درس خارج فقه آیت الله سبحانی

کتاب الحدود و التعزیرات

90/02/21

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: موارد تعزیر

  بحثی که تا کنون داشتیم، همه‌اش جنبه‌ی تعزیر داشت، اما از این بعد دو مسئله مطرح است، یعنی هم تعزیر است و هم دفاع عن النفس، در واقع دفاع عن النفس به صورت تعزیر مطرح است حتی اگر بخواهد طرف را بکشد، این از باب تعزیر است نه از باب حد.

  در هر حال در بقیه مسائل هردو را در نظر بگیرید،‌هم جنبه تعزیری را و هم جنبه دفاعی را.

 هر گاه کسی وارد خانه خود بشود و ببیند که مرد بیگانه با همسرش در یک بستر خوابیده یا معانقه می‌کنند یا تقبیل- تقبیل، به معنای بوسیدن است- اما آن عمل زشت و قبیح را انجام نمی‌دهند، وظیفه در اینجا چیست؟

 روایت این است که:« أنّ‌ علیهما مائة جلدة».

  ظاهر کلام شیخ طوسی این است که صد تازیانه را به عنوان حد می‌زنند و حال آنکه از روایات ما این مسئله استفاده نمی‌شود.

الثانی عشر: تعزیر من دخل فراش أجنبیة.

 إذا دخل رجل تحت فراش امرأة أجنبیة عُزّر.

قال الشیخ فی الخلاف: روی أصحابنا فی الرجل إذا وجد مع امرأة أجنبیة یقبّلها و یعانقها فی فراش واحد، أنّ علیهما مائة جلدة، و روی ذلک عن علیّ(علیه السلام) و قد روی أنّ علیهما أقلّ من الحدّ، و قال جمیع الفقهاء: علیه التعزیر.

 دلیلنا: أخبار الطائفة و قد ذکرناها، و قد روت العامة ذلک عن علی(علیه اسلام). الخلاف: 5/373.

روایات

 و یدل علیه:

1-- روایة أبی بصیر عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال:

«إذا وجد الرّجل مع امرأة فی بیت لیلاً و لیس بینهما رحم جلدا ».

  الوسائل 18، الباب 40 من أبواب حد الزناف الحدیث 1.

 این روایت کلمه‌ی «مائة» را ندارد، یعنی مطلق است، اما اینکه مرحوم شیخ طوسی از کجا کلمه‌ی «مائة» را اضافه کرده، چیزی است که باید روی آن تحقیق بشود.

  و حمله الشیخ فیما نقلناه عنه علی مائة جلدة مع أنّ النص مطلق.

2- روایة طلحة بن زید- زیدی مذهب است- عن جعفر عن أبیه(علیه السلام): أنّه رفع إلی أمیر المؤمنین(علیه السلام ) رجل و جد تحت فراش امرأة فی بیتها، فقال: « هل رأیتم غیر ذلک ؟ قالوا: لا، قال: فانطلقوا به إلی مخروة،

 - عرب به محل عذرة می‌گویند: مخروة،- فمرِّغوه علیها ظهراً لبطن، ثمَّ خلّوا سبیله». الوسائل: 18، الباب 40 من أبواب حد الزنا، الحدیث 2.

 البته این روایت اگر درست باشد، ما معتقدیم که قضیة فی واقعة و الا این عمل خلاف ضابطه است، چون ضابطه همان است که در روایت اول خواندیم که جلدا..

 و ظاهر هذه الروایة أنّها حکم فی واقعة یری الإمام المصلحة فی ذلک و لیس لنا العمل بها إلّا فی نفس تلک الفترة در عصر و زمان ما

 این اختصاص به شوهر ندارد، بلکه هر گاه کسی ببیند که شخصی با زن اجنبیة در یک بستر خوابیده، آن شخص تعزیر دارد، برای تعزیرش در روایت عددی در نظر گرفته نشده، و فقط مرحوم شیخ طوسی عدد را اضافه کرده و فرموده: «مائة جلدة» البته این تعزیر است و در اینجا دفاع عن النفس نیست.

 پس از جاهای که حاحکم تعزیر می‌کند، جایی است که مرد و زن اجنبیه را در یک بستر ببیند که یا بیّنة شهادت بدهد، این دارای تعزیر است.

الثالث عشر: تعزیر من أراد الزنا بامرأة.

