درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

92/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: آیا در قضای نماز فوریت واجب است یا نه ؟
 در جلسه گذشته راجع به نوم رسول اکرم (صل) عرض کردیم که حتماً مصلحت در این بود که خداوند منان پیغمبر اکرم را به خواب ببرد،‌تا مردم در باره آن حضرت دچار غلو نشوند، یکی از اصحاب درس یک حدیثی پیدا کرده که از امام صادق (علیه السلام) است و گویا از حضرت سوال می‌شود و امام وجه آن را این می‌فرماید که: پیغمبر را به خواب برد تا مردم حکم شرعی نماز فائتة را یاد بگیرند، یعنی عملاً ببینند که نمازی از آن پیغمبر فوت شد و حضرت آن را قضا کرد.
  «نام رسول الله (صلّی الله علیه و آله) عن الصلاة، فقال الله أنا أنیمک و أنا أمیتک فإذا قمت فصلّ لیعلموا إذا أصابهم ذلک کیف یصنعون،لیس کما یقولون إذا نام فیها هلک،و کذلک الصیام أنا ممرق و أصحّک فإذا شفیت فاقضیه» [1]
 بحث ما در باره ادله کسانی است که قائل به مواسعه هستند،‌من دوازده حدیث انتخاب کردم،که مقداری را خواندیم و الآن در حدیث هفتم هستیم.
 مرحوم ابن طاووس کتابی دارد بنام: «غیاث سلطان الوری» کتابی است که گویا الآن در دست نیست، ولی مرحوم میرزای نوری در کتاب مستدرک الوسائل از آن کتاب نقل می‌کند، در آنجا این حدیث است:
 السابعة: ما رواه علیّ بن موسی بن طاووس فی کتابه«غیاث سلطان الوری» عن حریز، عن زرارة، عن أبی جعفر علیه السلام، قال: قلت له: رجل علیه دین من صلاة- یک نمازی بر گردنش است-، قام یقضیه فخاف أن یدرکه الصبح و لم یصلّ صلاة لیلته تلک مراد از صلات لیلته تلک،‌نافله است، هم یک نماز بر گردنش است و نافله شب را هم نخوانده است، یعنی نماز شب-؟ قال:« یؤخّر القضاء و یصلّی صلاة لیلته تلک» [2]
 یعنی نافله شب را جلو می‌‌اندازد، اما نماز قضا را بعداً می‌خواند.
  اگر واقعاً مسئله، مسئله‌ی مضایقه بود،‌نباید حضرت بفرماید نافله را بر قضای واجب ترجیح بدهد. البته اگر من در اسناد این دوازده روایت مناقشه نمی‌کنم بخاطر این است که حالت تضافر دارند، فلذا اگر در سند برخی از آنها ضعفی باشد، یکدیگر را جبران می‌کنند.
 وجه الدلالة أن الظاهر من قوله:«من صلاة ، قام یقضیه» ، هو أنّه فاتته صلاة واحدة فی وقت من الأوقات، فلمّا أراد أن یقضیها خاف من أمرین:
 1.أن یدرکه الصبح.
 2.لم یصلّ النوافل اللیلیة.
 حضرت نافله لیلیه را بر قضای واجب مقدم کرد.
 الثامنة: ما رواه جابر بن عبدالله (جابر بن عبد الله انصاری)، قال:قال رجل :یا رسول الله ، کیف أقضی؟- چگونه نماز قضا بخوانم- قال (صلی الله علیه و آله و سلم):«صلّ مع کلّ صلاة مثلها» کسانی هستند که دو سال نماز نخوانده‌اند، الآن که می‌خواهند قضا کنند، چه رقم قضا کنند؟ صبح دوتا بخوانند، ظهر دوتا بخوانند، عصر هم دوتا بخوانند،یکی ادا و دیگری قضا.-، قیل: یا رسول الله! قبل أم بعد؟ قال (صلی الله علیه و آله و سلم):«قبل» [3]
  یعنی قضا را جلو بیندازد، پیداست که مواسعه است، چون می‌گوید ظهر بخوان و یکدانه هم ظهر، و حال آنکه می‌تواند تا مغرب چند تا نماز ظهر بخواند و چند تا نماز عصر. می‌گوید هر نمازی را قبلش یک قضا بخوان، اگر مضایقه هم باشد در این حد است که قضا را بر ادا مقدم کن،‌اما اینکه هیچ کاری نکن و زندگی را بر خود سخت بگیر و قضاها را انجام بده،یک چنین چیزی نیست.
