درس خارج فقه آیت الله سبحانی

92/03/13

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: میزشان در رؤیت هلال

ادله کسانی که ‌می‌گفتند وحدت افق شرط است را خواندیم، الآن در صدد طرح ادله کسانی هستیم که می‌گویند وحدت افق شرط نیست، یعنی اگر ماه را در یک نقطه دیدند، تمام نقاطی که با این نقطه شب مشترکی دارند، حجت است.

دلیل قائلین به شرطیت وحدت افق

اولین دلیل شان را در جلسه قبل خواند و آن عبارت بود از اطلاق ادله. ادله‌ای که الآن می‌خوانیم روایاتی است که می‌گویند اگر ماه را در بلدی دیدند، برای نقاط دیگر هم حجت است، مجموع روایات این است که اگر ماه را در یک بلدی دیدند و برای نقاط دیگر نقل کردند و گفتند که ما ماه را دیدیم، قول شان حجت است، آقایان می‌گویند این اطلاق دارد،یعنی این بلدی که ماه را دیدند و آمدند و گفتند که ماه را دراینجا دیدیم، این ‌اطلاق دارد،به این معنا که خواه افق شان یکی باشد یا افق شان یکی نباشد،بلکه معتدد باشد.

روایات

1- و باسناده عن سعد بن عبدالله، عن أحمد بن محمد، عن الحسین بن سعید، عن محمد بن أبی عمیر، عن هشام بن الحکم، عن أبی عبدالله (علیه السلام) أنّه قال فیمن صام تسعة و عشرین، قال:« إن کانت له بیّنة عادلة علی أهل مصر أنّهم صاموا ثلاثین علی رؤیته قضی یوما»[1]

اگر اهل مصر بینه عادله دارند، بر تو هم حجت است، می‌خواهند بگویند این آدم سائل در یک نقطه است،‌بیّنه در نقطه دیگری است، هر چند صریح نیست،‌ولی می‌خواهند به این حمل کنند.

پس اگر مردم شهری روزه بگیرند و دارای بینه باشند که آنها ماه را دیده‌اند، بر این آدم حجت است،‌این اطلاق دارد بین اینکه آیا این آقا که سائل است و آن بینه که در آن شهر است،‌جای شان یکی باشد یا جای شان مختلف باشد،‌مختلف هم باشند، افق شان یکی باشد یا افق شان دوتا باشد.

ولی این روایت ظهور در تعدد مکان ندارد، معلوم می‌شود که این آدم در یک شهری زنگی می‌کند، حضرت می‌فرماید اهل آن شهر اگر بینه عادله دارند، برای تو هم حجت است.

این حدیث ماه شوال را می‌گوید نه ماه رمضان را، می‌گوید اهل مصر روی بینه‌ای سی روز را روزه گرفته‌اند،‌معلوم می‌شود که شما اول یک روز کم روزه گرفته‌اند، اگر اهل مصر بینه دارند که سی روز روزه گرفته‌اند و تو بیست و نه روز روزه گرفتی، دلیل بر این است که روز اول رمضان بوده و تو غفلت کردی و خوردی باید یک روز قضای آن را بجای بیاوری.

صحیحة عبد الرحمن بن أبی عبد الله

2- و عنه، عن القاسم، عن أبان، عن عبدالرحمن بن أبی عبدالله- از فقهای بصره است نه فرزند امام صادق (علیه السلام) قال:سألت أبا عبدالله (علیه السلام) عن هلال شهر رمضان یغم علینا فی تسع و عشرین من شعبان، قال: «لاتصم إلّا أن تراه فان شهد أهل بلد آخر فاقضه»[2]

تمسک می‌کنند به اطلاق بلد آخر، اگر بلد آخر دیده، برای تو هم حجت است.

