درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

92/02/02

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: کسی که فائته بر گردنش است، می‌تواند نافله را بخواند یا نه؟
 مرحوم سید در این مسئله، دو فرع را عنوان کرده است،‌از این رو باید نگاه کرد که کدام یکی از آنها مربوط به مقام نیست.
 فرع اول
 یکی از آن دو فرع این است که اگر کسی نماز قضا برگردنش است، می‌تواند نافله بخواند یا نه؟
 مسلماً مراد ایشان از این نوافل، نوافل یومیه نیست، به جهت اینکه در روایات نداریم که نوافل یومیه مال کسی است که نماز قضا برگردنش نباشد، یا نوافل مبتدئة است مانند نافله اول ماه، نماز جعفر طیّار، یا نافله‌‌ های قضا شده است، فرض کنید که نماز شب را نخوانده، آیا کسی که فائته بر گردنش است، می‌تواند نافله را بخواند یا نه؟
 فرع دوم
 فرع دوم این است که آیا در وقت فریضه، یعنی موقعی که نماز واجب است،‌می‌شود نافله خواند یا نه؟
 کدام یکی از اینها مربوط است به این مقام؟ فقط اولی مربوط به این مقام است نه دومی، یعنی دومی اصلاً ارتباطی به این مقام ندارد.
  بیان آیة الله خوئی
 مرحوم آیة الله خوئی می‌ فرماید هیچکدام از اینها ارتباطی به مسئله ما ندارد، ولی مرحوم حکیم تا حدی بحث کرده.
 ولی ما در اینجا فرع اول را بحث می‌کنیم، اما فرع دوم را واگذار می‌کنیم به محل خودش که مواقیت باشد.
 بررسی فرع اول
 فرع اول هم مورد ابتلاست، چون غالب افراد یک فائته در گردن شان است،‌آیا می‌توانند نماز جعفر طیّار بخوانند یا نماز اول ماه را بخوانند یا زیارت حضرت مشرف بشوند و نماز زیارت بخوانند، آیا می‌توانند نماز حرم را بخوانند یا نه؟
 این مسئله بیشتر محل ابتلاست،‌»من کان علیه الفائتة»، می‌تواند نافله بخواند یا نه؟
 اما فرع دوم که عبارت است از:« التطوع فی وقت الفریضة»، اصلاً ارتباطی به کتاب قضای صلوات ندارد، آن را باید در مواقیت بحث کنیم که آیا در وقت فریضة، می‌شود نماز نافله خواند یا نه؟
 در فرع اول بحث در این است: آیا کسی که فائته بر گردنش است، می‌تواند مستحبات را بخواند یا نه؟
 آیا آدمی که نماز واجب برگردنش است، می‌‌تواند نماز مستحب را بخواند یا نه؟
 روایت از پیغمبر اکرم
  روایتی از پیغمبر اکرم است که می‌فرماید:« یا علیّ! إذا اشتغل الناس بالنوافل فاشتغل أنت بالفرائض»
 خلاصه این مسئله فعلاً برای ما مطرح است،‌چون غالباً افرادی هستند که فائته بر گردن شان است، آیا می‌توانند نوافل بخوانند یا نه؟
  یکی زیارت حرم ها،‌ دیگری نماز اول ماه، نماز جعفر طیّار و غیر ذلک.
 ذکر دو مقدمه
 من در اینجا دو مقدمه ذکر کنم:
 اولاً، از مرحوم صاحب جواهر استفاده می‌شود که اگر ما در مسئله پیشین قائل به مواسعه شدیم و گفتیم حاضرة مقدم بر فائتة است، در اینجا هم می‌توانیم بگوییم که نافله مقدم بر فائته است.
 خلاصه اگر در مسئله پیشین قائل به مواسعه شدیم و گفتیم با وجود فائته، انسان می‌تواند حاضرة را بخواند.
 اگر در آن مسئله قائل به مواسعه شدیم، در اینجا هم باید قائل به مواسعه بشویم و بگوییم با وجود فائتة نافل را می‌شود خواند. [1]
 اشکال بر کلام صاحب جواهر
  و هو منه غریب،‌إذ لا ملازمة بینهما،‌چون ممکن است بگوییم حاضرة مقدم بر فائته است، یعنی فائته زورش به حاضرة نمی‌رسد. چرا؟ «لأنّ للحاضرة مقاماً‌ رفیعاً»، ولی این دلیل نمی‌شود که زور فائته به نافله هم نرسد، اولویت در اینجا نیست، بلکه حتی تساوی هم در اینجا نیست.
 بنابراین، ممکن است ما در آن مسئله قائل به مواسعه بشویم و بگوییم فائته زورش به حاضرة نمی‌رسد، فلذا می‌شود اول حاضرة را خواند و سپس فائته را.
