درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/02/12

بسم الله الرحمن الرحیم

مسائل

مرحوم سید برای امام جماعت، بلکه برای جماعت چهار شرط بیان کرده است، شرط اول نبودن حائل، شرط دوم این بود که نباید جایگاه امام بلندتر از جایگاه مامومین باشد، شرط سوم اینکه فاصله‌ی زیادی بین امام و مامومین نباشد، شرط چهارم این بود که ماموم جلوتر از امام نباشد. ولی هر یک از این شرائط برای خودش مسائلی دارد. شایسته بود هر شرطی را که ایشان ذکر می‌کند، مسائلش را هم به دنبالش بگوید،‌ولی ایشان به این ضابطه عمل نکرده، حالا می‌خواهد مسائل را متذکر بشود که این مسائل بخشی مربوط است به شرط اول، بخش دیگر هم مربوط به شرط دوم و هکذا شرط سوم و چهارم

المسألة الأولی

لا بأس بالحائل القصیر الذی لا یمنع من المشاهدة و إن کان مانعاً منها حال السجود کمقدار الشبر، بل أزید أیضاً نعم إذا کان مانعاً حال الجلوس فیه إشکال، لا یترک الإحتیاط.

ایشان اولین مسئله‌ای که مطرح می‌کند این است که می‌فرماید: «لا بأس بالحائل القصیر»،این مسئله‌ی شرط اول است.

حائل بر سه قسم است، گاهی حائل، یک حائل طویلی است که امام و ماموم در هیچ حالی همدیگر را نمی‌بینند، یک موقع حائل به گونه‌ای است که فقط در حال رکوع همدیگر را نمی‌بینند،اما موقع قیام می‌بینند.

فرض کنید که نیم متر است، فلذا در حال قیام می‌بینند، اما در حال رکوع نمی‌بینند.

گاهی حائل به گونه‌ای است که فقط در حال سجود نمی‌بینند، یعنی هم در حال قیام می‌بینند و هم در حال رکوع، و فقط در حال سجود همدیگر را نمی‌بینند، فرض کنید، بلندی حائل به اندازه‌ی یک وجب است،این مقدار حائل فقط در حال سجود مانع از رؤیت است.

بحث مرحوم سید در همین دوتای اخیر است، چون اگر حائل به گونه‌ی بلند باشد که ماموم و امام در حال قیام همدیگر را نمی‌بینند،‌حکم این قسم روشن است و نیاز به گفتن ندارد، فلذا بحث در جایی است که در حال قیام می‌بینند،اما در حال رکوع نمی‌بینند، یا هم در حال قیام می‌بینند و هم در حال رکوع،‌ولی در حال جلوس و سجود همدیگر را نمی‌بینند، یا مثلاً هشتاد سانت است که در حال رکوع نمی‌بینند، یا به اندازه‌ی یک وجب است که فقط در حال سجود نمی‌بینند. مرحوم سید در همه‌ی اینها اشکال می‌کند و می‌گوید نماز در اینجا ها اشکال دارد.

دیدگاه استاد در این مسئله

ولی از نظر ما دومی اشکال دارد، بلکه نماز باطل است، یعنی در جایی که در حال قیام می‌بینند، ولی در حال رکوع نمی‌بینند،مثلاً یک پرده‌ی هشتاد سانتی است که امام را در حال رکوع نمی‌بینند،این حائل است محسوب می‌شود،هر چند در روایات ما کلمه‌ی حائل نبود، بلکه کلمه‌ی «سترة و جدار» بود، لازم نیست که «سترة» تا سقف منتهی بشود،‌ همین مقداری که در حال رکوع نمی‌بینند، «یصدق أنّ هنا سترة بیننا و بینه».

