درس خارج فقه آیت الله سبحانی

91/01/23

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: بیان اصول دیات و کیفیات آن

در تمام موارد، خواه دیه قتل عمد باشد یا دیه شبه العمد و یا دیه خطأ، اصول دیات در هر سه تای آنها، همان اصول ششگانه است، اگر اختلافی باشد، اختلاف در صفات و کیفیات شان است، مثلاً در عمد قرار شد که مسانّ الإبل باشد، هم چنین قرار شد که در ظرف یکسال بپردازد.

دیه قتل شبه العمد

ولی بحث ما فعلاً در شبه العمد است، شبه العمد این است که آلت کشنده نیست و طرف هم قصد قتل ندارد، ولی متاسفانه منتهی به قتل می‌شود، مثلاً کسی را با عصا زد،‌اتفاقاً منجر به قتل او شد،‌آیا در اینجا کیفیت دیه چگونه است؟

حضرت امام‌(ره) در متن چهار قول را نقل می‌کند، که قول اول را در جلسه گذشته خواندیم و گفتیم که چهل تا خلفه باشد، بقیه هم به صورت ثلاثون حقّه و ثلاثون بنت لبون بشود، روایت هم روایت عبد الله بن سنان بود. و ما نیز همان قول اول را انتخاب می‌کنیم،‌چون اکثر به این قول عمل کرده‌اند.

قول دوم

در این جلسه سه قول دیگر را می‌خوانیم که در حضرت امام در متن به آنها اشاره کرده‌اند.

قول دوم که در متن آمده، عبارت است از: «ثلاث و ثلاثون حقّة، و ثلاث و ثلاثون جذعة، و أربع و ثلاثون ثنیّة کلّها طروقة»، سی و سه شتر چهار ساله، سی و سه تای پنج ساله، بقیه‌اش شش ساله، «کلّها طروقة» حضرت امام طروقة را چنین معنا می‌کند،‌ أی البالغة ضراب الفحل، یعنی قابلیت آبستن شدن را دارد، أو ما طرقها الفحل، یا جمل بر او سوار شده، کلمه‌ی «طروقة» در لغت عرب به معنای مرکوبة است، در انسان نیز مرأة و زن نسبت به مرد طروقة است، چون «الرجل یرکبها»، در حیوان هم باید چنین باشد، که این حیوان ناقة، یا در مسیر این کار باشد، قابلیت این را داشته باشد که جمل سوار آن بشود، یا اینکه جمل بر او سوار شده و او را آبستن کرده است.

در هر حال در این قول، بر خلاف قول اول، سی و سه، چهار ساله است، سی و سه تای هم پنج ساله ، سی و چهار تای دیگرش شش ساله ، یا قابلیت حمل را دارند یا الآن حاملند.

مدرک قول دوم

راجع به قول دوم سه روایت داریم:

روایت علاء بن الفضیل

و باسناده-اسناد شیخ طوسی- عن محمد بن الحسن الصفّار – متوفای:290، قمی است، صاحب کتاب بصائر الدرجات و از اصحاب امام حسن العسکری علیه السلام می‌باشد- عن أحمد بن محمد – یا أحمد بن محمد عیسی است یا خالد و هردو هم ثقه‌اند - عن محمد بن سنان- ضعیف است- عن العلا بن الفضیل، عن أبی عبد الله -علیه السلام-: «و الدّیة المغلظّة فی الخطأ الّذی یشبه العمد الذی یضرب بالحجر و العصا الضربة و الاثنین فلا یرید قتله- نه آلت قتّاله است و نه قصد قتل را دارد، ولی متاسفانه منجر به قتل طرف شد ،- فهی أثلاث: ثلاث و ثلاثون حقّة- چهار ساله- و ثلاث و ثلاثون جذعة- پنج ساله-، و أربع و ثلاثون ثنیّة-شش ساله- کلّها خلفة- یعنی آبستن- من طروقة الفحل- عطف تفسیر است، چون وقتی که ناقة خلفة شد، قهراً فحل بر او سوار شده است. الوسائل: ج 19، الباب1 من ابواب دیات النفس،‌الحدیث1،

این یک روایت،‌ولی این روایت ضعف سند دارد که همان محمد بن سنان باشد، اما در عین حال سه روایت است نه یک روایت، فلذا نمی‌شود بخاطر ضعیف بودن سند یکی، همه را کنار بگذاریم.

