درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی
89/02/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: حکم حائلی که فقط در حال رکوع و جلوس حائل است نه در حال قیام
المسألة الرابعة عشر
«إذا کان الحائل ممّا لا یمنع عن المشاهدة حال القیام، و لکن یمنع عنها حال الرّکوع أو حال الجلوس و المفروض زواله حال الرکوع أو الجلوس هل یجوز معه الدخول فی الصلاة؟ فیه وجهان. و الأحوط کونه مانعاً من الأول، و کذا العکس، لصدق وجود الحائل بینه و بین الإمام».
اگر حائل به گونهای باشد که در حال قیام حائل نیست،اما در حال رکوع و جلوس حائل است، منتها هنگامی که به رکوع میرسیم، آن را بر میدارند.
آیا از اینکه در حال قیام حائل نیست، اما در حال رکوع و جلوس (علی فرض الوجود) حائل است،منتها آن را هنگام رکوع و جلوس بر میدارند، آیا این حائل محسوب می شود یا نه؟
متن عروة الوثقی
إذا کان الحائل ممّا لا یمنع عن المشاهدة حال القیام، و لکن یمنع عنها حال الرّکوع أو حال الجلوس – تا اینجا به نظر میرسد که این مسئله تکراری است، ولی بعد از کلمهی «والمفروض» معلوم میشود که مسئله تکراری نیست،بله! آن شیء، در موقع قیام و ایستادن، حائل هست، اما موقع رکوع و جلوس آن را بر میدارند- و المفروض زواله حال الرکوع أو الجلوس- آیا ما میتوانیم در یک چنین شرائطی وارد نماز بشویم یا نمیتوانیم وارد نماز بشویم مگر اینکه موانع بر داشته شوند. فلذا مسئله تکراری نیست، چون سابقاً خواندیم اگر در حال جلوس مانع است، این باطل است، یا در حال رکوع مانع است، باز باطل است، ولی بحث در ما نحن فیه این است که موقع قیام و ایستادن، این حوائل سرجای خود هستند ولی ما امام را میبینیم، اما موقعی که به رکوع و جلوس میرسیم، این موانع در آن زمان نیست، بلکه آن را بر میدارند، آیا این مبطل است یا مبطل نیست؟
به عبارت دیگر با این فرض آیا حق داریم که وارد جماعت بشویم و اقتدا کنیم یا حق ورود به جماعت را نداریم؟- هل یجوز معه الدخول فی الصلاة؟ فیه وجهان. و الأحوط کونه مانعاً من الأول، و کذا العکس، لصدق وجود الحائل بینه و بین الإمام.
مرحوم سید میگوید میزان چیست؟
اگر میزان مشاهده باشد،ما نیز امام را مشاهده میکنیم،یعنی هم در حال قیام مشاهده میکنیم و هم در حال رکوع و جلوس.
در حال قیام مشاهده میکنیم، چون آن شیء، در حال قیام مانع از رؤیت و مشاهدهی امام نیست، یعنی به اندازهی بلند نیست که انسان در حال قیام نتواند امام را نبیند، اما اینکه در حال رکوع و سجود مانع نیست و امام را میبینیم، چون آن را در حال قیام و جلوس بر میدارند هر چند اگر میبود و بر نمیداشتند، در حال رکوع و جلوس مانع بود، منتها آن را بر داشتهاند.
اما اگر «میزان» مشاهده نباشد، بلکه میزان وجود الحائل یا تعدد المکان باشد، در این صورت نماز جماعت باطل است.
بنابراین، باید خود انسان از روایت استظهار کند که آیا در همهی حالات و اوضاع مشاهده شرط است، اگر مشاهده میزان باشد،این شرط در اینجا محقق است.
اگر میزان مشاهد نیست بلکه میزان حائل است،قهراً باید بگوییم که در اینجا حق نداریم که وارد نماز بشویم، مگر اینکه آن را بر دارند.
