درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

92/01/10

بسم الله الرحمن الرحیم

 موضوع: آیا در حال جهل هم ترتیب در صلوات غیر مترتبه لازم است یا نه؟
 بحث ما در مسئله بیست و دوم است
 ،مرحوم سید در این مسئله‌ی بیست و دوم تقریباً شش صورت یا شش فرع را متعرض می‌شوند.
 
 همان گونه که معلوم شد، موضوع بحث این است که نماز هایی از انسان فوت شده‌،ولی ترتیب آنها را نمی داند، بنا بر اینکه ترتیب مطلقا لازم است، هر چند ما عرض کردیم که ترتیب لازم نیست، فقط در میان دو نمازیی که ترتیب در آنها است، ترتیب لازم است نه در همه نماز ها مانند ظهرین و عشائین،‌بقیه نماز های فوت شده ترتیب ندارد.
 دیدگاه صاحب عروة
 ولی مرحوم سید کأنّه از روایات قضا این مسئله استنباط کرده که حتی ترتیب در حال جهل هم لازم است ولذا دچار این مسائل شده که آقایان هیچکدام شان قبول ندارند، فقط مرحوم سید و امثال سید قائل به ترتیب هستند و می‌گویند ترتیب لازم است.
  فروع ششگانه
 اگر انسانی می‌داند که دو نماز از میان پنج نماز از او فوت شده،‌ولی نمی‌داند این دو نماز، نماز صبح است و ظهر، یا صبح است و عصر، یا صبح است و مغرب، یا صبح است و عشاء،‌ باز نمی‌داند بلکه احتمال می‌دهد، ظهر است و عصر، یا ظهر است و مغرب، یا ظهر است و عشاء،‌باز نمی‌داند عصر است و مغرب، یا عصر است و عشاء یا عصر است و صبح، باز نمی‌داند بلکه احتمال می‌دهد که از قبیل مغرب و عشاء باشد.
 پس در اینجا احتمالاتی است، همین که نمی‌داند دو نماز از او فوت شده و دو نماز را هم ترتیبش نمی‌داند، فلذا مسئله حالات مختلفی پیدا کرد، من صبح را با ظهر مقایسه کردم، صبح را با عصر، صبح را با مغرب و صبح را با عشاء، دو مرتبه ظهر را با عصر، ظهر را با مغرب، ظهر را با مغرب، ظهر را با عشاء، دو مرتبه عصر را با مغرب، عصر را با عشاء،‌آخرین مرحله مغرب را با عشاء،‌باید ما یک نمازی بخوانیم که هر کدام از اینها باشد، ترتیب شان محفوظ باشد، این مسئله‌ی ماست، این شش حالت دارد.
 فرع اول
 اولین روزی که برای او نماز واجب است صبح است، اولین نمازی که از او فوت شده، اولین نمازش صبح است.
 فرع دوم
 «تلک الصورة» ولی اولین نمازی که می‌داند از آنجا فوت شروع شده ظهر است،پس این دو حالت پیدا کرد، زیرا دو نماز از پنج نماز فوت شده‌،گاهی مبدأ پنج نماز صبح است و گاهی مبدأ این پنج نماز ظهر است،‌البته اگر ظهر باشد، صبح می‌رود آخر.
 فرع سوم
 گاهی در هر یک از اینها می‌داند حاضر است،
 فرع چهارم
  و گاهی در هر یکی از اینها می‌داند که مسافر است.
 پس چهار صورت شد، اولین روزش مبدأ فوت صبح است، گاهی مبدأ فوت ظهر است،‌اولی دو صورت است، إما حاضراً أو مسافراً، دومی هم دو صورت دارد، یعنی إما حاضراً أو مسافراً.
 فرع پنجم
  گاهی نمی‌داند که مسافر است یا حاضر. این هم دو صورت می‌شود، اگر مبدأش صبح است، نمی‌داند حاضر بود یا مسافر.
