درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی

89/01/16

بسم الله الرحمن الرحیم

دیدگاه آیة الله حائری

بحث در باره‌ی تفسیری است که مرحوم آیة الله حائری راجع به قصد انفراد کرده‌اند، حاصل فرمایش ایشان این است که اگر از اول نیت کند که من در اثناء می‌خواهم از امام جدا بشوم، جماعتش صحیح نیست ونمازش در صورتی صحیح است که به وظیفه‌ی منفرد عمل کرده باشد.

اما اگر از اول قاصد جماعت بوده، منتها در اثناء نماز به فکرش رسید که قصد فرادی کند و سراغ کارش برود،‌ می‌فرماید این مشموع ادله‌ی جماعت است و نمازش هم درست است، دلیل ایشان بر این تفسیر چیست؟

دلیل ایشان بر این مطلب این است که ادله‌ی جماعت، اولی را نمی‌گیرد ولی دومی را می‌گیرد،.یعنی اطلاقات جماعت اولی را شامل نیست، اما دومی را شامل است.

می‌فرماید ادله‌ی جماعت،‌آنکس را که از اول قاصد باشد، شاملش نیست،‌اما آنکس که در وسط نماز قاصد است،‌شاملش است. چرا؟

می‌گوید آدمی که از اول قصد کرده که تا آخر با امام باشد،‌قطعاً ادله‌ی جماعت شامل حال او شد،‌ از آینده که کسی خبر ندارد که چه اتفاقی برایش رخ می‌دهد.

مثلاً من نظرم این است که تا آخر با امام باشم، قطعاً ادله ما را گرفت.کدام ادله؟ «إنّما جعلت الإمام لیؤتمّ به، یا الجماعة فی الصلوات سنّة»‌ فلذا اگر در وسط قطع کرد، سبب نمی‌شود که از تحت اطلاقات بیرون برود،‌اطلاقات ادله‌ی جماعت شامل حال این آدم شد، در وسط اگر قصد انفراد کند،‌در گذشته اثر نمی‌گذارد که این شاملش نبوده،‌اما آدمی که از اول می‌خواهد همراه نباشد و قصدش از همان اول این است که جماعت را رها کند، شک داریم که آیا ادله‌ی جماعت شاملش است یا نیست؟ شک کافی است که بگوییم جماعتش باطل است،‌نمازش هم در صورتی درست است که به وظیفه‌ی منفرد عمل کرده باشد،‌مثلاً‌ قرائت را خوانده باشد و رکنی را هم زیاد نکرده باشد.

یلاحظ علیه

ما در جواب ایشان می‌گوییم که ما یک چنین اطلاقاتی نداریم که یکی را شامل باشد و یکی را شامل نباشد.

اولاً: فرمایش شما با صلات ذات الرقاع مخالف است، چون مجاهدین در صلات ذات الرقاع از همان اول قصد شان این است که در اثناء از جماعت جدا بشوند، یعنی به اتفاق مسلمین و فقها گروه اول قاصد هستند که در اثنای نماز جدا بشوند.

ثانیاً: ما در باب صلات جماعت اطلاقاتی نداریم تا در مقام شک به آنها تمسک کنیم، فقط دوتا روایت داریم که یکی می‌گوید: «الجماعة فی الصلوات سنّة و لیس بفریضة»، این در مقام این مطلب است که جماعت مستحب است نه واجب. روایت دیگر را اهل سنت نقل کرده‌‌اند که: «إنّما جعلت الإمام لیؤتمّ به فلا تختلفوا علیه» سنن البیهقی:3/79.

این روایت هم در مقام بیان این است که از مام جلوتر نیفتید و تابع او باشید.

پس مرحوم حائری باید بگوید یا مطلقا جایز است یا مطلقا جایز نیست. اگر شامل است،هردو را شامل است و اگر شامل نیست،‌هردو را شامل نیست نه اینکه یکی را شامل است و دیگری را شامل نیست.