همان گونه که قبلاً ملاحظه شد، روایت نه کلمهی مشاهده داشت و نه کلمهی حائل. بلکه کلمهی «ستر و جدار» داشت، در ما نحن فیه هم ستر صدق میکند. چون هر چند در حال قیام و ایستادن امام را میبینم، ولی اگر در حال رکوع وجلوس ستر محسوب میشود هر چند هنگامی که من به رکوع میرسم آن را بر میدارند.
اگر میزان ستر باشد،باید از اول صلات در تمام احوال ستر نباشد و حال آنکه در اینجا این گونه نیست، بلکه در حال رکوع و جلوس ستر است، منتها هنگامی که من به رکوع و سجود میرسم، آن را بر میدارند.
المسألة الخامسة عشر
إذا تمّت صلاة الصفّ المتقدم و کانوا جالسین فی مکانهم أشکل بالنسبة إلی الصفّ المتأخر، لکونهم حینئذ حائلین غیر مصلین،نعم إذا قاموا بلا فصل و دخلوا مع الإمام فی صلاة أخری، لا یبعد بقاء قدوة المتأخرین.
این مسئله تقریباً با مسئلهی نوزدهم یکی است و اگر تفاوتی هم با همدیگر دارند، تفاوت شان حیثی است.
مسئلهی پانزدهم این است که فرض کنید جماعت از چندین صف تشکیل شده است و افراد صف سوم همگی مسافرند که نماز شان شکسته است و صف چهارم حاضرند و نماز شان تمام، صف سوم نماز شان را خواندند و سر جای خود نشستند، اینها بین صف چهارم و صف دوم حائلند، اتصال صف چهارم به وسیلهی صف سوم است و صف سوم همگی مسافرند، در رکعت دوم سلام را دادند و نشستند و تا آخر هم نشستند. اینها حائل و ستر هستند،چون در ستر فرق نمیکند که ثابت باشد یا متحرک. یا صف سوم حاضرند و نماز شان تمام، اما صف دوم مسافرند و نماز شان شکسته فلذا بعد از خواندن دو رکعت، سلام نماز را دادند و نشستند، اینها نسبت به صف سوم حائل هستند، این مطلب در مسئلهی نوزده نیز آمده است، چون عبارت مسئلهی نوزده این است:
«إذا انتهت صلاة الصف المتقدم من جهة کونهم مقصرین أو عدلوا إلی الإنفراد».
آقایان میگویند فرق این دو مسئله حیثی است، در اینجا از نظر حائل و عدم حائل بحث میکنیم، ولی در آنجا از نظر بعد بحث میکنیم .
به بیان دیگر در اینجا از نظر شرط اول بحث میکنیم، در آنجا از نظر شرط سوم بحث میکنیم که باید فاصلهی ماموم با امام فقط به اندازهی یک قدم بلند باشد و حال آنکه بیشتر است.
بنابراین، تصور نشود که این تکرار است،چون ممکن است یک مسئله دو حیث داشته باشد، حیث حائل اینجاست، اما حیث بعد را در مسئلهی نوزده آورده است.
حال دوباره به مسئلهی پانزدهم بر میگردیم، مرحوم سید میفرماید اگر صف متقدم قصد انفراد کرد، یا نشست و سلام کرد و بعد از سلام فوراً اقتدا نمود، شاید این مقدار حائل مانع نباشد.
اما اگر صف متقدم که نماز شان قصر است، بعد از خواندن دو رکعت، سر جای خود نشستند و منتظر ماندند که امام نماز خود را تمام کند و در نماز دیگر به امام اقتدا کنند، در اینجا نماز صف متأخر باطل است،یعنی فرق میگذارد بین آنجا که صف متقدم به همان حالت جلوس خود شان ادامه بدهند و بین جایی که سلام نماز بدهند و فوراً اقتدا کنند، نسبت به اولی حائل صدق میکند، اما نسبت به دومی حائل صدق نمیکند.