 فرع ششم
  مبدأش ظهر است،‌نمی‌داند حاضر بود یا مسافر، فصارت الصور ستّة.
 باید دقت شود که گاهی مبدأ فوت صبح است و گاهی مبدأ فوت ظهر است و هر کدام از اینها برسه قسمند،‌مبدأ صبح است یا حاضر است یا مسافر، یا نمی داند.
 ‌مبدأ ظهر است یا حاضر است یا مسافر یا نمی‌داند که حاضر بوده یا مسافر که می‌شود شش صورت.
 در صورت اولی، آنجا که حاضر است، خواه مبدأش صبح باشد یا ظهر، می‌گوید باید چهار نماز بخواند، اما اگر حاضر نباشد، بلکه مسافر باشد، ولی نمی‌داند که مبدأش صبح است یا ظهر؟ باید سه نماز بخواند.
 اما اگر نمی‌داند که حاضر بوده یا مسافر؟
 فرق نمی‌کند که مبدأش صبح باشد یا ظهر، باید پنج نماز بخواند تا ترتیب حاصل بشود.
  شما باید خودتان محاسبه کنید که چگونه می‌شود که با این وضع ترتیب به دست بیاید، آن ترتیبی که از نظر ما لازم نیست، مثلاً بین صبح و ظهر ترتیب لازم نیست. ایشان که قائل به ترتیب است، باید این ترتیب حاصل بشود،‌فهو إمّا مسافر أو حاضر أو لا یعلم أنّه مسافر أو حاضر و کلّ علی قسمین: مبدأ فوت گاهی صبح است و گاهی ظهر، دو ضرب در سه، می‌شود شش تا.
 المسألة الثانیة و العشرون:
 1: إذا علم أنّ علیه إثنتین من الخمس- از پنج نماز، دو نماز از او فوت شده، اما این دو نماز از پنج نمازیی است که برایش واجب است - مردّدتین فی الخمس من یوم- این دو نماز، از پنج نمازیی است که بر گردنش واجب است، می‌فرماید اگر این آدم حاضر است و مبدأش هم صبح است- وجب علیه الإتیان بأربع صلوات،فیأتی بصبح إن کان أوّل یومه الصبح، ثمّ أربع رکعات مردّدة بین الظهر و العصر، ثمّ مغرب. ثمّ أربع رکعات مردّدة بین العصر و العشاء، چون اولی معلوم نیست که قطعاً عشا بوده ولذا مردد است که عشا بوده یا عصر،‌این چهارتا هم مردد است بین عصر و عشاء،‌احتمال می دهم آنی که از من فوت شده عصر است و عشاء، آن چهار رکعت عصر حساب می‌شود، این دیگری عشا.
 2: و إن کان أولّ یومه الظهر- مبدأ فوت ظهر است-، أتی بأربع رکعات مردّدة بین الظهر و العصر و العشاء- چون احتمال می‌دهم که ظهر و عشاء از من فوت شده،‌احتمال می‌دهم که عصر و عشاء فوت شده،‌بعداً چه می‌کند؟ - ثمّ بالمغرب، ثمّ بأربع رکعات مرددّة بین العصر و العشاء، ثّم برکعتین للصبح.
  تا اینجا دو صورت را بیان کردیم و آن اینکه مبدأ فوت صبح است و این آدم مسافر نیست، بلکه حاضر است، آن موقع مبدأش یا صبح است یا ظهر، و در دو حالت این آدم حاضر است.
 3: و إن کان مسافراً، این هم دو حالت دارد:‌
 گاهی مبدأش صبح است.
  و گاهی مبدأش ظهر است.
 و إن کان مسافراً- این بر عکس است، چون آنجا چهار تا نماز می‌خواند، ولی در اینجا سه تا نماز می‌خواند، چرا؟ چون در اینجا ما چهار رکعتی نداریم، بلکه همه‌اش دو رکعتی است-
 یکفیه ثلاث صلوات رکعتان مرددتان بین الصبّح و الظهر، بین الصبح و العصر، بین الظهر و العصر.