نظریه‌ی آیة‌ الله خوئی

باید دانست که فتوای آیة الله خوئی نیز همین است، ایشان می‌گوید اگر از اول قصد انفراد کند باطل است، اما اگر در وسط قصد انفراد کند،‌مانع ندارد.

دیدگاه استاد

ما در جواب ایشان می‌گوییم این تفصیل دلیل ندارد، یعنی این تفصیل با صلات ذات الرقاع منسجم نیست. چون مجاهدین در صلات ذات الرقاع از همان اول قصد شان این است که در وسط قصد انفراد کنند،یعنی در یک تکه‌ی صلات همراه امام باشند و در تکه‌ی دیگر نباشند.

ثانیاً فرق میان دوتا نیست و اطلاقی نداریم تا بگوییم یکی را شامل است و دیگری را شامل نیست.

پس باید بگوییم که «لا یجوز مطلقاً» چه از اول قاصد باشد و چه در اثناء. مگر یک ضرورت و مشکلی پیش بیاید.

بنابراین،قصد انفراد جایز نیست و ما نماز ملفق با انفراد و جماعت نداریم،‌مواردی را هم که شمردید، از باب ضرورت و حاجت بوده. اما بدون جهت انسان نمی‌تواند از اول یا در وسط قصد فرادی کند. چون خلاف احتیاط است اگر نگوییم اقوی بطلان جماعت است،‌حتماً‌ خلاف احتیاط است. پس از روایات استفاده می‌شود که مطلقاً باطل است مگر اینکه ضرورتی پیش بیاید که آن هم اول و آخرش فرق نمی‌کند. پس طبق نظر ما جماعت وصف کل است نه وصف جزء.

المسألة السابعة عشر

إذا نوی الإنفراد بعد القرائة الإمام و قبل الدخول فی الرکوع الخ.

این مسئله‌ای که ایشان عنوان کرده، فقط دو صورت را در متن آورده و حال آنکه مسئله سه صورت دارد.

صورت اول

صورت اول این است که امام به رکوع رفت ومن نیز همراه امام به رکوع رفتم، تا امام شروع به خواندن ذکر کرد – فرض کنید امامی است که ذکر را مکرر می‌خواند- من فقط یکبار ذکر را خواندم و از امام جدا شدم.

صورت دوم

صورت دوم این است که امام قرائت را خواند و هنوز به رکوع نرفته،‌از او جدا شدم،یعنی بعد از قرائت و قبل از رکوع از امام جدا شدم.

صورت سوم

صورت سوم امام این است که من در وسط سوره‌ی حمد از امام جدا شدم، یعنی همین که امام گفت:‌«صراط المستقیم» من از او جدا شدم و قصد فرادی کردم.

تکلیف ما در این در این سه صورت چیست؟

صورت اول روشن است،یعنی اگر در رکوع از امام جدا بشوم مشکلی نیست. چرا؟ چون اگر مشکلی هم باشد از ناحیه‌ی قرائت مشکل بود و آن را امام ضامن است،«‌الإمام یضمن القراءة» من پشت سر امام بودم و امام هم از طرف من قرائت را خواند. بقیه را هم خودم انجام می‌‌دهم. پس اگر مشکل در ناحیه‌ی قرائت باشد، قرائت را امام از طرف من خوانده و بقیه را خودم می‌خوانم فلذا نماز من درست است. البته بنابر اینکه قصد انفراد مطلقا جایز است خواه عذری باشد و خواه عذری نباشد.

من هم قبول دارم که مطلقا جایز است،‌اما به شرط اینکه حاجتی باشد.

اما صورت دوم که می‌‌خواهم بعد از حمد و سوره و قبل از رکوع از امام جدا بشوم، آیا در اینجا جدا شدن کافی است یا اینکه باید دو مرتبه بر گردم و قرائت را بخوانم؟

صورت سوم اینکه در وسط خواندن سوره حمد، یعنی همین که امام گفت: «إهدنا الصراط المستقیم» من از امام جدا شدم.

فی المسألة فروع

الف: لو نوی الإنفراد بعد الدّخول فی الرّکوع

ب: لو نوی الإنفراد بعد إتمام الإمام القراءة قبل الدّخول فی الرّکوع ‌

ج:‌ لو نوی العدول فی أثناء القراءة.