به بیان دیگر ما نوکر کلمه‌ی حائل نیستیم، بلکه نوکر کلمه‌ی «سترة و ساتر» هستیم، اما در حال سجود که حائل به اندازه‌ی یک وجب است، این مقدار حائل از نظر من اشکال ندارد. چرا؟ چون انسان در حال سجود، امام را نمی‌بیند چه این مقدار حائل باشد یا نباشد، بود و نبودش یک چنین حائلی یکسان است‌،حائل و سترة در جایی است که وجود او یکنوع مانعیت داشته باشد، که اگر من بخواهم ببینم، مانع از رؤیت بشود، این یک وجب حائل در حال سجود هیچ تاثیری ندارد، چون وقتی انسان سر به سجده می‌گذارد،هیچ کس را نمی‌‌بیند، خواه جلویش حائل باشد یا نباشد.

بنابر این، اولی مبطل است،یعنی اگر در حال قیام و رکوع حائل باشد، مبطل است، اما اگر در حال سجود حائل باشد،‌ مبطل نیست.چون تاثیری در رؤیت ندارد و این مقدار حائل (به اندازه‌‌ی یک وجب) حائل و سترة محسوب نمی‌شود.

علاوه براین، ما قبلاً گفتیم که ممکن است میزان وحدت مکان امام و ماموم باشد، یک وجب حائل،‌ایجاد تعدد مکان نمی‌کند.

متن عروة‌ الوثقی

المسألة الأولی: لا بأس بالحائل القصیر الذی لا یمنع من المشاهدة فی بعض أحوال الصلاة و إن کان مانعاً منها حال السجود کمقدار الشبر، بل أزید أیضاً.- ما نیز با این کلام مرحوم سید موافق هستیم،‌چون نه سترة صدق می‌کند و نه جدار،‌نه حائل و نه تعدد مکان.- إذا کان مانعاً حال الجلوس فیه اشکال، لا یترک الإحتیاط،

بله! اگر در حال جلوس هم مانع از رؤیت امام باشد، باز هم یک چنین حائلی مانع است و مبطل نماز. فقط حائلی اشکال ندارد که مانع از رؤیت امام در حال سجده باشد.

ولی مرحوم صاحب جواهر حال رکوع را، اول نقل می‌کند که جایز نیست، بعداً از گروهی نقل می‌کند که جایز است و بر این «مقدار» سترة و حائل صدق نمی‌کند.

کلام صاحب جواهر

و فی الجواهر: نعم قد یتوقف فیما لو منعها حال الجلوس مثلاً دون القیام لقصره کما عن المصابیح، لصدق السترة و الجدار، و توقیفیة الجماعة، مع أنّ‌ الّذی صرّح به الفاضل –علامه - و الشهیدان و الکرکی، و ولده و أبو العباس و المقداد و الخراسانی، و عن غیرهم عدم قدحه أیضاً،- یعنی اگر فقط در حال جلوس مانع است، اشکال ندارد- بل لا أجد فیه خلافاً و لا إشکالاً عدا من عرفت بینهم، و لعلّه کذلک،‌لعدم الشک فی شموله إطلاق الجماعة له، و عدم ارادة ما یشمله من السترة و الجدار» الجواهر:13/155.

أقول: و فی ما ذکره من عدم الشمول تأمّل واضح. یعنی قطعاً سترة صدق می‌کند.

بنابراین، ما در این فرع با صاحب جواهر موافق نیستیم، بلکه فقط حال السجود مانع نیست و اشکال ندارد، اما در سایر حالات مانند: حال القیام و الرکوع و الجلوس مانع است و اشکال دارد.