  سه تا نماز می‌خواند که مردد است بین صبح و ظهر، و هکذا مردد است بین ظهر و عصر و باز مردد است بین ظهر و عصر-.
  و مغرب، ثمّ رکعتان مردّدتان بین الظهر و العصر و العشاء، إن کان أوّل یومه الصبح.
 4: و إن کان (مسافر) أوّل یومه الظهر،: تکون رکعتان الأولیان- آن دو رکعت اول- مرددة بین الظهر و العصر و العشاء، و الأخیرتان- آن دو رکعت دیگر که می‌خواند- مردّدتان بین العصر و العشاء و الصبح.
 5: صورت پنجم و ششم همین دو صورت است، یعنی مبدأش یا صبح است یا ظهر، ولی در پنجمی و ششمی نمی‌داند که مسافر بوده یا حاضر، جاهل است و مبدأش صبح است.
  و إن لم یعلم أنّه کان مسافراً أو حاضراً، أتی بخمس صلوات، فیأتی فی الفرض الأول، که صبح باشد- برکعتین مرددتین بین الصبح و الظهر و العصر، ثمّ أربع رکعات مردّدة- چون احتمال دارد این آدم حاضر باشد- بین الظهر و العصر، ثمّ المغرب، ثمّ رکعتین مردّدتین بین الظهر و العصر و العشاء، ثمّ أربع رکعات مردّدتین بین العصر و العشاء.
 6: و إن کان أوّل یومه الظهر، فیأتی رکعتین مردّدتین بین الظهر و العصر، و أربع رکعات مردّدة بین الظهر و العصر و العشاء، ثمّ المغرب، ثمّ رکعتین مردّدتین بین العصر و العشاء و الصبح، ثمّ أربع رکعات مردّدة بین العصر و العشاء.
 من تا اینجا فقط متن عروة را خواندم، اما شرحش را الآن می‌خوانم و من در شرح ثابت کرده‌ام که در همه اینها ترتیب حاصل است.
 خلاصه ما تا اینجا تفهیم کردیم که چرا شش صورت است و این را هم تقریبی گفتیم که در اولی چهار نماز، در دومی چهار نماز، در سومی و چهارمی هم سه نماز، در پنجمی و ششمی هم پنج نماز.
 بررسی فرع اول
 الفرع الأول: إذا کان حاضراً (یک)، و علم أنّ علیه اثنتین من الخمس(دو، مبدأ فوت هم صبح است)، من صلاة الصبح إلی صلاة العشاء،(برای حفظ ترتیب) فیکفی الاتیان بأربع صلوات:
 الصبح، ثمّ رباعیة مرددة بین الظهر العصر- این دو نماز-، ثمّ المغرب- این سه نماز-، ثمّ رباعیة مرددة بین العصر و العشاء- این چهار نماز، چطور ترتیب حاصل می‌شود؟ چون باید دو رکعتی بخواند، چهار رکعتی بخواند، سه رکعتی بخواند و باز چهار رکعتی بخواند، در این صورت ترتیب حاصل می‌شود-،و بذلک یحصل الترتیب، و ذلک لأنّ الفائت لو کان هو الصبح و الظهر، أو الصبح و العصر، أو الصبح و المغرب،أو الصبح و العشاء، أو المغرب و العشاء فقد أتی بالجمیع.
  پس اگر صبح بوده و ظهر،این آدم خوانده، اگر صبح بوده و عصر،باز هم خواند، اگر صبح بوده و مغرب، خواند، آن دوتا چهار رکعتی در وسط می‌شود احتیاط.
 پس اگر یک آدمی اول دو رکعت بخواند،‌بعداً چهار رکعت بخواند، سپس مغرب را بخواند، بعداً چهار رکعت بخواند، به تمام صور ترتیب حاصل شده است.