البته این صریح است که جایگاه این آدم غیر جایگاه آن بلدی است که ماه را دیده‌اند، ولی آیا در آن زمان فاصله چه قدر بودکه از آن بلد به اینجا خبر می‌دادند؟ ده فرسخ، بیست فرسخ یا سی فرسخ، فرض کنید شصت فرسخ،‌ولی ممکن است اینها طولی نباشد، بلکه عرض هم باشند، اطلاق در این حدی که من ماه را در قم دیدند، برای افغانستان هم که موقع دیدن آنجا نصف شب بود، حجت است،‌این بعید است.

بلی، برای مغربی ها حجت است.

چون خود شان به موقع هلال را خواهند دید، همانطور که عرض کردم زمین از مغرب به طرف مشر ق که می‌رود،‌کم کم هلال برای ارومیه، ترکیه و آلمان و بلغار آشکار می‌شود، اما اینکه بگوییم برای افغانستان هم بلد آخر اطلاق دارد، این خیلی بعید است.

موثقه اسحاق بن عمّار

3- و عنه ، عن فضالة، عن أبان بن عثمان، عن إسحاق بن عمار قال: سألت أباعبدالله (علیه السلام) عن هلال رمضان یغم علینا فی تسع و عشرین من شعبان فقال: «لا تصمه إلا أن تراه فان شهد أهل بلد آخر أنّهم رأوه فاقضه، و إذا رأیته من وسط النهار فأتم صومه إلی اللیل»[3] چاپ الإسلامة. آقایان به اطلاق این حدیث می‌جسبند که می‌گوید: «بلد آخر» خواه نصف النهار شان یکی باشد یا یکی نباشد.

صحیحه ابی بصیر

4- محمد بن الحسن باسناده عن الحسن بن سعید، عن حمّاد، عن شعیب، عن أبی بصیر عن أبی عبدالله (علیه السلام) أنّه سئل عن الیوم الذی یقضی من شهر رمضان ،فقال:

« لا‌تقضه إلّا أن یثبت شاهدان عدلان من جمیع أهل الصلاة متی کان رأس الشهر، و قال: لا تصم ذلک الیوم الذی یقضی إلا أن یقضی أهل الأمصار،فان فعلوا افصمه».[4]

قضا کن،‌چرا؟ چون استصحاب شعبان داشتی. اگر برای اهل آن بلد ثابت شد، برای شما هم ثابت است.

البته در این حدیث یک اشتباهی صورت گرفته و آن اینکه جمله‌ « من جمیع أهل الصلاة» را حمل کرده‌اند بر بلاد مختلف، و حال آنکه مراد از : « من جمیع أهل الصلاة» یعنی همه فرق اسلام است، چون فرقه های مختلف وقتی که بر یک مسئله اصرار دارند،‌معلوم می‌شود که آن حق است.

پس اگر ماه در غرب ثابت شد، از نظر ما برای شرق حجت نیست مگر اینکه این روایت را بگیریم.

خلاصه این روایاتی که آقایان استدلال می‌کنند،‌تمام اینها بستگی دارد که بلد آخر در آن زمان به قدری وسیع باشد که حتی اختلاف نصف النهار را هم بگیرد و ما شک داریم که با وسائل آن روز، این مسئله به این زودی دست می‌داد،‌این آنچنان نیست که در آخر رمضان خبر بدهد، بلکه دو روز بعد از دخول رمضان خبر می‌دهد،‌در آن دو روز چه قدر می‌توانست طی کند؟ شش فرسخ یا شانزده فرسخ.یا سی و نه فرسخ،‌هر چه باشد این اختلاف کذائی که ما معتقدیم آن را ثابت نمی‌کند.

خلاصه انسان نمی‌تواند بر این روایات دل ببندد و اطلاق این روایات را بگیرد و طبق آنها فتوا بدهد و بگوید اگر در غرب دیده شد، برای شرق هم حجت است.

بلی، اگر شرقی ها ماه را دیدند، برای غرب هم حجت است، به این معنا که اگر خود آنها (غربی ها) نگاه می‌کردند،‌حتماً ماه را می‌دیدند،‌منتها یا نگاه نکرده‌اند یا اگر نگاه کرده‌اند،‌مانعی مانند ابر وجود داشته است، نه اینکه هلال ما برای آنها هلال است، خود شان هلال دارند، هر چه شب بگذرد،‌بالأخرة هلال خودش را برای بلاد غربی نشان می‌دهد،‌ این جای بحث نیست.

