درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/07/02

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: تطبيقات قاعده لا تعاد
تطبيقات ما بر چهار محور است، محور اول در باره نيت و تکبيرة الإحرام است ،محور دوم راجع به قرائت است، محور سوم راجع به تشهد است،‌محور چهارم راجع به سلام مي‌باشد.
بررسي محور اول
اگر کسي تکبيرة الإحرام را فراموش کرد، يعني بدون گفتن تکبيرة الإحرام وارد  نماز شد، يا نيت را فراموش کرد و بدون نيت وارد نماز شد، آيا مستثني منه (لا تعاد) اينجا را شامل است و نماز اين آدم درست است يا «لا تعاد» اينجا را نمي‌گيرد؟.
در پاسخ بايد گفت که «لا تعاد» اينجا را شامل نيست و نماز اين آدم صحيح نيست. چرا؟ چون «لا تعاد الصلاة» در جايي مي‌گويند که صلات منعقد بشود، ميخ صلات کوبيده شود و حال آنکه اين آدم اصلاً وارد نماز نشده، تکبيرة الإحرام کليد ورود به نماز است، هنوز اين آدم وارد نماز نشده، يا کسي که بدون نيت شروع به نماز کرده، در حقيقت وارد نماز نشده فلذا «لا تعاد الصلاة» شاملش بشود.
بررسي محور دوم
محور دوم راجع به قرائت بود، اگر کسي  در حال نماز قرائت را فراموش کند، اين خودش دو حالت دارد، آيا وارد رکن شده يا نه؟
اگر وارد رکن شده، وقتش گذشته، «لا تعاد  الصلاة» فرض کنيد سوره را  نخوانده  به رکوع رفت، در حال رکوع يادش آمد که قرائت را نخوانده يا حمد يا سوره، چون وارد رکن شده، پس قابل برگشت نيست، ولي  نمازش درست است، اما اگر  قبل از آنکه وارد رکوع بشود‌، يعني بعد از خواندن سوره و قبل از رفتن به رکوع، يادش آمد که حمد را نخوانده، در اينجا محلش باقي است، بايد بر گردد و حمد را بخواند،« لا تعاد» در جايي است که قابل علاج نباشد، اين قابل علاج است.
بنابراين، لا  تعاد مال جايي است که وارد رکوع شده باشد و امکان اعاده نباشد، اما جايي که امکان اعاده است بايد بر گردد، اتفاقاً روايت هم داريم
لو نسي القراءة و تذکّر بعد الدخول في الرکوع صحت صلات: «مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَحَدِهِمَا ع قَالَ: إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الرُّكُوعَ وَ السُّجُودَ وَ الْقِرَاءَةُ سُنَّةٌ فَمَنْ تَرَكَ الْقِرَاءَةَ مُتَعَمِّداً أَعَادَ الصَّلَاةَ وَ مَنْ نَسِيَ فَلَا شَيْ‏ءَ عَلَيْه‏»[1]..
البته اين روايت اطلاق دارد، يعني هم قبل از رکوع را مي‌گيرد و هم بعد از رکوع را، ولي روايت دوم قيد دارد.
قلنا بعد  الدخول في الرکوع:«عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيبَصِيرٍ قَال‏: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ رَجُلٍ نَسِيَ أُمَّ الْقُرْآنِ- قَالَ إِنْ كَانَ لَمْ يَرْكَعْ فَلْيُعِدْ أُمَّ الْقُرْآن‏ »[2]. آيا سجده سهو هم دارد يا نه، در صورتي که وارد رکوع شد، يادش آمد که قرائت را نخوانده؟ در اين روايت سجده سهو نيست.
و بما أنّه لم يذکر في الروايات سجدتا السهو فالظاهر عدم وجوبهما، و إن قيل: في کلّ زيادة و نقيصة سجدتا سهو. مگر اينکه کسي اين قاعده را قبول کند که :«في کلّ زيادة و نقيصة سجدتا سهو» اگر اين قاعده درست شده، بايد دوتا سجده هم بکند. البته جاي اعاده وقضا نيست، فقط راهش اين است که اگر وارد رکوع نشده، بايد بر گردد و حمد و سوره را بخواند و اگر وارد رکوع شده، نمازش صحيح است، قرائت قضا ندارد، به اين معنا که بعد از نماز خود قرائت را قضا کند و آن را بعد از نماز بخواند، اما اينکه آيا سجده سهو دارد يا  نه؟ اختلافي ا ست که در آينده خواهد آمد.
