درس خارج فقه آیت الله سبحانی

قواعد فقهیه

93/02/30

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: هرگاه شک در عشاء سرایت کند به شک در مغرب
المسألة السادسة
إذا شک فی العشاء بین الثلاث و الأربع فتذکر أنّه منها عن المغرب بطلت صلاته، و إن کان الأحوط إتمامها عشاءً و  الإتیان بالاحتیاط ثمّ إعادتها بعد الإتیان بالمغرب.
مسأله ششم در باره این است که کسی در نماز عشای خود بین سه رکعت و چهار رکعت شک می‌کند، یعنی در حال قیام شک می‌کند که آیا این رکعت من،‌رکعت سوم است یا رکعت چهارم؟ در این حال یک مشکل دیگر هم پیدا شد و آن اینکه در همین حال به یادش آمد که من در نماز مغرب شک کردم و به شک عمل کردم وحال آنکه نماز مغرب شک بردار نیست، یعنی یقین پیدا کردم که نماز مغرب من باطل است؟
دیدگاه صاحب عروة
مرحوم سید می‌فرماید این نماز قابل اصلاح نیست و باطل است. چرا؟ چون اگر این را جزء مغرب حساب کند،‌مغرب شک بردار نیست، چون شک کرده بین سه و چهار، اگر بنا را بر اقل بگذارد و این را نماز مغرب حساب بکند، نماز مغرب شک بردار، و اگر بخواهد به حساب نماز عشا بگذارد، ‌ترتیب بهم خورده است، زیرا  فرض این است که این آدم یا نماز مغرب را نخوانده یا اگر هم خوانده باطل است.
مرحوم سید می‌فرماید این نماز قابل اصلاح نیست، یعنی نمی‌توانیم آن را به پای مغرب حساب بکنیم، چون در حال شک است و باید بنا را بر اقل بگذارد و اگر بنا را بر اکثر بگذاریم که باطل می‌شود، بنا بر اقل بگذاریم و بگوییم نماز مغرب است، ولی نماز مغرب مانند نماز صبح شک بردار نیست باید وجداناً آن را احراز کنیم و اگر پای عشا حساب بکنیم، هنوز مغرب را نخوانده فلذا ترتیب بهم می‌خورد. این فتوای سید است. پس چه کند؟ ایشان می‌فرماید حالا که به نیت عشا نماز می‌خواند بنا را بر اکثر بگذارد و یک رکعت احتیاط هم بخواند، بعداً بر گردد و نماز مغرب را بخواند و دو مرتبه عشا را بخواند.
 إذا شک فی العشاء بین الثلاث و الأربع فتذکر أنّه منها عن المغرب بطلت صلاته، و إن کان الأحوط إتمامها عشاءً و  الإتیان بالاحتیاط ثمّ إعادتها بعد الإتیان بالمغرب
در واقع این آدم باید چهار کار را انجام بدهد:
نماز را عشاءً‌ تمام کند.
‌ بعداً از بنا بر اکثر بگذارد و یک رکعت هم نماز احتیاط بخواند.
آنگاه نماز مغرب را بخواند.
سپس ً دو مرتبه عشا را بخواند.
دلیل مسأله
‌دلیلش هم این است که این نماز قابل اصلاح نیست، یعنی نمی‌شود آن را پای مغرب حساب بکنیم چون مغرب شک بردار نیست و عشا هم امکان ندارد.
بیان محقق نائینی
مرحوم محقق نائینی در اینجا نظر دیگری دارد و می‌فرماید همین را به عنوان عشا تمام کند، بعداً یک دانه نماز مغرب بخواند.چرا؟ ‌چون اشکال شما این بود که اگر پای عشا حساب بکنیم ترتیب بهم می‌خورد، محقق نائینی می‌فرماید ترتیب شرط ذکری و علمی است نه شرط واقعی. چرا؟ به دلیل قاعده لا تعاد، یعنی « لا تعاد  الصلاة إلّا من خمسة» و این از خمسه نیست، یعنی ترتیب مغرب و عشا جزء خمسه نیست، وقتی که جزء خمسه نباشد داخل است تحت مستثنی منه، «لا تعاد الصلاة من خمسة»، نگفته و منها ترتیب العشاء علی المغرب،‌چون نگفته،‌ می‌فهمیم که ترتیب شرط ذکری و علمی است نه شرط واقعی، یعنی اگر یادش باشد، شرط است و اگر اشتباه کند و یادش برود، هیچ مانعی ندارد. این فرمایش محقق نائینی است.