 یک زن قهرمانة ای است- البته قهرمان در زبان فارسی غیر از قهرمان در لغت عربی است، قهرمان در زبان فارسی یعنی پهلوان، ولی قهرمان در زبان عربی به کسی می‌گویند که کارهای بیرون خانه را انجام بدهد، به آن می‌گویند قهرمان، امیر المؤمنان می‌فرماید: «إنّ المرأة ریحانة و لیس بقهرمانة». یعنی کار های بیرون خانه به عهده قهرمان است که مرد باشد نه به عهده زن که ریحانه است، چون اگر زن بخواهد کار های بیرون خانه را انجام بدهد، لطافت و ظرافتش از بین می‌ورد.- حال یک زنی است قهرمان - به -اصطلاح ایرانی ها- مردی می‌خواهد با او زنا کند، زن هم دستش به جای بند نیست، این زن می‌تواند از خودش دفاع کند هر چند به کشتن آن طرف منجر بشود،‌منتها اگر بکشد و نتواند در دادگاه ثابت کند، خود زن کشته می‌شود، وقتی از امام سوال می‌کند که زن می‌تواند کسی را که می‌خواهد به ناموس او تجاوز کند بکشد، اما در دادگاه گیر می‌کند اگر نتواند ثابت کند.

 پس از مواردی که اجازه داده شده است که انسان از خودش دفاع کند همین مورد است، که در حقیقت این حد نیست بلکه یکنوع تعزیر است.

الثالث عشر: تعزیر من أراد الزنا بامرأة.

 من أراد الزنا بامرأة جاز لها قتله دفاعاً عن نفسها و دمه هدر. و یدل علی ذلک صحیحة عبدالله بن سنان قال: سمعت أبا عبد الله(علیه السلام) یقول فی رجل أراد امراة علی نفسها حرامأّ، فرمته بحجر فأصابت منه مقتلاً سنگ به محل کشتارگاه رسید، مانند مخ و قلب- قال: «لیس علیها شئء فیما بینها و بین الله عزوجل، و إن قدّمت إلی إمام عادل أهدر دمه». الوسائل: 18، الباب 23 من أبواب قصاص النفس، الحدیث 1.

 و یدل علیه أیضاً الروایات الواردة فی اللصّ المتغلب إذا دخل داراً. لاحظ: ص 193.

الرابع عشر: تعزیر اللص إذا دخل دار شخص.

 إذا دخل اللص دار شخص بالقهر و الغلبة- از پشت بام آمد، یا درب خانه را شکست و آمد- جاز لصاحب الدار محاربته، فلو توقف دفعه عن نفسه أو أهله أو ماله علی قتله جاز له قتله، و کان دمه ضائعاً و لا ضمان علی الدافع و یجوز الکفّ عنه فی مقابل ماله، و ترکه قتله، هذا فیما إذا أحرز ذلک. و أما إذا لم یحرز و احتمل أن قصد الداخل لیس هو التعدی لم یجز له الابتداء بضربه أو قتله، نعم له منعه عن دخول داره.

 و قد تقدم الکلام فی هذه المسألة. لاحظ ص 193.

  ولی ما معتقدیم که دفعه اول نباید بکشد، بلکه قدم به قدم جلو برود، یعنی قانون عدل و انصاف ایجاب می‌کند که قدم به قدم پیش برویم، یعنی این آدمی که وارد خانه شده، اگر با نصیحت کردن و با داد زدن فرار کند، یا بتواند دستش را ببندد، یا چوب به پایش بزند، آخرین مرحله این است که می‌توانیم او را می‌توانیم بکشیم هر چند در روایات ما این ترتیب نیامده، منتها روح اسلام ایجاب می‌کند که اینها به ترتیب باشد.

 ولی جوان مردی ایجاب می‌کند که اگر سارق هدفش فقط مال است، او را بخاطر مال نکشد و از بین نبرد، هر چند مقداری مال از او ببرد.

الخامس عشر: لو ضرب اللصّ فعطل.

 سارق و دزدی وراد خانه کسی شد، صاحب خانه یک مشت به گیجگاهش زد و او به زمین افتاد، ‌«عطل» از کار افتاد، کلمه‌ی «عطل» به معنای از کار افتادن است، دیگر حق ندارد که او را دوباره بزند و اگر زد، حتماً ضامن است.

 إذا ضرب اللص فعطل لم یجز له الضرب مرة ثانیة، و لو ضربه مرة ثانیة فهی مضمونة.

 و جهه واضح. لأن ضرره اندفع بالعطل فالزائد علیه بلا موجب فیکون ضامناً.

السادس عشر: من اعتدی علی زوجة رجل أو مملوکته أو غلامه أو نحو ذلک من أرحامه و أراد مجامعتها أو ما دون الجماع، فله دفعه، و إن توقف دفعه علی قتله جاز قتله و دمه هدر.

