موضوع: دیه اسنان و دندان ها
در جلسه قبل به این نتیجه رسیدیم که در بیست و هشت دندانی که انسان دارد، دیهی دوازده تای جلوتر و پیشین آنها هر کدام پنجاه دینار است، و دیهی شانزده تای عقب هر یک بیست و پنج دینار میباشد، حال اگر ما دندانهای کسی را کشیدیم و از بین بردیم، ولی این آدم فقط بیست و چهارتا دندان داشت نه بیست و هشت دندان، به این معنا که چهار تای دیگر یا اصلاً نروییده بود، و یا روییده بود، منتها در اثر عارضهای افتاده بوده یا اینکه پزشک آنها را کشیده بود،خلاصه دندان هایی که مورد جنایت قرار گرفته، کمتر از بیست و هشت تاست، آیا باید دیهی بیست و هشت تا را بپردازد،یا دیه موجود را بدهد، از روایات چه استفاده میشود؟
از روایات استفاده میشود که اگر دندانهای یک نفر را از بین بردیم، اما طبیعة دندان هایش بیست و چهار تا بوده، یا اینکه بیست و هشت تا بوده، منتها چهار تای دیگر را کشیده بود، آیا دیه کامل بدهیم یا به مقدار موجود دیه بپردازیم؟ باید به مقدار موجود دیه بپردازیم، چرا؟ چون نیامده برای مجموع قیمت گذاری کند، بلکه برای هر دندان قیمت گذاری کرده،گفت دیهی دندان های پیشین و جلو هر کدام پنجاه دینار است، عقب ها هر یک بیست و پنج دینار است، از اینکه برای تک تک قیمت گذاری کرد، معلوم می شود که ما نوکر عدد هستیم، هر مقداری که جنایت شده است، باید دیه آن را بپردازند، اما چیزی که اصلاً سالبه به انتفای موضوع بوده و اصلاً وجود نداشته، پرداختن دیه بر آن بی معنی است، این نکتهاش این است که در روایات هر چند مجموع دیه کامله دارد، اما برای تک تک هم قیمت گذاری شده در روایت حکم بن عتبیه، و روایت صدوق که در جلسه قبل خواندیم، روایت صدوق، روایت مرسل هم نیست،مسند است، یعنی مرحوم اردبیلی فرمود که این روایت مسند است نه مرسل، چون برای تک تک دندان ها قیمت گذاری شده،بنابراین تابع تعداد موضوع هستیم.
متن تحریر الوسیلة
المسألة الثانیة: لو نقصت الأسنان عن ثمان و عشرین نقص من الدّیة بازائه(نقص)، کان النقص خلقة مثل اینکه از اول فقط بیست و چهار تا دندان در آورده - أو عارضاً- یا اینکه تعداد دندان های شان در اصل بیست و هشت تا بوده، منتها چهار تای دیگر در اثر عارضهای از بین رفته یا آن را کشیده-.
بنابراین، باید به مقدار موجود که مورد جنایت قرار گرفته- یعنی بیست و چهارتا - دیه بپردازیم، فرق است بین اینکه بگویند دندان های انسان دیه کامل دارد، و بین جایی که برای هر یک قیمت گذاری کنند، چون برای هر یک قیمت گذاری کرده،فلذا ما تابع تعداد هستیم نه تابع مجموع.
مسئه سوم
حضرت امام(ره) در این مسئله سوم، دوتا فرع را متذکر میشود.
فرع اول
فرع اول این است که حکم دندان های اضافی چیست، دندان های طبیعی که بیست و هشت تاست، حکمش روشن است، حال اگر کسی دندان های اضافی داشته باشد، چه باید کرد و حکم دندان های اضافی چیست؟
دندان های اضافی هم بر دو قسم است:
الف: گاهی ردیف است، ب: گاهی در جمع ردیف است، ردیف مانند دندان عقل که به آنها میگویند:« نواجذ»، دندان عقل در ردیف است، در آخر که اضراس است و به آن در فارسی می گویند:« دندان کرسی»، دندان عقل بعد از دندان کرسی می روید و از نر تعداد هم چهار تاست، که به آنها می گویند دندان عقل، که ردیف است.
گاهی ردیف نیست،بلکه در جنب ردیف است،جنب ردیف هم دو جور است،گاهی بیرون است و گاهی داخل.
