درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/02/22

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا ماموم در دو رکعت اول صلوات اخفاتیه، حق خواندن حمد و سوره را دارد یا نه؟

بحث در این مسئله در پنج فرع است و فعلاً مهم برای همان فرع اول است، فرع اول این است که آیا در دو رکعت اول صلوات اخفاتیه که امام قطعا باید حمد و سوره را آهسته بخواند، تکلیف ماموم چیست،‌آیا ماموم می‌تواند حمد و سوره را اخفاتاً بخواند یا حق خواندن حمد و سوره را ندارد؟

اقوال

این مسئله دارای اقوال ثلاثه است و مرحوم محقق در کتاب شرایع هر سه قول را آورده است:

1: قول این است که خواندن حمد و سوره در صلوات اخفاتیه حرام است و ماموم حق خواندن آن را ندارد.

2: قول دوم قائل به کراهت است و مرحوم محقق قول به کراهت را انتخاب نموده است.

3: قول دوم قائل به استحباب است و من در میان علما فقط یک نفر را دیدم که قائل به استحباب شده است و آن مرحوم ابن برّاج است، ایشان فرموده که خواندن حمد و سوره برای ماموم در صلوات اخفاتیه مستحب است و من غیر از ایشان کسی را ندیدیم که قائل به استحباب باشد.

فلذا امر دایر است بین دو قول، آیا واقعاً مکروه است کما اینکه مرحوم محقق آن را انتخاب کرده است، یا اینکه حرام است کما اینکه عده‌ای از قدما حرمت را انتخاب کرده است؟

نظر دادن و داوری در باره‌ی این اقوال، متوقف است به بررسی روایات،‌اگر روایاتی که در این زمینه آمده‌اند، قابل جمع باشد که انسان بین آنها جمع می‌کند و اگر قابل جمع نیست، یکی از اقوال را انتخاب می‌کند.

برای مستحب دلیلی نداریم،‌اما دو قول دیگر هر کدام برای خود ادله‌ای دارند.

ما نخست ادله‌ی قائلین به حرمت را می‌خوانیم که مبنای ما نیز همان است، آنگاه سراغ ادله‌ی قائلین به کراهت را می‌رویم.

عبارت محقق در شرائع

و یکره ان یقرأ المأموم خلف إلّا إذا کانت الصلاة جهریة ثمّ لا یسمع و لا همهمة- مگر در صلوات جهریه، به شرط اینکه صدای امام را نشنود، اما در غیر آن که همان ظهرین است،‌خواندن حمد و سوره مکروه است- و قیل یحرم،‌ و قیل یستحب ان یقرأ الحمد فیما لا یجهر فیه، و الأول أشبه – مرحوم محقق در میان اقوال ثلاثه، قول اول را انتخاب می‌کند و می‌گوید: «و الأول أشبه، أی اشبه بالحق» -

مرحوم صاحب جواهر کراهت را از نافع محقق نقل کرده است و این خیلی مهم نیست،‌چون نافع همان مختصر شرائع است،‌معتبر هم مال علامه است،‌ کتاب الدروس و البیان مال شهید اول است، و الموجز، و الکشف الالتباس، و الجعفریة و غیرها» الجواهر:13/181.

همه‌ی اینها بعد از شهید اول هستند که در حقیقت دوران شهید ثانی باشد.

اینها قائل به کراهت هستند، معلوم می‌شود قول به کراهت مبدأش محقق است، چون این اقوال بعد از محقق می‌آید.

و أمّا الحرمة: و هو خیرة الصدوق و المرتضی و أبی الصلاح و الشیخ الطوسی و من المتأخرین صاحبی المدارک و الحدائق.

قال الصدوق: «و اعلم أنّ علی القوم فی الرکعتین الأولیین ان یستمعوا إلی قراءة الإمام و ان کان فی صلاة لا یجهر فیها بالقراءة سبّحوا موضع القراءة» . المقنع: 36

و قال المرتضی‌:« لا یقرأ المأموم خلف الموثوق به فی الأولیین فی جمیع الصلوات من ذوات الجهر و الاخفات إلّا إذا کانت صلاة جهر لا یسمع فیها المأموم قراءة الإمام فیقرأ کلّ واحد لنفسه- فقط در صلوات جهریه می‌تواند بخواند، به شرط اینکه صدای امام حتی همهمه امام را هم نشنود- » جمل العلم و العمل: 75-76

و قال أبو الصلاح :« لا یقرأ خلفه فی الأولیین من کل صاة و لا غداة إلا ان یکون بحیث لا تسمع قراءته و لا صوته فیما یجهر به فیقرأ». الکافی: 144.

