درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

92/01/31

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: حکم تقدیم نماز فائتة بر حاضرة
 بحث در این بود که آیا باید فائته را بر حاضرة مقدم داشت یا انسان می‌تواند حاضرة را بخواند و سپس فائته را؟
 در اینجا نخست ادله کسانی را خواندیم که می‌گفتند: «تقدّم الفائتة» و غالباً در ادله‌ی آنها اشکال نمودیم و روایاتی را که برای مدعای خودشان آورده بودند معنا کردیم.
 بعداً که خواستیم ادله این طرف را بخوانیم، دوازده روایت برای مدعای این طرف آوردیم و گفتیم تقدیم فائته بر حاضرة لازم نیست.
 فعلاً بحث ما در روایتی است که مرحوم شهید در کتاب ذکری از اسماعیل جابر آورده است.
  روایت اسماعیل بن جابر
 قال: سقطت عن بعیری فانقلبت علی أمّ رأسی فمکثت سبع عشرة لیلة مغمی علیّ، فسألته عن ذلک ، فقال(علیه السلام): «اقض مع کلّ صلاةٍ صلاةً » [1]
 مضمون این روایت این است که راوی سوال می‌کند که من با سر و مغزم از شتر به زمین افتادم و مدت هفده شب در حال کما و بیهوشی رفتم و در این مدت نمازی از من فوت شد فقال(علیه السلام): «اقض مع کلّ صلاةٍ صلاةً ».
 این حدیث بر دو مطلب دلالت می‌کند
  از این حدیث دو مسئله استفاده می‌شود:
  الف: یکی مسئله سابقه که آیا مواسعه قائل بشویم یا مضایقه؟
  از این حدیث استفاده می‌شود که مضایقه نیست، می‌گوید با هر نمازی یک نمازی بخوان، اگر مضایقه باشد، باید همه چیز را به جز ضروریات زندگی- ترک کند و مشغول فوائت بشود، ولی حضرت اجازه می‌دهد که آرام آرام قضا کند.
 ب: پس از این روایت هم مسئله قبلی را استفاده می‌کنیم که در قضای فوائت فوریت لازم نیست و هم مسئله امروز خود مان را. چون اول می‌گوید حاضرة را بیاور و بعداً فائته را. «اقض مع کلّ صلاةٍ (حاضرة) صلاةً (فائتة)». حاضرة را مقدم بر فائته داشته.
 التاسع- ما ورد فی فقه الرضوی- فقه رضوی، فقهی است که به امام هشتم (علیه السلام) منسوب است، مؤلف این کتاب یکی از دو نفر است:
 1- یا علی بن بابویه است که در اول چهار مردان قم مدفون است،‌او کتابی دارد به نام کتاب شرائع، غالباً عباراتی که صدوق در کتاب «من لا یحضره الفقیه» عن أبیه فی کتاب الشرائع آورده، عباراتش با فقه رضوی یکی است.
 2- احتمال هم دارد که این کتاب، کتاب التکلیف شلمغانی باشد و آنهم در دوران درستی این کتاب را نوشته، حتّی آن کتاب را یکی از نواب حضرت به علمای قم ارسال کرده و گفته همه این کتاب موافق ماست مگر دو مسئله.
 پس کتاب «فقه رضوی» یا اثر علی بن بابویه است یا اثر کتاب شلمغانی است که بعداً منحرف شده، مرحوم امام خمینی (ره)یک جمله را اضافه می‌کرد و می‌فرمود این کتاب تألیف یک فقیهی است که عام را تخصیص زده، مطلق را مقید کرده، روایات جمع کرده، خلاصه اثر یک فقیه است نه اثر امام معصوم.
  در آنجا این عبارت آمده است: أنّه سئل العالم- کلمه‌ی «عالم» یکی از القاب امام رضا (علیه السلام) است- عن رجل نام أو نسی فلم یصلّ المغرب و العشاء- خوابش برده-؟ قال: إن استیقظ قبل الفجر بقدر ما یصلّیهما جمیعاً- این تقدیم فائته است- و إن خاف أن یفوته إحدهما فلیبدأ بالعشاء الآخرة- چرا گفت: یبدأ بالعشاء الآخرة؟ چون وقت مغرب گذشته، اگر برای هردو است چه بهتر، اما اگر برای هردو نیست و فقط برای یکی است، آن یکی همان عشاء است که چهار رکعت به آخر وقت مانده، و این روایت دلیل بر این است که: وقت العشائین ممتد إلی الفجر، یکی از ادله‌اش همین روایت است- فإن استیقظ بعد الصبح فلیصلّ الصبح، ثمّ المغربف ثمّ العشاء قبل طلوع الشمس» [2]
  در فراز آخر قدّم الحاضرة علی الفائتة، اول گفت صبح را بخواند، سپس عشاء را.
