درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی
89/03/11
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: ادلهی قائلین به عدم وجوب متابعت در اقوال
کسانی که میگفتند متابعت واجب نیستند، در حقیقت یک دلیل بیشتر ندارند و آن این است که اگر متابعت واجب باشد، باید امام هم پیوسته صدایش را بلند کند تا ما بفهمیم که همراه او هستیم یا اینکه جلوتر و یا عقب تر میباشیم.
جواب
ما در جواب عرض کردیم که این مسئله در جایی است که صدای امام شنیده شود و اگر مسموع نباشد،آنجا محل بحث نیست.
ادلهی قائلین به وجوب متابعت
حال ادلهی کسانی را بررسی میکنیم که متابعت را واجب میدانند، آنان به چند دلیل تمسک کردهاند که عبارتند از:
1: یکی از ادلهای که به آن تمسک کردهاند، همان حدیث معروف است که میفرماید: «إنّما جعل الإمام لیؤتمّ به فلا تختلفوا علیه فإذا کبّر فکبّروا و إذا رکع فارکعوا، و إذا قال سمع الله لمن حمده فقالوا ربّنا لک الحمد فإذا سجد فاسجدوا و إذا صلّی جالساً فصلّوا جلوساً أجمعین و أقیموا الصفّ فی الصلاة فإنّ إقامة الصف من حسن الصلاة».میگویند حرف «فاء» دلالت بر ترتیب میکند.
بنابراین، ترتیب باید محفوظ باشد «و إذا کبّر فکبّروا»، این معنایش این است که مقارنت هم کافی نیست بلکه حتماً باید متأخر باشد، تقدم جایز نیست ابداً، مقارنت هم جایز نیست، بلکه حتماًباید متاخر باشد.
یلاحظ علیه
این حدیث در مقابل تقدم است و میخواهد بگوید که بر امام جلوتر نیفتید، کار با تاخر ندارد،در واقع میخواهد بگوید شما که امام را الگو و اسوه قرار دادید، نباید جلوتر از امام تکبیر بگویید یا جلوتر از امام به رکوع و سجود بروید، در حقیقت مضمون آن آیهی است که آقایان در اول سورهی حجرات میخوانند که: «یا أیّها الذین آمنوا لا تقدموا بین یدی الله و رسوله» جلوتر نیفتید، اما اینکه حتماً باید عقب تر باشید،بر آن دلالت نمیکند.
2: دلیل دومی که آوردهاند میگویند نماز مرکب من الأقوال و الأفعال، دلیلی که میگوید در افعال متابعت واجب است،همان دلیل هم میگوید در اقوال نیز واجب است. چرا؟ المتابعة فی الصلاة، صلات مرکب من و الأفعال و الأقوال، همان کبرای که میگوید: یجب المتابعة فی الصلاة، همان دلیل میگوید در اقوال نیز باید متابعت کنید.
یلاحظ علیه
ما یک چنین دلیلی نداریم،کجا دلیل داریم که یجب المتابعة فی الصلاة؟!
دلیلی که داشتیم یکی آن حدیث ابوهریرة است، دیگری هم همان روایاتی است که میگویند قبل از امام به سجده و رکوع نروید، یا قبل از امام رفع الرأس نکنید، یک چنین دلیلی به این اطلاق کلی نداریم که بگوید یجب المتابعة فی الصلاة،تا بگوییم هم اقوال را میگیرد و هم افعال را،
إن قلت: ممکن است کسی بگویید که ما تنقیح مناط میکنیم، یعنی همان گونه که متابعت در افعال واجب است،در اقوال نیز واجب است.
قلت: تنقیح مناط هم کار مشکلی است، زیرا از کجا معلوم است که افعال با اقوال یکی باشد،افعال مظهر نماز جماعت است،اما اقوال مظهر نیست،در افعال اگر با امام مخالفت کنیم،میگویند پیرو نیستید،اما اقوال چنین نیست.
3:دلیل سوم شان این است که راوی میگوید: یابن رسول الله! من پشت سر امامی نماز میخوانم ، قبل از نماز فارغ میشوم،حضرت در جواب میفرماید سوره را به آخر نرسان، بلکه یک آیه را نگهدار،هر موقع امام سوره را تمام کرد، تو آن آیه را بخوان، ما داریم کسانی را که به سرعت میخوانند در حالی که امام عقب تر است،حضرت میفرماید صبر کن، یک آیه را نگهدار، که هر موقع امام به آخر رسید، شما این آیه را بخوان.