المسألة‌الثانیة

فرق مسئله‌ی اول با مسئله‌ی دوم، یک فرق جوهری است،‌ چون مسئله‌ی اولی این بود که حائل گاهی قائماً حائل است و گاهی راکعاً و گاهی جالساً و سجوداً. فقط بلندی و کوتاهی حائل است، دومی هم شبیه این است، اما نه بلندی و کوتاهی حائل، بلکه حائل بلند است، منتها به صورت مشبک است، یعنی دارای سوراخ است که در حال قیام یا رکوع از لای آن سوراخ‌ها می‌توان طرف را دید حتی در حال جلوس هم جلوی را می‌توانیم ببینیم ، آیا این سوراخ‌ها در حال قیام، رکوع و جلوس مجوز است یا مجوز نیست؟

از نظر ما همه‌ی اینها اشکال دارد،یعنی مجرد اینکه این «حائل» ثقب و سراخ دارد، کافی نیست.چرا؟ چون ما نوکر رؤیت و عدم رؤیت، مشاهده و عدم مشاهده نیستیم،‌بلکه ما نوکر صدق ستر و جدار هستیم، حال اگر دیواری درست کرده‌اند که دارای سوارخ است و در حال قیام و رکوع و حتی در حال جلوس از لای آن سوراخ‌ها، جلوی خود را می‌بینیم،‌این مجوز نمی‌شود.

بله! اگر ما نوکر رؤیت و عدم رؤیت بودیم، یا نوکر مشاهده و عدم مشاهده بودیم، حق با شما بود که بگوییم می‌بیند،پس اشکال ندارد، ولی در روایات ما کلمه‌ی مشاهده نیامده است، آنچه که آمده کلمه‌ی ستر است و جدار.

علاوه براین،‌ ما یک احتمال دادیم و گفتیم علت اینکه حائل مبطل است،‌چون «یشترط وحدة المکان»، دیواری که در جلوی انسان کشیده شده هر چند دارای سوراخ باشد که انسان می‌تواند جلو خود را ‌ببیند،‌وحدت مکان را بهم می‌زند، یعنی با وجود یک چنین دیواری، نمی‌توان ‌گفت که مکان امام با مکان ماموم یکی است.

متن مسئله‌ی سوم

إذا کان الحائل ممّا یتحقق معه المشاهدة حال الرکوع – لثقب فی وسطه مثلاً- أو حال القیام – لثقب فی أعلاه- أو حال الهوی إلی السجود –لثقب فی فی أسفله- فالأحوط و الأقوی فیه عدم الجواز- چرا؟ چون میزان رؤیت و عدم رؤیت نیست، بلکه میزان صدق ستر و عدم ستر است، میزان جدار و عدم جدار یا وحدت مکان و عدم وحدت مکان است- بل و کذا لو کان فی الجمیع، لصدق الحائل معه أیضاً.

یعنی حتی اگر در هر سه «مرحله» ثقب باشد،یعنی هم در حال قیام و هم در حال رکوع و جلوس این ثقب باشد، باز هم کافی نیست.چرا؟ لصدق الحائل معه أیضاً.

بله! اگر کسی میزان را مشاهده و عدم مشاهدة،‌رؤیت وعدم رؤیت بداند ، می‌شود قائل به صحت شد و گفت که در اینجا هم رؤیت و مشاهده است.

المسألة الثالثة

إذا کان الحائل زجاجاً یحکی من ورائه فالأقوی عدم جوازه للصدق.

هر گاه حائل از قبیل زجاج و شیشه باشد، یعنی بین دو طرف دیوار شیشه‌‌ای بگیرند، آیا این صحیح است یا نه؟‌مشکل است. چرا؟ چون ما نوکر ستر،‌جدار و وحدت مکان هستیم.

بله‌! اگر میزان رؤیت باشد، ممکن است بگوییم اشکال ندارد.

المسألة الرابعة

لا بأس بالظلمة و الغبار و نحوهما و لا تعدّ من الحائل، و کذا النهر و الطریق إذا لم یکن فیهما بعد ممنوع فی الجماعة.

مسئله‌ی چهارم این است که ظلمت و تاریکی و همچنین گرد و غبار شدید را نمی‌توان از حوائل حساب کرد. مثلاً شب است و در حال اقامه‌ی نماز جماعت برق‌های مسجد رفت و فضا به گونه‌ی تاریک شد که احدی، دیگری را نمی‌بیند،این معلوم است که مانع نیست.

