موضوع:
قاعدة لا شک لکثیر الشک
بحث ما در اینجاست که
آیا قاعده:
«
لا شک لکثیر الشک» یا به
تعبیر روایات
« إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ
فَامْضِ عَلَى صَلَاتِكَ[1]»
آیا روایاتی
که روی کلمه سهو تکیه میکند نه کلمه شک، فقط کثیر الشک
را میگیرد یا کثیر النسیان را هم میگیرد،
البته این جمله
«لا شک لکثیر الشک»
عبارت علماست نه متن روایت، اگر عبارت همین باشد که علما گفته اند،
مسلماً ناسی را نمیگیرد اما عبارت روایت این
نیست، بلکه عبارت روایت این گونه است:
«
إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ السَّهْوُ فَامْضِ عَلَى صَلَاتِكَ ». ما معتقدیم که کلمه سهو
فقط شک را می گیرد نه ناسی را، یعنی ناسی را
نمیگیرد، کثیر النسیان را نمیگیرد، ما بر
این مدعا سه دلیل داریم:
دلیل اولدلیل اول را در جلسه گذشته
خواندیم، دلیل اول این روایت بود:
« إِذَا كَثُرَ عَلَيْكَ
السَّهْوُ فَامْضِ عَلَى صَلَاتِكَ فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَدَعَكَ إِنَّمَا هُوَ
مِنَ الشَّيْطَانِ»[2].
ما از این روایت
این گونه استظهار کردیم که شاک را می گیرد نه ناسی
را، چون سهو این آدم در حال نماز است و میخواهد نماز را بشکند،
روایت میگوید نماز را نشکن، بلکه آن را ادامه بده، روایت
دوم دلالتش بهتر از این روایت است.
«لَا تُعَوِّدُوا الْخَبِيثَ
مِنْ أَنْفُسِكُمْ بنَقْضَ الصَّلَاةِ ...»[3].
کلمه
« بنَقْضَ الصَّلَاةِ» قرینه است که
آدم شاک است. چرا؟ چه کسی میخواهد نماز را بشکند؟ آدم شاک، چون
ناسی توجه ندارد، حضرت میفرماید نماز را نشکنید،
شیطان را بر خود مسلط نکنید، از اینکه میگوید نماز
را نشکنید، معلوم میشود که این آدم آگاه است، واقع غروب کرده و
این آدم آگاه است، از ناسی واقع غروب کرده ولی او آگاه
نیست،
«لَا تُعَوِّدُوا
الْخَبِيثَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ بنَقْضَ الصَّلَاةِ ...،» با شکستن نماز
شیطان را بر خود مسلط نکنید، چه کسی نماز را میشکند؟
آدم شاک نه آدم ناسی، چون آدم ناسی اصلاً توجه ندارد.آدم وسواسی
پشت سر هم میشکند و از سر میگیرد، این روایت
میگوید نماز را نشکنید و با این کار شیطان را بر
خود مسلط نکنید. از اینکه نهی از شکستن میکند، معلوم
میشود که شاک است نه ناسی.
دلیل دوم دلیل دوم را هم در جلسه
گذشته بیان کردیم، دوباره آن را متعرض میشویم، ظاهر
روایت این است که اینکه میگوید اعتنا نکن، اثر مال
سهو من حیث السهو است، جناب شاک با جناب ناسی وجه مشترک دارد، وجه
مشترک شان عبارت است از: غروب الواقع، ما به الامتیاز و تفاوت شان در
این است که در شاک، واکنش گاهی مال شک است و گاهی واکنش مال ترک
یک شیئ می باشد، در شک واکنش شارع مال شک است، میگوید
حالا که شک کردی، نماز احتیاط بخوان با سجده سهو، اما در نسیان
واکنش مال شک نیست بلکه مال ترک ما وجب علیه أن یأتی است،
قضا کن تشهد را، قضا کن صلات را، ظاهر روایت این است که واکنش مال
سهو بما هو سهو است نه مال بما أنه ترک شیئاً، اگر واقعاً این اثر مال
سهو بما هو سهو است، هذا ینطبق علی الشک و لا ینطبق علی
النسیان. درست است که هردو واکنش دارند، منتها واکنش آن مال خود شک است،
واکنش دیگری (ناسی) مال ترک ماوجب علیه است، ظاهر
روایت این است که این واکنش، یعنی «امض» مال سهو
بما هو سهو است ینطبق علی الشک.
دلیل سومدلیل سوم صریحاً
کلمه شک دارد
ما ورد من التصریح بالشک
فی صحیحة زرارة و أبی بصیر:
«عَنْ زُرَارَةَ وَ أَبِي بَصِيرٍ جَمِيعاً قَالا قُلْنَا لَهُ الرَّجُلُ
يَشُكُّ كَثِيراً فِي صَلَاتِهِ حَتَّى لَا يَدْرِيَ كَمْ صَلَّى وَ لَا مَا بَقِيَ
عَلَيْهِ قَالَ يُعِيد»[4].