اما صورت اولی هیچ مشکلی ندارد، چون موقعی که امام قرائت را خواند،‌من مؤتم بودم، یعنی به او اقتدا کرده بودم،یعنی حتی در مقداری از رکوع نیز همراهش بودم،‌بنابراینکه قصد انفراد مطلقا جایز است، من جدا می‌شوم، مشکل قرائت حل است.

1: محمد بن علیّ بن الحسین،‌ باسناده عن الحسین بن کثیر، ‌عن أبی عبد الله علیه السلام « أنّه سأله رجل عن القراءة خلف الإمام،‌ فقال: لا إنّ الإمام ضامن للقراءة و لیس یضمن الإمام صلاة‌ الذینهم من خلفه، إنّما یضمن القراءة» الوسائل:‌ج5،‌الباب 30 من ابواب صلاة الجماعة،‌ الحدیث1. یعنی غیر از قرائت را ضامن نیست، بقیه را خود مامومین ضامن هستند نه امام، امام فقط ضامن قرائت است.

صورت دوم اینکه قرائت را تمام کرد و قبل از آنکه وارد رکوع بشود از امام جدا شدم،‌از نظر مرحوم سید این هم اشکالی ندارد.

إذا نوی الإنفراد بعد القراءة الإمام قبل الدّخول فی الرکوع لا یجب علیه القراءة. چرا؟ چون بر من فقط یک قرائت واجب بود که یا من بخوانم یا امام،‌در اینجا امام از طرف من خواند فلذا مجزی است و دو قرائت معنا ندارد.

ولی مرحوم آیة الله حکیم در مستمسک و مرحوم آیة‌ الله خوئی در مستند العروة. در این صورت ایراد کرده‌اند.

فإن قلت: ‌الضمان و الإجزاء حال الإئتمام لا یقتضی ثبوتهما حال الإنفراد، و حیث لا دلیل علی ذلک یکون عموم دلیل وجوب القراءة محکماً بعد الإنفراد» المستمسک: 7/195.

آیة‌ الله حکیم می‌فرماید امام در صورتی ضامن است که من مؤتم باشم، یعنی تا آخر نماز مؤتم باشم. البته یک موقع در رکوع است که جای قرائت نیست،‌ولی در اینجا که جای قرائت است، قدر مسلم از حدیث حسین بن سعید که گفت:«‌إنّما یضمن الإمام القراءة» جایی است که من حالت ائتمامم محفوظ باشد،و حال آنکه من در حالی که جای قرائت باقی است،‌حالت ائتمامم محفوظ نیست ولذا در اینجا دلیلی بر سقوط نداریم.

به بیان دیگر قدر مسلم از روایت حسین بن سعید که امام ضامن قرائت من است، جایی است من تا آنجا که وقت قرائت باقی است ،‌در حالت ائتمام بمانم و حال آنکه من تا آنجا وقت قرائت باقی است در حالت ائتمام نیستم.

و بعبارة أخری: إنّ موضوع نصوص الضمان هو عنوان الإئتمام فما دام المصلّی یصدق علیه العنوان المذکور و یکون موصوفاً بالمأمومیة یضمن الإمام لقراءته، نعم بعد خروجه عن العنوان المذکور لعدوله إلی الإنفراد فیلحقه عنوان الإنفراد» مستند العروة: 5/308.

مگر اینکه وقت قرائت بگذرد و وارد رکوع بشود،‌من مادامی که مؤتم هستم،‌نباید قرائت را بخوانم، وقتی که از حالت ائتمام در آمدم و وقت قرائتم نگذشته است،‌باید به وظیفه‌ی منفرد عمل کنم، یعنی قرائت را از سر بخوانم.

حاصل اشکال و ایراد این دو بزرگوار این است که حدیث حسین بن سعید که می‌گوید قرائت از تو ساقط است،‌جایی را می‌گوید که مادامی که وقت قرائت باقی است باید مؤتم باشد و مؤتم به شما صدق بکند و حال آنکه شما وقت قرائت باقی بود، اما وصف مؤتم از شما رفت و شدید منفرد.