 ولی در اینجا نمی‌توانیم بگوییم زور فائته به نافله نمی‌رسد،‌اولویت هم نیست، بلکه حتی تساوی هم نیست.
 از این طرف صاحب جواهر دارد، از آن طرف صاحب حدائق مثل این اشتباه را جناب محدث بحرانی صاحب حدائق کرده است.
 ثانیاً، مقدمه دوم که باید بیان شود این است: اینکه می‌گوییم:« لا تطوع لمن علیه الفائتة»، کدام تطوع مراد است،‌چون ما سه نوع تطوع داریم:
 الف: تطوعات یومیه.
 ب: قضای تطوعات یومیه.
 ج: تطوعات مبتدئة.
 اینکه محل بحث است: «لا تطوع لمن علیه الفائتة».
 کدام تطوع را می‌گوید؟ تطوعات یومیه را می‌گوید یا قضای تطوعات یومیه را یا تطوعات مبتدئة را می‌گوید؟
 دیدگاه استاد سبحانی
 به نظر من حتماً‌ اولی را نمی‌گوید،‌چون اولی محل ابتلاست، غالباً همه مردم نوافل یومیه را می‌خوانند و بسیاری از مردم ذمه‌ی شان بر فائته مشتغل است.
 پس لابد یکی از این دوتاست، یا قضای نوافل یومیه یا تطوعات مبتدئة مانند صلات جعفر طیّار و اول ماه و امثالش.
 و الا مراد نوافل یومیه نیست، هرگز در روایات نوافل یومیه نداریم که نافله را آن کس بخواند که فریضه بر ذمه‌اش نیست.
 در هر حال من نود درصد می‌گویم که محل بحث در جایی است که یا قضای نوافل یومیه است یا نوافل مبتدئة است.
 اقوال
 جناب محدث بحرانی سنگینی را بر حرمت گذاشته و می‌گوید اگر کسی فائته بر گردنش است،‌نباید در حرم ائمه (علیهم السلام) دو رکعت نماز مستحب بخواند،‌همت و تلاشش بر منع است.
 و حال آنکه صاحب جواهر سنگینی را بر آن طرف نهاده است و گفته است اشکالی ندارد، یعنی انسان می‌تواند با وجود فائته برگردنش، نماز مستحب بخواند.
 پس مرحوم صاحب جواهر سنگینی را بر جواز گذاشته و حال آنکه مرحوم محدث بحرانی سنگینی را بر منع نهاده است.
  ما نخست ادله قائلین به جواز را می‌خوانیم و سپس ادله قائلین به منع را.
 ادله‌ی قائلین به جواز
 قائلین به جواز دو دلیل بسیار روشن و مهمی دارند، از این رو،‌لازم است که آنها را مورد بحث و بررسی قرار بدهیم و آنگاه قضاوت کنیم که آیا دلالت بر جواز دارند یا ندارند؟
  دلیل اول شان عبارت است از:
 موثقه سماعة عن أبی بصیر
 1- و عنه، عن فضالة،‌عن حسین بن عثمان، عن سماعة،‌عن أبی بصیر،‌عن أّی عبد الله (علیه السلام) قال: سألته عن رجل نام عن الغداة حتّی طلعت الشمس؟ فقال: «یصلّی رکعتین مراد کدام رکعتین است؟ آقایان می‌زنند به مبتدئة، ولی من آن را به نوافل مقضیه می‌زنم، یعنی نافله‌ی فوت شده، در حقیقت یک بخشی از مسئله را اداره می‌کند و آن اینکه نافله‌ای که فوت شده، با وجود فائته، آن نافله‌ی فوت شده را می‌شود خواند -ثمّ یصلّی الغداة» [2]
 روایت زرارة
  2- روایت دیگر مال زرارة است، جناب زرارة خدمت ابو جعفر (علیه السلام)،
  این روایت را از آن حضرت می‌شنود «إذا دخل وقت صلاة المکتوبة فلا صلاة نافلة حتی یبدأ بالمکتوبة»، این راجع به کدام فرع است؟ راجع به فرع دوم که بعداً می‌خوانیم، هر وقت فریضه داخل شد،‌شما حق ندارید که نافله را بخوانید، مسلماً مراد نوافل مبتدئة است نه نوافل یومیه.
 آنگاه زرارة پیش حکم بن عتیبه می‌رود،این حدیث را از امام باقر (علیه السلام) در مدینه می‌شنود،‌حمل می‌کند حدیث را به کوفه و نقل می‌کند برای حکم بن عتیبه که از مفتی‌های اهل سنت است، می‌گوید امام باقر (علیه السلام) فرمود:« إذا دخل وقت صلاة المکتوبة فلا صلاة نافلة حتّی تبدأ بالمکتوبة»، حکم بن عتیبه می‌گوید من قبول کردم.