 التاسعة:ما رواه الشیخ فی الاستبصار عن فضالة، عن ابن مسکان، عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال: «إن نام رجل أو نسی أن یصلّی المغرب و العشاء الآخرة هردو نماز را فراموش کرده- فإن استیقظ قبل الفجر قدر ما یصلّیهما کلتیهما- ده دقیقه به فجر مانده که هردو نماز را می‌تواند بخواند- فلیصلُهما- هردو را بخواند- ، و إن خاف أن تفوته إحداهما- اگر برای هردوتا وقت نیست، بلکه فقط برای یکی وقت است، مغرب را نخواند، فقط عشا را بخواند- فلیبدأ بالعشاء الآخرة البته این حدیث قضا نیست، بلکه هردو اداست، چون از نظر فقها نماز مغرب و عشا تا صلات فجر است.
  البته گروهی می‌گویند وقت باقی است، این بخش راجع به اداست و کار به قضا ندارد،اگر هردو هست، هردو را بخواند، اگر هردو نیست، یکی را بخوان که همان عشا باشد، چرا؟ چون چهار رکعت به آخر مانده و آن وقت اختصاصی عشاست- و إن استیقظ بعد الفجر فلیصلّ الصبح ثمّ المغرب ثمّ العشاء الآخرة قبل طلوع الشمس» [4]
  اول گفت صبح را بخواند، بعداً گفت مغرب وعشا را، اگر واقعاً مضایقه باشد، باید مغرب و عشاء را قبلاً بخواند و بعداً نماز فجر را. فجر را مقدم می‌کند و آن دوتا را مؤخر.
 وجه الدلالة أنّه أمره بتقدیم الحاضرة علی الفائتة مع سعة الوقت.
 و الظاهر أنّ التقیید بما قبل طلوع الشمس لیس لأجل المضایقة بل لدفع محذور الکراهة من الصلاة حال الطلوع لئلاّ یشبه عمله بعمل عبدة الشمس. و یدلّ علی ما ذکرنا أیضاً الحدیث التالی:
 العاشرة: روی الشیخ فی التهذیب عن أبی بصیر عن أبی عبدالله(علیه السلام) فیمن نام و لم یصلّ المغرب و العشاء... إلی أن قال: «و إن استیقظ بعد الفجر فلیبدأ فلیصلّ الفجر ثمّ المغرب ثمّ العشاء الآخرة قبل طلوع الشمس، فإن خاف أن تطلع الشمس فتفوته إحدی الصلاتین فلیصلّ المغرب و یدع العشاء الآخرة حتّی تطلع الشمس و یذهب شعاعها ، ثمّ لیصلّها» [5]
  اگر واقعاً برای دوتا وقت نیست، مغرب را بخواند، عشا را نخواند، بلکه صبر کند تا آفتاب بزند، نورش عالم گیر بشود، آنگاه نماز عشا را بخواند، معلوم می شود اینکه می‌گوید قبل از طلوع شمس بخواند، بخاطر مضایقه نیست بلکه بخاطر «کراهة‌الصلاة أمام طلوع الشمس».