 کسی وارد خانه‌ی دیگری شده و می‌خواهد با همسر، یا دختر و یا یکی از محارم دیگری او تجاوز کند، یعنی عمل زشت زنا را انجام بدهد، یعنی به این قصد وارد خانه دیگری شده است، چه باید کرد؟

  در اینجا باید مرحله‌ای پیش برود، هر چند آقایان مرحله‌ای نمی‌گویند، مگر اینکه طرف خیلی جسور و لجوج باشد، در اینجا آخرین دوا همان قتل و کشتن است و در این زمینه روایت هم داریم.

 من اعتدی علی زوجة رجل أو مملوکته أو غلامه أو نحو ذلک من أرحامه و أراد مجامعتها أو ما دون الجماع، فله دفعه، و إن توقف دفعه علی قتله جاز قتله و دمه هدر.

 و تدل علیه صحیحة أبی مریم عن أبی جعفر-علیه السلام- قال: قال رسول الله- صلّی الله علیه و آله- :

« من قتل دون مظلمته فهو شهید، ثمّ قال: یا أبا مریم هل تدری ما دون مظلمته؟ قلت: جعلت فداک الرّجل یقتل دون أهله و دون ماله و أشباه ذلک، فقال:یا أبا مریم إنّ من الفقه عرفان الحق».

  الوسائل: 11ف الباب 46 من أبواب جهاد العدو، الحدیث 10 و لاحظ الحدیث 9.

السابع عشر: ثمّ أطلع علی قوم فی دارهم لینظر عوراتهم فلهم زجره، فلو توقف علی أن یقفئوه عینیه أو یجرحوه فلا دیة علیهم، نعم لو کان المطلع محرماً لنساء صاحب المنزل و لم تکن النساء عاریة لم یجز جرحه و لا فقء عینیه.

  اگر کسی، خانه دیگری را از سوراخی نگاه کند و اوضاع خانه او را تحت نظر بگیرد و از تمام خصوصیات او اطلاع پیدا کند، اینجا چه باید؟

 آقایان گفته‌اند که می‌تواند انسان چشم او را کور کند.

 ولی ما معتقدیم که ابتدا باید او را موعظه و نصیحت کند، یعنی قدم به قدم پیش برود، آخرین مرحله چشم در آوردن است.

 بله! اگر مطلع و نگاه کننده نسبت به زنان صاحب منزل محرم باشد، نسبت به محارم این مجازات نیست.

قال المحقق: من اطلع علی قوم، فلهم زجره. فلو أصرّ، فرموه بحصاةٍ أو عود فجنی ذلک علیه، کانت الجنایة هدراً. و لو بادره من غیر زجر ضمن.

  و لو کان رحماً لنساء صاحب المنزل، اقتصر علی زجره.

 و لو رماه الحال هذه، فجنی علیه، ضمن. و لو کان من النساء مجردة، جاز زجره و رمیه، لأنّه لیس للمحرم هذا الاطلاع. شرائع الإسلام: 4/191.

 و یدل علیه صحیحة حماد بن عیسی عن أبی عبدالله(علیه السلام) قال:« بینما رسول الله-صلّی الله علیه و آله- فی بعض حجراته إذ اطلع رجل فی شقّ الباب و بید رسول الله-صلّی الله علیه و آله- مدارة، فقال: لو کنت قریباً منک لفقأت به عینک».

  الوسائل: 11، الباب 19 من أبواب قصاص النفس، الحدیث 1، و لاحظ الحدیث 2 و 3 و 4 و 5 و 6.

 و لا یخفی أنّ الرویات لا تشیر إلی التدرج المذکور فی کلام المحقق، فالتدریج فی کلامه علی مقتضی القاعدة فإن الدفاع إذا أمکن بالأقلّ لا یجوز بالأشد، و لعلّ موضع الروایة فیما إذا لم یتحقق الدفاع إلّا بما ذکر فی الروایة.

 حال اگر کسی دوربین مخفی را در خانه کسی جا سازی کند به گونه‌ای که تمام حرکات زشت و زیباء آنجا را فیلم برداری کند تا بعداً آن را نگاه کند و حتی تکثیر کند و به بازار عرض نماید، آیا این داخل در کلمه‌ی «أطلع» است یا نه؟

  به عبارت دیگر آیا همان حکم را دارد یا نه؟ البته این همان اثر را دارد بلکه بالاتر، چون نگاه کردن قابل انتقال به غیر نیست، فقط خودش می‌بیند، اما فیلم برداری قابل انتقال به غیر می‌باشد. اگر بخواهیم از روایت القاء خصوصیت کنیم، این اولویت دارد.