یلاحظ علیه
«لا تعاد» ترتیب را قیچی می‌کند‌، یعنی شرطیت ترتب العشاء علی المغرب را قیچی می‌کند ( بالنسبة إلی ما مضی)، آینده چطور که فهمیدم مغرب را نخواندم؟ «لا تعاد» شرطیت «ترتب العشاء علی المغرب» را قیچی کرد، تا کی؟ مادام کنت ناسیاً و غافلاً، حالا که فهمیدم من نماز مغرب را نخواندم یا باطل است، ‌نسبت به بقیه چطور؟ در بقیه ترتب المغرب علی العشاء لازم است.
 غفلتی که صورت گرفته این است که خیال شده «لا تعاد» که آمد شرطیت ترتیب را تا میم «السلام علیکم» اسقاط کرد، و حال آنکه این گونه نیست، بلکه ‌نسبت به گذشته ساقط کرد،‌اما نسبت به آینده چطور؟ عرض کردم «لا تعاد» و امثالش صحت نسبی را ثابت می‌کند نه صحت مطلق را،‌ما مضی را ثابت می‌کند، اما ما یأتی را ثابت نمی‌کند.
 بنا بر این،‌فرمایش نائینی (که می‌فرماید همین نماز را به عنوان عشا تمام کند،‌مغرب را بعداً بیاورد و تمسک به قاعده لا تعاد می‌کند) صحیح  است، اگر تا میم «السلام علیکم» غافل بماند.
ولی فرض این است که بین سه و چهار از خواب غفلت بیدار شدم و فهمیدم که مغرب را نخواندم، «لا تعاد» گذشته را درست می‌کند نه آینده را.
اعتراض استاد سبحانی بر محقق نائینی
محقق نائینی حقش این بود که در اینجا یک فتوای دیگری بدهد نه این فتوا را، یعنی فتوای سید را قبول نکند، چون سید می‌گوید این نماز باطل است، یعنی نه آن را به عنوان مغرب می‌شود حساب کرد و نه به عنوان عشا، چون مغرب را نخوانده، ایشان فتوای سید را قبول نکرد،‌این فتوایش را که ما قبول نکردیم که «لا تعاد» شرطیت ترتیب را ثابت کند، چون ما ‌گفتیم این حرف نسبت به «ما مضی» خوب است نه نسبت «بما یأتی».
اما مرحوم نائینی حقش این بود که یک مطلب سومی را بگوید و آن عبارت است از:« اقحام صلاة فی صلاة أخری» البته اقحام صلاة فی صلاة أخری در بعضی از موارد داریم، مثلاً آفتاب گرفته است، ماه گرفته است، اگر من بخواهم نماز آیات را بخوانم، وقت فریضه می‌گذرد، در آنجا ها دارد.
 ‌مرحوم نائینی باید فتوای سوم بدهد و بفرماید این سه و چهار رکعت را در آب و نمک بخواباند و بگوید این سه رکعت که مردد است بین ثالثه و رابعه همین جا باشد، برود نماز مغرب را بخواند، بعدا بیاید همین را تکمیل کند، حقش بود که نائینی این مطلب را بگوید.
البته بنا بر جواز اقحام صلاة فی صلاة أخری، اما نمی‌‌دانم که چرا ایشان از این فتوا غفلت کرده است و حال آنکه روی مبنای قبلی، اینجا جای اقحام صلاة فی صلاة أخری است.
نقل فتوای ثلاثه
تا اینجا سه فتوا را خواندیم:
 الف؛ فتوای سید این بود که این نماز باطل است و قابل اصلاح نیست، یعنی نمی‌شود آن را به عنوان مغرب حساب کرد و نه به عنوان عشا.
ب؛ فتوای محقق نائینی که فرمود عشا را به همین حالت ادامه بدهد،‌ بعداً مغرب را بخواند. چرا؟ لأنّ الترتیب شرط علمیّ.
ج؛ ما گفتیم حقش این بود که محقق نائینی اقحام صلاة فی صلاة أخری کند، یعنی این سه رکعت را توی آب نمک بخواباند و بگوید دست نخورید و تکان نخورید، باید ‌مغرب را بخواند و بعداً‌ بیاید همین نماز عشا را از همان جا که باقی مانده بود بخواند و تکمیل کند.
 دیدگاه آیت الله حکیم
ایشان می‌خواهد از محقق نائینی دفاع ‌کند، چون محقق نائینی فرمود من این عشا را تمام می‌کنم، بعداً مغرب را می‌خوانم. چرا؟ لأنّ الترتیب شرط ذکری.
 ما بر محقق نائینی اشکال کردیم و گفتیم: «لا تعاد» گذشته را درست می‌کند نه ‌آینده را. چرا؟ چون من نسبت به آینده ذاکرم نه ناسی.