نکته

(ابو الصلاح در نزد مرحوم شیخ مفید، سید مرتضی و شیخ طوسی درس خوانده است و از شاگردان این سه بزرگوار است و در حالی که از شاگردان شیخ است، اما شیخ او را در کتاب رجال خودش آورده، مرحوم شیخ کتابی در علم رجال دارد، که تراجم روات و علماست، هنگامی که به حرف «خاص» می‌رسد،‌اسم ابوالصلاح را هم می‌آورد و ذکر مدح هم در حق او می‌کند،یعنی اسم شاگرد خود را هم در کتاب خود می‌‌آورد. و این اولین نکته‌ای است که من در کتاب‌های رجالی دیده‌ام که استاد،‌شاگرد خود را هم در تراجم بیاورد).

و قال الشیخ : «فإذا تقدّم من هو بشرائط الإمامة –یعنی امامی باشد، و اگر غیر امامی باشد اقتدا صوری است فلذا حتماً باید حمد و سوره را بخواند - فلا تقرأنّ خلفه سواء أکانت الصلاة ممّا یجهر فیها بالقراءة أو لا یجهر بل تسبّح مع نفسک و تحمد الله تعالی، و ان کانت الصلاة مما یجهر فیها فأنصت للقراءة ، فان خفی علیک قراءة الإمام قرأت انت لنفسک»النهایة: 113

و قال صاحب المدارک : «و الأصح تحریم القراءة علی المأموم مطلقاً إلّا إذا کانت الصلاة جهریة و لم یسمع و لا همهمة فأنّه تستحب له القراءة حینئذ» المدارک:4/323

و قال صاحب الحدائق: «و الّذی ظهر لی من الاخبار هو تحریم القراءه خلف الإمام فی الأولیین جهریة کانت أو اخفاتیة إلّا إذا کانت صلاة جهریة و لم یسمع المأموم قراءة الإمام و لو همهمة فانّه یستحب له القراءة فی هذه الحال» الحدائق:11/126

و اما الاستحباب و هو خیرة ابن البرّاج فی المهذّب قال: «و متی أمّ من یصحّ تقدمه بغیره – یعنی سنی نباشد - فی صلاة جهر و قرأ فلا یقرأ المأموم بل یسمع قراءته، و ان کان لا یسمع قراءته کان مخیراً بین القراءة و ترکها، و ان کانت صلاة إخفات استحب للمأموم ان یقرأ فاتحة الکتاب و حدها و یجوز ان یسبح الله وحده». المهذب: ١/١٠8.

پس در اینجا سه قول را نقل کردیم، کراهت از محقق شروع شده است، حرمت مال قدماست،‌استحباب هم از یک نفر است که آقای ابن برّاج باشد.

نظریه‌‌ی استاد

ما طرفدار قول تحریم هستیم و روایات نیز قوت دلالت بر حرمت دارند.

ادله‌ی قائلین به تحریم

1: محمد بن علی بن الحسین باسناده عن الحلبی، عن أبی عبد الله علیه السلام أنّه قال:«إذا صلّیت خلف إمام تأتمّ به فلا تقرء خلفه سمعت قراءته أم لا تسمع إلّا أن تکون صلاة تجهر فیه بالقراءة و لم یسمع فاقرء» الوسائل: ج5، الباب 31 من أبواب صلاة‌الجماعة، الحدیث 1.

فقط صلوات جهریه را استثنا کرده، آنهم در یک حالت و آن اینکه صدای امام را نشنود و حتی همهمه‌ی امام را هم نشنود. و کلمه‌ی نهی را به کار برده و فرموده : « فلا تقرء» و نهی ظهور در حرمت دارد فلذا معنایش این می‌ شود که خواندن قرائت حرام است.

2: و عن محمد بن یحیی- مرحوم کلینی، این کتاب را از سی و شش(36) استاد گرفته است و یکی از مشایخ ایشان،‌محمد بن یحیی عطار قمی است- ‌عن محمد بن الحسین- محمد بن الحسین بن أبی الخطّاب که در سال: 262 فوت نموده است - و عن محمد بن إسماعیل- اینها ردیف هستند، یعنی هم از محمد بن الحسین گرفته و هم از محمد بن اسماعیل، و او هم شاگرد فضل بن شاذان است- عن الفضل بن شاذان جمیعاً، عن صفوان بن یحیی، عن عبد الرحمن بن الحجّاج –رجاله ثقاة فالروایة صحیحة - قال: «سألت أبا عبد الله علیه السلام عن الصلاة خلف الإمام أقرء خلفه؟ فقال: أما الصلاة الّتی لا تجهر فیها بالقرائة فانّ ذلک جعل إلیه (امام) فلا تقرء خلفه، و أمّا الصلاة یجهر فیها فانّما أمر بالجهر لینصت من خلفه، فان سمعت فانصت و إن لم یسمع فاقرء» الوسائل: ج5، الباب 31 من أبواب صلاة‌الجماعة، الحدیث.5.