حال اگر کسي قرائت را  خوانده، اما صفاتش را رعايت نکرده، مثلاً نماز مغرب را اخفاتاً خوانده يا نماز ظهر را جهراً خوانده، در اينجا فقها فرق نمي‌گذارند بين اينکه وارد رکوع بشود يا وارد رکوع نشود، مي‌گويند اعاده ندارد، مثلاً نماز گزار حمد را کاملاً خوانده و هنوز وارد سوره نشده که يادش آمد نماز ظهر است و من قرائت را جهراً خواندم، اينجا لازم نيست که بر گردد و قرائت را دوباره اخفاتاً بخواند، وصف قرائت مثل خود قرائت نيست.
چون خود قرائت فرق دارد بين دخول به رکوع و بين جايي که هنوز وارد رکوع نشده است، اما وصف قرائت که جهر و اخفات است، بين بعد از دخول به رکوع و قبل از رکوع فرق نمي‌گذارند، جايي که اصلش اعاده نداشته باشد، وصفش به طريق اولي اعاده ندارد.
مرحوم شيخ انصاري با اينکه فقيه محتاط است، در کتاب صلات خودش مي‌فرمايد روايت اطلاق دارد، يعني هم قبل از رکوع را مي‌گيرد و هم بعد از رکوع را.
«مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ بِإِسْنَادِهِ عَنْ حَرِيزٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي رَجُلٍ جَهَرَ فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِجْهَارُ فِيهِ وَ أَخْفَى فِيمَا لَا يَنْبَغِي الْإِخْفَاءُ فِيهِ فَقَالَ أَيَّ ذَلِكَ فَعَلَ مُتَعَمِّداً فَقَدْ نَقَضَ صَلَاتَهُ وَ عَلَيْهِ الْإِعَادَةُ فَإِنْ فَعَلَ ذَلِكَ نَاسِياً أَوْ سَاهِياً أَوْ لَا يَدْرِي فَلَا شَيْ‏ءَ عَلَيْهِ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ».[3] مي گويد اين روايت اطلاق دارد ولذا حتي اگر در وسط بفهمد، اعاده لازم نيست.
و لو التفت في أثناء القراءة أو  قبل الرکوع فهل يرجع أو لا؟ الظاهر: لا، لعموم النصّ المذکور
البته احتياط اين است که انسان بر گردد، منتها به صورت اعم بر گردد، نه به عنوان نماز،اعم يعني اعم از اينکه جزء نماز باشد يا قرائت قرآن باشد در نماز، در اين موارد اگر کسي بخواهد احتياط بکند، مي‌تواند بر گردد،‌منتها نه به عنوان نماز، بلکه به عنوان اعم. چرا؟ چون لعلّ حرف شيخ درست باشد که روايت اطلاق دارد، يعني هم قبل از رکوع را مي‌گيرد و هم بعد از رکوع را، حالا که بر مي‌گردد، بايد به عنوان اعم بر گردد،‌يعني اعم از اينکه جزء نماز باشد يا قرائت قرآن باشد..
قال الشيخ الأنصاري بعد نقل رواية زرارة: و هي الحجّة أيضاً في نسيان الجهر و الإخفات مطلقاً سواء  أتمّت القراءة أو لا، حتّي لو قرأ کلمة بالجهر سهواً فذکر بمجرد الفراغ عنها لا يوجب الإعادتها بمقتضي إطلاق هذا الخبر، و الظاهر أنّ الرّواية صحيحة و مع ذلک فهي مؤيّدة بعدم الخلاف في المسألة.[4]
شيخ انصاري در اين عبارت خودش مي‌ فرمايد:‌روايت زراره گفت جاهل، ناسي، ساهي اشکال ندارد،‌اين روايت اطلاق دارد، هم قبل الرکوع را شامل است و هم بعد الرکوع را،‌حتي اگر يک کلمه را بر خلاف واجب گفت، پشت سرش را طبق وظيفه بخواند، يعني لازم نيست که بر گردد و آن کلمه را دوباره بخواند.
ولي سخن در اين است که آيا اين روايت در مقام بيان  است تا بگوييم لا فرق بين قبل الرکوع و بعد الرکوع يا در مقام بيان اين جهت نيست؟ اگر در مقام بيان باشد، فرمايش شيخ انصاري کاملاً درست است، اما اگر شک کنيم که در مقام بيان است يا نه؟ نمي‌توانيم به اين اطلاق تمسک کنيم ولذ من نوشتم:
و مع ذلک فالعود و تجديد القراءة بنيّة ، أعمّ من أن تکون القراءة الثانية قراءة للصّلاة أو قراءة للقرآن حيث تستحب – قرائت قرآن در اثناي نماز- في أثناء الصلاة، أحوط.