الثامن عشر: لو قتل رجلاً فی منزله وادّعی أنه دخله بقصد التعدی علی نفسه أو عرضه أو ماله، و لم یعترف الورثة بذلک لزم القاتل اثبات مدعاه، فإن أقام البیّنة علی ذلک أو علی ما یلازمه فهو، و إلا اقتص منه.

 الآن خواندیم که اگر کسی به قصد تعدی وارد خانه دیگری بشود، صاحب خانه می‌تواند او را بکشد (کبرای مسئله)، حال اگر مردی در خانه کسی بود و صاحب خانه او را کشت، کار شان به دادگاه کشیده شد، صاحب خانه در دادگاه ادعا کرد که او به قصد تعدی به ناموسش وارد منزلش شده بود، از این رو من او را کشتم و به قتل رساندم. کبرا درست است، اما صغری چطور؟ صغرا را باید ثابت کند، ثبوت صغرا کار مشکل است مگر اینکه بیّنه قائم بشود یا همسایه ها شهادت دادند بر اینکه او به قصد تجاوز وارد خانه او شده بود. اما اگر نتواند صغرا را ثابت کند، دیگر آن کبری به درد این آدم نمی‌خورد.

 لو قتل رجلاً فی منزله وادّعی أنه دخله بقصد التعدی علی نفسه أو عرضه أو ماله، و لم یعترف الورثة بذلک لزم القاتل اثبات مدعاه، فإن أقام البینة علی ذلک أو علی ما یلازمه فهو، و إلا اقتصّ منه.

قال المحقق: لو قتله فی منزله، فادّعی أنّه أراد نفسه أو ماله، و أنکر الورثة، فأقام هو البیّنة أن الداخل علیه، کان ذا سیف مشهور مقبلاً علی صاحب المنزل، کان ذلک علامة قاضیة برجحان قول القاتل و یسقط الضمان. شرائع الإسلام: 4/191.

 چون همین که با این حالت آمده، معلوم می‌شود که آدم متعدی بوده است.

 بله! اگر نتواند در دادگاه ثابت کند، حتماً قصاص می‌شود.

چرا اسلام نسبت به مرتد، این همه سخت گیری کرده و شدت عمل نشان داده است؟

 همان گونه که قبلاً عرض کردم، علت اینکه شرع مقدس نسبت به مرتد، این همه سخت گیری کرده، بخاطری این است که مقدمه‌ی بر اندازی است، چون نظامی که بر اساس دین است، هر عملی که مقدمه براندازی باشد، مورد قبول نیست.

 الآن دو وجه دیگر را مورد بررسی قرار می‌دهیم که عبارتند از:

1: تجاوز به حقوق عمومی است، این غیر از وجه قبلی است، چون وجه قبلی این بود که مقدمه براندازی است، اما در اینجا تجاوز به حقوق عمومی است، چرا؟ چون این آدم وقتی که مرتد می‌شود، هسته‌ای را تشکیل می‌دهد و گروهی را دور خودش جمع می‌کند، خود همین کار سبب درگیری در میان جامعه اسلامی می‌شود.

  به بیان دیگر مرتد برای خودش یک اقلیتی را تشکیل می‌دهد، تبلیغ می‌کند، آنگاه دیگران هم عکس العمل نشان می‌دهند، آن وقت امنیت عمومی (که در حقیقت یک نوع حقی است برای جامعه) زخمی می‌شود،و ما این قضیه را در دوران کسروی دیدیم، قبلاً هم که در بابی ها و بهائیها همه دیدند، این مسئله غیر از مسئله‌ی براندازی است، در این مسئله بحث ما به گونه‌ای است که کار به حکومت نداریم، بلکه مسئله این است که یک جمعیت دینی هستند که اگر یک نفر از میان آنان مرتد می‌شود،منتها این مرتد ساکت نمی‌ماند، بلکه جمعی را دور خودش جمع نموده و تبلیغ می‌کند، قهراً عواطف دیگران خدشه دار می‌شود چون مقدسات دیگران را به باد مسخره می‌گیرد، همین خودش سبب درگیری می‌شود و این درگیری امنیت عمومی را به خطر می‌اندازد.

2: مرحله دیگر: ‌این سبب می‌شود که عقائد مردم سست بشود، عقائد مردم یکنوع قداست برای مردم دارد، حاکم نباید فقط اراضی و یا جان مردم را حفظ کند، بلکه باید مقدسات مردم را نیز حفظ نماید، آدم مرتد هسته‌ی اختلاف تشکیل می‌دهد، اولاً درگیری ایجاد می‌کند، ثانیاً، سبب می‌شود که عقائد مردم سست بشود، که خودش یکنوع تجاوز به حقوق عمومی است.