یلاحظه علیه
ما در جواب میگوییم که این روایات مربوط به صلاتی است که وراء الإمام المخالف باشد، این راجع به همان است، در بعضی از جاها دارد که اگر قبل از امام حمد و سوره را تمام کردید،«سبّح و ذکّر» یعنی تسبیح و ذکر بگویید و بیکار نباشید،این مربوط به آنجاست فلذا ما نمیتوانیم از آن قاعدهی کلیه استفاده کنیم.
پس ما اینجا ادلهی طرفین را بررسی کردیم، الآن وقت آن فرا رسیده که نظریهی خود را بیان کنیم.
نظریهی استاد
کسانی که میگفتند متابعت لازم نیست، دلیل شان این بود که اگر متابعت لازم باشد،باید امام نماز را در همه جا بلند بخواند تا مردم متابعت کنند.
ما در جواب گفتیم لازم نیست که امام بلند بخواند،چون بحث ما در جایی است که مردم صدای امام را بشنوند،
سه دلیل هم آن طرف آورد که حتماً متابعت لازم است، اول به حدیث ابوهریره تمسک کردند،ما در جواب گفتیم آن ناظر به سبق است و میگوید جلو نیفتید، دلیل دوم شان این بود که نماز مرکب از افعال و اقوال است،چون در افعال تقدم جایز نیست، پس در اقوال نیز به تنقیح مناط جایز نیست.
ما در جواب گفتیم افعال مظهر تبعیت است و اگر در افعال تبعیت نکنیم،میگویند اصلاً پیرو نیستید و از خط بیرون رفتید،اما اقوال مظهر جماعت و اقتدا نیست، آخرین دلیلی که آوردند،این روایاتی بود که میگویند اگر جلوتر از امام قرائت را تمام کردی، یک آیه را نگهدار، هر موقع امام به آن آیه رسید، تو نیز به دنبالش بخوان.
ما در جواب گفتیم که این خارج از موضوع است، یعنی راجع به صلات وراء المخالف است و بحث ما در آنجا نیست.
ولی ما میگوییم تبعیت در اقوال لازم نیست، چرا؟ یک دلیل محکم داریم، بهترین دلیل بر اینکه تبعیت در اقوال لازم نیست،سیره نماز گزاران است، اگر تبعیت لازم بود، باید در اینجا یک دلیل محکم و صریح باشد تا این سیره را رد کند، مردم هم تشهد را میگویند هم ارکان را میگویند،دیگر توجه به این ندارند که امام چه را میگوید، به همان راحتی خودشان اذکار را میگویند بدون اینکه توجه به کار امام بکنند.
بنابراین،از نظر ما تبعیت در اقوال واجب نیست، فقط مرحوم شهید این مسئله را آورده و به علامه نیز نسبت دادهاند و حال آنکه قبلاً این مسئله در کتابهای ما عنوان نشده است. «تم الکلام فی الفرع الأول».
الفرع الثانی
تا کنون بحث مادر غیر سلام و غیر تکبیره بود، تکبیره و سلام برای خودش سفرهی جداگانه دارد،تا حال بحث ما در در غیر سلام و تکبیره بود و گفتیم متابعت واجب نیست، این دوتا مستقلا باید بحث بشود، آیا متابعت در تسلیم بالخصوص واجب است حتی اگر بگوییم تبعیت دراقوال واجب نیست،آیا در خصوص سلام تبعیت واجب است یا نه؟
ممکن است کسی بگوید واجب است، یعنی در اقوال تبعیت واجب نیست،اما در خصوص سلام واجب است،چرا؟ چون ماموم نباید جلوتر از امام از نماز بیرون بیاید خصوصاً بنا براینکه قصد فرادی جایز نباشد.