  روایت عیص بن قاسم
 الحادیة عشرة: روی صاحب المستدرک عن کتاب الصلاة للحسین بن سعید الأهوازی عن صفوان (صفوان بن یحیی)، عن العیص بن القاسم ، قال: سألت أبا عبدالله(علیه السلام) عن رجل نسی أو نام عن الصلاة ، حتّی دخل وقت صلاة أُخری، فقال: «إن کانت الصلاة الأُولی فلیبدأ بها، و إن کانت صلاة العصر فلیصلّ العشاء ، ثم یصلی العصر» [6]
  حدیث می‌گوید این آدم خوابید، وقت یک نماز تمام شد و وقت نماز دوم داخل شد، این را چگونه معنا کنیم که وقت یک نماز تمام بشود و وقت نماز دیگر داخل بشود؟ این ظهرین را می‌گوید،‌چون ظهر یک وقت فضیلت دارد و آن اینکه سایه به مقدار شاخص بشود،‌این وقت فضیلت ظهر است، اینکه تمام شد،‌از نظر اهل سنت وقت اجزا هم تمام است، چون آنها می‌گویند وقت فضیلت با وقت اجزاء یکی است.«إذا صار ظله نصف الشاخص»، وقت نماز ظهر تمام است. ما معتقدیم که تمّ فضیلة، بقی اجزاءً، راوی تحت تاثیر فتوای اهل سنت بوده ولذا می‌گوید وقت نماز ظهر تمام شد، وقت نماز عصر باقی است،‌حضرت قائل به تفصیل است و می‌فرماید اگر ظهر است، ظهر را بخوان و سپس عصر را بخوان،‌اگر صلاتی که وقتش تمام است، صلات ظهر است، مهم نیست، ظهر را بخوان بعداًعصر را بخوان. چرا؟ روی مبنای خود مان. که سایه شاخص به اندازه شاخص باشد، این وقت فضیلت است نه وقت اجزاء، راوی تحت تاثیر جو بوده، چون اهل سنت معتقدند که وقت نماز ظهر تمام می‌شود و قضا می‌شود ولذا از حضرت سوال می‌کند ولذا حضرت هم راهنمایی می‌کند و می‌فرماید اگر آن نمازی که وقتش تمام شده ظهر است، ظهر را بخوان، بعد عصر را بخوان.
 اما اگر آن نمازی که وقتش تمام شده عصر است و می‌ترسید که وقت نماز عصر تمام بشود، آنجا فتوای دیگر می‌دهد. عن رجل نسی أو نام عن الصلاة ، حتّی دخل وقت صلاة أُخری ، فقال: «إن کانت(الفائتة،‌اسم کانت) الصلاة الأُولی (یعنی صلات ظهر) فلیبدأ بها چرا؟ چون وقت فضیلت گذشته، وقت اجزاء است-، و إن کانت‌(الفائتة) صلاة العصر فلیصلّ العشاء ، ثمّ یصلّی العصر».
  شاهد در این است که حضرت اجازه می‌دهد که انسان اول واجب را بخواند و بعداً سراغ فائتة برود. ولذا مرحوم آیة الله بروجردی می‌فرمود اگر ما بخواهیم روایات را معنا کنیم، باید بر فتاوای اهل سنت مسلط بشویم، چون فتاوای اهل سنت قرینه متصله و منفصله است، قرائن منفصله است، مثلاً اگر ما از فتاوای اهل سنت آگاه نبودیم که آنها معتقدند که وقت فضیلت و اجزاء یکی است، اگر از فتاوای آنها آگاه نبودیم، نمی‌توانستیم این روایت را معنا کنیم. این روایت را که معنا کردیم در اثر آگاهی از فتاوای آنهاست. زیرا آنها می‌گویند که وقت نماز ظهر «إذا صار ظلّ الشاخص مثله» تمام است، حضرت می‌فرماید اعتنا به این نکن، بلکه ظهر را بخوان، چرا؟ چون وقت فضیلت تمّ، ولی وقت اجزاء هنو باقی است.
 اما آن صلاتی که وقتش تمام شده عشا است، یا عصر است، مغرب و عشا را بخوان، بعداً نماز عصر را.
