درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/01/18

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع: آیا قصد جاه و مقام در جماعت مخل به نماز است یا نه؟

بحث ما در این است که اگر نماز جماعت را به قصد جاه بخواند،‌ آیا نمازش صحیح است یا نه؟

در جلسه‌ی قبل یک قاعده‌ای را بیان کردیم و گفتیم ضمائم بر دو قسم است:

الف: یک ضمائمی داریم که حلال است، یعنی شرع مقدس اجازه می‌‌دهد که انسان ضمائم نفسانی را ضمیمه‌ی واجب کند.

فرض کنید شخص می‌خواهد در هوای گرم وضو بگیرد، یا با آب سرد وضو می‌گیرد،‌ آب سرد در اینجا ضمیمه است، ولی مانع ندارد که انسان در هوای گرم با آب سرد وضو بگیرد. چرا؟ چون ضمیمه از نوع حلال است نه حرام. یعنی شرع مقدس وضو گرفتن را هم با آب سرد تجویز کرده و هم با گرم، و روی هیچکدام انگشت نگذاشته است،‌بلکه ما را مخیر کرده، فلذا این آدم آب سرد را (که در زمستان با مزاجش سازگار است) انتخاب می‌‌کند. این اشکالی ندارد.

ولی گاهی ضمائمی که انسان اختیار می‌کند، از نوع حرام است مانند:‌ریاء، یعنی اگر انسان نماز را ریاءً بخواند باطل است.

به بیان دیگر درست است که نماز دو فرد دارد، ریاء و غیر ریاء (که قربة الی الله باشد)، شرع مقدس غیر ریاء را پذیرفته (قربة‌ إلی الله)،‌اما ریائش ( للناس) را نپذیرفته است.

بنابراین،‌ باید در ضمائم فرق نهاد بین ضمائم محللّه و بین ضمائم محرّمه، حال اگر کسی نماز جماعت را به عنوان جاه و جلال می‌خواند، یعنی اصل نماز را برای خدا می‌خواند، اما نماز را در مسجد می‌خواند تا جمعی پشت سرش اقتدا کنند و از این طریق به رخ دیگران بکشد که من در میان مردم دارای مکانت و مقامی هستم، پس مراد از جاه این است که انسان مکانت و منزلت خود را به رخ دیگران بکشد و در حقیقت بخواهد از این جاه و مقام استفاده کند، و مردم هم او را مدح کنند و بگویند چه قدر مردم به این امام جماعت علاقه دارند که این همه جمعیت پشت سرش نماز می‌خوانند.

آیا این صحیح است یا صحیح نیست،به بیان دیگر موجب بطلان نماز است یا نه؟

دیدگاه صاحب عروة الوثقی

مرحوم سید می‌فرماید: موجوب بطلان نماز نیست، ریا حرام است نه جاه.

پس اشکالی ندارد که اصل نماز برای خدا باشد،‌اما جماعتش برای جاه و جلال باشد نه برای خدا، و بخواهد منزلت خود را به مردم نشان بدهد.

اشکال دیگران بر صاحب عروة الوثقی

ولی همه‌ی محشین عروه هنگامی که به اینجا می‌رسند،‌می‌‌گویند «و فیه اشکال»،‌حتی برخی از محشین نسبت به مرحوم سید اعتراضی دارند و می‌گویند: «هذا من مزال الأقدام» یعنی پای سید - که می‌گوید اشکالی ندارد- در اینجا لغزیده است.

نظریه‌ی استاد

ولی ما جاه و جلال را دو قسم کردیم:

الف: ‌گاهی از اوقات از این جاه و جلال می خواهد به نفع شریعت و مردم استفاده کند، مثلاً در یک نظام غیر اسلامی،‌حکومت‌ها از آن عالمی می‌ترسند که در میان مردم نفوذ کلمه و مقام و منزلتی داشته باشد، من می‌آیم نمازم را در مسجد می‌خوانم، هزاران نفر هم پشت سر من اقتدا می‌کنند، از این طریق می‌خواهم منزلت و مقام خود را به دولتی‌ها و سران حکومت نشان ‌بدهم، تا اگر در موردی نامه نوشتم یا حرف زدم یا کاری انجام دادم، آنان حساب ببرند و به شوخی نگیرند. اگر امامی بخواهد از جاه و جلال خودش این گونه استفاده کند،‌ این هیچ اشکالی در نمازش وارد نمی‌کند و در حقیقت می‌توان گفت که این خودش یک نوع کاری است که برای خدا انجام گرفته است.

ب:اما گاهی این گونه نیست، یعنی از جاه و جلال خودش نمی‌خواهد به نفع دین و مردم استفاده کند و آن را به رخ سران حکومت بکشاند، بلکه می‌خواهد خودش را ارضاء کند، مثلاً تشنه‌ی شهرت، منزلت، جاه و مقام است و با این کار می‌خواهد خودش را ارضاء کند و به رخ مردم بکشاند که یک چنین جایگاه و مقامی دارم، این مسلماً با نماز نمی‌سازد،یعنی نمی‌شود این عمل در پیشگاه خدا مورد قبول باشد.