«إنّما الکلام» که بگوییم اگر در شرق ببیند و بگوییم برای غرب هم حجت است، در حالی که تکون هلال در ساعت غروب قم بوده،‌معلوم می‌شود که موقع چهار ساعت قبل،‌هلال در افغانستان تکون یافته، قهراً‌ در آنجا هلال در محاق بوده، یعنی به مقدار شش درجه بیرون نیامده تا نواری از روشنائی خودش را نشان بدهد.

خلاصه ادله‌ی آقایان یا اطلاق بینه است و یا اطلاق این روایات.

یک روایت خیلی عجیبی داریم که در آن زمان بعضی از انسان های هوشیار و آگاه وجود داشته‌اند.

روایت عیسی بن عبید بغدادی

5- محمد بن الحسن باسناده عن محمد بن الحسن الصفار، عن محمد بن عیسی قال: کتب إلیه (ضمیر به امام هادی - علیه السلام- بر می‌گردد) أبوعمر أخبرنی یا مولای إنّه ربما أشکل علینا هلال شهر رمضان و لا نراه (در بغداد) و نری السماء لیست فیها علّة- آسمان صاف بود،‌هر چه نگاه کردیم،‌ماه را ندیدیم- و یفطر الناس و نفطر معهم، و یقول قوم من الحسّاب- گروهی از ریاضی دانان می‌گویند دیشب ماه را مثلاً در اندلس دیده‌اند یا در آفریقا و مصر دیده‌اند، این خیلی عجیب است که ریاضی دانان در آن زمان به این مسئله متوجه بوده‌اند که ممکن است ماه در بغداد دیده نشود،‌چون شرقی است،‌اما در مصر، آفریقا و اندلس دیده شود، در زمان ما اگر این حرف را بزنند، چندان مهم نیست،‌چون زمین را کروی می‌دانند و مسئله روشن است، ولی در آن زمان که هیئت بطلمیوس حاکم بود،‌زمین مرکز بود و ثابت و مسطح، این مسئله را گفتن،‌معلوم می‌شود که در آن زمان ریاضی دان های بودند که با هیت بطلمیوس مخالف بودند و عیناً مانند عصر ما درک می‌کردند که ممکن است ماه در شرق دیده نشود،‌چون از شرق حرکت می‌کند، اما در غرب که مصر،‌آفریقا و اندلس باشد،‌دیده شود. چرا؟ چون ماه از شرق حرکت می‌کند، ممکن است در مغرب شرق متولد نشود،یعنی تحت الشعاع باشد، اما دو ساعت که گذشت،‌ممکن است از تحت الشعاع بیرون بیاید و آن نواره پیدا بشود، کی؟ برای مصری ها، برای شمال آفریقا،‌این کلمه برای امام هادی (علیه السلام) نوشته است، حساب جمع حاسب،‌یعنی ریاضی دان و منجم- قبلنا – به کسر قاف و فتح باء و لام-: إنّه یری فی تلک الیلة بعینها بمصر، و آفریقیه و الاندلس هل یجوز یا مولای ما قال الحسّاب فی هذا الباب حتّی یختلف العرض(الفرض ظ) علی أهل الامصار فیکون صومهم خلاف صومنا، و فطرهم خلاف فطرنا؟ فوقع:« لا صوم من الشّک أفطر لرؤیته و صم لرؤیته»[5]

چه گونه با این حدیث استدلال می‌کنند؟ می‌گویند حضرت آن را نفی نکرد، یعنی فرمود امکان دارد که اینجا دیده نشود، اما در غرب دیده شود، حضرت آن را نفی نکرد، فقط مسئله‌ی کلی را بیان کرد و فرمود اگر شاک هستید،‌روزه نگیرید، اگر یقین به رؤیت دارید، روزه بگیرید‌«صم للرؤیة و أفطر للرؤیة» از اینکه حضرت آن را نفی نکرد، معلوم می‌شود اگر در آنجا ماه را دیدند، برای ما هم ممکن است حجت باشد.