حکم دندان های زاید و اضافی
حکم دندان های اضافی و زاید چیست؟
آیا دندان های زاید و اضافی از نظر شرعی ارش دارد و ما باید ارش بدهیم یا اینکه باید در دندان های اضافی دیه بپردازیم، یعنی ثلث دیه اصل را، یعنی باید دید که در کجا روییدهاند؟ اگر در جلو دهان روییدهاند، ثلث جلو را میدهند و اگر در آخر روییده باشند، ثلث آخر را میدهند. دیدگاه حضرت امام (ره)
حضرت امام معتقد به قول اول است و میفرماید این دندان های اضافی خواه ردیف باشند،خواه در جمع ردیف باشند، داخل باشند یا خارج، در اینجا ما دیه نداریم، بلکه حکومت دارد که همان ارش است.
مختار مرحوم محقق
ولی مرحوم محقق بخاطر یک روایت میفرماید باید ببینم که این دندان های زاید و اضافی در کجا روییدهاند، هر کجا که روییده باشند،دیه آن را در نظر میگیریم و یک سوم دیه آن را میپردازیم، فرض کنید در جلو روییدهاند، هر دندان جلو، دیهاش خمسون دینار است، یکسوم خمسون را میدهیم و اگر در عقب روییدهاند، یکسوم بیست و پنجم را میدهیم.
پرسش
پرسش اینکه: این دو قول در ظاهر باروایت حکم بن عتبیه ساگار نیست،خواه فتوای امام را بگیریم که میگوید حکومت و ارش است و خواه فتوای محقق را که میگوید یک سوم دیه اصل را بدهد، عبارتی که ما در روایت حکم بن عتبیه داشتیم، «فمازاد علی ثمانیة و عشرون فلا دیه له»، خودش میگوید:« فلا دیة له»، با این وجود چطور ما بگوییم حکومت به قول امام، یا قول محقق که میگفت یک سوم دیه اصل را بدهد؟
پاسخ حضرت امام (ره)
حضرت امام جوابش روشن است، چون میگوید:« فلا دیة له»، منافات ندارد که حکومت داشته باشد،یعنی نفی دیه، ملازم با نفی حکومت و ارش نیست، جواب حضرت امام از این روایت روشن است، چون میگوید این روایت نفی دیه میکند، نفی دیه ملازم با نفی ارش و حکومت نیست، ولذا من که میگویم حکومت و ارش دارد،این منافاتی با روایت حکم بن عتیبه ندارد.
پاسخ محقق
اما قول مرحوم محقق که میگوید یک سوم دیه اصل را بدهد، ظاهراً با این روایت مخالف است، «فما زاد علی ثمانین و عشرین، فلا دیة له». و حال آنکه شما میگویید دیه دارد بنام یکسوم، محقق جواب میدهد و میگوید اگر روایت حکم بن عتیبه میگوید، دندان های زاید و اضافی دیه ندارد، کی دیه ندارد؟ وقتی که دندان های زاید و اضافی همره اصل کشیده بشود،یعنی یکدست و یک مرتبه همهی دندان ها رادر بیاورند، در اینجاست که دندان های زاید اضافی دیه ندارند، اما بحث در جایی است که دندان های زاید و اضافی را تنها در بیاورند.
بنابراین، عبارت روایت حکم بن عتیبه نه با قول اول (قول حضرت امام) مخالف است، چون نفی دیه دلیل بر نفی ارش و حکومت نیست،همچنین با قول مرحوم محقق هم مخالف نیست،که محقق گفت یکسوم دیه اصل را بدهد، زیرا این روایت که میگوید مازاد دیه ندارد،جایی را میگوید که مجموع را یک مرتبه قلع و قمع کنند، در اینجاست که دندان زاید و اضافی دیه ندارد، اما اگر به صورت تکی در بیاورند، روایت ناظر به جهت نیست.
آیا حق با قول حضرت امام (ره) است یا قول محقق؟
حال که فهمیدیم که هردو قول بار روایت حکم منافاتی ندارد، ولی باید ببینیم که حق با کدام است؟
جواب
علی الظاهر حق با متن است، یعنی
حق با فتوای امام است،چون ما در اینجا روایت نداریم، وقتی روایت نداریم، در اینجا ارش است، اگر واقعاً این دندانی که زاید و اضافی است، چه ردیف باشد یا پس و پیش باشد، مسلماً ارش دارد، اما به شرط اینکه ایجاد نقص کند،فرض کنید که دندان زاید و اضافی را کشید، ولی یکنوع نامرغوبی در دندان ها پیدا شد، به شرط اینکه ایجاد نقص کند،البته در این صورت ارش دارد، چرا؟ چون مقدر ندارد. اما اگر اصلاً ایجاد نقص نکرد، بلکه حتی یک مقدار طرف را زیبا کرد، این دو حالت دارد، گاهی خودش پیش دندان ساز رفته و گفته دندان اضافی مرا بکش، طبیب هم دندان اضافی او را کشید، گاهی یک نفر عمداً یا غیر عمداً دندان اضافی این آدم را کشید،اتفاقاً زیبا تر شد، امام میفرماید دراینجا تعزیر هست،چون این شخص حق نداشت که در حریم وجود کسی بدون اجازهاش وارد بشود، اما نه دیه است و نه ارش، هذا علی القول الامام، چون دیه ندارد، قهراً ارش و حکومت است به شرط اینکه ایجاد نقص بکند. مثلاً دندان زاید و اضافی را در آورد، یکنوع فرجه و شکاف بین دندان ها پیدا شد، یا یکنوع ناراحتی لثه پیدا کرد،اینجا فرمود که ارش دارد، اما اگر کشیدن دندان هیچ ضرری در او ایجاد نکرد،بلکه او را زیباتر هم کرد، اگر بدون اذن است، تعزیر دارد،اما نه ارش دارد و نه دیه.