بنابراین،‌ما قائل بر تفصیل هستیم،یعنی اگر از جاه و جلال خودش به نفع دین و مردم استفاده کند، اشکالی ندارد، چون اگر در خانه نماز بخوانم، سران حکومت خیال می‌کنند که تک و تنها هستم و هیچ حامی و طرفداری ندارم.

اما اگر بروم در مسجد و جمعیت زیادی هم پشت سرمن نماز بخوانند، حتماً ‌از من حساب خواهند برد و سخن و حرفم در آنان تاثیر خواهد کرد. فلذا این اشکالی ندارد و منافات با قصد قربت هم ندارد.

اما اگر تشنه‌ی مقام و منصب است و می‌خواهد از این طریق در میان مردم و جامعه مشهور شود‌، این از رذایل است نه از فضائل و لذا معلوم نیست که نماز با این رذایل صحیح باشد.

منبای مرحوم سید (که قائل به صحت می‌باشد) این است که جماعت غیر از نماز، و نماز هم غیر جماعت است.

ولی مبنای ما این است که اینها یکنوع وحدت عرفی دارد، اگر مبنای مرحوم سید این باشد حتی ریاء هم باید صحیح باشد. چرا؟ چون صلات چیزی است و ریاء‌ چیز دیگر.

الفرع الثالث

تا اینجا در امام بحث می‌کردیم و می‌گفتیم لازم نیست که امام در جماعت قصد قربت کند،همین که در اصل نماز قصد قربت کند کافی است و لازم نیست که در جماعتش هم قصد قربت نماید.

موضوع: آیا لازم است که مامومین نسبت به جماعت قصد قربت کنند یا لازم نیست؟

امادر این فرع بحث در این است که آیا لازم است که ماموم نسبت به جماعت قصد قربت کند یا قصد قربت لازم نیست؟

ماموم باید نسبت به هردو قصد قربت کند، یعنی هم در اصل نماز قصد قربت کند و هم در جماعت. چرا؟ چون اگر در جماعتش قصد قربت نکند، جماعتش باطل می‌شود.

آیا اصل نمازش هم باطل می‌شود یا نه؟ نمازش در یک صورت صحیح است و در یک صورت باطل.

اگر قصد قربت در جماعت نکند، جماعتش باطل است و نمازش صحیح، اکثر افراد نمازش باطل است،‌چون کسانی که اقتدا می‌کنند،‌غالباً حمد و سوره را نمی‌خوانند. اگر این آدم عمل به وظیفه‌ی منفرد نکرد،‌نمازش هم باطل است، مگر اینکه به وظیفه‌ی منفرد عمل کند.

پس اگر ماموم در جماعت قصد قربت نکند،‌ جماعتش باطل است، اما اینکه آیا نمازش هم باطل است یا نه؟

‌این بستگی به این دارد که آیا به وظیفه‌ی منفرد عمل کرده یا نکرده؟‌ اگر به وظیفه‌ی منفرد عمل کرده باشد،‌نمازش صحیح است، اما اگر به وظیفه‌ی منفرد عمل نکرده باشد نمازش هم باطل است،‌یعنی هم نمازش باطل است و هم جماعتش.

یا اگر رکنی را زیاد کرده باشد،‌ باز هم نمازش باطل است یا شک در عدد رکعات بین یک و دو به امام مراجعه کرده باشد، باز نمازش باطل است، فقط در یک صورت نمازش صحیح است و آن اینکه عمل به وظیفه‌ی منفرد کرده باشد، یعنی حمد و سوره را خوانده باشد و رکنی را هم اضافه نکرده باشد.

الفرع الرابع

اگر ماموم بخاطر سهولت و آسان بودن جماعت یا یک دواعی دیگر مانند رفع وسوسه،‌ مشکل بودن قرائت و امثالش اقتدا کند و در جماعت حاضر شود،آیا نمازش باطل است یا نه؟

به بیان دیگر آیا این نوع دواعی و عوامل مایه‌ی بطلان است یا نیست؟

آقایان اشکال نمی‌کنند و ظاهراً اشکال ندارد،‌چون این گونه دواعی از قبیل دواعی نفسانی نیست و در حقیقت می‌خواهد یک نماز خوب و بدون اشکال تحویل خدا بدهد، فلذا این گونه دواعی وعوامل ضرری به قصد قربت نمی‌زند.

متن عروة‌‌ الوثقی

المسألة الثانیة و العشرون

لا یعتبر فی صحّة الجماعة قصد القربة من حیث الجماعة،‌بل یکفی قصد القربة فی أصل الصلاة، فلو کان قصد الإمام من الجماعة الجاه أو مطلب آخر دنیوی،‌ و لکن کان قاصداً للقربة فی أصل الصلاة صحّ، و کذا إذا قصد المأموم من الجماعة سهولة‌ الأمر علیه، أو الفرار من الوسوسة، أو الشک، أو من تعب تعلم القراءة أو نحو ذلک من الأغراض الدنیویة صحت صلاته، مع کون قاصداً للقربة فیها.