یلاحظ علیه

ما باید روایت را نگاه کنیم، روایت ندارد که‌: «یسقط القراءة عن المأموم مادام مؤتمّاً»، آنچه که موضوع حکم است، این است که «یسقط القراءة عن المأموم خلف الإمام». موقع خواندن قرائت من خلف الإمام باشم و من هم در موقع خواندن قرائت خلف الإمام بودم.

اگر حدیث را مراجعه کنیم، در حدیث نداریم که‌ «تسقط القراءة عن المأموم مادام مؤتمّاً»، و وقتی قرائت هم بماند،‌بلکه در حدیث آمده است که:‌إنّ الإمام ضامن للقراءة و لیس یضمن صلاة‌ الذّین خلفه». خلف الإمام ساقط است و من هم موقع خواندن قرائت خلف الإمام بودم، میزان خلف الإمام و عدم خلف الإمام است و در صورت دوم خلف الإمام محقق است و امام ضامن قرائت من است.

صورت سوم

صورت سوم این است که من در اثناء قرائت قصد انفراد می‌کنم،یعنی همین که امام گفت:«‌إهدنا الصراط المستقیم» من قصد انفراد می‌کنم و جدا بشوم.

در اینجا سه احتمال وجود دارد:

احتمال اول این است که از همان جا که من از امام جدا شدم، بقیه را خودم بخوانم.

احتمال دوم این است که ما قرائت ملفقة نداریم که یک تکه را امام بخواند و تکه‌ی دیگر را ماموم،‌بلکه باید قرائت را از سر بخوانم.

احتمال سوم این است که این گونه قصد انفراد جایز نیست زیرا دو تالی فاسد دارد، چون یا قرائت می‌شود ملفق و ما قرائت ملفق نداریم، و اگر از اول قرائت را بخواند، این زیادی در نماز است.

اما مرحوم سید می‌گوید: و إن کان الإحتیاط استنافها خصوصاً‌ إذا کان فی الأثناء.

المسألة الثامنة‌ عشر

إذا أدرک الإمام راکعاً یجوز له الإئتمام و الرکوع معاً ثم العدول إلی الإنفراد اختیاراً،

من می‌خواهم فقط در رکوع به امام اقتدا کنم و می‌‌خواهم کمتر در محضر خدا باشم، امام قرائت را خوانده در حال رکوع است و من در همان حال رکوع به امام اقتدا می‌کنم و در همان رکوع هم قصد انفراد می‌کنم، فرض کنید رکوع امام طولانی است و چند مرتبه ذکر رکوع را می‌خواند، من در ذکر اول به او اقتدا کردم و در ذکر دوم قصد انفراد نمودم و بقیه نماز را خودم خواندم،‌آیا این جایز است یا جایز نیست؟

متن عروة الوثقی

إذا أدرک الإمام راکعاً یجوز له الإئتمام و الرکوع معاً ثم العدول إلی الإنفراد اختیاراً، و إن کان الأحوط ترک العدول حینئذ خصوصاً إذا کان ذلک من نیته أولاً.

غرض از طرح این مسئله چیست و چرا آقایان این مسئله را عنوان کرده‌اند؟ مشکل این مسئله قرائت است، چون از یک طرف داریم «لا صلات إلّا بفاتحة الکتاب» یعنی قرائت را یا باید خود انسان بخواند یا امام، اینجا نه خودش خوانده و نه امام، چون در موقع رکوع به امام اقتدا کرده است، پس در اینجا حدیث «لا صلات إلّا بفاتحة الکتاب»‌محکمّ‌ است و این نماز شما فاقد فاتحة الکتاب است، چون موقعی که امام فاتحة‌ الکتاب را خوانده،‌من نبودم، موقعی که من اقتدا کردم، فاتحة‌ الکتاب نیست. من حتّی در رکعت سوم اقتدا را مشکل می‌‌دانم مگر اینکه قبل از رکوع اقتدا کند و خودش قرائت را بخواند.