 حال سراغ روایت دوازدهم می‌رویم
 عبد الله بن جعفر کتابی نوشته بنام: «قرب الإسناد» ایشان در حدود سال: 299 فوت کرده، از عبد الله بن حسن نقل می‌کند، هردو اسم شان عبد الله است، منتها اولی اسم پدرش جعفر و این دیگری اسم پدرش حسن است، دومی هم از جدش نقل می‌کند که علی بن جعفر باشد ولذا می‌گویند: قرب الإسناد،‌چون راه خیلی نزدیک است. البته اولین بار کسی که در قم این مسئله را مطرح کرد، مرحوم آیة الله حجت بود، غالباً خیال می‌کردند که این علی بن جعفر که در ایران و در شهر مقدس قم مدفون است، همان علی بن جعفر است، ایشان برای اولین بار فرمود:این علی بن جعفر که در شهر قم مدفون است، غیر از علی بن جعفر است که کتاب قرب الإسناد را نوشته است، او (صاحب قرب الإسناد) در نزیکی های مدینه است و قبرش هم تا این اواخر بود، ولی الآن ویران کرده‌اند،این علی جعفر که در قم است، از اهل بیت است.
  روایت علی بن جعفر
 الثانیة عشرة: روی عبدالله بن جعفر فی قرب الإسناد، عن عبدالله بن الحسن، عن جدّه علی بن جعفر، عن أخیه موسی بن جعفر(ع) قال: سألته عن رجل نسی المغرب حتّی دخل وقت العشاء الآخرة؟ قال: «یصلّی العشاء ثم المغرب» [7]
 البته این روایت طبق اهل سنت است، همین مقداری که آن شفق زائل شد،وقت مغرب تمام شد، مادامی که شفق در مغرب هست، وقت مغرب هم است، هر موقع که شفق زائل شد، وقت مغرب هم تمام است. این روایت علی مذهب اهل سنت است و الا از نظر ما تا نیمه شب وقت هردو باقی است.
 هذه جملة من الروایات الدالّة علی المواسعة، و الاستقصاء التام یدفعنا إلی ذکر روایات أُخری تدعم مضمون ما سبق؟ و لکن اکتفینا باثنتی عشرة روایة تیمناً بهذا العدد ، و هناک روایات أُخری تدل علی المقصود نشیر إلیها فی الهامش.
 الروایات الأُولی هی:
 1: و عن محمد بن یحیی ، عن محمد بن الحسین ، عن صفوان بن یحیی ، عن العلا، عن محمد بن مسلم قال: سألته عن الرجل تفوته صلاة النهار قال: «یصلیها إن شاء بعد المغرب و إن شاء بعد العشاء» [8]
 2: و بإسناده عن الحسین بن سعید ، عن فضالة، عن ابن عثمان ، عن عبدالله ابن مسکان ، عن ابن أبی یعفور قال: سمعت أبا عبدالله(علیه السلام) یقول: «صلاة النهار یجوز قضائها أیّ ساعة شئت من لیل أو نهار» [9]
 3:و عنه، عن فضالة بن أیّوب، عن القاسم بن محمد جمیعاً، عن الحسین بن أبی العلا، عن أبی عبد الله علیه السلام قال:« اقض صلاة النهار أیّ ساعة شئت من لیل أو نهار کلّ ذلک سواء» [10]
 ما مسئله را در حد یک مسئله‌ی تواتر یا تضافر ثابت کردیم.
  ادله‌ی قائلین به مضایقه
 ما تا اینجا ادله مواسعه را خواندیم، باید ادله مضایقه را هم بخوانیم، آقایانی که قائل به مضایقه هستند، دو دسته روایات دارند، یک دسته روایات شان با آیه کریمه آمیخته شده، «اقم الصلاة لذکری».
  ظاهراً خداوند منان این خطاب را به موسی بن عمران می‌کند، یک گروه روایات هم دارند که اصلاً این آیه در آنها نیست ولذا ما روایات اینها را جدا کردیم، روایاتی که آیه در آنها است و روایاتی که این آیه در آنها نیست، چون روایاتی که آیه در آنها است مشکل است، اقم الصلاة لذکری، اولاً معلوم نیست که جناب موسی مرادش از صلات، صلات یومیه باشد و تازه چه ارتباطی است بین مضایقه و بین اقم الصلاة لذکری؟
  اول ما روایات را می‌خوانیم تا در جلسه آینده ببینیم که توجیه برای آنها داریم.