 ممکن است کسی بگوید باید ظهر و عصر کنار هم باشد؟
 جوابش این است که آنهم حاصل است، از اولی چهار رکعت ظهر حساب می‌شود، چهار رکعت بعد از مغرب هم عصر حساب می‌شود.
 بقیت هنا صورة واحدة و هی أن تکون الفائتتان هما الظهرین معاً، فبما أنّه أتی برباعیة واحدة فهی تنطبق علی الظهر، و تبقی العصر بذمّته، فبما أنّه أتی بالرّباعیة بعد المغرب مردّدة بین العصر و العشاء فهی تنطبق علی العصر، و یکون ما بینهما صلاة احتیاطیة لتحصیل الیقین ببراءة ذمّته.
 بررسی فرع دوم
 فرع دوم این است که این آدم حاضر است، ولی مبدأ فوت ظهر است،‌اینجا باید چهار نماز بخواندم
 الفرع الثانی: لو کان حاضراً ولکن بدأ یومه بالظهر وفاتته إثنتان، فعلیه أن یأتی بأربع رکعات مردّدة بین الظهر و العشاء، و ثلاث للمغرب، ثمّ باربع رکعات مرددة بین العصر و العشاء، ثمّ برکعتین للصبح. چون مبدأش ظهر است فلذا نماز صبح عقب می‌افتد.
 و لو أتی بهذه الکیفیة لحصل العلم بالترتیب.
 و ذلک لأنّه لو کان الفائت هو الظهر و المغرب فقد أتی بهما- چون اول یک چهار رکعتی خواند و سپس مغبر را،-، أو العصر و المغرب- باز ترتیب حاصل شد، چون اول یک چهار رکعت خواند و سپس مغرب را،- فقد أتی بهما، ولو کان هو المغرب و العشاء فقد اتی بهما ،و ذلک لأنّه بعد المغرب صلّی أربع رکعات مرددة بین العصر و العشاء. ولو کان الفائت هو الظهرین فقد أتی بهما لأنّه صلّی أربع رکعات تحسب علی الظهر، و صلّی أربعاً بعد المغرب فهی تحسب علی العصر، ثمّ لو کان الفائت إحدی هذه الصلوات الأربع مع الصبح فقد أتی بها مرتباً حیث إنّه اعقب جمیعها برکعتین هی الصبح، و بذلک یعلم أنّ کلمة العشاء الأولی زائدة فی کلامه، لأنّه یأتی بعد المغرب برباعیة مرددة بین العصر و العشاء.
 بررسی فرع سوم
 تا اینجا دو فرع را خواندیم، یعنی این آدم حاضر است و مبدأ فوتش یا صبح است یا ظهر، اگر مبدأ فوتش صبح است، از صبح شروع می‌کند و اگر مبدأ فوتش ظهر است از ظهر شروع می‌کند.
 فرع سوم عین همان دو فرع قبلی است، منتها با این تفاوت که در اینجا این آدم مسافر است نه حاضر.یعنی مبدأ فوتش صبح است و یا ظهر، ولی این آدم مسافر است، در اینجا سه نماز کافی است
 الفرع الثالث: هو نفس الفرع الأول غیر أنّه کان فیه حاضراً و فی هذا الفرع مسافراً.
 فیکفی فیه ثلاث صلوات: رکعتان مردّدتان بین الصبح و الظهر و العصر، ثمّ مغرب، ثمّ رکعتان مردّدتان بین الظهر و العصر و العشاء فلو عمل بهذه الکیفیة فقد احرز الترتیب.
 بیانه: المفروض أنّ أوّل یومه الصبح، فإذا صلّی رکعتین و بعدهما ثلاث رکعات و رکعتین- اول دو رکعت بخواند، بعداً سه رکعت بخواند و بعداً دو رکعت، ترتیب حاصل است- فلو کان الفائت هو الصبح و المغرب ،فقد أتی بهما، ولو کان الفائت هو الظهر و المغرب، فقد أتی بهما، أو العصر و المغرب فقد أتی بهما، ولو کان الفائت هو المغرب و العشاء، فقد أتی بهما لأنّه صلّی رکعتین بعد المغرب مرددة بین الظهر و العصر و العشاء، ولو کان الفائت هو الظهرین فالرکعتان الأولی للظهر و الرکعتان الّتی بعد المغرب هی للعصر...