نعم لا یترتّب ثواب الجماعة إلّا بقصد القربة فیها.

ما یک فرع را در اینجا اضافه کردیم و آن اینکه ماموم در جماعت قصد قربت نکند و حال آنکه در متن نیامده است.

المسألة‌ الثالثة و العشرون

إذ نوی الإقتداء بمن یصلّی بمن لا یجوز الإقتداء فیها سهواً أو جهلاً، کما إذا کانت نافلة،‌أو صلاة‌ الآیات مثلاً فإن تذکّر قبل الإتیان بما ینافی صلاة المنفرد عدل إلی الإنفراد، و صحّت و کذا تصحّ إذا تذکّر بعد الفراغ، و لم تخالف صلاة المنفرد، و إلّا بطلت.

اگر من پشت سر یک کسی نماز نماز می‌خوانم به خیال اینکه نمازش فریضه است، بعداً معلوم شد که او نماز نافله می‌خواند و حال آنکه گمان کرده بود که فریضه را می‌خواند و لذا به او اقتدا کردم،‌آیا نماز من درست یا نه؟

این مسئله دو فرع دارد:

1: گاهی من در اثناء نماز متوجه می‌شوم که این آدم نافله را می‌خواند.

2:‌گاهی بعد از نماز متوجه می‌شوم که این آدم نافله را می‌خواند و من اشتباهاً به او اقتدا کردم. اگر در اثناء است، قهراً مادامی که جای تدارک نگذشته است، من باید به وظیفه‌ی منفرد عمل کنم، فرض کنید که امام می‌گوید:‌ تازه سوره‌ی اخلاص (قل هو الله أحد) را شروع کرده، فهمیدم که این آدم نماز نافله می‌خواند، چون همیشه ایشان در نماز فجر سوره‌ی شمس را می‌‌خواند یا سوره‌ی دیگر را می‌خواند، از اینکه الآن سوره اخلاص را می‌‌خواند معلوم می‌شود که نافله می‌خواند، همین که فهمیدم که او نافله را می‌خواند، باید بر گردم و از اول سوره حمد را بخوانم و قصد فرادی کنم،اگر وقت تدارک نگذشته است.

اما اگر در اثناء است، اما در حال رکوع است،‌فهمیدم که امام نماز نافله می‌خواند چون به یک تسبیح اکتفا کرد و حال آنکه عادت او در فریضه این بود که تسبیحه را چند بار بخواند، یقین پیدا کردم که امام نافله می‌خواند،‌در اینجا تکلیف من چیست در حالی که حمد و سوره را نخواندم،‌آیا نماز من باطل است یا صحیح؟ نماز من صحیح است، چون «لا تعاد»‌دارم، «لا تعاد الصلاة إلّا من خمس».

إن قلت: بنا شد که حدیث «لا تعاد» عامد را نگیرد، چون اگر عامد را بگیرد،‌ تنبل پرور می‌شود و اسلام نیامده که تنبل پروری کند،عامد را نمی‌گیرد، این آدم عن عمد حمد و سوره را نخوانده است.

قلت: جوابش این است که عامد بر دو قسم است:

یک قسم عامد داریم که معذور است، یک قسم هم داریم که غیر معذور است،‌این آدم عامد است، اما عامد معذور است. فلذا نماز این آدم درست است.

پس در اثناء‌ دو حالت پیدا کرد،‌ اگر جای تدارک باقی است،‌تدارک می‌کند،‌اگر جای تدارک نیست، بقیه را فرادی می‌خواند،یعنی اگر در حال قیام است، از سر می‌گیرد، اما اگر در حال رکوع است، بر گذشته‌ها صلوات، بقیه را خودش ادامه می‌دهد.

اما اگر این آدم بعد از نماز فهمید که این آقا نافله را می‌خوانده و ما خیال می‌کردیم که فریضه را می‌خواند، وقتی ما در «اثناء» نمازش را درست کردیم،‌ بعد از صلات حتماً نمازش درست است چون «لا تعاد» داریم،یعنی «لا تعاد» همه‌‌ی اینها را می‌گیرد. منتها همه‌ی صور مشروط بر این است که منافیات منفرد را نیاورد، مثلاً رکن را زیاد نکند. اما اگر دو رکوع کرده باشد، نمازش باطل است هر چند در جماعت باطل نیست، ولی در فرادی زیادی رکن مبطل است.

در تمام این صور شرطش این است که این آدم منافیات منفرد را نیاورد، یکی از منافیات منفرد،‌زیادی رکن است.

ثانیاً: «لا یرجع فی عدد الرکعات إلی الإمام» یعنی اگر بین یک و دو شک کرد، رجوع به امام کرد، در اینجا رجوعش باطل است، چون شک بین یک و دو مبطل است.