  بعداً دو مرتبه زرارة خدمت ابو جعفر می‌رسد، ابو جعفر (علیه السلام) داستان خواب پیغمبر را نقل می‌کند، که پیغمبر اکرم خوابید، بلال هم خوابید،‌بعداً مذاکره پیغمبر با بلال، آنگاه پیغمبر می‌فرماید از اینجا بر خیزید تا به جای دیگر برویم، حضرت در آنجا دو رکعت نافله را خواند و ‌بعداً‌فریضة را خواند.
  این شاهد ماست که حضرت نافله را بر فائته مقدم کرد، البته نافله‌ی یومیه‌ای که قضا شده، البته این نماز جعفر طیّار یا نافله اول ماه را شامل نیست.
  بعداً دو مرتبه به نزد حکم بن عتیبه می‌آید و کلام امام باقر (علیه السلام) را برای حکم بن عتیبه نقل می‌کند، حکم می‌گوید: عجب! این امام شما با این حدیث، حدیث اول را باطل کرد، حدیث اول این بود که:« إذا دخل وقت صلاة المکتوبة»، نافله نخوان، بلکه فریضه را بخوان و حال آنکه پیغمبر در اینجا نافله را خوانده.
  زراره خدمت ابو جعفر (علیه السلام ) رفت و عرض کرد حکم بن عتیبه می‌گوید که شما با این حدیث دوم،‌حدیث اول را باطل کردید.
  حضرت فرمود چرا به حکم بن عتیبه نگفتید که آنچه را من گفتم، موقعی بوده که نماز قضا نشده،‌من چنین گفتم:« إذا دخل وقت صلاة المکتوبة فلا صلاة نافلة»، پیغمبر اکرم کی بود؟‌ خرج وقت الصلاتین، یعنی هم اصل نماز قضا شده بود و هم نافله. بنابراین، کلام مناقض آن مطلب نیست. این حدیث سندش هم صحیح و درست است، شاهد کلام پیغمبر اکرم است که با وجود فائتة، نافله را خواند، ‌من برای قول به جواز،‌این دو دلیل روشن را پیدا کردم، مضافاً بر آن مطلبی که صاحب جواهر می‌گوید که اگر قائل به مواسعه شدیم،می‌توانیم اصلاً فائته نخوانیم و به جایش نافله را بخوانیم.
 تا اینجا ادله قائلین به جواز روشن شد.
 ادله قائلین به منع
 عمده این است که ادله قائلین به منع را رسیدگی کنیم،‌قائلین به منع با چهار یا سه دلیل استدلال کرده‌اند.
 دلیل اول
 اولین دلیل آنها روایتی است که مرحوم شیخ در مبسوط نقل کرده، در مستدرک هم است، رسول گرامی فرمود:« لا صلاة لمن علیه صلاة» یعنی لا صلاة المستحب لمن علیه صلاة الواجبة،‌مسلماً این نفی کمال نمی‌کند بلکه نفی حقیقت می‌کند، این روایت سندش درست نیست،‌فقط مرحوم شیخ در ‌مبسوط و خلاف نقل کرده.
 خلاصه این روایت پیش ما بدون سند است.
 دلیل دوم
 اما دلیل دومین شان خوب است و آن صحیحه یعقوب بن شعیب است.
 2- و بإسناده عن سعد، عن محمد بن الحسین، عن صفوان بن یحیی، عن یعقوب ابن شعیب، عن أبی عبدالله (علیه السلام) قال: سألته عن الرّجل ینام عن الغداة حتّی تبزغ الشمس، أیصلّی حین یستیقظ، أو ینتظر حتّی تنبسط الشمس؟ فقال:« یصلّی حین یستیقظ قلت: یوتر - می‌تواند قبل از أذان نافله بخواند- أویصلّی الرکعتین؟ قال: بل یبدأ بالفریضة» [3]
 این روایت بهترین دلیل آنهاست.
 ولی این دلیل معارض است با روایت قبلی که روایت ابی بصیر بود، روایت ابو بصیر می‌گوید:« یجوز»، ولی ‌این روایت می‌گوید: «لا یجوز».
 بنابراین، این روایت نمی‌تواند حجت تنها باشد مگر بتوانیم بینهما جمع کنیم، این روایت اتفاقاً موردش با مورد روایت ابی بصیر یکی است، هردو در باره صلات غدات است و نماز غدات فوت شده نافله‌اش هم فوت شده،‌می‌گوید: اول فریضه را بخوان،‌عکس روایت ابی بصیر، چون روایت ابو بصیر می‌گفت اول نافله، بعداً فریضة.