بنابراين، اگر بر گرديم احوط است، اما به شرط اينکه به عنوان قرائت نماز بر نگرديم، چون اشکال دارد. چرا؟ چون احتمال ميدهيم لعل روايت زرارة اطلاق داشته باشد و هم قبل الرکوع را بگيرد و هم بعد الرکوع را.
بررسي محور سوم
محور سوم تشهد است، بايد عرض کنم که تشهد هم همان حکم قرائت را دارد، فلذا اگر کسي تشهد اول را فراموش کرد، يعني سر از سجده دوم برداشت، بدون اينکه تشهد را بخواند بلند شد و تسبيحات اربعه را خواند، يعني تشهد را فراموش کرد، همان حکم قرائت را دارد، يعني اگر قبل از رکوع است، جبرانش ممکن است و جاي «لا تعاد» نيست، اما اگر بعد از رکوع شد، ديگر جاي تدارک نيست و نمازش صحيح است، حد اکثر  فرقي که با قرائت دارد اين است که قرائت بعد از نماز قضا ندارد،‌ اما تشهد قضا دارد، پس تفاوتش با قرائت در قضا و عدم قضا بعد از نماز است. آيا سجده سهو هم  دارد يانه؟ بلي، روايت داريم روايت در تشهد اول است، در تشهد دوم چطور؟
إذا نسي التشهد الأول فذکر قبل أن يرکع، فيرج، و إلّآ فيمضي:« عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِذَا قُمْتَ فِي الرَّكْعَتَيْنِ الْأَوَّلَتَيْنِ وَ لَمْ تَتَشَهَّدْ فَذَكَرْتَ قَبْلَ أَنْ تَرْكَعَ فَاقْعُدْ فَتَشَهَّدْ وَ إِنْ لَمْ تَذْكُرْ حَتَّى تَرْكَعَ فَامْضِ فِي صَلَاتِكَ كَمَا أَنْتَ فَإِذَا انْصَرَفْتَ سَجَدْتَ سَجْدَتَيْنِ لَا رُكُوعَ فِيهِمَا ثُمَّ تَشَهَّدِ التَّشَهُّدَ الَّذِي فَاتَك‏»[5].
روايت فضيل بن يسار
«عَنْ عُمَرَ بْنِ أُذَيْنَةَ عَنِ الْفُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: فِي الرَّجُلِ يُصَلِّي الرَّكْعَتَيْنِ مِنَ الْمَكْتُوبَةِ ثُمَّ يَنْسَى فَيَقُومُ قَبْلَ أَنْ يَجْلِسَ بَيْنَهُمَا قَالَ فَلْيَجْلِسْ مَا لَمْ يَرْكَعْ وَ قَدْ تَمَّتْ صَلَاتُهُ وَ إِنْ لَمْ يَذْكُرْ حَتَّى رَكَعَ فَلْيَمْضِ فِي صَلَاتِهِ فَإِذَا سَلَّمَ سَجَدَ سَجْدَتَيْنِ وَ هُوَ جَالِسٌ» [6].
و مراده من الجلوس هو  التشهد.
 اين روايت با روايت قبلي فرق دارد، روايت قبلي مي‌‌گويد تشهد را قضا کند، ولي اين روايت نمي‌گويد تشهد را قضا کند، قهراً مطلق حمل بر مقيد مي‌شود. تمت الکلام في التشهد الأول.
اما تشهد دوم چه مي‌شود؟ فرض کنيد کسي تشهد دوم را فراموش کرده اما سلام را فراموش نکرده، چه بايد بکند؟ در اينجا اگر منافي نياورده، يعني پشت به قبله نکرده يا حدثي از او سر  نزده، اگر منافي نياورده، تشهد را قضا مي‌کند، اما اگر منافي را آورده، ديگر اصلاً محل تدارک گذشته و نمازش هم صحيح است.
بنابراين، تشهد دوم، حکم تشهد اول را دارد، منتها در اولي ميزان رکوع و عدم رکوع است، در اينجا ميزان منافي و عدم منافي است، يعني اگر پشت به قبله نکرده، قضا مي‌کند و اگر پشت به قبله کرد، جاي قضا نيست، ولي سجده سهو در روايت نيست، در تشهد دوم، سجده سهو در روايت نيست.