 روایت صفوان از عیص بن القاسم
  العاشر: ما رواه ابن طاووس فی الرسالة عن کتاب الصلاة للحسین بن سعید ما لفظه: صفوان عن العیص بن القاسم قال: سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن رجل نسی أو نام عن الصلاة حتّی دخل وقت الصلاة الأخری؟ فقال علیه السلام- راوی کلّی سوال کرده و گفته یک نمازی فوت شده، وقت نماز دیگر داخل شده،‌حضرت تفصیل داده- فقال (علیه السلام: «إن کنت صلاة الأولی- ظهر- فیبدأ بها- چرا؟ چون هنوز عصر است، معلوم می‌شود آنکه فراموش کرده ظهر است، وقت فضیلت ظهر گذشته، وقت فضیلت عصر آمده،‌وقت فضیلت عصر مانع از اجزا نیست، وقت اجزا باقی است ولذا می‌گوید آن صلاتی که فراموش کرده اگر ظهر است، ظهر را بخواند. چرا؟ چون وقت اجزا باقی است.
 «و إن کانت صلاة العصر- صلات عصر را فراموش کرده، مغرب داخل شده، اول مغرب را بخواند، بعداً عصر را.- فیلصلّ العشاء ثمّ یصلّ العصر.
  پس اول باید حاضرة را بخواند. بعداً فائته را.
 و الشاهد فی تقدیم الحاضرة أعنی العشاء و تأخیر الفائتة أعنی العصر. روایت یازدهم
 الحادیة عشر: ما ذکره ابن طاووس عن کتاب الفاخر للجعفی الذی ذکر فی أوله أنّه لا یذکر فیه إلّا المجمع علیه و ما صحّ عنده عن قول الائمة أنّه قال: « و الصلوات الفائتة تقضین ما لم یدخل علیه وقت صلاة، فإذا دخل علیه وقت صلاة بدأ بالّتی دخل وقتها و قضی الفائتة متی أحبّ» [3]
 باید توجه داشت که مراد از کلمه‌ی «دخل» در این روایت، وقت اجزا نیست، وقت فضیلت است.
  می‌گوید اگر وقت فضیلت داخل شد، اول حاضرة را بخواند و سپس فائته را بخواند. می‌گوید اگر وقت فضیلت داخل شد، اول حاضرة را بخواند بعداً فائته را بخواند.
 تا اینجا همه روایات را خواندیم، من در این مسئله عنایت داشتم که روایات را استقصا کنم، هم ادله آن طرف را خواندیم و هم این طرف را، غالباً ادله آن طرف مخدوش بود،‌اما ادله این طرف مخدوش نیست.
 راه علاج روایات متعارضة
 حال باید چه کنیم؟ اگر بگوییم اینها اصلاً با همدیگر تعارض ندارند، که چه بهتر.
 البته از نظر من ظاهراً تعارضی هم ندارد. چرا؟ چون ادله قول اول نا تمام است، نه اینکه در واقع مردود است، این گونه نیست بلکه دلالت شان مورد بحث بود، غالباً خیال می‌کردند که وقت اجزا است، ما همه آنها را زدیم به وقت فضیلت.
  بنابراین، اصلاً بین الطائفتین تعارضی نیست تا نوبت به جمع بین آنها برسد،‌حال فرض کنید که بین الطائفتین تعارض است.
 الجمع بین الطائفتین
 و قد وقفت علی طائفتین من الروایات المتعارضتین (علی فرض تمامیة الاستدلال بروایات الطائفة الأولی).
  و معلوم شد که اصلاً روایت طائفه اولی دلالت بر مقصود آنها ندارد، حالا اگر کسی گفت بینهما تعارض است چه کنیم؟
 جمع اول بین این دو طائفه از روایات
  در اینجا جمع دلالی کنیم، جمع دلالی مقدم بر رجوع بر مرحجات است، اولین جمع این است که بگوییم آن طائفه اولی که ما گفتیم دلالتش ناقص است، حمل بر استحباب بشود،‌چرا؟ جمع بین الطائفتین، آن روایت می‌گفت فائته را مقدم کن (یعنی روایات طائفه اولی) این روایات که دوازده روایت بود همه شان می‌گفت تاخیر هم اشکالی ندارد، طائفه ثانیه را قرینه بگیریم بر طائفه اولی و بگوییم مستحب است تقدیم الفائتة علی الحاضرة.
 جمع دوم
 جمع دوم این است که بگوییم روایات طائفه اولی که می‌گوید: قدّم الفائتة، این در مقام توهم حظر است و امری که در مقام توهم حظر باشد، وجوب از آن استفاده نمی‌شود.