کیفیت استدلال

«إنّ السائل سئل عن قبول أهل الحساب برؤیة الهلال فی الأندلس و إفریقیة، فأجاب علیه السلام بأنّه لا صوم مع الشک و لم یجب بأنّ الرؤیة فی البلاد البعیدة لا تکفی».

‌نفی نکرد، معلوم می‌شود که اگر یقین کنیم، در مصر در شمال آفریقا دیده‌اند که غرب است برای ما ایرانی های شرقی هم حجت است.

این روایت، یک روایت نابی است، معلوم می‌شود که در آن زمان آگاهی مسلمین در عصر امام هادی (علیه السلام) در بغداد یا سامرا در این حد بوده است که ممکن است ماه آنجا دیده شود و اینجا دیده نشود،‌منتها حضرت نفی نکرد و لعل عدم نفیش دلیل بر این باشد که قبول کرده آن را،فقط فرمود چون نمی‌دانید که آیا ثابت شده یا ثابت نشده، شما روزه خودتان بخورید، و الا اگر بدانید که در آنجا دیده‌اند، شما باید روزه مثل آنها بگیرید.

ممکن است ما در اینجا این مطلب را بگوییم که لعل حضرت که آن بخش را تصویب نکرد و رد هم نکرد، به جهت این بوده که لعل آنان در محاسبات خود شان اشتباه کنند،‌چون اهل حساب ریاضیات شان مانند زمان دقیق نبوده است،‌لعل در حساب اشتباه کنند، حضرت از این نظر این مسئله را مجهول گذاشت و الا نمی‌دانیم که آیا بخاطر عدم کفایت یا بخاطر کفایت، بلکه بخاطر اینکه در آن زمان حساب ها دقیق نبوده ولذا حضرت نسبت به آن مسئله متعرض نشد.

اگر این گونه بگوییم به نفع مخالف است،یعنی به نفع کسانی است که می‌گویند وحدت افق شرط نیست،‌علت اینکه حضرت نگفت، چون حساب شان دقیق نبوده و الا اگر مانند عصر ما دقیق بود، اگر واقعاً‌ اهل حساب بگویند در آفریقا دیده‌اند، برای ما هم حجت است،‌اگر این گونه بگوییم،این حرفی درستت است و ما هم موید قائلین این نظریه هستیم.

یا ممکن است جور دیگر بگوییم و آن اینکه چون وحدت افق شرط بود فلذا حضرت نگفت، نگفتن حضرت را دو جور می‌شود توجیه کرد:

الف، یک توجیه همین است که نجموم اشتباهاتی داشته‌ است، بخاطر اشتباهات حضرت تصریح نکرد، به گونه‌ای که اگر احتمال اشتباه در حساب شان نبود، قول شان حجت بود، اگر این بود، به نفع قائل است.

ب، اما اگر بگوییم علت اینکه حضرت این بخش را تصریح نکرد،‌چون وحدت افق شرط بود فلذا حضرت این بخش را تصویب نکرد و ساکت گذاشت و فقط فرمود: صمّ «للرؤیة و أفطر للرؤیة». این بود که دلیل قائلین به عدم شرطیت وحدت افق.

دوتا دلیل داشتند:

1- اطلاق ادله بیّنة.

2- روایاتی که خواندیم (‌البته منهای روایات اخیر) چون می‌گفتند اگر ماه در بلدی دیده شد، برای بلد دیگر هم حجت است.

بنابراینکه این بلد ها از نظر افق هم اختلاف دارند.

آخرین دلیل هم روایت عیسی بن عبید بود که حضرت نسبت به آن مسئله‌ای که در غرب دیدند آیا برای شرق هم حجت است یا نه؟ حضرت ساکت گذاشت،چرا؟ چون حساب شان دقیق نیست، و الا اگر حساب شان دقیق بود، غرب برای شرق هم حجت بود.