این روایت هم نهی می‌‌کند از خواندن قرائت، در نمازی که اخفاتیه است.

3: و عنه – ضمیر «عنه» به حسین بن سعید اهوازی بر می‌گردد – عن صفوان،‌عن ابن سنان یعنی عبد الله الحسن، باسناده عن أبی عبد الله علیه السلام: «إذا کنت خلف الإمام فی صلاة لا یجهر فیها بالقرائة حتّی یفرغ و کان الرّجل مأموناً علی القرآن – یعنی شیعه باشد- فلا تقرء خلفه فی الأوّلتین، و قال: یجزیک التسبیح فی الأخیرتین، قلت: أیّ شیء تقول أنت- روای از حضرت سوال می‌کند که شما در دو رکعت اخیر چه کار می‌کنید،‌آیا تسبیح را می‌خوانید یا فاتحه را،-؟‌قال: أقرء فاتحة الکتاب» الوسائل: ج5، الباب 31 من أبواب صلاة‌الجماعة، الحدیث9.

البته این محل بحث است که در دو رکعت اخیر، خواندن فاتحة‌الکتاب افضل است یا گفتن تسبیح؟‌به نظر می‌رسد که خواندن تسبیح افضل باشد.

4: عبد الله بن جعفر فی (قرب الاسناد) – این کتاب را «قرب الاسناد» نهاده‌اند، چون سند کم است و غالباً سندش ثلاثی است و سند ثلاثی از ارزش بسیار بالای بر خوردار است،در زمانی که حدیث رونق داشت، افراد سوار شتر می‌شدند و شرق و غرب عالم را می‌گشتند تا احادیثی پیدا کنند که اقل سنداً باشند، گاهی ثنائی پیدا می‌ کردند، و گاهی افراد تدلیس می‌کردند، یعنی سند رباعی و ثلاثی را به عنوان ثنائی جا می‌انداختند فلذا در علم الحدیث داریم که می‌گویند: فلانی! مدلس است و تدلیسش این است که سند را به گونه‌ای نقل می‌کند که اقل اسناداً باشد و حال آنکه در واقع اکثر اسناداً است و در میان روات اهل سنت تدلیس خیلی فراوان است- عن عبد الله بن الحسن، عن علیّ بن جعفر عن أخیه قال: «سألته عن رجل یصلّی خلف إمام یقتدی به فی الظهر و العصر یقرء؟ قال: لا و لکن یسبّح و یحمد ربّه و یصلّی علی نبیّه صلّی الله علیه و آله» الوسائل: ج5، الباب 32 من أبواب صلاة‌الجماعة، الحدیث3.

5: محمد بن علیّ بن الحسین باسناده عن بکر بن محمّد الأزدی، عن أبی عبد الله علیه السلام أنّه قال: «إنّی أکره للمرأ أن یصلّی خلف الإمام صلاة لا یجهر فیها بالقراءة – یعنی در ظهرین - فیقوم کأنّه حمار،- نگاه کند،‌ تسبیح بگوید، نه اینکه حمد را بخواند- قال: قلت جعلت فداک فیصنع ماذا؟ قال: یسبّح» الوسائل: ج5، الباب 32 من أبواب صلاة‌الجماعة، الحدیث1.

از این حدیث معلوم می‌شود که خواندن حمد و سوره جایز نیست، از این رو حضرت می‌فرماید که تسبیح بگوید.

ما تا کنون پنج روایت را خواندیم که دلالت بر حرمت می‌کردند و در میان آنها روایت صحیحه هم داریم، از متاخرین مرحوم آیة الله خوئی نیز قائل به حرمت هستند، بقیه در رساله‌های شان کراهت را می‌نویسند.

ادله‌ی قائلین به کراهت

قائلین به کراهت نیز برای مدعای خود شان از روایات دلیل آورده‌اند:

1:‌و باسناده عن الحسین بن سعید اهوازی (ثقه) عن النضر بن سوید (ثقه)، عن هشام بن سالم (ثقه)، عن علیّ بن النعمان، عن عبد الله بن مسکان جمیعاً، عن سلیمان بن خالد قال: قلت لأبی عبد الله علیه السلام: «أیقرأ الرّجل فی الأولی و العصر خلف الامام و هو لا یعلم أنّه یقرء؟ فقال: لا ینبغی له أن یقرء یکله إلی الإمام»

الوسائل: ج5، الباب 31 من أبواب صلاة ‌الجماعة، الحدیث 8.