اما فتوای محقق که میگوید در دندان اضافی خواه ردیف باشد و خواه در داخل ردیف،یکسوم دیه اصل است، روایتی به این مضمون نداریم، ولی در مورد اصبع یک چنین روایت داریم.
روایت غیاث بن إبراهیم
و عنه(محمد بن یحیی)، عن أحمد، عن محمّد بن یحیی الخزّاز،عن غیاث بن إبراهیم- عامی است، ولی خیلی روایت دارد- عن أبی عبد الله علیه السلام:« فی الأصبع الزائدة إذا قطعت ثلث دیة الصحیحة» الوسائل: ج 19، الباب 39 من أبواب دیات الأعضاء،الحدیث2،
البته این روایت در مورد انگشت و اصبع است، تجازو از اصبع به دندان،اشبه به قیاس است، ممکن است کسی به من اشکال کند که ما قبلاً در شل یک روایت داشتیم که در مورد یدان (دو دست)، عضدان و ساقان بود، شما گفتید هر عضو شلی را که انسان جنایت کند، یکسوم دیه آن عضو است،و حال آنکه شل فقط در یدان و عضدان بود؟
در آنجا جواب گفتیم که از روایت استفاده میشود که:« أنّه ضابطة کلّیة»،
مرحوم محقق به این روایت تمسک کرده و الغای خصوصیت کرده و گفته:« لا فرق بین الأصبع و السن الزائد»، البته محقق آدم بسیار بزرگواری است، ولی ما در اینجا فرمایش ایشان را قبول نداریم.
متن تحریر الوسیلة
المسألة ثالثة: لیس للزائد علی ثمان و عشرین دیة مقدّرة ، و الظاهر الرجوع إلی الحکومة- در مقابل حرف محقق که میگوید یکسوم دیه دندان اصلی، ثلث اصلی-، سواء أکانت الزیادة من قبیل النواجذ الّتی هی فی ردیف الأسنان- که مزاحم دیگری نیست- أو نبت الزائد جنبها داخلا أو خارجاً- ما گفتیم حکومت و ارش دارد، ولی محقق فرمود ثلث الدّیة است، البته ما جواب محقق را دادیم و گفتیم روایت مال اصبع است، یعنی اصبع زایده، و روایتی که در مورد اصبع آمده، نمیتواند دلیل بر سن و دندان زاید باشد-، و لو لم یکن فی قلعها نقص أو زاد کمالاً فلا شیء و إن کان الفاعل ظالما آثماً و للحاکم تعزیره.
بحث ما در جایی است که با کشیدن دندان زاید و اضافی، در دندان خلل وارد بشود.
ولی کسانی هستند که اگر دندان زاید و اضافی آنان را بکشیم،بقیه دندان فرجه پیدا میکند و باز میشود،
و لو لم یکن فی قلعها نقص أو زاد کمالاً فلا شیء و إن کان الفاعل ظالماً آثماً و للحاکم تعزیره.
المسألة الرابعة: لا فرق فی الأسنان بین أبیضها و أصفرها و أسود ها إذا کان اللون أصلیاً لا لعارض و عیب ، و لو اسودت بالجنایة و لم تسقط فدیتها ثلثا دیتها صحیحة علی الأقوی ، و لو قلع السن السوداء بالجنایة أو لعارض فثلث الدیة علی الأحوط ، بل لا یخلو من قرب ، و فی انصداع السن بلا سقوط الحکومة علی الأقوی.
حضرت امام در این مسئله چهارم، چهار فرع را ذکر میکند، یعنی یک مسئله است،اما چهار فرع دارد.