 بنابراین، از چند راه وارد شدیم:

أولاً: مایه براندازی است.

ثانیاً: تجاوز به حقوق مردم است و سبب ایجاد درگیری و نزاع می‌شود.

ثالثاً: سبب سست شدن عقائد مردم می‌شود، و حال آنکه مقدسات مردم باید محفوظ بماند، حاکم نباید تنها نان مردم را فراهم کند یا جان مردم را حفظ کند، بلکه باید مقدسات مردم را نیز حفظ کند.

رابعاً: علاوه براین، اصولاً مرتد های امروز، غیر از مرتد‌های زمان قبل است، زمان قبل مرتد می‌شدند، اما در زمان ما، پشت سر ارتدادی یک قوه استکباری خودش را پنهان کرده است که از او پشتبانی می‌کند، در واقع این آدم مرتد کم کم که توسعه پیدا می‌کند، یعنی دنبال و پشت سرش یک قدرتی است که می‌خواهد بر این مملکت سوار بشود و شیوه‌اش این است که:« فرقّ تسود» تفرقه بینداز و حکومت کن.

 ارتداد زمان ما در واقع ارتداد سیاسی است، اصلاً ممکن است از همان اول این آدم عقیده نداشته، اما اکنون که می‌گوید من دین خودم را عوض کردم، شاید اصلاً دینی نداشته از قبیل «لا تبع ما لیس عندک» بوده، ولی هدفش این است که از او بهره برداری سیاسی کنند و نظام را متزلزل کنند، چرا حضرت امام نسبت به سلمان رشدی این همه سخت گیری کرد؟

 چون عقائد مردم را سست می‌کرد، یعنی او با نشر کتاب «آیات شیطانی» تجاوز به حقوق عمومی و تجاوز به عقائد مسلمانان کرد، هر چند برخی از مطالب او در تاریخ طبری و تفسیر طبری است، ولی تفسیر طبری و تاریخ طبری، تفسیر و تاریخ است نه عقیده، متاسفانه در تفسیر طبری حق و باطل با هم قاطی شده‌اند، سلمان رشدی هم از آنجا گرفته و چندین برابر هم بر آن اضافه کرده است، فلذا امام یک چنین سخت گیری کرد.

 در این موقع بود که دنیا هم علیه امام قیام کردند و گفتند آزادی بهم خورد و دمکراسی از بین رفت، بدون اینکه فکر کنند حفظ آراء، عقائد و مقدسات یک ملت خودش یکی از واجبات حکومت است، این تجاوز به حکومت نمی‌کند بلکه تجاوز به مقدسات مردم می‌کند.

 همان گونه که می‌دانید در اسلام و همچنین در دنیا جاسوس بدترین عقوبت ها را دارد، یعنی اگر یک نفر اخبار یک کشور را طبقه بندی کند و برای دشمن بفرستد، در اسلام یک چنین آدمی مجازات و حکمش قتل است، جاسوس مسلمان کشته می‌شود، در خارج هم نسبت به این مسئله بسیار حساس هستند و سخت گیری می‌کنند، چرا این همه سخت گیری نسبت به جاسوس می‌شود بدون اینکه کسی دم بر بیاورد و سخنی بگوید؟

 به بیان دیگر اگر یک جاسوسی را بگیرند، خواه در آمریکا باشد یا در کشورهای دیگر، هیچ کس به او رحم نمی‌کند، چرا؟ چون تجاوز به حقوق عمومی کرده، در واقع می‌خواهد هستی و آبروی یک ملت را در اختیار دشمن بگذارد، ارتداد، هم ارتداد فرد نیست، بلکه یکنوع حقوق مردم را نادیده گرفتن است مانند جاسوس، چطور شما می‌گویید کشتن جاسوس و دار زدنش اشکالی ندارد؟ حتی حسن بن علی علی السلام- وقتی که در کوفه جاسوس معاویه را پیدا کرد، در مرحله اول گردنش را زد و او را به قتل رساند، چرا؟ چون او می‌خواست سرمایه ملی و عمومی را بر باد بدهد، این غیر از این است که یک قالیچه یا یک ماشینی را بدزدد.

  تمام آنچه را که من عرض کردم، اگر یک آدم منصف و یک حقوقدان منصف مطالعه کند، قانون اسلام را در باره مرتد عین حقیقت و عین واقعیت می‌داند.

  بله! اگر کسی از دور دستی بر آتش باشد و اینها را مطالعه نکند، مسلماً برای او کشتن مرتد یکنوع خلاف آزادی است.