بیان استاد سبحانی

ما جواب دادیم و گفتیم احتمال دیگری هم است و آن اینکه لعل اینکه حضرت بدون پاسخ گذاشت،‌چون وحدت افق شرط بود، در اینجا وحدت افق نیست.

آخرین دلیل

آخرین دلیلی که می‌آوریم این است: آقایان شما همه تان در روز عید نماز می‌خوانید و همه تان می‌گویید:« أللهم بحق هذ الیوم الّذی جعلته للمسلمین عیداً» این در صورتی است که یوم شان یکی باشد، و الا مصری ها با شمال آفریقا یک روز قبل از ما باشد،ما هم یک روز بعد باشیم، دیگر جمله‌ی « الّذی جعلته للمسلمین عیداً » می‌شود یومان، و حال آنکه ظاهر این دعا یوم واحد را می‌رساند، این اشکال در لیلة القدر هم وارد است.

دیدگاه محدث بحرانی

محدث بحرانی معتقد است که زمین مسطح است، چون اگر زمین کروی باشد،‌لیلة القدر می‌شود دوتا، شبی که برای این کره، شب قدر است، آنجا روز است،و بالعکس،‌چون لازم می‌آید که لیلة القدر دوتا باشد، باید بگوییم زمین مسطح است تا لیلة القدر یکی باشد.

جواب استاد سبحانی

ما خدمت ایشان عرض می‌کنیم که مسئله‌ تکوین را با تشریع قاطی نکنید، تکوین برای خودش مبادی و محاسباتی دارد،اگر واقعاً ثابت شد که زمین کروی است، معنی کردن آیه آسان است،‌لیلة القدر، یعنی بیست و چهار ساعت، چه کسی گفته است که لیلة دوازده ساعت است؟ لیلة القدر، یعنی این کره که با یک دور شب خود را می‌گذاراند، دو ساعت این طرف است و دوازده ساعت هم آن طرف.

در اینجا نیز همان جواب را می‌دهیم و می‌گوییم مراد از «یوم»، فقط دوازده ساعت نیست،بلکه «یوم» به معنای این فطرت است، فطرتی که بین رمضان و بین شوال است،«یوم» گاهی در لغت قرآن به معنای زمان به کار می‌رود نه بیست و چهار ساعت. چطور؟ چون قرآن می‌فرماید:« إِنَّ رَ‌بَّكُمُ اللَّـهُ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْ‌ضَ فِي سِتَّةِ أَيَّامٍ» اعراف، ص157، آیه54. یومی نبود، آفتابی نبود، زمینی نبود تا یومی باشد. فی ستّة أیام، یعنی فی ستّة فطرات.در شش موقعیت. مثلاً در حدیث داریم که:« الیوم، یومان،‌یوم لک و یوم علیک»، یوم به معنای دوازده ساعت نیست.

بنابراین، اینکه در روز عید فطر می‌گوییم: اللّهم إنّی أسئلک بحق هذا الیوم الّذی جعلته للمسلمین عیداً»، یوم به معنای دوازده ساعت نیست، بلکه «یوم» یعنی فطرات،‌این فطرت ممکن است بیست و چهار ساعت را بگیرد.


[1] وسائل الشیعه، ‌شیخ حر عاملی، ج7، ص192، باب5، از ابواب احکام شهر رمضان، ‌حدیث 13، چاپ الإسلامة.
[2] وسائل الشیعه، ‌شیخ حر عاملی، ج7، ص183، باب3، از ابواب احکام شهر رمضان، حدیث 9، چاپ الإسلامة.
[3] وسائل الشیعه، ‌شیخ حر عاملی، ج7، ص201، باب8، از ابواب احکام شهر رمضان، ‌حدیث3.
[4] وسائل الشیعه، ‌شیخ حر عاملی، ج7، ص211، باب12، از ابواب احکام شهر رمضان، ‌حدیث 1، چاپ الإسلامة.
[5] وسائل الشیعه، ‌شیخ حر عاملی، ج7، ص215، باب15، از ابواب احکام شهر رمضان، ‌حدیث 1، چاپ الإسلامة.