 بررسی فرع چهارم
 فرع چهارم،‌عین همان فرع دوم است،ولی طرف در اینجا مسافر است نه حاضر، منتها مبدأ روزش ظهر است نه صبح، یعنی آن پنج نمازی که می‌داند از او فوت شده، از صبح به آن طرف است، صبح طرف علم اجمالی نیست،بلکه طرف علم اجمالی از ظهر به بعد است.
 الفرع الرابع: و هذا الفرع نفس الفرع الثانی غیر أنّه کان هناک حاضراً و فی المقام مسافراً،فإذا کان أوّل یومه الظهر، یصلّی رکعتین مردّدة بین الظهر و العصر و العشاء، ثمّ یأتی بالمغرب، ثمّ برکعتین مرددتین بین العصر و العشاء و الصبح. فلو عمل بهذا النحو فقد حافظ علی الترتیب، لأنّه یجب علیه أربع صلوات ثنائیة و واحدة ثلاثیة.
 این آدم چون مسافر است، فلذا بیش از دو نماز بر گردنش واجب نیست، یا دو رکعتی و یا سه رکعتی،- و قد فات من الجمیع اثنتان مرددة بینهما.
 فإذا کان الفائت منه هو الظهر و المغرب، أو العصر و المغرب فقد أتی بهما، ولو کان الفائت هو المغرب و العشاء،فقد أتی بهما لأنّه صلّی بعد المغرب ثنائیة، ولو کان الفائت هو المغرب و العشاء،فقد أتی بهما لأنّه صلّی بعد المغرب رکعتین مرددة بین العصر و العشاء و الصبح.
 ولو کان الفائت هو العشاء و الصبح فالثنائیة الأولی هی للعشاء و الثنائیة الثانیة تنطبق علی الصبح.
 ولو کان الفائت أحد الظهرین و الصبح فقد حصل الترتیب، ولو کان الفائت الظهران فالثنائیة الأولی هی الظهر و الثنائیة الثانیة تنطبق علی العصر.
 بررسی فرع پنجم
 فرع خامس با فرع سادس در حقیقت در اول مبدأ روزش صبح است،‌اما در دومی مبدأ روزش ظهر است، در اولی نمی‌داند که مسافر است یا حاضر، در دومی هم نمی‌داند که مسافر است یا حاضر؟
 پنجم و ششم در جایی است که جاهل به موضوع است، غایة ما فی الباب گاهی مبدأ روزش ظهر است و گاهی مبدأ روزش صبح است، مثلاً جاهل به موضوع است، یعنی نمی‌داند موقعی که نماز از من فوت شد،‌مسافر بودم یا حاضر؟ اما مبدأ روز من صبح است،‌در اینجا باید پنج نماز بخوانم، چطور؟ به جهت اینکه اگر مسافر باشد، ترتیب حاصل بشود و اگر حاضر هم باشد، ترتیب حاصل بشود ولذا آمار در اینجا بالا می‌رود، در سومی و چهارمی به سه تا نماز قناعت کردیم، در اولی و دومی به چهار تا،ولی در پنجمی و ششمی حتماً باید پنج نماز بخواند که اگر مسافر باشد، ترتیب حاصل بشود و اگر حاضر هم باشد، باز هم ترتیب حاصل بشود.
 الفرع الخامس: لو فاتته اثنتان من الصلوات الخمس، ولم یعلم أو أنّه کان مسافراً أم حاضراً،و کان أوّل یومه هو الصبح، فلأجل قضاء مافاته علی الترتیب، علیه أن یأتی بالصلوات التالیة:
 1: یأتی بثنائیة مردّدة بین الصبح و الظهر و العصر.
 2: یأتی برباعیة مرددة بین الظهر و العصر.
