درس خارج فقه حضرت آیت الله سبحانی
89/01/10
بسم الله الرحمن الرحیم
مسئلهی ما این است که اگر در اثنای نماز جماعت مشکلی پیش بیاید، وظیفهی امام یا وظیفهی مامومین چیست؟
این مشکل در روایات ما عبارتند از:
1: موت امام جماعت، یعنی اینکه امام جماعت در اثناء نماز فوت کند.
2، حدث امام ، خواه در وسط نماز محدث بشود یا از اول محدث بوده و در حال حدث نسیاناً وارد نماز شده.
3: خون دماغ شود. 4: دل درد بگیرد،
5: استفراغ و قی کند،6: خونی از بدن او جاری شود، مثلاً جرح یا دملی در بدنش بوده و سر باز کرده است، این موارد را در روایات داشتیم، که امام یا مامومین یکی را جلو بیندازند و بقیه نماز را با امام جدید بخوانند.
ما تا کنون تا شش تا را خواندیم و الآن میخواهیم بقیه موارد بخوانیم، بقیه موارد اینکه اگر امام جماعت مشکلی برایش پیش آمد، نماز جماعت بهم نخورد،
ما شش مورد را خواندیم، یکی موت امام بود، دوم حدث امام بود،چهار تای دیگر هم کنار هم بودند مانند خون دماغ، دل درد، استفراغ و خون ریزی جای دیگر.
اما دو مورد دیگر را هم میخوانیم که منصوص است،
السابع: إقتداء الحاضر بالمسافر
هفتمین مورد این است که امام مسافر است و مامومین حاضر، امام ناچار است که بر سر رکعت دوم نماز را تمام کند، در اینجا مامومین میتوانند فرادی بخوانند،یا خود امام یک نفر از مامومین را جلو میکشد و میگوید بقیه را بخوانید، قهراً آن ماموم هم بقیه را به عنوان امام میخواند و نماز تمام میشود، و تا حال ما با این حکم فرادی در جماعات عمل نکردیم، غالباً آقایان روحانی که مسافر هستند و مردم پشت سر آنان اقتدا میکنند، سر رکعت دوم امام سلام میدهد و نماز را تمام میکند و سایر رکعات را خود مامومین به صورت فرادی میخوانند و حال آنکه امام میتواند یکی از مامومین را جای خود بگذارد و بقیهی نماز را بخواند و دلیل این مسئله روایت پنجم از باب چهل ابواب صلات جماعت است.
1: عن أبی عبد الله علیه السلام قال: «المسافر إذا أمّ قوماً حاضرین فاذا أتمّ الرکعتین سلّم ثمّ أخذ بید رجل منهم فقدّمه فأمّهم» الوسائل: ج 5،الباب 72 من أبواب صلاة الجماعة، الحدیث 4.
البته تنها این روایت نیست بلکه روایات دیگر هم در باب قواطع الصلاة داریم.
از این معلوم میشود آن همه سختگیری های که ما در باب جماعت میکنیم، آن سخت گیری نیست، حضرت میفرماید دست یک نفر از مامومین را بگیرد و در جای خودش بگذارد، همهی مامومینی که در صف اول نماز جماعت قرار گرفتهاند،عدالت شان که عدالت شیخ مرتضی انصاری نیست، ولذا در روایت داریم که در صف اول جماعت اهل تقوی و فضیلت بنشینند. که اگر احیانا برای امام جماعت حادثهای پیش آمد،اقلاً او بتواند بقیه را ادامه بدهد. معلوم میشود که در این موارد فعلی کثیری ماهی صورت صلاتی است در این مورد مشکلی نیست.
الثامن: إعتلال الإمام
هشتمین مورد اینکه امام گرفتار بیماری بشود، گاهی از اوقات امام را سرد میگیرد یا سکته میکند یا یک بیماری دیگر دیگر برایش رخ میدهد.
