمی‌کند بلکه دنبال علاج و چاره جوی می‌رود، اما اگر بین دو،‌و سه شک کرد،‌نماز باطل است و قابل علاج هم نیست.
این روایت در واقع مطابق فتوای اهل سنت است.
مرحوم شیخ طوسی می‌فرماید: این روایت مربوط به مغرب است و ما هم قبلاً  گفتیم که مغرب شک بردار نیست، صلوات ثنائیه شک و ثلاثیه شک بردار نیست.
آیة الله بروجردی می‌فرمود: شاید شیخ روی این روایت فقط یک دقیقه یا دو دقیقه فکر کرده، یعنی وقتی ما به این نوع روایات که می‌رسیدیم و می‌دیدیم که جمع شیخ،‌جمع خوبی نیست، می‌فرمود شیخ به قدری کار داشته که روی این روایت یا نوع این روایت یک دقیقه یا دو دقیقه فکر کرده است، مسلماً این حمل صحیح نیست. چرا؟ چون اگر این حمل صحیح بود،‌دیگر ذیلش معنا نداشت، باید حضرت می‌فرماید: هذا فی الثلاثیة، آنچه که من گفتم در رباعیه است و حال آنکه حضرت می‌فرماید: هردو رباعیه است، اما دو،‌و سه، نه، سه و چهار بلی، در ذیل فرمود: « إِنَّمَا ذَلِكَ فِي الثَّلَاثِ وَ الْأَرْبَعِ» معلوم می‌شود که هردو رباعی است، ولی آن رباعی اول پذیرفته نیست، اما رباعی دوم پذیرفته است،‌ اگر این مربوط بود به صلوات ثلاثیه، دیگر آن ذیل معنا نداشت که بفرماید: « إِنَّمَا ذَلِكَ فِي الثَّلَاثِ وَ الْأَرْبَعِ» معلوم می‌شود که مقسم یکی است، یعنی رباعیه است، اما رباعیه دو، و سه،‌ نه، اما رباعیه سه و چهار، بلی.
روایت علا بن رزین
3: ما رواه عبد الله بن جعفر، « عَنِ الْعَلَاءِ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع رَجُلٌ صَلَّى رَكْعَتَيْنِ وَ شَكَّ فِي الثَّالِثَةِ قَالَ يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ فَإِذَا فَرَغَ تَشَهَّدَ وَ قَامَ قَائِماً فَصَلَّى رَكْعَةً بِفَاتِحَةِ الْقُرْآن»[3]‏.
يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ، أی یبنی علی الأقل، «فَإِذَا فَرَغَ تَشَهَّدَ وَ قَامَ قَائِماً فَصَلَّى رَكْعَةً بِفَاتِحَةِ الْقُرْآن».
مسلماً این استدلال غلط است، یعنی مراد از «یقین» در اینجا متقین نیست، اگر متیقن باشد، باید بفرماید: «وَ قَامَ قَائِماً فَصَلَّى رَكْعَتین»  اگر بنا بر متیقن باشد، باید بگوید:« فَصَلَّى رَكْعَتین» و حال آنکه می‌فرماید: « فَصَلَّى رَكْعَةً بِفَاتِحَةِ الْقُرْآن»
پس چه باید کرد؟ باید بگوییم مراد از «یقین» در اینجا یقین به برائت است، راه اهل سنت یقین به برائت نیست، راه ائمه اهل بیت یقین به برائت است، اگر بنا را بر اکثر بگذاریم، رکنی را در نماز اضافه نکردیم، « يَبْنِي عَلَى الْيَقِينِ » یعنی بنا را بر اکثر می‌گذارد، می‌شود سه و بعداً درست است. « فَإِذَا فَرَغَ تَشَهَّدَ وَ قَامَ قَائِماً فَصَلَّى رَكْعَةً بِفَاتِحَةِ الْقُرْآن».
منتها در اینجا یک مشکلی وجود دارد و آن اینکه اگر بنا را بر اکثر گذاشتیم، احتمال کسر و نقص هم است چطور حضرت می‌فرماید: فَصَلَّى رَكْعَةً، باید بفرماید: « فَصَلَّى رَكْعَتین»؟



[1] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج8، ص214، من أبواب الخلل الواقع فی الصلاة، ب 9، ح1، ط آل البیت.
[2] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج8، ص215، من أبواب الخلل الواقع فی الصلاة، ب 9، ح3، ط آل البیت.
[3] وسائل الشیعه، شیخ حر عاملی، ج8، ص215، من أبواب الخلل الواقع فی الصلاة، ب 9، ح2، ط آل البیت.