 دو رکعتی قابل انطباق بر صبح است، ولی چهار رکعتی قابل انطباق بر صبح نیست.
 3: ثمّ یأتی بالمغرب.
 4: ثمّ یأتی بثنائیة مردّدة بین الظهر و العصر و العشاء.
 5: ثمّ یأتی برباعیة مرددة بین العصر و العشاء.
 و بذلک یکون قد أدّی ما فاته، و فرغت ذمّته، محافظاً علی الترتیب.
 لو فرضنا أنّه کان حاضراً- این آدم از دو حالت خارج نیست، اگر حاضر بوده، با خواندن پنج نماز کاملاً ترتیب حاصل می‌شود و چیزی هم زیاد شده - و کان الفائت هو الصبح و الظهر- دو رکعتی و چهار رکعتی کافی است-، أو الصبح و العصر- باز دو رکعتی و چهار رکعتی کافی است-، أو الصبح و المغرب- دو رکعتی است، چهار رکعتی لغو می‌شود، بعداً سه رکعتی خوانده-، أو الصبح و العشاء- چون بعد از مغرب یک چهار رکعتی خوانده است- فقد أتی بهما. چرا؟ چون این آدم اول یک دو رکعتی خواند و سپس یک چهار رکعتی.
  و لو کان الفائت هو الظهر و العصر، فقد‌ أتی بالعصر برباعیة مردّدة بین العصر و العشاء، و کانت صلاة المغرب بینهما زائدة. ظهر را هم که قبلاً خوانده است.
 
 
 و لو کانت الفائت هو الظهر و المغرب فقد أتی بهما- چرا؟ چون یک دو رکعتی خواند و یک چهار رکعتی،اگر ظهر و مغرب باشد، چهار رکعت قبلاً خوانده، سه رکعت هم بعداً،-
  و لو کان الفائت هو العصر و المغرب فقد أتی بهما- چرا؟ چون چهار رکعت قبلاً خواند، بعد از مغرب هم چهار رکعت خواند-، و کذلک لو کان الفائت هو العصر و العشاء.
 و لو کان الفائت هو المغرب و العشاء فقد أتی بهما.
  عین این مسئله در فرع ششم نیز می‌آید، فرع ششم این است که مبدأ روزش ظهر است، باید پنج تا نماز بخواند، علی کلّ تقدیر ترتیب حاصل می‌شود. چطور؟ اول یک دو رکعتی و یک چهار رکعتی می‌خواند، چون اگر ظهر باشد و این آدم هم مسافر باشد، یک دو رکعتی خوانده، اگر حاضر هم باشد باز یک چهار رکعتی هم خوانده، بعداً مغرب را می‌خواند، بعداً یک دو رکعت می‌خواند و یک چهار رکعت، که اگر مسافر باشد، عشا را دو رکعتی خوانده و اگر حاضر باشد، چهار رکعتی خوانده است، بعداً هم دو رکعت نماز صبح می‌خواند.
 بنابراین، تمام این زحماتی که صاحب عروة کشیده،‌روی یک اساسی که ما آن را قبول نکردیم تا ترتیب لازم باشد.
 مسئله بیست و سوم
 تا حال عرض ما این بود که دو رکعت از دو نماز از او فوت شده، ولی الآن می‌خواهد فرض کند که از این آدم سه نماز فوت شده، عین همین شش صورت در اینجا هم می‌آید، سه نماز از پنج نماز فوت شده، فلذا عین این شش صورت در اینجا می‌آید.
 مثلاً: مبدأ روزش یا صبح است یا ظهر، باز هم در اولی گاهی مسافر است و گاهی حاضر، در دومی هم گاهی حاضر است و گاهی مسافر.
 ثمّ گاهی جهل به موضوع است،‌مبدأش یا ظهر است صبح، چون ما مسئله اول را شرح کردیم، دومی را شرح نکردیم، بلکه آن را به ذکاوت شما واگذار نمودیم.