این سه دلیل، در جلسه
گذشته دو دلیل را خواندیم، دلیل سوم باقی مانده، فلذا در
این جلسه هر سه دلیل را دوباره خواندیم، یعنی هم
دلیل اول را خواندیم، هم دلیل دوم و هم دلیل سوم، علامت
دلیل اول کلمه نقض است، حضرت میفرماید نشکنید، نشکستن با
شاک میسازد نا با ناسی.
علامت دلیل دوم این
است که این واکنش مال سهو بما هو سهو است نه بما ترک شیئاً، در
نسیان همه واکنش ها برای ترک واجب است، اما در اینجا این
واکنش مال سهو بما هو سهو است و هو ینطبق علی الشک، علامت دلیل
سوم روشن است که همان کلمه یشک باشد.
آیا روایات
شک عام است هم شامل شاک می شود و هم شامل ناسی؟اگر یک فقیهی
بگوید روایات کثیر النسیان ناسی را هم میگیرد
و هم ناسی را، لازم میآید که به یک فقیهی
ملتزم بشود که لا یلتزم به الفقیه. چطور؟ اگر بگوییم
کثیر النسیان را هم میگیرد، باید به سه چیز
ملتزم بشویم:
الف؛
اگر ناسی در محل متذکر شد،نباید بیاورد. چرا؟ فامض.
ب؛
یا اگر در محل متذکر نشد، بلکه از محل تجاوز کرد،اما به رکن وارد نشده،
باید بگوییم بر نگردد.
ج؛
اگر فهمید که تشهد را ترک کرده، نباید قضا کند.
از ملتزم شدن به این سه
چیز، فقه جدید لازم می آید، یعنی اگر
فقیهی بخواهد به این چیز ملتزم بشود، لازمه اش این
است که باید به یک فقه جدید ملتزم بشود.
خلاصه اگر بگوییم آدم
ناسی( که کثیر النسیان است ) واقعاً حکم شاک را دارد،
یعنی اگر فی المحل یادش بیاید نیاورد،
بعد از تجاوز محل و قبل از دخول در رکن، یادش بیاید، باید
بر نگردد، بعد از نماز هم اگر یادش آمد، باید قضا نکند،هذا فقه لا
یلتزم به الفقیه.
شما اگر بخواهید
ناسی را به کثیر الشک ملحق بکنید، کثیر الشک را ولش
می کنند، اینجا هم باید بگوییم ولش کنید در
هر سه حالت، هم در شک در محل اگر در محل متذکرشد، نسیان بعد از محل و هنوز
به رکن نرسیده، باز هم بر نگردد، اگر بعد از نماز یادش آمد، قضا نکند،
این چیزی است که هیچ فقیه بر آن ملتزم نمیشود
ولذا ما چهار دلیل اقامه کردیم که این روایات فقط شاک را
میگیرد نه ناسی را.
پرسشفرق بین لا شک لکثیر
الشک و بین اصالة الصحّة، چیست؟
چون اصالة الصحه هم میگوید
اعتنا نکن، لا شک لکثیر الشک هم میگوید اعتنا نکن، چه فرق است؟
پاسخفرقش این است که اصالة
الصحة بعد از نماز است، یک نفر بر میت نماز خوانده، نمیدانیم
صحیح خوانده یا باطل؟ میگوییم انشاء الله
صحیح خوانده، زید معامله کرده، نمیدانیم که معاملهاش
صحیح بوده یا نه؟ اصالة الصحة جاری میکنیم و
میگوییم انشاء الله صحیح بوده، اصالة الصحّة همیشه
بعد از عمل جاری میشود، اما قاعده لا شک لکثیر الشک مال
اثنای عمل است نه مال بعد از عمل.
فرق بین لا شک
لکثیر الشک و قاعده تجاوزثمّ إنّ الفرق
بین هذه القاعدة و بین أصالة الصحة: أنّ الأولی تجری فی
أثناء الصلاة و الثانیة بعد الصلاة کما یعلم الفرق بین هذه
القاعدة و قاعدة التجاوز حیث إنّ الثانیة تجری بعد التجاوز عن
المحل و هذه القاعدة تجری مع الشکّ فی المحل.
قاعده تجاوز بعد از تجاوز از محل
جاری میشود هر چند هنوز در اثنای نماز باشد، اما قاعده لا شک
لکثیر الشک حتی در خود محل هم جریان دارد و میگوید
اعتنا نکن.