 توضیح مطلب
 توهم حظر این است که طرف خیال می‌کرد هنگامی که وقت فضیلت عصر وارد شد، نمی‌شود نماز ظهر را خواند،‌در ذهن آنان بوده که وقت فضیلت کأنّه وقت اولی تمام شده فلذا نمی‌شود اولی را خواند،‌یعنی در ذهن راوی این بوده که حتماً الحاضرة متعینة، فلذا حضرت می‌فرماید تعین لازم نیست، شما می‌توانید فائتة را هم بخوانید، قهراً توهمی که در ذهن راوی بوده که وقت نماز دوم است و در وقت نماز دوم نمی‌ شود نماز دیگر خواند.
 حضرت می‌فرماید با وجود اینکه وقت، وقت حاضرة است، شما می‌توانید فائته را بخوانید، به این وجه دوم اشاره کنیم.
 اولاً، در وجه اول گفتیم حمل بر استحباب کنیم و دلیلش هم گفتیم. پس جمع اول این بود روایاتی که می‌گفت فائته را مقدم کنید حمل بر استحباب کنیم، تمام تصرف ها در طائفه اولی است، طائفه ثانیه تصرف ندارد،چون می‌گویند حاضرة را بخوان،
 عمده باید در طائفه اولی تصرف کنیم، تصرف اولش این است که حمل بر استحباب کنیم.
  دلیل بر استحباب روایتی است از امام صادق (علیه السلام) که پدرش امام باقر نسبت می‌دهد: إن أمکن الجمع الدلالی بینهما فهو، و إلّا فیرجع إلی المرجحات، و الظاهر إمکان الجمع الأولی، و ذلک بحمل ما دل علی تقدیم الفائتة علی الاستحباب بقرینة ما یدل علی جواز تقدیم الحاضرة علی الفائتة.
 تمام تصرف ها راجع به طائفه اولی است بقرینة ما یدل علی جواز تقدیم الحاضرة علی الفائتة. طائفه دوم قرینه می‌شود که طائفه اولی را حمل بر استحباب کنیم،‌و یشهد إلی ماذکرنا من الجمع ما رواه صفوان بن یحیی عن أبی الحسن علیه السلام قال: سألته عن رجل نسی الظهر حتّی غربت الشمس و قد کان صلّی العصر؟ فقال: «کان أبو جعفر علیه السلام أو کان أبی(یعنی امام صادق) یقول: إن أمکنه أن یصلّیها قبل أن تفوت المغرب - قبل از آنکه فضیلت مغرب بگذرد-،بدأ بها، و إلّا صلّی المغرب ثمّ صلاها» [4]
  می‌گوید وقت مغرب داخل شده، وقت مغرب هم حدود یکساعت و ربع است‌(مثلاً)، اگر می‌تواند ظهر را بخواند، ظهر را بخواند و سپس مغرب را بخواند،‌اما اگر وقت مغرب می‌گذرد، اول مغرب را بخواند و بعداً عصر را. معنای استحباب همین است.
 این در واقع تقدیم الفائتة مع حفظ فضیلة وقت الحاضرة مستحب است.
 و یدل علی الاستحباب أمران:
  الأول: أنّه لو کانت الفائتة غیر مزاحمة لدرک وقت فضیلة صلاة المغرب تقدّم العصر و إلّا تقدم صلاة المغرب الحاضرة علی الفائتة.
 و لو کان تقدیم الفائتة واجباً، باید مغرب را تا نصف شب عقب بیندازد، چون تا نصف شب وقت دارد مگر ساعتی.
 و لو کان تقدیم الفائتة واجباً لوجب تأخیر المغرب إلی نهایة وقت إجزائها، که چهار رکعت به نصف شب مانده، ولی حضرت نفرمود، بلکه فرمود اگر وقت فضیلتش باقی است، فائتة را بخواند،‌اگر وقت فضیلت می‌گذرد، باید نماز مغرب را بخواند.
 اگر واقعاً فائته مطلقا لازم بود، یعنی شرط صحت حاضرة تقدیم الفائتة بود،‌نباید حضرت به وقت فضیلت اکتفا کند، باید تا نصف شب صبر کند.
 الثانی: لو کان التقدیم واجباً لما نسبه إلی أبیه أو إلی إبی جعفر (علیه السلام).
 جمع دوم
  و یمکن القول بحمل الأخبار علی التخییر و أنّ المکلّف مخیر بین الأمرین و أنّ کون وقت للحاضرة لا یمنع من تقدیم الفائتة، فعندئذ تکون الأخبار الدالّة علی تقدیم الفائتة علی الحاضرة واردة فی مقام توهم الحظر، کأنّه مخاطب خیال می‌کرد تا وقت مغرب داخل شد، دست ما بسته می‌شود و هیچ نمازی را نمی‌شود خواند.