1:محمد بن یعقوب،عن محمد بن اسماعیل- هر جا محمد بن یعقوب از محمد بن اسماعیل نقل کرد، مراد محمد بن اسماعیل نیشابوری است، به دلیل اینکه استادش هم نیشابوری است - عن الفضل بن شاذان،عن ابن أبی عمیر، عن معاویة بن عمار، دوتا - معاویه داریم که هردو قهرمان حدیث هستند،یکی معاویة بن وهب است و دیگری معاویة بن عمّار، روایت معاویة بن عمّار بیشترش راجع به حج است، اما معاویة بن وهب، روایتش مطلق است،یعنی هم راجع به حج است و هم راجع به غیر حج.- قال: «سألت أبا عبد الله علیه السلام عن الرجل یأتی المسجد و هم فی الصلاة و قد سبقه الإمام برکعة أو أکثر فیعتلّ الإمام- امام مریض میشود- فیأخذ بیده –ضمیر «بیده» به آن رجلی بر میگردد که وارد مسجد شد و دید که امام یک رکعت یا بیشتر را خوانده، این فرد بیگانه را که جزء مامومین نبوده،جای خودش میگذارد، قهراً باید این آقا یک مقدار نماز را با مامومین میخواند،بقیه را هم خودش میخواند- و یکون أدنی القوم إلیه فیقدّمه –نزدیکتری فرد را جای خودش مینشاند- فقال: یتمّ صلاة القوم ثمّ یجلس حتّی إذا فرغوا من التشهّد – مینشیند،هر وقت نماز مامومین تمام شد - أومأ إلیهم بیده عن الیمین و الشّمال- با این اشاره به مامومین میفهماند که کار شما تمام شد،آنگاه خودش بقیه نمازش را میخواند- و کان الذی أومأ إلیهم بیده التسلیم و انقضاء صلاتهم و أتمّ هو ما کان فاته أو بقی علیه» الوسائل: ج5، الباب 40 من أبواب صلاة الجماعة،الحدیث3.
آیا ما به این هشت مورد (که منصوص هستند) جمود کنیم و بگوییم در بقیهی موادر جایز نیست، مثلاً اگر امام در بین نماز غش کرد. این مطلب در روایات نیامده، یعنی در روایات نداریم که اگر امام در بین نماز غش کرد، چه بکنید. یا امام در بین نماز دچار جنون شد و حالت دیوانگی پیدا کرد. آیا میتوانیم این دوتا را هم داخل کنیم یا نه؟
دیدگاه صاحب حدائق
صاحب حدائق -چون اخباری است- میگوید ما نمیتوانیم این دوتا را قیاس به آن هشت قسم کنیم، چون منصوص ما همین هشتتاست که بیان شد.
نظریهی صاحب مدارک و دیگران
ولی مرحوم صاحب مدارک و دیگران میگویند ما نباید همانند اهل سنت مسئله را توسعه بدهیم که به ادنی مناسبت یکی را به دیگری قیاس کنیم و نه این اندازه سخت گیری کنیم،ما اگر این هشت روایت را به دست عرف بدهیم، عرف از مجموع اینها یک جامع گیری میکنند و میگویند بالأخره اگر جریانی رخ بدهد که امام جماعت نتواند نماز را ادامه بدهد مانند جنون و غش کردن و سکته،عرف در این گونه موارد القاء خصوصیت میکنند، ما اهل قیاس نیستیم،اما در عین حال به مدالیل عرفیه معتقدیم، عرف در این گونه موارد القاء خصوصیت میکنند، یعنی هرگز نمیگویند که این هشتتا خصوصیت خاصی دارند.
اگر ما این روایات را مطالعه کنیم، در این روایات روی «أحدث حدثا» تکیه شده است.
وقتی میگویند:« احدث حدثاً»، یعنی حادثهای پیش بیاید، دیگر فرق نمیکند که این حادثه، چه نوع حادثهای باشد.
به بیان دیگر هر چند «أحدث حدثاً» گاهی بر موت و غیر موت تطبیق شده است، ولی معلوم میشود که در ذهن جناب راوی موضوع مصداق نبوده، بلکه موضوع قضیهی کلّی بوده است. مثلاً در روایت احتجاج آمده بود: «روی لنا عن العالم علیه السلام أنّه سئل عن إمام قوم صلّی بهم بعض صلاتهم، و حدثت علیه حادثة – یعنی نمیگوید که این حادثه،چه حادثهای است،آیا موت است، یا غش و یا چیز دیگری - کیف یعمل من خلفه؟ فقال یؤخّر و یتقدّم بعضهم و یتّم صلاتهم و یغتسل من مسّه» البته از کلمهی «یغتسل» میفهمیم که حادثه موت بوده،ولی این از باب مصداق بوده،اما میزان «حدث حادثة» بوده است، اگر شما این احادیث را مطالعه کنید،میبینید که در آنها کلمهی حدث خیلی فراوان به کار رفته.