خلاصه مطالب گذشته1:
چهار دلیل اقامه کردیم که روایات ناسی را نمیگیرد
و فقط شاک را میگیرد
2:
فرق بین اصالة الصحة و قاعده لا شک لکثیر الشک را هم بیان
کردیم و گفتیم اولی مال بعد از عمل است و اما دومی مال
وسط و اثنای نماز است.
3:
فرق بین قاعده تجاوز و قاعده لا شک لکثیر الشک این است که قاعده
تجاوز مال شک بعد از محل است، اما قاعده لا شک لکثیر الشک هم مال شک بعد از
محل است و هم مال شک در محل.
ما هو الملاک و
المیزان فی کثرة الشک؟ملاک کثیر الشک
چیست؟
مرحوم محقق در کتاب معتبر و در
شرائع سه قول نقل کرده است:
قول اولما یسمی
فی العرف الکثیر الشک، خودش را راحت کرده،کثیر
الشک به کسی میگویند که عرفاً بگویند کثیر الشک،
خودش را راحت کرده، میزان درست نمیدهد، الآن هم اگر کسی از
مراجع سوال کند که کثیر السفر به چه کسی میگویند؟ در
جواب میفرماید به عرف مراجعه کنید، همین که عرف به
کسی کثیر السفر گفت، از نظر شرعی هم حکم کثیر السفر بر او
بار میشود.
جناب محقق، قول اول را
اختیار کرده و گفته کثیر الشک و کثیر السفر به کسی
میگویند که عرف به آنها کثیر الشک و کثیر السفر
بگویند، یعنی در موضوعات باید به عرف مراجعه کرد.
قول دومقول دوم میگوید:
کثیر الشک به کسی میگویند که در یک نماز سه بار شک
کند.
قول سومقول سوم میگوید:
کثیر الشک به کسی میگویند که در سه نماز پشت سر هم شک
کند.
مدرک قول اولمدرک قول اول معلوم است و آن
اینکه در موضوعات باید به عرف مراجعه کرد، مرحوم محقق دلیلش
روشن است و آن اینکه باید در موضوعات به عرف مراجعه نمود، عرف اگر به
کسی بگوید کثیر الشک یا کثیر السفر است، حکم
کثیر الشک و کثیر السفر بر او بار میشود.
مدرک قول دوممدرک قول دوم و قول سوم - که
میگفت کثیر الشک به کسی میگویند که در یک
نماز سه بار شک کند- یا قول سوم -که میگفت کثیر الشک به
کسی میگویند که در سه نماز پشت سرهم شک کند - چیست؟
این بستگی دارد که عبارت امام (ع) را چگونه معنا کنیم.
عبارت حدیث این است:
«وَ بِإِسْنَادِهِ عَنْ مُحَمَّدِ
بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ أَنَّ الصَّادِقَ ع قَالَ:
إِذَا كَانَ الرَّجُلُ مِمَّنْ يَسْهُو فِي كُلِّ ثَلَاثٍ فَهُوَ مِمَّنْ كَثُرَ عَلَيْهِ
السَّهْوُ»[5].قول دوم این عبارت:
«يَسْهُو فِي كُلِّ ثَلَاثٍ»
را این گونه معنا میکنند،أی
يَسْهُو
فِي كُلِّ فریضة ثلاثاً، یعنی بین کلمه کلّ و
ثلاث، کلمه فریضه را مقدر می کند.
اما قول سوم که میگوید
کثیر الشک به کسی میگویند که در سه نماز پشت سر هم شک
کند، عبارت حدیث را این گونه معنا میکند:
« يَسْهُو فِي كُلِّ ثَلَاثٍ صلوات» معدود را مقدر
میکنند.
حق با کدام قول است؟حال باید بررسی کرد
که دلیل کدام از این سه قول درست است؟ قول اول که میگوید
میزان عرف است، این دلیل در واقع یکنوع فرار از جواب است،
فلذا باید ببینیم که از این روایت قول دوم استفاده
میشود یا قول سوم؟
قول دوم کلمه فریضه را مقدر
میکند،أی يَسْهُو فِي كُلِّ فریضة ثلاثاً. مسلماً قول دوم
نیست. چرا؟ چون اگر روایت ناظر بر قول دوم بود، باید میفرمود: يَسْهُو فِي كُلِّ فریضة ثلاثاً نه ثلاث،
قهراً از روایت قول سوم استفاده میشود و آن اینکه معدود را
مقدر کنیم و بگوییم:« يَسْهُو فِي كُلِّ
ثَلَاثٍ» أی« يَسْهُو فِي كُلِّ ثَلَاث صلوات»، یعنی در
سه نماز پشت سر هم شک می کند.
الته ما در اینجا یک
بیانی داریم که در جلسه آینده مطرح خواهیم کرد.