روایت أبی بصیر

و باسناده – باسناد شیخ- عن أحمد بن محمد- شیخ روایت را از کتاب أحمد بن محمد گرفته، یا احمد بن محمد خالد است یا عیسی- عن علیّ بن الحکم- نجاشی در باره علیّ بن الحکم می‌گوید: الّذی هو ثقة، جلیل، جلیل القدر،‌من رجال الرواء و الجواد، له أکثر من ألف و أربعه مائة و اثنین و ستین روایة، یکهزار و چهار صد و شصت و دو روایت از ائمه (علیهم السلام) دارد. پس علی بن الحکم یک آدم بزرگوار است، علی بن الحکم از علی بن أبی حمزه نقل کرده- عن علیّ بن أبی حمزة،‌عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله (علیه السلام) بنابراین، روایت از نظر ضعیف است، چرا؟ چون در وسط علیّ بن أبی حمزة‌است، مگر اینکه عرض قبلی ما را بگیریم و بگوییم هر چند علیّ بن حمزه ضعیف است،

‌ولی راوی از او، علی بن الحکم است، علی بن الحکم که جلیل القدر است، نمی‌آید از یک نفری نقل روایت کند که مستقیم الفکر نیست، لابد این روایت را موقعی نقل کرده که علی بن أبی حمزه هنوز واقفی نشده بوده- عن أبی بصیر، عن أبی عبد الله (علیه السلام) قال:« دیة المغلظّة الّتی تشبه العمد و لیست بعمد أفضل من دیة الخطأ بأسنان الإبل: ثلاثة و ثلاثون حقّة و ثلاثة و ثلاثون جذعة، و أربع و ثلاثون ثنیّة کلّها طروقة الفحل» همان مدرک،‌الباب2،‌من أبواب دیات النفس،‌الحدیث4،

«طروقة الفحل» یعنی یا بر او سوار شده یا قابلیت سوار شدن را دارد، مجمع البحرین می‌گوید:« الطروقة، أی المرکوبة و کلّ إمرأة طروقة»،یعنی هر زنی نسبت به شوهر خود طروقة است، ناقة طروقة است، یعنی یا جمل بر او سوار شده یا قابلیت سوار شدن را دارد.

روایت محمد بن مسلم

محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیی، عن أحمد بن محمد ، عن علیّ بن حدید و ابن أبی عمیر جمیعاً، عن جمیل بن درّاج، عن محمد بن مسلم و زرارة و غیرهما عن أحمدهما (علیه السلام) فی الدیة قال: «هی مائة من الابل ، و لیس فیها دنانیر و لا دراهم و لا غیر ذلک، قال ابن أبی عمیر: فقلت لجمیل: هل للابل أسنان معروفة؟ فقال: نعم ثلاث و ثلاثون حقّة- چهار ساله-، و ثلاث و ثلاثون جذعة – پنج ساله-، و أربع و ثلاثون ثنیّة- شش ساله- إلی بازل عامها کلّها خلفة إلی بازل عامها- ضمیر به ناقه بر می‌گردد، یعنی تا روزی که نیشش را در بیاورد، یعنی تا نه سالگی، کلمه‌ی «بازل» به معنای طالع،همین که نیشش در بیاورد کافی است- قال : و روی ذلک بعض أصحابنا عنهما – یعنی از زرارة و محمد ابن مسلم- ولی روایت را ابن أبی عمیر از جمیل نقل می کند، فتوا، فتوای جمیل است، بنابراین، برای ما حجت نیست، مگر اینکه ذیل آن را بگیریم، چون در ذیل می‌گوید: و روی ذلک بعض أصحابنا عنهما – یعنی از زرارة و محمد ابن مسلم- مسلّماً محمد بن مسلم و زرارة از پیش خود فتوا نمی‌دهند، قهراً از امام است، اگر ذیل روایت نبود،‌می‌گفتیم این فتوای جمیل است، ولی چون می‌گوید علاوه بر جمیل، برخی ها از دو نفر دیگر هم روایت می‌کند، یکی محمد بن مسلم است و دیگری زرارة، فلذا می‌توانیم بگوییم که اینها در حقیقت روایت هستند نه فتوای جمیل بن درّاج.

و زاد علیّ بن حدید فی حدیثه: إنّ ذلک فی الخطأ، قال: قیل لجمیل: فان قبل أصحاب العمد الدیة کم لهم؟ قال: مائة من الابل إلا أن یصطلحوا علی مال أو ما شاؤو غیر ذلک. البته محمد بن مسلم و زرارة از پیش خود فتوا نمی‌دهند،‌قهراً از امام (علیه السلام) است.

اگر این نبود،‌می‌گفتیم این فتوای جمیل است، ولی علاوه بر جمیل، برخی ها از دو نفر دیگر هم روایت می‌کنند، که یکی محمد بن مسلم است، دیگری زرارة است،‌فلذا می‌توانیم بگوییم که اینها در حقیقت روایت هستند نه فتوای جمیل.

سبب ضعف روایات سه گانه،‌چیست؟

تنها نقطه ضعفی که در این سه روایت وجود دارد،‌این است که کسی به آنها عمل نکرده است، حتی یک نفر هم از فقهای شیعه به این سه روایت عمل نکرده است. ولذا این روایات معرض عنه است و قابل فتوا نیستند.