فرع اول
فرع اول این است که آیا بین دندان های سفید، زرد و سیاه فرق است یا نه، چون افرادی هستند دندان شان سفید است، افرادی هم جنوبی هستند که در لب دریا زندگی میکنند، دندان های آنها مایل به زدری است،باز کسانی هستند که دندان های شان مایل به سیاهی است، آیا در قیمت اینها فرق است؟
فرع دوم
فرع دوم این است که اگر من بر دندان کسی جنایت وارد کردم و در اثر این جنایت دندان او سیاه شد بدون اینکه بیفتد، آیا سیاه کردن یک دندان دیهاش چه مقدار است،البته در صورتی که نیفتد؟
فرع سوم
فرع سوم این است که دندان طرف سیاه بود، ولی من آن را کندم، فرق سوم با دوم روشن است، چون در فرع دومی جنایت سیاه میکند، در سومی جنایت سیاه را میکند.
فرع چهارم
فرع چهارم این است که به دندان طرف میزند، دندان طرف ترک و شکاف پیدا میکند.
بررسی فرع اول
فرع اول که میگوید بین دندان ها فرق نیست،قاعده عدالت همین را اقتضا میکند، یعنی عدالت اسلامی همین است که بین دندان ها فرق نباشد، چون دندان هر کس برای خودش دندان است، اما اینکه دندان یکی سیاه،دندان دیگری سفید و دندان سومی زرد است، این جهت تفاوت در ارزش آنها ندارد، یعنی اگر سیاه بودن دندان در یکی و سفید بودنش در دیگری و زرد بودنش در سومی طبیعی و خلقی است، این آدم چه تقصیر دارد،طبیعتش همین است،آب و خاک مدخلیت دارد، آب و خاکی که انسان از آنجا غذا میخورد، در خلقت انسان موثر است، در پوست موثر است، در دندان هم موثر است.
بیان مرحوم علامه
مرحوم علامه یک عبارتی دارد که میخواهم آن را توضیح بدهم، علامه میگوید دندان هایی که به ظاهر رنگش طبیعی نیست. یعنی دندان هایی که رنگش فرق میکند چند جور است، یک موقع اصلاً خلقی است،اگر خلقی است، هیچ فرق نمیکند، اما اگر این آدم دندانش قبل « أن «یصغر»،«أصغر» به کسی میگویند که دندان شیری او میریزد، دو مرتبه دندان در میآورد،به این میگویند: «أصغر یصغر»، اصغار اینکه دندان شیری میافتد،دندان دیگر در میآورد، اگر قبل از آنکه اصغار بشود،دندانش سیاه بود، بعداً هم سیاه در آمد، یعنی هم دندان شیری او سیاه بود و هم دندانی که جانشین اوست، معلوم میشود که این خلقتی است، سوم اینکه دندان شیری او سفید بود، ولی بعد الإصغار سیاه شد، اینجا پیش خبیر و دندان پزشک میرویم تا معلوم شود که این سیاهی طبیعی است یا بیماری است؟ اگر گفت طبیعی است، این دیهاش با سایر دندان ها فرق نمیکند و همان قیمت را دارد، اما اگر گفت بخاطر بیماری است، در اینجا آن قیمت را ندارد.
بنابراین، مرحوم علامه دقت در این مسئله کرده. پس گاهی از اول بچگی سیاه است و زرد، اگر آمدیم بعد از ریختن دندان شیری، دندانی که در آورد سیاه است، قبلاً هم سیاه بود،میفهمیم که طبیعی است، سوم قبلاً سفید بود، اما موقعی که افتاد و دندان دیگر در آورد، سیاه شد،اینجاست مراجعه میکنیم به اهل فن، اگر اهل فن گفت طبیعی است، قیمتش فرق نمیکند، اما اگر گفت در اثر بیماری است،در این فرض حکم دندان صحیح را نخواهد داشت، ولی حضرت امام همه را یک کاسه کرده و فرموده: «لا فرق فی الأسنان بین أبیضها و أصفرها و أسود ها إذا کان اللون أصلیاً لا لعارض و عیب»، ولی علامه در تحریر سه جور بیان کرده، یا در تمام عمرش سیاه است،دندان شیری سیاه بود،بعدی هم سیاه بود، دندان شیری سفید بود، بعداً سیاه شد، اینجاست که باید ببینیم در اثر بیماری است یا طبیعی؟
بررسی فرع دوم
«و لو اسودّت بالجنایة و لم تسقط فدیتها ثلثا دیتها صحیحة علی الأقوی»
جناب جانی،یک ضربهای بر دندان کسی وارد کرد، به گونهای که دندان هایش سیاه شد، اما نیفتاد، اینجا محل بحث است.