آیت الله حکیم می‌فرماید همان «لا تعاد» هم گذشته را درست می‌کند و هم آینده را. چرا؟ چون جایگاه احراز ترتیب کجاست؟ قبل از صلات عشا است، جایگاه اینکه من مغرب را خوانده‌ام،‌جایگاه احرازش حالت صلات نیست، هنگامی که می‌خواهم بگویم چهار رکعت نماز عشا می خوانم «قربة الی الله» باید آنجا من احراز کنم که مغرب را خوانده‌ام،‌جایش آنجاست و قد فات محلّه، وقتی محلش فات، قاعده تجاوز می‌گوید رها کن. جایگاه احراز ترتب العشاء علی المغرب قبل از صلات عشا است و فرض این است که محلش گذشته است، چون محلش گذشته است، قابل تدارک نیست، پس چرا نماز عشای من باطل باشد؟!
بله، اگر جای احرازش من اول صلاة‌ المغرب إلی آخر صلاة العشاء باشد، اشکال وارد. چرا اشکال وارد است؟ چون من نسبت به گذشته معذورم نه نسبت به ‌آینده.
‌ ولی من می‌گویم جایگاه ترتب العشاء علی المغرب قبل از صلات مغرب است و فرض این است که محلش گذشته، هر چیزی که محلش گذشت، آن مبطل صلات نیست مگر اینکه رکن باشد،‌ مادامی که رکن نباشد، اگر محلش گذشت، مبطل نیست.
 فرض کنید من حمد را نخواندم و در حال رکوع هستم، این نماز من  صحیح است. چرا؟ چون محلش گذشته است، «ما نحن فیه» از این  قبیل این است که شما در رکوع باشید و بدانید که حمد را نخواندید، نماز شما درست است. چرا؟ چون جای تأمین جزء نیست، اینجا هم از این قبیل است، حقش این بود که من قبل از صلات عشا احراز کنم، ولی «غفلت و دخلت فی صلاة‌ العشاء» جای احرازش گذشت ولذا قابل جبران نیست و مبطل نیست، مرحوم حکیم این بیان را دارد و سپس اشکال می‌کند و می‌گوید:
إن قلت: چه فرق می‌کند بین ستر و بین تقدم المغرب علی العشاء،  اگر من در حال نمازم و شک می کنم که آیا من ساتر دارم یا ندارم؟
 آقایان می‌گویند نمازش باطل است. چرا؟ چون باید تا آخر نماز ستر را احراز کند، ‌گذشته، ‌گذشته، الآن شما  که در اثنای نماز شک می‌کنید، شک کافی نیست، بلکه باید احراز ساتر کنید فلذا ‌نمازت باطل است.
ایشان می‌گوید:
 إن قلت: ما الفرق بین الساتر (که اگر در اثنای نماز شک کند، باید احراز کند) و بین احراز ترتب العشاء علی المغرب، آن را می‌گویید اول نماز احراز کند و حال آنکه ترتب شرط للصلاة من أولها إلی آخرها؟
قلت: فکم فرق بین شرط المقارن و الشرط المتقدّم، ستر از قبیل شرط مقارن است و باید احراز کند،‌اما تقدّم المغرب علی العشاء شرط متقدم، همان جا که احراز کردم کافی است، غفلت کردم و احراز نکردم،‌ محلش گذشت و قابل عود نیست، ‌بقیه نماز درست و صحیح است.
خلاصه مطلب
1؛ طبق فتوای سید این نماز باطل است، یعنی نمی‌توانیم آن را پای مغرب حساب کنیم چون مشکوک است، نمی‌توانیم پای عشا حساب بکنیم چون فقد الترتیب است.
محقق نائینی فرمود من می توانم این را پای عشا حساب بکنم، شرطیت ترتیب با قاعده «لا تعاد» قیچی می‌شود،«‌لا تعاد الصلاة إلّا من خمسة»، تقدم المغرب علی العشاء جزء‌ خمسة نیست. بنا براین، عشا صحیح است و بعداً مغرب را بخواند.
ما گفتیم حقش این بود که محقق نائینی به این اشکال توجه می‌کرد که قاعده «لا تعاد» گذشته را درست می‌کند نه آینده را، چون نسبت به آینده من ناسی نیستم، «لا تعاد» مال ناسی است و من نسبت به گذشته ناسی هستم نه نسبت به آینده.
ما گفتیم: «أی کاش» محقق نائینی از فتوای گذشته خود بهره می‌گرفت. چه می‌کرد؟ إقحام صلاة فی صلاة می‌کرد، یعنی همین نماز را توی آب نمک می‌خواباند، ‌مغرب را می‌خواند،‌بعداً عشا را تکمیل می‌کرد.
آیت الله حکیم از اشکالی که ما بر محقق نائینی کردیم، جواب داده و فرموده احراز ترتیب در همه نماز لازم نیست، احراز ترتیب جایگاهش اول نماز است و الآن چون محلش گذشته و قابل عود نیست، شرطیتش ساقط است.