کسانی که می گویند قصد فرادی جایز نیست، نباید قبل از امام از نماز بیرون بیایند، البته این یک فکر و اندیشهای است، اما باید سراغ روایات برویم و ببینیم آیا از روایات استفاده میشود یا نه؟
البته ظاهر این است که انسان نباید پیش از امام سلام بگوید، چون سلام گفتن یکنوع خروج از نماز و قصد فرادی است و ما هم قصد فرادی را جایز ندانستیم، مگر عن حاجة،اما روایات میگویند اشکال ندارد، منتها باید دانست که روایات هم مطلق نمیگویند بلکه میگویند لحاجة،یکی مقید است دوتایش مطلق، یعنی یکی میگوید اگر لحاجةباشد، سلام را بگویید و از نماز بیرون بروید، دوتایش هم مطلق است، از این رو ما ناچاریم که مطلق را با مقید قید بزنیم، فلذا ما نباید جلوتر از امام سلام بگوییم، مگر اینکه حاجتی در کار باشد.
1:ما رواه عبید الله بن علی الحلبی،عن أبی عبد الله علیه السلام: «فی الرّجل یکون خلف الإمام فیطیل الإمام التشهد؟ فقال: یسلّم من خلفه و یمضی لحاجته إن أحبّ»
الوسائل:ج 5 الباب 35 من ابواب صلاة الجماعة،الحدیث3.
2: ما رواه أبو المعزاء ،عن أبی عبد الله علیه السلام:« فی الرّجل یصلّی خلف إمام فسلّم قبل الإمام؟ قال: لیس بذلک بأس»
الوسائل:ج 5 الباب 35 من ابواب صلاة الجماعة،الحدیث4.
3: ما رواه أبو المعزاء أیضاً،قال:«سألت أبا عبد الله علیه السلام عن الرّجل یکون خلف الإمام فیسهو فیسلّم قبل یسلّم الإمام؟ قال:لا بأس»
الوسائل:ج 5 الباب 64 من ابواب صلاة الجماعة،الأحادیث، 3، 4، و 5.
سومی شاهد نیست،چون سومی در سهو است و حال آنکه بحث ما در عمد است، اولی و دومی مربوط به بحث ماست،ولی اولی مقید به حاجت است،اما دومی مقید نیست.
میزان هم در حمل مطلق بر مقید،وحدت حکم و تعدد حکم است، اگر وحدت حکم است «یحمل»،اما اگر تعدد مطلوب است،« لا یحمل»،مانند صوم عاشورا.
الفرع الثالث
شکی نیست که در تکبیر اگر کسی جلوتر از امام تکبیرة الإحرام را بگوید، جماعتش منعقد نیست، چرا؟ چون امامی نیست تا شما اقتدا کنید. حتماً باید جماعتی باشد مصلّی باشد تا من به او اقتدا کنم،جلوتر را نمیتوانیم بگوییم،
«إنّما الکلام» آیا مقارن و همراه چطور؟ همراه را هم جواهر اجازه نمیدهد میگوید: به همان دلیلی که متقدم جایز نیست، به همان دلیل همراه نیز جایز نیست.
چرا متقدم جایز نیست؟
میگوید امامی نیست که تا شما اقتدا کنید، همراه نیز چنین است،یعنی امامی نیست تا شما اقتدا کنید، این را هم دلیل برای تقدم میآورد و هم برای تقارن و همراه، میگوید هیچکدامش جایز نیست، ولی ظاهراً در دومی چه کسی گفته است که حتماً امام قبل باشد، اگر همراه بود، باز هم جایز نیست؟ موضوع این است که «صلّ خلف من تثق بدینه»، این خلف من تثق بدینه است، البته مراد از خلف این نیست که پشت سر او باشیم و او حرف نزند،به شرط این که او هم در حال صلات باشد، دلیل بر تقدم معلوم است و خیلی واضح است،یعنی اگر جلوتر بگوییم حتماً باطل است، به جهت اینکه امامی نیست تا اقتدا کنیم، ولی در مقارنت ما نوکر دلیل هستیم،دلیل میگوید:« صلّ خلف من تثق به»،این به او صدق میکند، یعنی «خلف من تثق به» است.
ولی دلیلی که ما میآوریم این است که اصلاً مقارنت امکان پذیر نیست،چرا؟ چون من تا کلمهی «الله» را از زبان امام نشنوم،نمیتوانم الله را بگویم،قهراً تاخر قهری است، اصلا مقارنت ممکن نیست.