  دلیل سوم
 دلیل سوم اینها عبارت است از روایتی که شهید در ذکری بیان کرده
 3- ما رواه الشهید فی الذکری عن زرارة،‌قال: قلت لأبی جعفر (علیه السلام):‌أصلّی نافلة و علیّ فریضة- این مسئله‌ی ماست- أو فی وقت فریضة- این مسئله‌ای است که بحثش در آینده خواهد آمد-؟ امام (علیه السلام) می‌فرماید:« إنّه لا یصلّی نافلة فی وقت فریضة»، جواب دومی را می‌دهد.
 اینجاست که صاحب جواهر می‌گوید این راجع به فرع دوم است،‌محدث بحرانی می‌گوید از اینکه جواب دومی را گفته،‌این دلیل نمی‌شود که جواب اولی نگوید، در واقع هردو را می‌خواهد بگوید، منتها هردو را تفصیلاً نگفته، بعد حضرت یک مثالی می‌زند و می‌گوید اگر بر گردن شما روزه ماه رمضان بود،‌آیا شما می‌توانستید روزه مستحبی بگیرید؟ نه، اینجا هم اگر نماز واجب بر گردنت است،‌نمی‌توانی نماز مستحبی بخوانی.
 از این تشبیه می‌فهمیم که جواب حضرت مربوط به هردو است،‌هم اولی است که:« أصلّی نافلة و علیّ فریضة، أو فی وقت فریضة»،‌چون تشبیه می‌کند به صوم ماه رمضان، این روایت دو جایش می‌تواند محل شاهد باشد، یکی همان جمله‌ی که می‌گوید:
 « لا یصلّی نافلة فی وقت فریضة»، فرع دوم را صریحاً می‌گوید و فرع ما را خفاءً، ذیلش قشنگ تشبیه می‌کند و می‌فرماید مانند قضای روزه ماه رمضان است.
 پیش داوری در مسائل شرعی
 بعضی ها به اصطلاح پیش داور هستند، یعنی اولاً عقیده را درست می‌کنند و سپس سراغ دلیل می‌روند،‌به اینها می‌گویند پیش داور، بعضی پیش داورند، به این معنا که می‌خواهند مسئله‌ی جواز را درست کنند فلذا این حدیث را چنین معنا می‌کنند که حضرت فرمود:«لا، إنّه لا یصلّی نافلة فی وقت فریضة، أریت لو کان علیک من شهر رمضان أکان لک أن تطوّع حتی تقضیه؟ قال: قلت: لا، قال: فکذلک الصّلاة»،‌این روایت هم روایت خوبی است، یعنی واقعاً دلیل قول قائلین به منع، خیلی بی پایه و سست نیست،‌هم روایت یعقوب بن شعیب دلیل است و هم این روایت که در ذکری آمده است.
 دلیل چهارم
 4- صحیحة أبی جعفر (علیه السلام) أنّه سئل عن رجل صلّ بغیر طهور أو نسی صلوات لم یصلّیها أو نام عنها؟ فقال: «یقضیها إذا ذکرها فی أی ساعة ذکرها فی لیل أو نهار، فإذا دخل وقت الصّلاة و لم یتمّ ما قد فاته فلیقض ما لم یتخوّف أن یذهب وقت هذه الصّلاة الّتی قد حضرت، و هذه أحقّ بوقتها، فلیصلّها فإذا قضاها فلیصلّ ما فاته ممّا مضی، و لا یتطوّع برکعة حتّی یقضی الفریضة کلّها» [4]
 مراد از فریضه در اینجا نماز فائته است «و لا یتطوّع برکعة حتّی یقضی الفریضة کلّها».
 إن قلت: ممکن کسی بگوید که مراد از این فریضة، حاضرة است نه فائته، و نه فریضه به معنای فائته؟
 قلت: این مراد نیست. چرا؟ چون اگر مراد این بود،‌کلمه‌ی «کلّها» را به کار نمی‌برد. پس معلوم می‌شود که فائته را می‌گوید، یعنی می‌‌گوید تا فائته را تمام نکردی، حق نافله خواندن را نداری.
 بنابراین، ادله قائلین به منع (به جز دلیل اول شان) دلیل خوبی است.


[1] الجواهر:7/252.
[2] الوسائل: ج 3، الباب 61 من أبواب المواقیت،‌الحدیث2.
[3] الوسائل: ج 3،‌الباب 61 من أبواب المواقیت، الحدیث4.
[4] الوسائل: ج5،‌الباب 2 من أبواب قضاء الصلوات، الحدیث 3.