«إذا تمّت صلاة الصفّ المتقدم و کانوا جالسین فی مکانهم أشکل بالنسبة إلی الصفّ المتأخر، لکونهم حینئذ حائلین غیر مصلّین،نعم إذا قاموا بلا فصل و دخلوا مع الإمام فی صلاة أخری، لا یبعد بقاء قدوة المتأخرین».
بحث در این است که آیا «میزان» مطلق ستر است،اگر میزان مطلق ستر باشد،نماز شان باطل است، اما اگر میزان مطلق ستر نیست بلکه ستر طولانی میزان است،در این صورت جماعت شان باطل است، اما نماز شان بستگی دارد به اینکه به وظیفهی منفرد عمل کرده باشند یا نکرده باشند، اگر به وظیفهی منفرد عمل کرده باشند، صحیح است و در غیر این صورت باطل میباشد.
به بیان دیگر، بستگی دارد به اینکه از روایات کدام را میفهمیم،آیا حائل ممتد را میفهمیم یا مطلق حائل را، هر چند یک دقیقه باشد.
البته این خلاف احتیاط است ولذا آقایان میگویند که مسافرها در صف اول نایستند و در صف دوم هم با فاصله بایستند.یعنی احتیاط میکنند،ولی مرحوم سید میفرماید: «لا یبعد» فلذا خیلی جازم به مسئله نیست.
هذا إذا اتمّوا صلاتهم و جلسوا، و اما إذا قاموا بعد الإتمام بلا فصل، و اقتدوا بالإمام فی صلاة أخری قضائیة کان أو ادائیة لم یستبعد المصنّف بقاء قدوة المتأخرین، و ذلک لأنّ الموضوع عندئذ یدخل فی الحائل غیر المستقر، و قد مضی أنه غیر مخل و أن القدر المتیقن من السترة هی الثابتة، و المستقر فی مکانه دون ما لا استقرار له. نعم لو أطالوا الجلوس و لم یدخلوا فی الصلاة إلا بعد رکعة تبطل جماعة المتأخرین- بعید نیست که بگوییم جماعت شان باطل است، اما نماز شان اگر به وظیفهی منفرد عمل کرده باشند صحیح است، یعنی رکوع یا رکنی دیگری را اضافه نکرده باشند،یا اگر وظیفهی شان خواندن حمد و سوره بوده،حتماً خوانده باشند- و تصح صلاتهم منفرداً إذا عملوا بوظیفة المنفرد.
المسألة السادسة عشر
الثوب الرقیق الّذی یری الشبح من ورائه حائل لا یجوز مع الإقتداء.
اگر یک پارچهی خیلی نازک و رقیق بین مامومین و امام کشیده شده باشد به گونهای که همدیگر را کاملاً میبینند، آیا این حائل محسوب میشود یا نه؟
مرحوم سید میفرماید: این حائل است.
اگر بگویید میزان مشاهده است، پارچهی نازک و رقیق حائل محسوب نمیشود.
اما اگر بگویید میزان حائل است،حتی پارچهی نازک و رقیق یا توری هم حائل محسوب میشود ولذا بهتر است که نباشد.
البته در روایت کلمهی مشاهده نیست، در روایت ستر است،اما علما به جای ستر میگویند: حائل.
المسألة السابعة عشر
إذا کان أهل الصفوف اللاحقة غیر الصفّ الأول متفرقین بأن کان بین بعضهم بمع البعض فصل أزید من الخطوة الّتی تملأ الفرج فان لم یکن قدّامهم من لیس بینهم و بینه، البعد المانع، ولم یکن إلی جانبهم أیضاً متصلاً بهم من لیس بینه و بین من تقدّمه البعد المانع، لم یصحّ اقتدائهم و إلّا صحّ، و امّا الصف الأوّل فلا بدّ فیه من عدم الفصل بین أهله، فمعه لا یصحّ اقتداء من بعد عن الإمام أو عن المأموم من طرف الإمام بالبعد المانع.
این مسئله راجع به شرط سوم است که عدم التباعد بین المأموم و الإمام بود.