دیدگاه حضرت امام (ره)
حضرت امام (ره) در اینجا معتقد است که دو ثلث دیه را باید بدهد، یعنی اگر کسی جنایتی کرد و دندان کسی را سیاه کرد،حتماً باید دو ثلث دیهی همان دندان را بپردازد، در مقابل کسانی داریم که میگویند باید کمال دیه را بدهد، امام (ره) میفرماید: اقوی اولی است، یعنی اقوی همان دو ثلث است، مصدر هردو قول روایات است، یک روایت داریم که دو ثلث، و باز روایت هم درایم که تمام الدّیة است. باید ببینیم که بین این روایات چگونه جمع میکنیم؟روایتی که میگوید دو ثلث، روایت عبد الله بن سنان است. مدرک فتوای حضرت امام و دیگرانی که همین قول را قائلند، حدیث عبد الله بن سنان است.
روایت عبد الله بن سنان
1: و عنه (محمد بن یحیی) عن أحمد ، عن ابن محبوب (حسن بن محبوب)، عن عبدالله بن سنان (ثقه است) ، عن أبی عبدالله (ع) قال: «السّن إذا ضربت انتظر بها سنة ، فان وقعت- اگر افتاد- اغرم الضّارب خمسمائة درهم ،و إن لم تقع- اگر نیفتاد- و اسودَّت اغرم ثلثی الدیة» الوسائل: ج 19، الباب 8 من أبواب دیات الأعضاء، الحدیث 4،.
پرسش
در اینجا ممکن است کسی سوال کند که چرا حضرت فرمود پانصد درهم و حال آنکه پانصد درهم مال دندان های پیشین و جلو است، عقبی ها دیهاش کمتر از این مقدار است؟
پاسخ
میگویند این حمل بر غالب است، چون وقتی کسی به دیگر با مشت میزند، دندان های پیشین و جلوش آسیب میبینند، از این نظر خمسمأئه را گفته و الا دیه دندانهای عقب چهار صد بود. روایت صحیح است فلذا ما با این روایت هیچ مشکلی ندرایم.
روایات معارض
ولی این روایت دوتا معارض دارد، که یکی مرسله ابان است.
مرسله ابان
1: و عنه ، عن أحمد ، عن علیّ بن الحکم أو غیره ، عن أبان ، عن بعض أصحابه ، عن أبی عبدالله قال:« کان أمیر المؤمنین (ع) یقول: إذا اسودّت الثنیة جعل فیها [ ثلث ] الدیة» همان مدرک، الحدیث 3،
کلمهی ثلث در این روایت، نسخه بدل است و الا در اصل نیست، مرحوم شیخ کلمهی «الدّیة» را در این روایت، حمل کرده بر ثلث دیه. به نظر میرسد که این آدم خواسته فتوای شیخ را درست کند، فلذا قبل از کلمهی«الدّیة»، ثلث را زیاد کرده، معلوم میشود که این حمل درست نیست، چون روایت میگوید: «جعل فیها الدّیة»، چون ثلث دیه دلیل میخواهد، دلیل بر اینکه این حمل شیخ درست نیست، روایت ظریف است، روایت ظریف هم میگوید دیه کامل. شیخ طوسی آن را حمل کرده بر دو ثلث، این گونه جمع ها،جمع تبرعی و بدون شاهد است و حال آنکه جمع شاهد میخواهد، علاوه براین، یک روایت هم مخالف فتوای ماست و آن روایت ظریف است.
روایت ظریف
2: ....«فاذا اسودّت السنّ إلی الحول و لم تسقط فدیتها دیة الساقطة خمسون دیناراً... » همان مدرک،الحدیث 1،
البته در این روایت هم که خمسون دیناراً گفته، بخاطر این است که اکثراً دندان های پیشین و جلو صدمه میبینند نه دندان های عقب، البته روایت ظریف، روایت معتبر است، بنابراین،بین روایت ظریف و بین روایت عبد الله بن سنان معارضه میشود، چون روایت عبد الله بن سنان میگفت دو ثلث، روایت ظریف میگوید تمام الدّیة، و از طرفی روایت ظریف دلیل بر این است که حمل شیخ، حمل صحیحی نبوده، چون شیخ کلمهی «الدّیة» را حمل بر دو ثلث کرد، و حال آنکه روایت ظریف فرمود:« خمسون دیناراً»،یعنی دیه کامل است.
بنابراین، ما بین دو روایت صحیح گیر کردهایم، اولی میگوید دو ثلث، دومی میگوید تمام دیه یک دندان، اینکه چگونه بین این دو روایت جمع کنیم؟ در جلسه آینده جمع خواهیم کرد.