به بیان دیگر ما سرود که نمیخوانیم، بله! گاهی میخواهیم با همدیگر اشعار و سرود بخوانیم،در سرود و همراه خوانی مقارنت امکان پذیر است، ولی ما نمیخواهیم سرود بخوانیم، بلکه نماز میخوانیم، فلذا تا ما کلمهی «الله» را از زبان او نشنویم، نمیتوانیم الله را بگوییم، قهراً التأخر أمر قهریّ،یعنی چه بخواهیم و چه نخواهیم تاخر است،اصلاً تقارن امکان پذیر نیست.
بنابراین، روایتی را که چند روز قبل خواندیم،دو مرتبه تکرار میکنیم، چون بعضی به این روایت استدلال میکنند که همراه امام گفتن اشکال ندارد،بر مقارنت دلیل میآورند،ما گفتیم اصلاً مقارنت تکویناً ممکن نیست.
بله! یک موقع ما میخواهیم سرود بخوانیم، در آنجا مقارنت است، یعنی همه با هم شروع میکنیم و کلمهی اول را همراه میگوییم،این امکان پذیر است.
بعضی گفتهاند مقارنت اشکالی ندارد و به این روایت حمیری تمسک کردهاند
روی الحمیری فی کتاب قرب الاسناد فی سنده، عن علی بن جعفر عن اخیه علیه السلام قال:« سألته عن الرّجل یصلّی، له أن یکبّر قبل الامام؟ قال: لا یکبّر إلّا مع الإمام فإن کبّر قبله أعاد التکبیر» قرب الإسناد/99.
البته این دلیل بر این است که تقدم جایز نیست، اما مقارنت و مع بودن اشکالی ندارد، این روایت را در باب صلاةالجنائز آورده و ما نمیتوانیم اینجا را به صلات جنائز قیاس کنیم، چون صلات جنائز در واقع صلات نیست بلکه دعاست، فقط اسمش نماز است.
بنابراین،در صلات جنائز اگر وضو هم نباشد،اشکالی ندارد، لباس هم نجس باشد اشکالی ندارد،چون او دعاست، اینکه حکم نماز را از او بفهمیم، قیاس مع الفارق است.
المسألة الرابعة عشر
إذا أحرم قبل الإمام سهواً أو یزعم أنّه کبّر، کان منفرداً، فإن أراد الجماعة عدل إلی النافلة و أتمّها أو قطعها.
موضوع: حکم نماز کسی که سهواً تکبیرة الإحرام را قبل از امام گفته است
اگر کسی سهواً یا به گمان اینکه امام تکبیر را گفته است، قبل از امام تکبیر را بگوید، اگر عمداُ بگوید نمازش باطل است، اما اگر سهواً گفت تکبیر را گفت، بعد معلوم شد که هنوز امام تکبیر را نگفته، آیا حکم نماز این آدم چیست؟
در اینجا میتواند یکی از دو کار را بکند:
الف: به نافله عدول کند و دو رکعت را بخواند و تمام کند.
ب: اگر این آدم بخواهد دو رکعت را بخواند، حتما به امام نمیرسد، پس عدول کند به نافله و قطع کند، چون قطع نافله جایز است و اشکال ندارد.
البته دلیل هردو مسئله بعداً خواهد آمد که آیا اگر ما بخواهیم از نماز واجب خلاص بشویم،این دوتا راه صحیح است که عدول کنیم به نافله و تمام کنیم یا عدول کنیم به نافله و قطع کنیم؟ اینها مسلم نیست، در آینده بحث خواهیم کرد.
لو أحرم قبل الإمام، فلا إشکال فی عدم انعقاد الجماعة- جماعت منعقد نیست،اما فرادی است - إذلا لا إمام قبل التکبیر حتّی یقتدی به، فلا محالة تنقلب الصلاة فردای، احتمال بطلانها، لأجل أنّه قصد إقامة، فرادی سه حالت دارد:
1: فرادی بخواند و تمام کند.
2: به نافله عدول کند و آن را تکمیل کند و سپس به امام ملحق بشود.
3: به نافله عدول کند و سپس قطع کند.
پس سه راه دارد: یکی اینکه فرادی بخواند و تمام کند،البته در این صورت ثواب جماعت را ندارد.
اشکال
اشکال این است که چطور این آدم که به نیت جماعت، تکبیر( الله اکبر) را گفت، میگویید حالا که ملتفت شد که جماعت نیست،عدول کند و فرادی بخواند و تمام کند،این آدم «قصد الجماعة و لم یتحقق»، اما الأنفراد لم یقصد،ما قصد لم یقع و ما وقع لم یقصد،این را میگوییم اشکال سیال، این اشکال در دهها موارد جاری و ساری است.