فقه الحدیث این است که مراد از کلمه‌ی « الأولی» در جمله‌ی «أیقرأ الرّجل فی الأولی» نماز ظهر است. چطور؟ به قرینه‌ی «و العصر». اگر کلمه‌ی «و العصر» را نگفته بود، می‌گفتیم مغرب است، ولی چون به دنبالش کلمه‌ی «و العصر» را آورده، از این می‌فهمیم که مرادش نماز ظهر است. پس موضع استدلال است، یعنی محل روایت صلوات اخفاتیه است،

«أیقرأ الرّجل فی الأولی و العصر خلف الامام و هو لا یعلم – یعنی نمی‌شنود، کلمه‌ی لا یعلم کنایه از عدم سمع است، أی لا یسمع قراءة الإمام - أنّه یقرء؟ فقال: لا ینبغی له أن یقرء یکله إلی الإمام».

پس مراد از «الأولی» نماز اخفاتیه است و« لا یعلم» هم کنایه از «لا یسمع» است.

ممکن است کسی اشکال کند که این قید زاید است، چون هیچ وقت انسان صدای امام را در ظهرین نمی‌شنود.

جوابش این است افرادی که بغل دست امام یا پشت سرش هستند، می‌شنوند.

غرض اینکه این قید زاید نیست.

« فقال: لا ینبغی له أن یقرء یکله إلی الإمام». واگذار به امام می‌کند، قائلین به کراهت می‌گویند که کلمه‌ی «لا ینبغی» در حدیث علامت و نشانه‌ی کراهت است. پس معلوم می‌شود که جایز است،‌منتها کراهت دارد.

تمام مطالبی که این مستدل می‌گوید درست است، یعنی مراد از کلمه‌ی «الأولی» نماز ظهر است و جمله‌ی «لا یعلم» هم کنایه از «لا یسمع» است، اما سومی که می‌گوید: «لا ینبغی له أن یقرأ یکله إلی الإمام» کلمه‌ی «لا ینبغی» را خوب معنا نکرده، یعنی اشتباه گرفته‌اند اصطلاح عربی را با اصطلاح فارسی، در فارسی «لا ینبغی» یعنی شایسته نیست،‌ ولی در اصطلاح عربی کلمه‌ی «لا ینغبی» در حرمت به کار می‌رود.

نمونه‌ای از آیات که در آنها کلمه‌ی «ینبغی» به کار رفته است:

الف: « و ما ینبغی للرّحمن أن یتّخذ ولداً» مریم:92

ب: «قالوا سبحانک ما کان ینبغی لنا أن نتّخذ من دونک من أولیاء» الفرقان:18.

ج: «لا الشمس ینبغی لها أن تدرک القمر و لا اللیل سابق النهار» یس: 40.

کلمه‌ی «ینبغی» در این گونه موارد، در زشتی، تحریم و عدم امکان و قابلیت به کار رفته است.

بنابراین؛ این روایت را اگر از ادله‌ی قول به تحریم می‌شمردیم، بهتر از این بود که از ادله‌ی قول به کراهت بشماریم.

2: و باسناده (اسناد شیخ طوسی) عن أحمد بن محمّد بن سعید بن عقدة- وفاتش 333، ایشان حافظ عجیب و غریبی بوده و از قدرت حافظه‌ی بسیار بالای بر خوردار بوده و به تعبیر دیگر کامپیوتر دوران خودش بوده است و بیش از صد‌ها هزار حدیث را حفظ داشته است، و زیدی مذهب است، منتها ثقه می‌باشد- عن أحمد بن محمّد بن یحیی الخارقی، عن الحسن بن الحسین- معلوم نیست که چه کسی است، یعنی حسن بن الحسین آنقدر زیاد است که انسان نمی‌تواند تشخیص بدهد که کدام حسن بن الحسین است- عن إبراهیم بن علیّ المرافقی –مهمل است- و عمرو بن الرّبیع البصری- ثقه است، در هر صورت روایت از نظر سند مشکل دارد-، عن جعفر بن محمّد علیه السلام أنّه سأل عن القرائة خلف الامام فقال:

« إذا کنت خلف الامام تولّاه و تثق به فانّه یجزیک فرائته، و إن أحببت أن تقرء فاقرء فیما یخالف فیه، فاذا جهر فأنصت قال الله تعالی: «و أنصتوا لعلّکم ترحمون» الوسائل: ج5، الباب 31 من أبواب صلاة ‌الجماعة، الحدیث15.

3: ‌و عنه، عن الحسن بن علیّ بن یقطین، عن أخیه، عن أبیه (فی حدیث) قال: «سألت أبا الحسن علیه السلام عن الرّکعتین اللّتین یصمت – کنایه از بدون صدا بودن، و یواشکی خواندن است- فیهما الإمام أیقرء فیهما بالحمد و هو إمام یقتدی به؟ فقال: إن قرأت فلا بأس، و إن سکت فلا بأس» الوسائل: ج5، الباب 31 من أبواب صلاة ‌الجماعة، الحدیث13.