درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/03/10

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هرگاه در حال جلوس بعد از سجدتین ما بین دو و سه شک کند و بداند که در این نماز تشهد را نخوانده، وظیفه‌اش چیست؟
بحث ما در مسأله یازدهم است و آن اینکه اگر کسی  در حال جلوس بعد از سجدتین شک کند که آیا این رکعتی که نشسته‌ام رکعت دوم است یا رکعت سوم، وظیفه‌اش چیست؟
 در اینجا باید بنا را بر سه بگذارد و برای رکعت چهارم بلند شود، ولی این آدم در عین حالی که شک کرد که آیا این رکعت دوم است یا سوم، در همین حالت یقین پیدا  کرد که تشهد رکعت دوم را نخوانده، در اینجا چه کند؟
دلیل اول
 مسلماً باید در اینجا به قاعده: «فابن علی الأکثر» عمل کند، اکثر بنایی، همانند اکثر واقعی است. چطور؟ اگر من یقین داشته باشم که این رکعت سوم است و تشهد را نخوانده‌ام، چه کار می‌کنم؟ نگه می‌دارم و بعد از نماز قضا می‌کنم، هکذا الآن که یقین دارم تشهد را نخوانده‌ام، اما رکعت سوم من، سوم بنایی است نه سوم قطعی، و سوم بنایی از نظر حکم، حکم سوم قطعی را دارد، یعنی  اگر واقعاً قطعی بود و یقین داشتم که تشهد را نخوانده‌ام، ‌چه کار می‌کردم؟ بعد از نماز قضا می‌کردم، حالا هم که سوم من قطعی نیست، بلکه بنایی است، معنای بنایی این است که تمام آثار اکثر را بار کن، حتی باید بعد از نماز این تشهد را قضا کنی ولذا من ندیدم که احدی از معلقین ومحشین عروه در اینجا حاشیه بزند.
احتمال ضعیف
ولی من در اینجا یک احتمال ضعیف دیگر هم می دهم، البته آنچه تا کنون گفتیم درست  است، یعنی این آدم که بنا را بر سه گذاشته، باید همه آثارش را بار کند و یکی از آثارش این بود که  تشهد را بعد از نماز قضا کند. همانطور اگر سوم شما قطعی بود و می دانستی که تشهد را نخواندی، بعد از نماز قضا  می کردی، هکذا در سوم بنایی هم باید تشهد را بعد از نماز قضا کنی.
ولی من یک احتمال دیگر هم می دهم و آن اینکه چه مانعی دارد که «قربة إلی الله» تشهد را بخواند، یعنی در همین حالتی که شک دارد که دو رکعت خوانده یا سه رکعت، احتمال دارد که دوم را تمام  کرده باشد، یک تشهد را قربة  الله بخواند و بعداً این تشهد را بعد از نماز قضا کند.
دلیل دوم
بعضی ها یک دلیل دومی هم آورده‌اند که نباید تشهد را در اینجا بخواند، بلکه باید بعد از نماز بخواند، دلیل شان چیست؟
دلیل شان این است که تشهد در جایی است که محلش باقی باشد و حال آنکه ما احراز نکردیم که محلش باقی است، بلکه پنجاه درصد محلش باقی است و پنجاه درصد دیگر باقی نیست، اگر رکعت دوم باشد، محلش باقی است و اگر رکعت سوم را تمام کرده باشد، محلش گذشته و چون احراز نکردیم، شما نمی‌توانید تشهد را به عنوان جزئیت بخوانید.
پس دوتا دلیل اقامه  کردیم،‌دلیل اول عبارت بود از: «فابن علی الأکثر» که می‌ گفت تمام آثار اکثر را بار کن، یکی از آثار این بود که اگر بدانی تشهد را نخواندی و سوم شما قطعی باشد، بعد تشهد را قضا می‌کنی، حالا که سوم شما بنایی است، باز هم باید بعداً قضا کنی.