إن قلت: در فرع اول این کلمه باقی مانده و آن اینکه آیا در اثناء محدث باشد یا اگر از اول هم محدث بوده، یعنی از اول که وارد مسجد شد محدث بوده،منتها نمیدانست که محدث است، در بین نماز یادش آمد که من محدث بودم و وضو نداشتم؟
قلت: فرق نمیکند چه وسط نماز محدث بشود یا از اول محدث بوده باشد و ما در این زمینه روایت هم داریم:
1:و باسناده عن جمیل بن درّاج، عن الصّادق علیه السلام «فی رجل أمّ قوماً علی غیر وضوء –از اول محدث بوده - فانصرف و قدّم رجلاً و لم یدر المقدّم ما صلّی الإمام قبله، قال یذکره من خلفه»الوسائل: ج5،الباب 40 من أبواب صلاة الجماعة، الحدیث2.
از این روایت معلوم میشود که در حدث، لا فرق بین المقدّم و فی الأثناء.
باید دانست که جمیل بن درّاج از شاگردان جوان امام صادق و از شاگردان کبار موسی بن جعفر و امام رضا علیهم السلام است
یک روایت هم در همین باب داریم که روایت چهارم باشد، بعید نیست که اینها یکی باشد
2: و باسناده عن أحمد بن محمّد،عن علیّ بن حدید، عن جمیل، عن زرارة قال: «سألت أحدهما علیهما السلام عن إمام أمّ قوماً فذکر أنّه لم یکن علی وضوء فانصرف و أخذ بید رجل و أدخله فقدّمه و لم یعلم الذّی قدّم ما صلّی القوم، فقال: یصلّی بهم، فان أخطأ سبّح القوم به و بنی علی صلاة الذی کان قبله» الوسائل: ج5،الباب 40 من أبواب صلاة الجماعة، الحدیث4.
معلوم میشود که بین جمیل بن درّاج و بین امام صادق علیه السلام واسطه (که زرارة باشد) افتاده. روایت اول با روایت چهارم یک روایت هستند نه دو روایت،منتها در اولی واسطه افتاده،اما در دومی واسطه (که زرارة باشد) ذکر شده است. منتها صاحب وسائل آنها را به عنوان دو روایت در دوجا آورده است و دیگران هم به تبع از ایشان آنها را در دو جا آوردهاند، و حال آنکه آنها یک روایت است.
الفرع الثانی:هل الاستنابة واجبة؟
فرع دوم این است که آیا استنابه واجب است،یعنی حتماً امام یا خود مامومین یکی را به عنوان امام جلو بیندازند یا استنابه مستحب است نه واجب؟
از روایت علی بن جعفر استفاده میشود که استنابه واجب است چون در آنجا آمده بود که «لا یستقیم لهم الصلاة» مگر اینکه امامی را جلو بیندازند،این روایت ظاهر در وجوب است، اما بقیهی روایات داریم که فرادی هم میتوانند بخوانند، یعنی میتوانند نماز را به صورت فرادی ادامه بدهند و تمام کنند.
اینها را چگونه جمع کنیم؟ راه جمعش این است که روایت علی بن جعفر را حمل بر استحباب میکنیم.
از کجا میگوییم که استحباب را میرساند؟
از روایت زرارة که میگوید: «سألته عن رجل صلّی بقوم رکعتین ، ثمّ أخبرهم أنّه لیس علی وضوء. قال: یتمّ القوم صلاتهم فإنّه لیس علی الإمام ضمان» یعنی بقیه را باید خودشان بخوانند.و در این روایت نداریم که «یقدّم» یعنی کسی را به عنوان امام جلو بیندازند،این مطلب نیامده است.
پس روایت علی بن جعفر را چه کنیم؟
روایت علی بن جعفر این است:
«سأل أخاه موسی بن جعفر علیهما السلام عن الإمام أحدث فانصرفت و لم یقدّم أحداً ما حال القوم؟ قال لا صلاة لهم إلّا بإمام فلیقدّم بعضهم و یتمّ بهم ما بقی منها و قد تمت صلاتهم» این روایت حمل میشود به استحباب، یعنی نماز جماعت شان بخواهد ادامه پیدا کند امام میخواهد،اما اصل نماز شان بستگی به این ندارد که حتماً در ادامه هم امام باشد.
بنابراین، در جایی که اصل جماعت مستحب است، یک تکهاش نمیتواند واجب باشد، ولی چون غالباً مسلمانان نماز شان با جماعت بوده نه فرادی، حتّی در این تکه هم علاقمند هستند که با جماعت بخوانند، و الا صحیحهی زراره می گوید خود شان هم میتوانند نماز را به صورت فرادی ادامه بدهند.