 حضرت برای رفع این توهم می‌فرماید فائته را بخواند.
 اینجا چون در مقام توهم حرمت بود، از این هرگز وجوب استفاده نمی‌شود.
 و بالجملة ما دل علی أنّ صاحب الوقت أحق ربما یورث توهم لزوم تقدیم الحاضرة علی الفائتة، عندئذ فالأخبار الدالّة علی العکس- أی تقدیم الفائتة علی الحاضرة- لرفع هذا التوهم و أنّه لا مانع من التقدیم و أنّه لا مانع من التقدیم.
 بقی الکلام فی بعض تفاصیل الّتی أشاره إلیها المصنّف فی المتن التالی:
 دوتا تفصیل داشتیم،‌تفصیل اول جایی بود که فائته مال آن روز باشد، حال می‌خواهد یکی باشد یا دوتا.
 دوم اینکه مستحب است انسان از حاضرة به فائته عدول کند.
 در بعضی از روایات داشتیم که اگر وقت فضیلت دومی نمی‌گذرد، شما نیت عصر کردید،‌عدول کن به ظهر، نیت مغرب کردی، عدول کن به عصر. فعلاً روایت اول را می‌خوانیم.
 متن عروة
 الفرع الأول: خصوصاً فی فائتة ذلک الیوم.
 الفرع الثانی: بل إذا شرع فی الحاضرة قبلها، استحب له العدول منها إلیها إذا لم یتجاوز محل العدول.
 فعلاً فرع اول را می‌خوانیم:
 الأول: وجوب تقدیم الفائتة إن ذکرها فی نفس یومها، و استحباب تقدیمها إن لم یذکرها فی ذلک الیوم.
  اگر همان روز یادش آمد واجب است، اما چنانچه بعد ها یادش آمد مستحب است،‌فرق نمی‌کند که یکی باشد یا دوتا.
 این فرمایش علامه است در کتاب مختلف.
 مرحوم صاحب جواهر می‌فرماید این قولی را که علامه گفته،‌قبل از علامه و بعد از ایشان کسی نگفته است، ایشان متفرد در این روایت است که اگر فائته مال همان روز است، فائته را جلو بینداز،‌اگر مال آن روز نیست، جلو انداختنش مستحب است نه واجب.
 آیا علامه حلی بدون مدرک سخن گفته؟
 نعوذ بالله که بدون مدرک سخن گفته باشد‌،مدرکش این روایت است، یعنی روایتی که الآن خواندیم:
 ما رواه صفوان بن یحیی عن أبی الحسن (علیه السلام) قال: سألته عن رجل نسی الظهر حتّی غربت الشمس و قد کان صلّی العصر؟ فقال: کان أبو جعفر علیه السلام أو کان أبی(یعنی امام صادق) یقول: إن أمکنه أن یصلیها قبل أن تفوت المغرب بدأ بها- نماز همان روز بود، وارد مغرب شد در حالی که ظهر را نخوانده بود،‌می‌گوید اگر مال همان روز است، فائته را جلو بیندازد -، و إلّا صلّی المغرب ثمّ صلاها».
 مورد روایت در جایی است که فائته مربوط به همان روز است نه مال روز قبلش. شاهدش همان روایت است.
 یلاحظ علیه: أنّه محمول علی الاستحباب. چرا؟ بخاطر مطلبی که قبلاً بیان کردیم و آن اینکه اگر این واجب باشد، باید تا چهار رکعت به نصف شب مانده ظهر را بخواند، حضرت می‌فرماید اگر وقت فضیلت مغرب نمی‌گذرد، ظهر را بخواند.
 اما اگر وقت فضیلت مغرب می‌گذرد،‌مغرب را جلو بیندازد.
 اگر واقعاً تقدیم الفائتة واجب باشد،‌نباید محدود به وقت فضیلت باشد، باید محدود به وقت اجزا باشد.
 بحث ما در این تفصیل به پایان رسید، قبل از آنکه به تفصیل دوم برسیم که مصنف در متن گفته، یک تفصیل دیگری هم است که انشاء الله در جلسه آینده بیان خواهیم کرد.


[1] الوسائل: 5 ، الباب 4 من أبواب قضائ الصلوات، الحدیث 1.
[2] الفقه الرضوی:10، لاحظ مستدرک الوسائل:6/427، الباب 1 من أبواب قضاء الصلوات،‌الحدیث1.
[3] بحار الأنوار:88/329.
[4] الوسائل:ج 3، الباب 62 من أبواب المواقیت، الحدیث7.