دلیل دوم این بود که باید  تشهد را نخوانی. چرا؟ جای خواندن تشهد موقعی است که احراز کنی این رکعت دوم است  و حال آنکه شما این را احراز نکردی، بلکه احتمال می دهی رکعت ثانیه باشد و هکذا احتمال می دهی رکعت ثالثه باشد، چون محلش را احراز نکردی فلذا نمی‌توانی تشهد را به عنوان جزئیت بخوانی- آنچه را من گفتم به عنوان جزئیت نبود، بلکه به عنوان قربة إلی الله بود.
دلیل اول، دلیل خوبی است که به آن می‌ گویند: «عموم المنزلة» یعنی رکعت بنایی، مانند رکعت واقعی است، همانطور که در رکعت سوم واقعی جای تشهد گذشته، در سوم بنایی هم گذشته است.
اما دلیل دوم مخدوش است، دلیل دوم می‌گفت احراز نکردیم که محل تشهد باقی است. چرا مخدوش است؟ می‌گوییم خدا برکت بدهد به استصحاب، من سر از سجده دوم که برداشتم، جای تشهد باقی بود، نمی‌دانیم جای تشهد از بین رفت یا نرفت؟ استصحاب بقای محل برای تشهد می‌کنم.
بنا براین، ‌دلیل دوم، دلیل ضعیفی است، چون می‌گوید ما احراز نکردیم که محل تشهد باقی است، بلکه علی فرض باقی است و علی فرض باقی نیست.
ولی ما می‌گوییم خدا برکت بدهد به استصحاب، سابقاً عند الله من سر از سجده دوم رکعت دوم برداشتم، جای تشهد باقی بود، الأصل بقائه.
إن قلت: استصحاب شما معارض است با قاعده تجاوز، قاعده تجاوز حاکم بر استصحاب است و الا اگر در همه جا عمل به استصحاب کنیم، دیگر برای قاعده تجاوز جایی باقی نمی‌ماند، قاعده تجاوز که گفت این رکعت سوم است، معنایش این است که محل تشهد گذشته است.
بنابراین، قاعده تجاوز استصحاب را محکوم می‌کند و حاکم بر آن است.
قلت: اینکه شنیده‌ایم «فابن علی الأکثر» حاکم بر استصحاب است، مال جایی است که تعارض شان وجهاً لوجه باشد، یعنی تعارض شان به دلالت مطابقی باشد، ولی اینجا به دلالت مطابقی نیست،« فابن علی الأکثر» می‌گوید بنا را بر اکثر بگذار، لازمه‌اش این است که محل تشهد گذشته ولذا قاعده تجاوز این لازم را ثابت نمی‌کند، استصحاب سر جای خودش هست.
بله، ما هم قبول داریم که قاعده: «فابن علی الأکثر»حاکم بر استصحاب است و الا برای قاعده تجاوز موردی باقی نمی‌ماند، اما این حاکمیت مال جایی است که تعارض شان وجهاً لوجه باشد، یعنی به دلالت مطابقی باشد، « ابن علی الأکثر» می‌گوید خواندی، استصحاب می‌گوید نخواندی، به این می‌گویند: تعارض وجهاً لوجه، یعنی تقابل.
اما دراینجا تقابل نیست،‌ « ابن علی الاکثر» کار ندارد که محل تشهد گذشته یا نگذشته مگر بالدلالة الالتزامیه و بالدلالة العقلیه، می‌گوییم عقل می‌گوید اگر این رکعت سوم است، پس محل تشهد گذشته است و شما می‌گویید اصل مثبت حجت نیست فلذا دلیل دوم از نظر ما ضعیف است.