 ثمّ أنّ بعض ما ذکرنا من الروایات و إن کان قابلاً للخدشة و النقاش ، و لکن المجموع من حیث المجموع یکفی فی إفادة الیقین بعدم وجوب الفوریة فی القضاء ، و بعد ذلک لندرس أدلة القول الثانی.
 أدلة القائلین بالمضایقة
 استدل القائلون بالمضایقة بالأُمور التالیة:
 الأول: الروایات الواردة فی تفسیر قوله سبحانه: « أَقِمِ الصَّلَوةَ لِذِکری » و الاستدال بها یتم فی مقامین:
 المقام الأول: الروایات المشتملة علی الآیة.
 المقام الثانی: تفسیر الآیة المذکورة.
 و إلیک الکلام فی کلا المقامین.
 أما المقام الأول: فإلیک الروایات المشتملة علی الآیة:
 1: صحیحة زرارة الواردة فی نوم النبی(ص) عن صلاة الصبح و فیها قوله(ع): «من نسی شیئاً من الصلاة فلیصلّها إذا ذکرها فإنّ الله عزوجل یقول: «و أقم الصّلاة لذکری» [11]
 2: روی ابن أبی جمهور الاحسائی فی (( عوالی اللآلی )) عن رسول الله(صلّی الله علیه و آله) أنّه قال: «إنّ الله تعالی نها کم عن الربا و لا یرضاه لنفسه ، فمن نام عن فریضة أو نسیها فلیصلّها إذا ذکرها و لا کفارة له غیر ذلک ، إنّ الله تعالی یقول: « أقم الصّلاة لذکری ». [12]
 3: روی الشیخ أبو الفتوح فی تفسیره عن قتادة، عن أنس: قال: قال رسول الله(صلّی الله علیه و آله): «من نام عن صلاة أو نسیها فلیقضها إذا ذکرها ، إنّ الله تعالی یقول: « أقم الصلاة لذکری » [13]
 روایت زرارة
 4:ما رواه زرارة، عن أبی جعفر(علیه السلام) قال: «إذا فاتتک صلاة فذکرتها فی وقت أُخری، فإن کنت تعلم أنّک إذا صلّیت الّتی فاتتک کنت من الأُخری فی وقت فابدأ بالّتی فاتتک، فإنّ الله عزوجل یقول: وَأَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِكْرِ‌ي» [14] ١٤ [15]


[1] اصول کافی، کتاب توحید، باب 34.
[2] الوسائل:ج3،الباب61 من أبواب المواقیت،الحدیث9.
[3] مستدرک الوسائل:ج6/429، الباب 1 من أبواب قضائ الصلوات، الحدیث 9،و رواه فی المستدرک عن أمالی السید.
[4] الوسائل:ج 3 ، الباب 62 من أبواب المواقیت ، الحدیث 4.
[5] الوسائل: 3 ، الباب 62 من أبواب المواقیت ، الحدیث 3.
[6] مستدرک الوسائل: 6/429، الباب 1 من أبواب قضاء الصلوات ، الحدیث 6.
[7] الوسائل: 5 ، الباب 1 من أبواب قضاء الصلوات ، الحدیث 7.
[8] الوسائل: 3: الباب 39 من أبواب المواقیت، الحدیث6.
[9] الوسائل: 3 ، الباب 39 من أبواب المواقیت ، الحدیث 12.
[10] الوسائل: 3 ، الباب 39 من أبواب المواقیت، الحدیث13.
[11] الوسائل: 3 ، الباب 62 من أبواب المواقیت، الحدیث 6.
[12] متدرک الوسائل: 6 ، الباب 1 من أبواب قضاء الصلوات ، الحدیث 11.
[13] مستدرک الوسائل: 6 ، الباب 1 من أبواب قضاء الصلوات ، الحدیث 12.
[14] طه/
[15] . الوسائل: 3 ، الباب 62 من أبواب المواقیت ، الحدیث 2.