فرض کنید جماعت از چندین صف تشکیل یافته است که صف اولش به امام متصل است،
اما صف دوم افرادش متفرق و پراکنده ایستادهاند و بین شان فاصله است، اینها اگر بخواهند جماعت شان درست باشد،باید با یکی از دو طرف ارتباط داشته باشند یا صف قبل ارتباط داشته باشد، إمّا من القدّام، و إمّا من جانب الیمین و الیسار.
اما گر صف دوم به قدری متفرق و پراکنده ایستادهاند که هیچ نوع ارتباطی با متقدم ندارند، یعنی از هیچ طرف با صف مقدم اتصال ندارند. جماعت شان باطل است.
حاصل این مسئله این است که نباید بین ماموم و امام یا بین صف متاخر با صف متقدم بیش از یک قدم و خطوه فاصل باشد، اگر از هیچ طرف اتصال نداشته باشند، جماعت شان باطل است.
مرحوم سید در اینجا دو مسئله رامطرح می کند، یکی احکام صف دوم و سوم را مطرح میکند،این اولی است، دوم احکام صف اول را مطرح میکند.
اما صف دوم و سوم،اینها یا باید ارتباط شان از پیش رو باشد یا ارتباط شان از سمت راست یا از سمت چپ.
اما صف اول فقط یک راه دارند و آن اینکه یا باید از سمت راست به امام متصل باشند یا از سمت چپ.
این مسئله در حقیقت نتیجهی آن شرط سوم است که «عدم التباعد بین المأموم و الإمام أو بین المأمین بعضهم مع بعض آخر» بود.
یعنی فاصلهی موقف صف متأخر با سجدگاه صف متقدم باید بیش از یک قدم نباشد.
المسألة الثامنة عشر
لو تجدّد البعد فی أثناء الصلاة بطلت الجماعة و صار منفرداً و إن لم یلتفت و بقی علی نیّة الاقتداء فإن أتی بما ینافی صلاة المنفرد من زیادة رکوع مثلاً للمتابعة أو نحو ذلک، بطلت صلاته و إلّا صحت.
این مسئله فرضش در جماعت خیلی آسان است، مثلاً افرادی مسافرند و نماز را خواندند و بلند شدند و رفتند، با رفتن آنان بعد و فاصله حاصل شد، یعنی در ابتدای نماز بعدی در کار نبود. اگر انسان در اثنای نماز متوجه این فاصله و بعد شد، باید قصد فرادی کند. اما اگر بخاطر تاریکی یا عدم بینائی متوجه فاصله و بعد نشد، بلکه بعد از نماز دیگران به او تذکر دادند که صف مقدم شما مسافر بودند و بعد از تمام شدن نماز شان رفتند و بین شما و امام یا بین شما و صف قبلی بعد و فاصله حاصل شد،آیا نماز این آدم درست است یا نه؟ این بستگی دارد که رکنی را زیاد نکرده باشد.
سوال: اگر کسی وظیفهاش خواندن حمد بود، ولی به خیال اینکه اقتدا کرده است، آن را نخواند و لی بعداً معلوم شد که اقتدائش باطل است،آیا نمازش باطل است یا نه؟
جواب: نمازش صحیح است، چرا؟ چون «لا تعاد» داریم و قبلاً گفتیم که «لا تعاد» حتی عامد معذور را هم میگیرد، چون این آدم خیال کرده بود که جماعت به همان حال اولی خود باقی است ولذا حمد و سوره را نخواند و بعد از نماز فهمید که بین او، و امام فاصله و بعد بوده است، این در صورتی است که رکنی را زیاد نکرده باشد، اما اگر رکنی را زیاد کرده باشد، نمازش باطل است چون زیادی رکن فقط در جماعت مبطل نیست،اما در فرادی مبطل است.
المسألة التاسعة عشر
«إذا انتهت صلاة الصف المتقدّم من جهة کونهم مقصرین أو عدلوا إلی الإنفراد، فالأقوی بطلان اقتداء المتأخر للبعد إلّا إذا عاد المتقدم إلی الجماعة بلا فصل، کما أنّ الأمر کذلک من جهة الحیلولة أیضاً علی ما مرّ».