صورت دوم
در صورت دوم باز مسأله همان است،‌منتها جای مسئله را عوض می‌کنیم و آن اینکه در حال ایستاده شک می‌کنم بین سه و چهار، یقین پیدا  کردم که تشهد رکعت دوم را نخواندم، اینجا هم آقایان می‌‌گویند بنا برچهار می‌گذارد و یک رکعت نماز احتیاط هم می‌خواند و بعداً تشهد را قضا می‌کند، البته در اولی هم نماز احتیاط را می‌خواند چه در دلیل اول،‌ بنا شد که این چهارم واقعی باشد، اگر چهارم واقعی بود و شما یقین داشتی که تشهد را نخواندی، بر نمی‌گشتی. در اینجا به طریق اولی بر نمی‌گردی. چرا؟ چون اگر شما در این حالت که یقین پیدا کردی تشهد را نخواندی، شرع مقدس به شما می‌گوید: «عامل مع هذه الرکعة معاملة الرکعة الرابعة الواقعیة» اگر رکعت چهارم واقعی بود، شما بر نمی‌گشتی، آن احتمالی که من در اولی دادم در اینجا نمی‌آید، من چه احتمال دادم؟ گفتم مانع ندارد که تشهد را قربة إلی الله بخواند، در اینجا نمی‌توانیم آن حرف را بزنیم. چرا؟ چون آنجا این آدم نشسته بود و شک  کرد بین دو و سه  فلذا خواندن تشهد به عنوان «قربة إلی الله» اشکال نداشت، ولی در اینجا ایستاده است، اگر بنشیند و تشهد را بخواند،‌خواندن تشهد بی مورد است، چون اگر بنشیند می‌شود رکعت سوم و معنایش این است که تشهد رکعت دوم را در رکعت سوم بخواند.
بنا براین، آنچه را که من در اولی احتمال داده بودم و گفتم تعبداً و قربة إلی الله تشهد را بخواند، اینجا نمی‌توانیم آن حرف را بزنیم، چون اگر بنشیند و تشهد را بخواند، تشهد را در رکعت سوم خوانده و حال آنکه باید در رکعت دوم می‌خواند.
در صورت اول این آدم نشسته بود فلذا اگر تشهد را می خواند،‌ پنجاه درصد تشهد خواندنش در محل بود و پنجاه درصد دیگرش بی جا بود، اما اگر در اینجا بنشنید و تشهد را بخواند، صد درصد بی جا و در غیر محل است.
اما دلیل دوم که آقایان می‌گویند جای تشهد گذشته، چرا؟ چون احراز نکردیم که این دوم است، ما عرض کردیم این دلیل، دلیل صحیحی نیست. چرا؟ چون استصحاب بقای محل تشهد را داریم.
مسأله دوازدهم
إذا شک فی أنّه بعد الرکوع  من الثالثة، أو قبل الرکوع من الرابعة؟
بنی علی الثانی، لأنّه شاک بین الثلاث و الأربع و یجب علیه الرکوع، لأنّه شاک فیه مع بقاء محلّه و أیضاً هو مقتضی البناء علی الأربع فی هذه الصورة، الخ.


کسی ایستاده است و نمی‌داند این رکعت سوم است که رکوع کرده و می‌رود سجده یا رکعت چهارم است و هنوز رکوع نکرده و باید به رکوع برود، دوران امر بین محذورین است، یعنی ‌شک دارد که آیا این رکعت سوم است رکوع کرده‌ام و بروم سجده کنم یا رکعت چهارم است، من رکوع نکرده‌ام و بروم رکوع کنم؟
پس در حال قیام شک می‌کند که آیا این رکعت سوم است و رکوع کرده‌ام و بروم سجده و یک رکعت دیگر بخوانم، ‌یا رکعت چهارم است و هنوز رکوع نکرده‌ام، پس رکوع کنم و بروم سجده و نماز را تمام کنم، در اینجا باید چه کند؟
 باید بنا را بر چهار بگذارد و رکوع و سجود کند و نماز را تمام نماید کند و بعداً یک رکعت نماز احتیاط بخواند.