ما نوکر کلمه‌ی مشاهده نیستیم، بلکه نوکر کلمه‌ی ستر و جدار هستیم، هرچند ظلمت و تاریکی خودش یکنوع ستر است، ولی این گونه‌ ستر‌ها مانع حساب نمی‌شود. یا غبار شدید باشد و به گونه‌‌ای که چشم، چشم را نمی‌بیند،باز هم مانع نیست. حتی اگر بین امام و ماموم طریق یا نهری باشد، باز هم مانع نیست مگر اینکه خیلی وسیع باشد و سبب تباعد مامومین از امام بشود.

المسألة الخامسة

الشبّاک لا یعدّ من الحائل، و إن کان الأحوط الاجتناب معه خصوصاً مع ضیق الثقب، بل المنع فی هذه الصورة لا یخلو عن قوّة لصدق الحائل معه.

فرق مسئله‌ پنجم با مسئله‌ی چهارم روشن است، در ثالثة مسئله‌ی مسئله زجاج بود، یعنی دیوار از نوع دیوار شیشه‌‌ای بود،‌اما در اینجا دیوار از نوع دیوار شبّاک است، دیواری که از وسط سوراخ سوراخ است، خواه از آجر باشد یا از سیم و آهن و یا چیز‌های دیگر مانند کاشی،الآن ضریح حضرت امام رضا علیه السلام و حضرت معصومه علیها به صورت شبّاک است، فلذا ثقب فرق دارد،‌ثقب را از پارچه می‌سازند که وسط‌ هایش سوراخ سوراخ است، آیا شبّاک مانع است یا مانع نیست؟

مرحوم سید می‌ فرماید شبّاک مانع و حائل حساب نمی‌شود.

نظریه‌ی استاد در مسئله‌ی پنجم

ولی از نظر ما شبّاک مانع است. چرا؟ چون ما نوکر رؤیت و مشاهده نیستیم، بلکه نوکر کلمه‌ی «ستر» هستیم یا نوکر جدار و تعدد مکان هستیم. علی الظاهر شبّاک حائل است،‌چطور حائل است؟ چون انسان نمی‌تواند در آن طرف شبّاک برود،یعنی شبّاک مانع از رفتن انسان است به طرف دیگر، حائل لازم نیست که حائل از رؤیت باشد، یک دیوار شبّاکی درست کنیم، بنده نمی‌توانم از این طرف به آن طرف بروم.

بنابراین، احوط این است که بین امام و مامومین و هکذا بین خود مامومین شبّاکی نباشد. هر چند نسبت به شبّاک، «ستر» صدق نمی‌کند، اما جدار صدق می‌کند، ولی وحدت مکان صدق نمی‌کند.

المسألة السادسة

لا یقدح حیلولة المأمومین بعضهم لبعض و إن کان أهل الصفّ المتقدم الحائل لم یدخلوا فی الصلاة إذا کانوا متهیئین لها.

مسئله‌ی ششم این است که مامومین مانع به حساب نمی‌آیند و حائل محسوب نمی‌شوند.مثلاً امام در محراب ایستاده و مامومین هم پشت سرش صف کشیده‌اند و من در آخر صف قرار دارم و امام را نمی‌بینم و حائل من از رؤیت امام، مامومین هستند،‌این اشکالی ندارد و موجب بطلان نماز نمی‌شود، هیچگاه مامومین جزء حائل به شمار نمی‌آیند هرچند صف متقدم هنوز اقتدا نکرده باشند و من اقتدا باشم،چرا؟ چون مامومین سبب اتصال انسان است به امام.