جواب
جوابش این است که ما کراراً خواندیم که این آدم قصد امر صلات ظهر را کرده، جماعت و فرادی از خصوصیات فردی است،یعنی مربوط به ماهیت نماز نیست،این آدم که سر ظهر به مسجد میآید، صلات ظهر را قصد کرده،خیال میکرد که این طبیعت را در ضمن فرد جماعت میآورد،معلوم شد که در ضمن فرد فرادی است، ما دوتا امر نداریم، اشکال شما این بود که دوتا امر است و این آدم امر جماعت را قصد کرده، نه ،امر فرادی را، چطور امر فرادی که قصد نکرده، واقع میشود؟
ما در جواب میگوییم «لیس ههنا إلّا أمر واحد» یعنی ما در اینجا بیش از یک نداریم که «اقم الصلاة لدلوک الشمس» و این آدم همان را قصد میکند،اتفاقاً خیال میکرد که آن طبیعت در ضمن این فرد است،بعداً معلوم شد که در ضمن فرد دیگر بوده نه در این فرد. بله! اگر دوتا امر باشد،اشکال وارد است، و لی در اینجا دوتا امر نداریم،مثلاً من مسافر بودم و نماز را باید قصر میخواندم، ولی غفلت کردم و آمدم مسجد و گفتم الله اکبر،خواستم که چهار رکعت بخوانم،هنگام خواندن تشهد، متوجه شدم که من مسافر بودم، باید همانجا سلام را بگویم،این اشکال در آنجا نیز هست،اشکال این است که:
«قصد أمر الإتمام و لم یقع و ما وقع امر قصر، لم یقصد»
جوابش این است که قصر و اتمام از خصوصیات فردی است، این آدم امر صلاتی را قصد کرده است که«اقم الصلاة لدلوک الشمس» باشد،منتها این دوتا قالب داشت،یک قالبش جماعت است یک قالبش هم فرادی ،یا یک قالبش اتمام است یک قالبش هم قصر ،من بعداً متوجه شدم که قالب من فرادی است نه جماعت،یا فهمیدم که قالب من قصر است نه اتمام.
پس جوابش این است که در همهی این موارد، امر طبیعت را قصد میکنم، خصوصیات دخالتی در نماز ندارد، فلذا اگر خصوصیات اتیان شد که چه بهتر،اگر اتیان هم نشد، اشکالی ندارد.
المسألة الخامسة عشر
مسئلهی پانزدهم، فرض کنید ما امامی داریم که عاشق اذکار است،خدا رحمت کند در تبریز ما یک امامی بود که عاشق نماز و عاشق مناجات بود،ماه رمضان روز ماه رمضان سوره یاسین را میخواند،یکی از علما نقل میکرد یک نفر پشت سر ایشان نماز میخواند،دیدم که این مرد هنگام قنوت، میگوید: «استغر الله ربّی و أتوب إلیه»،وقتی که نماز تمام شد، رو به کردم و گفتم مگر شما دعای قنوت بلد نیستید؟
در جواب من گفت چرا بلد هستم، منتها توبه کردم که بعد از امروز،نمازم را با جماعت بخوانم،
بنابراین، فرض کنید که ما یک چنین امامی داریم، آیا حتماً باید از او تبعیت کنیم؟نه، یعنی تبعیت لازم نیست،یعنی به اندازهای که خودش میخواهد بگوید، بقیه ساقط است. یا ممکن است عکس باشد، یعنی ماموم عاشق ذکر و مناجات است و حال آنکه امامش این گونه نیست، باز هم تبعیت لازم نیست.
غرض این است که گفتهاند تبعیت،در کمیت نگفتهاند بلکه در کیفیت گفتهاند:« کلّ من الإمام و المأموم احرار، یجوز للمأموم أن یأتی بذکر الرکوع و السجود أزید من الإمام، و کذا إذا ترک الإمام بعض الأذکار المستحبة، یجوز له الإتیان بها،مثل تکبیرةالرکوع و السجود، و بحول الله و قوّته و نحو ذلک».
تا اینجا باز نگری شد