این همان مسئلهای بود که در مسئلهی پانزدهم خواندیم و گفتیم این مسئلهی پانزدهم،همان مسئلهی نوزدهم است و فرق شان فرق حیثی است و آن این است که صف مقدم مسافر بودند فلذا بعد از آنکه دو رکعت نماز شان تمام شد،بلند شدند و رفتند، این مسئله همان مسئلهی پانزدهم است،منتها در آنجا از نظر حیلوله بحث میکردیم که آنان بعد از تمام شدن نماز شان، سر جای خود مینشستند و نسبت به صف متاخر حائل محسوب میشدند،ولی در اینجا از نظر حیلولة بحث نمیکنیم بلکه از نظر بعد بحث میکنیم.
المسألة العشرون
الفصل لعدم دخول الصف المتقدم فی الصلاة لا یضرّ بعد کونهم متهیّئین للجماعة، فیجوز لأهل الصف المتأخر، الإحرام قبل احرام المتقدم، و إن کان الأحوط خلافه، کما أنّ الأمر کذلک من حیث الحیلولة علی ما سبق.
این مسئله عین همان مسئله ششم است که قبلاً خواندیم
مسئله این است که آیا صف متاخر حق دارند قبل از صف متقدم اقتدا کنند و تکبیر را بگویند یا حق ندارند؟
ممکن است کسی بگوید که حق ندارند قبل از صف متقدم اقتدا کنند و تکبیر را بگویند. چرا؟ چون بین اینها بعد است فلذا باید صبر کنند که صفهای قبل اقتدا کنند،یعنی هر یک از صفوف متاخر باید صبر کنند که صف قبل از او اقتدا کنند و سپس آنها اقتدا نمایند تا نوبت برسد به صف آخر.
ولی مرحوم سید میگوید اشکال ندارد هرچند بین شان بعد و فاصله هم باشد، منتها به شرط اینکه صف قبل خودشان را آماده کرده باشند برای اقتدا و از متهیّئین باشند.یعنی همین مقداری که صف متقدم برای اقتدا مهیاّ باشند، کافی است که صف متاخر اقتدا کنند.
دلیل شان هم این است که حضرت امام علی علیه السلام در مسجد کوفه برای نماز میایستادند، و پشت سر آن حضرت صفهای طولانی اقتدا میکردند و اگر قرار بود که تا صف اول اقتدا نکند، صف بعدی حق اقتدا کردن را ندارد، دیگر اثناء صف یا صف آخر به امام نمیرسید،از این معلوم میشود که صرف تهیّأ کافی است، منتها من یک چیز را زیاد کردم و آن اینکه علاوه بر تهیّأ، اشراف بر تکبیره هم داشته باشند،در این صورت جماعت و نماز شان درست است.
و اما المقام فقد أفتی المصنف هنا أیضاً بنفس ما مرّ فی المسألة السابقة، و أنّه إذا عاد المتقدم إلی الجماعة بلا فصل صحّت صلاة المتأخرین، فالبعد فی زمان قلیل کالحیلولة فیه، غیر مخلّ ولو شککنا فی الإخلال فاستصحاب الإمامة محکم.
فرض کنید که من شک کردم که آیا امامت باقی است یا نه؟ البته این مربوط است به مسئلهی قبل، که در اثنای نماز، صف متقدم قصد انفراد کردند و دو مرتبه به امام ملحق شدند، شک میکنیم که آیا در اینجا اتصال باقی است یا نه؟
مرحوم بروجردی و آیة الله خوئی میفرمایند در اینجا استصحاب بقاء امامت داریم، یعنی اگر شک کنیم که آیا امامت و قدوه بهم خورده یا نه؟ میتوانیم استصحاب موضوعی کنیم و بگوییم کانت الإمامة باقیة و الأصل بقائها.