پس صف متقدم حائل و مانع حساب نمی‌شود،‌منتها بحث در این است که صف متأخر اقتدا کند و تکبیر را بگوید و حال آنکه صف متقدم هنوز تکبیر را نگفته‌اند،‌بلکه فقط آماده شده‌اند برای اینکه تکبیر را بگویند، آیا شرط این است که امام تکبیر را بگوید، بعداً صف بعد از امام اقتدا کنند و تکبیر را بگویند،بعداً صف دوم، بعداً صف سوم و هکذا صف چهارم و ...، یعنی مادامی که صف متقدم تکبیرة الإحرام را نگفته‌اند، صف بعدی حق اقتدا و گفتن تکبیرة الإحرام را ندارند؟

اگر این باشد، مسئله خیلی مشکل می‌شود. حضرت امام که در مسجد کوفه نماز می‌خواند، وصف‌های طولانی پشت سر آن حضرت بسته می‌شد، و مسجد کوفه خیلی مسجد بزرگی است، اگر قرار باشد که هر صف متأخر، منتظر صف قبلی خودش باشند، امام فاتحة و سوره را تمام کرده و به رکوع رفته، و حال آنکه همه پشت سر حضرت علی علیه السلام نماز می‌خواندند و هیچگاه منتظر صف قبلی نبودند. فلذا فقها به این فکر افتادند همین مقداری که صف مقدم متهیأ و آماده‌ی تکبیر گفتن شدند، صف آخر می‌توانند تکبیر را بگویند. صرف تهیأ قبلی کافی است و من قیدی را اضافه کردم و گفتم علاوه بر تهیّأ، مشرف هم باشند، یعنی در آستانه‌ی گفتن تکبیر باشند، همین مقداری که صفوف قبلی در آستان گفتن تکبیرة الإحرام هستند،‌صف‌های بعدی می‌توانند احرام را ببندند هر چند صف مقدم هنوز احرام را نبسته‌‌اند و الا اگر احرام صف بعدی را مقید کنیم به احرام صف متقدم،‌ فقط نماز جماعت در مساجد کوچک و کم جمعیت درست می‌‌‌شود نه در مساجد و امکنه‌ی بزرک.

المسألة السادسة

لا یقدح حیلولة المأمومین بعضهم لبعض و إن کان أهل الصفّ المتقدم الحائل لم یدخلوا فی الصلاة إذا کانوا متهیئین لها.

المسألة‌السابعة

لا یقدح عدم مشاهدة بعض أهل الصفّ الأول –أو أکثر – للإمام إذا کان ذلک من جهة استطالة الصفّ، و لا أطولیة الصفّ الثانی – مثلاً – من الأول.

فرض کنید که امام در محراب ایستاده، صف اول، عرضش به اندازه یک کیلومتر است فلذا ماموم، امام را نمی‌بیند،‌آیا این مضر است یا نه؟

بنابراین صف بلند مشکلی ندارد به شرط اینکه «إذا التفت، رأی؛ و اما اذا لم یلتفت، لا یری» این مهم نیست.

اما گاهی از اوقات آخرهای صف اول، امام را نمی‌بیند. این در مصلّی‌ها متصوّر نیست. اگر به نحوی باشد که امام در محراب است، یک مقدار اینطرف‌تر دری هست که یک مختصر جلوی امام را گرفته است. آنهایی که پشت‌سر امام و کمی بیرون حیاط هستند، امام را می‌بینند. اما اگر صف دراز بشود، ممکن است «حتی اذا التفت، لا یری». مع الوصف از نظر من نماز اینها هم درست است.

انشاءالله به مسئله هشتم که رسیدیم خواهیم گفت که امامی که در محراب‌های قدیم عرب است که هیچ کس امام را نمی‌بیند، و فقط کسی امام را می‌بیند که مقابل در باشد؛ چون برای محراب در می‌گذاشتند و بعد می‌بستند، و کسانی که در کنار این فرد هستند که در کنار باب است، نماز اینها درست است. و حال اینکه اینها صف اول هستند و امام را نمی‌بینند، اما کسی که بغل دست او هست، امام را می‌بیند.