بعد ایشان فرموده:
إن قلت: ما الفرق بین الستر و بین الترتیب، در اثنای نماز اگر در ستر شک کند،‌می‌گویید نمازش باطل است، ولی در اینجا که یقین دارد ترتیب بهم خورده، می‌گویید نمازش درست است؟
قلت: در جواب می‌گوید  فرق است بین شرط مقارن و شرط متقدم، ستر شرط مقارن است و ‌باید از اول تا آخر نماز احراز بشود، اما ترتیب شرط مقارن نیست، بلکه شرط متقدم است، حقش بود احراز کند، ولی احراز نکرد و غفلت نمود، «لا تعاد» می‌گوید اشکال ندارد، چون ناسی هستی، نماز عشای شما درست است و صحیح، اما باید نماز مغرب را بخوانی.
اشکال استاد سبحانی بر بیان آیت الله حکیم
ایشان چطور می‌فرماید که ترتیب احرازش اول نماز است، این درست است، اما شرطتیش من أول الصلاة إلی آخر الصلاة می‌باشد.
بله، جای احرازش آنجاست، اما شرطیتش مال اول نماز نیست، شرطیت باید «من البسملة» إلی میم «السلام علیکم»‌ی عشا بعد از نماز مغرب باشد، ‌اینجا سه تایش قبل از نماز مغرب است، می‌گویید معذوریم، در چهارم معذور نیستی،‌در چهارمی جنابعالی به تمام معنا عامد هستی، جایگاه یک مسئله است، شرطیت مسئله دیگری است.
 بله، جایگاه احراز همان اول نماز است، اما شرطیت مال همه است، از بای « بسم الله» تا میم «السلام علیکم» مشروط بترتبها علی المغرب، در سه رکعت ناسی بودم فلذا «لا تعاد» آن را درست می‌کند، اما نسبت به چهارم ناسی نیستم، بلکه عامد می‌باشم.
‌بنا براین، فتوای محقق نائینی و فتوای آیت الله حکیم که می‌گویند:« یجعل صلاته عشاءً و یتمّها» و بعداً‌ مغرب را بخواند، این با «لا تعاد» درست نمی‌شود، چون «لا تعاد» گذشته را درست می‌کند نه آینده را.
نقص کلام آیت الله حکیم
یک نقصی بر آیت الله حکیم وارد است و آن اینکه اگر من در رکعت دوم نماز عصر هستم، یادم آمد که ظهر را نخوانده‌ام، باید سید بگوید که عصر را تمام کن. چرا؟ چون جایگاه احراز ترتیب اول نماز بود، من اول نماز احراز نکردم، پس نماز را تمام کن، و حال آنکه فتویً وروایةً همگان می‌گویند:« یعدل إلی الظهر»، یعنی یعدل من  الثانیة إلی السابقة.
ولی ایشان به این نقص توجه نکرده و الا اگر احراز این شرط جایگاهش اول است و این کافی باشد نسبت به تمام  نماز( سواء أکان ناسیاً در سه تا و عامداً‌ در چهارمی)، ‌پس ما فرض می کنیم ظهر را غفلت کردم و نخواندم، بلند شدم و نماز عصر را خواندم، در رکعت دوم عشا یادم آمد که ظهر را نخواندم، بگوییم:« لا تعاد» می‌گوید:« اجعلها عصراً». چرا؟ چون ترتیب شرطیتش مربوط به اول نماز است، اول نماز هم گذشته و من نمی‌توانم اعاده کنم، هر چیزی که محلش بگذرد و اگر رکن نباشد، اشکالی ندارد.
مختار استاد سبحانی
پس تا اینجا ثابت شد که فتوای سید (صاحب عروة) فتوای خوب است و این نماز باطل است و قابل اصلاح نمی‌باشد، یعنی نمی‌توان آن را به حساب مغرب گذاشت و نه به حساب عشا.
المسألة‌ السابعة
إذا تذکر فی أثناء العصر أنّه ترک من الظهر رکعة، قطعها و أتمّ الظهر ثمّ أعاد الصلاتین، و یحتمل العدول إلی الظهر یجعل ما بیده رابعة لهما إذا لم یدخل فی رکوع الثانیة ثمّ اعاد الصلاتین، و کذا إذا تذکر فی أثناء العشاء أنّه ترک من المغرب رکعة.
من در رکعت اول نماز عصر هستم که متوجه شدم یک رکعت از نماز ظهر را نخوانده‌ام، مرحوم سید می‌فرماید:
 إذا تذکر فی أثناء العصر أنّه ترک من الظهر رکعة، قطعها و أتمّ الظهر- یعنی آن یک رکعت را انجام می‌دهد- ثمّ أعاد الصلاتین، فتوایش این است که این یک رکعت را از ظهر می‌خواند، ظهر که تمام شد،‌هردو نماز را اعاده می‌کند.