ولو نسي التشهد الثاني (دون التسليم) فيجب قضائه من غير فرق بين إتيان المنافي و عدمه لرواية العلاء عن أحدهما (ع):
«عَنِ الْعَلَاءِ عَنْ مُحَمَّدٍ عَنْ أَحَدِهِمَا ع فِي الرَّجُلِ يَفْرُغُ مِنْ صَلَاتِهِ وَ قَدْ نَسِيَ التَّشَهُّدَ حَتَّى يَنْصَرِفَ فَقَالَ إِنْ كَانَ قَرِيباً رَجَعَ إِلَى مَكَانِهِ فَتَشَهَّدَ وَ إِلَّا طَلَبَ مَكَاناً نَظِيفاً فَتَشَهَّدَ فِيهِ وَ قَالَ إِنَّمَا التَّشَهُّدُ سُنَّةٌ فِي الصَّلَاةِ»[7].روايت اطلاق دارد، مثل تشهد اول نيست، تشهد چون در اثناي نماز است، مقيد به رکوع و عدم رکوع است، ولي ‌اين روايت در تشهد دوم اطلاق دارد، يعني هم صورتي را مي‌گيرد که منافي آورده يا منافي نياورده، و الا اگر اين آدم «أحدث» چطور تشهد را قضا کند، أحدث وضو ندارد، مگر اينکه بگوييم روايت در جايي است که منافي را نياورده باشد.
«علي ايّ حال» اين روايت اطلاق دارد، يعني هم شامل است جايي را که منافي را آورده و هم شامل است جايي را که منافي را نياورده است، مسلماً حدث را نمي گيرد، چون اگر حدث صادر شد، اگر بخواهد تشهد را قضا کند، وضو ندارد مگر اينکه برود وضو بگيرد، ولي اين را کسي نگفته است.
بررسي محور چهارم
 محور پنجم در باره سلام است، کسي سلام را در نماز فراموش کرده، اگر محلش نگذشته باشد، مهم نيست، مثلاً هنوز دست هايش روي زانوست يادش آمد که سلام را نگفته، در اينجا بايد بر گردد و سلام را بدهد.
ولي بحث در  اين است که اگر منافي را انجام  داده باشد، مثلاً تکلم کرده يا پشت به قبله کرده، يعني انحراف از قبله پيدا کرده، يا حدثي از او سر زده است.
مرحوم سيد در کتاب شريف عروة  يک فتواي عجيبي دارد، مي فرمايد نمازش درست  است، مرحوم آيه الله شاهرودي يک کلام خوبي دارد، مي گويد سيد خيال کرده که نسيان السلام، خروج من السلام، ولذا مي گويد نمازش درست است، آنگاه مي فرمايد ولي از نظر ما نسيان السلام خروج از نماز نيست، هنوز اين آدم در  وسط نماز است، بنابراين، اگر سلام را فراموش کند مثل اين مي ماند که در رکعت اول و دوم محدث باشد، که همه مي گويند نمازش باطل است.


[1]وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي،‌ج6، ص87، من أبواب وجوب الإعادة علي من ترک القراءة أو شيئاً منها متعمداً لا ناسياً، ب27 ، ح1، ط آل البيت.
[2]وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي،‌ ج6، ص89، من أبواب من  نسي قراءة الحمد أو السورة و ذکرها قبل الرکوع، ب28 ، ح1، ط آل البيت.
[3]وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي،‌ج6، ص86، من أبواب وجوب الإعادة علي من ترک الجهر و الإخفات في محلهما عمداً، ب26 ، ح1، ط آل البيت.
[4]أحکام الخلل في  الصلاة، شيخ مرتضي انصاري، ج1، ص85.
[5]وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي،‌ ج8، ص244، من أبواب وجوب قضاء التشهد و السجدة بعد  التسليم إذا نسيهما و يسجد للسهو، ب26، ح2، ط آل البيت.
[6]وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي، ‌ج6، ص405، من أبواب وجوب الجلوس للتشهد إذا نسيه ثم ذکر قبل أن يرکع في الثالثة و يسجد، ب9، ح1، ط آل البيت.
[7]وسائل الشيعه، شيخ حر عاملي،‌ج6، ص402، من أبواب عدم بطلان الصلاة بنسيان التشهد حتي يرکع في الثالثة و وجوب قضائه، ب7، ح2، ط آل البيت.