قول سوم

«و فی ثالثة بدل کلّها طروقة کلّها خلفة»، حضرت امام (ره) با کلامش می‌خواهد بگوید که قول سوم، همان قول دوم است، قول دوم این بود که سی و سه تا چهار ساله، سی و سه تا هم پنج ساله،بقیه همه‌اش خلفه. در شش ساله گفتیم:« کلّه طروقة»، به جای طروقة دارد،‌»کلّها خلفة»،‌خیلی با هم فرق نمی‌کنند، غایة ما فی الباب «کلّها خلفة»، یعنی آبستن، اما کلّها طروقة،‌چهار احتمال دارد،‌قابلیت حمل را داشته باشد، یا فعلیة الحمل، اگر بگوید خلفة، یعنی همین الآن در شکمش بچه است، اما اگر بگوید طروقة، دو احتمال دارد، یا واقعاً طروقه الفحل، یا اینکه قابلیت سوار شدن را دارد.

دلیل قول سوم

روایت عیاشی: العیاشی فی تفسیره، عن عبد الرحمن، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «کان علیّ‌ علیه السلام یقول فی الخطأ خمسة و عشرون بنت لبون، و خمس و عشرون بنت مخاض و خمس و عشرون حقّة، و خمس و عشرون جذعة، و قل فی شبه العمد ثلاثة و ثلاثون جذعة، و ثلاث و ثلاثون ثنیّة إلی بازل عامها کلّها خلفة، و أربع و ثلاثون ثنیّة» الوسائل: ج19، الباب2 من أبواب دیات النفس، الحدیث10،

قول چهارم

القول الرابع،‌نفس القول الثانی و لکن جمع بینهما فقال کلّها خلفة من طروقة الفحل.

ظاهراً این قول چهارم، با قول دوم چندان فرق جوهری ندارد. فقط جمع کرده بین کلمه‌ی خلفه، و بین کلمه‌ی طروقة الفحل، طرق، أی رکب، مجمع البحرین می‌گوید:« کلّ امرأة طروقة لزوجها».

دلیل قول چهارم

روایت، روایت معلّی بن عثمان است، منتها با متن امام تطبیق نمی‌کند.

سند روایت

محمد بن علیّ بن الحسین باسناده عن جعفر بن بشیر، عن معلّی بن أبی عثمان- حدیث از نظر سند خوب است، زیرا جعفر بن بشیر لا یروی إلّا عن ثقة- عن أبی عبد الله (علیه السلام) فی حدیث قال: «و فی شبه العمد المغلظّة ثلاثة و ثلاثون حقّة، و أربعة و ثلاثون جذعة، و ثلاثة و ثلاثون ثنیّة خلفة طروقة الفحل، و من الشّاة فی المغلظّة ألف کبش إذا لم یکن إبل» همان مدرک: الحدیث9، ولی این حدیث با متن امام تطبیق نمی‌کند، چون در متن امام آمده: «ثلاث و ثلاثون جذعة»، ولی در این حدیث دارد:« و أربعة و ثلاثون جذعة».

«پنج ساله» در روایت، سی و چهارتاست، در حالی که در متن تحریر الوسیلة سی و سه تاست، فلذا متن تحریر الوسیلة با این روایت تطبیق نمی‌کند، چون در روایت دارد که سی و چهار تا پنج ساله، و حال آنکه در متن تحریر الوسیل] دارد سی و سه تا جذعة.

تا اینجا ما اقوال چهار گانه را خواندیم، و العجب اینکه مرحوم محقق با آن عظمت، یک فتوایی داده که جزء اولش در جایی نیست، دو جزء دیگرش در روایتی پیدا می‌شود، مرحوم محقق با آن عظمت،فتوایش در این روایات نیست، فتوایش سه جزء دارد،‌جزء اولش اصلاً‌ در روایات نیست، دو جزء دیگرش که الآن می‌خوانیم، آن در روایت علا بن فضیل است،یعنی روایت قول دوم.

چون روایت قول دوم، روایت علا بن فضیل است.

عبارت محقق: ثلاث و ثلاثون بنت لبون – سه ساله، و حال آنکه در این روایت اصلاً سه ساله نیامده است،- بله، این قسمتش که می‌گوید: «و ثلاث و ثلاثون حقّة، و أربع و ثلاثون ثنیّة طروقة الفحل» در روایت علا بن فضیل بوده است، پس فتوای ایشان جزء اولش مدرک ندارد، دو جزء دیگرش در روایت علا بن فضیل است.

حالا بعد از این معرکه گیری چه کنیم؟

چهار دسته روایت داریم، حضرت امام(ره) می‌گوید مسئله حل نشده است، ممکن است بگوییم جانی مخیر بین هذه الروایات الأربع، در نتیجه جانی مخیر است بین آنها.

ولی ما در جواب ایشان عرض می‌کنیم، تخییر در جایی است که بین آنها مرجّحی نباشد، قول اول مرجّح دارد، زیرا اصحاب به آنها عمل کرده‌اند.

پس در اینجا سه راه وجود دارد:

الف: جناب جانی مخیر است،

ب: حضرت امام می‌فرماید مصالحه کنند.

ج: همان قول اول که ما انتخاب کردیم، یعنی روایت عبد الله بن سنان است که اصحاب به آن عمل کرده‌اند و ما نیز به آن عمل می‌کنیم.