الفرع الثالث: الإستنابة وظیفة الإمام أو المأموم؟
فرع سوم این است که استنابه وظیفهی کیست،آیا امام این کار را بکند یا مامومین؟
در روایت داشتیم که هم امام این کار را میکرد و هم ماموم. طبیعت مسئله ایجاب میکند که این کار را امام بکند، چون او از جمعیت جدا میشود، فلذا وظیفهی اوست که دست یکی را بگیرد و جلو بیندازد. پس طبیعت قضیه اقتضا میکند که امام این کار را بکند، بله! اگر امام این کار را نکرد، آنوقت مامومین میتوانند با ایماء و اشاره یکی را جلو بیندازند. ولذا در روایات داریم که در صف اول جماعت،غیر بالغ نباشند، بلکه انسانهای با فضیلت و با تقوی باشند که اگر احیانا روزی بر امام حادثهی پیش آمد،آنها بتوانند نماز را با جماعت ادامه بدهند و در روایت داریم که:
و باسناده عن سعد،عن أبی جعفر یعنی أحمد بن محمّد بن عیسی،عن أحمد ابن محمّد بن أبی نصر،عن داود بن الحصین، عن أبی عباس الفضل بن عبد الملک، عن أبی عبد الله علیه السلام قال:« لا یؤمّ الحضری المسافر، و لا المسافر الحضری- حاضر پیش نماز مسافر نمیشود و بالعکس، یعنی حمل بر کراهت است- فان ابتلی بشییء من ذلک فأمّ قوماً حضریین- و اگر روزی چنین چیزی پیش آمد،یعنی حاضرین ماموم و مسافر امام شد- فاذا أتمّ الرکعتین سلّم، ثمّ أخذ بید بعضهم فقدّمه فأمّهم- معلوم میشود که این کار، وظیفهی امام است، اما اگر امام مرد و فوت کرد،در این صورت وظیفهی مامومین است که باید این کار را انجام بدهند- و إذا صلّی المسافر خلف قوم حضور فلیتمّ صلاته رکعتین و یسلم، و إن صلّی معهم الظهر فلیجعل الأولتین الظهر و الأخیرتین العصر»
روی الحلبی عن أبی عبد الله علیه السلام« أنّه سأل عن رجل أمّ قوماً فصلّی بهم رکعة ثمّ مات؟ قال: یقدمون رجلاً آخر» الوسائل:ج 2،من أبواب غسل المس،الحدیث4.
اگر حادثه مرگ امام جماعت باشد،وظیفهی مامومین است، اما اگر غیر مرگ باشد، در این صورت وظیفهی امام است که کسی را به جای خودش جلو بیندازد تا مردم بقیهی نماز را با او به پایان برسانند.
بله! اگر امام این کار را نکرد، آنوقت وظیفهی مامومین است که کسی را جلو بیندازند.
الفرع الرابع: جواز استنابة الأجنبی
آیا آنکس که میخواهد جانشین امام بشود،حتماً باید جزء مامومین باشد یا اجنبی و کسی که خارج از مامومین است،او هم میتواند جانشین امام بشود،مثلاً در همان زمان که برای امام حادثه رخ داد، یک کسی از بیرون وارد مسجد شد،آیا امام میتواند او را جانشین خودش قرار بدهد؟
بله! یعنی امام میتواند او را جای خودش بنشاند و در این زمینه روایت هم داریم که همان روایت معاویة بن عمار باشد:
سألت أبا عبد الله علیه السلام «عن الرجل یأتی المسجد و هم فی الصلاة و قد سبقه الإمام برکعة أو أکثر فیعتلّ الإمام - و ما گفتیم که ضمیر «بیده» به آن رجلی بر میگردد که تازه وارد مسجد شد و دید که امام یک رکعت یا بیشتر را خوانده، این فرد بیگانه را که جزء مامومین نبوده،جای خودش میگذارد، قهراً باید این آقا یک مقدار نماز را با مامومین میخواند،بقیه را هم خودش میخواند- و یکون أدنی القوم إلیه فیقدّمه».
علاوه براین، روایات دیگر هم داریم که همان روایت جمیل بن درّاج باشد.
عن جمیل بن درّاج، عن الصّادق علیه السلام « فی رجل أمّ قوماً علی غیر وضوء –از اول محدث بوده - فانصرف و قدّم رجلاً و لم یدر المقدّم ما صلّی الإمام قبله، قال یذکره من خلفه» این آدم بیگانه است و با ایماء و اشاره به او میفهمانند که چند رکعت خواندهاند.
اشکال صاحب حدائق
و علی کلّ تقدیر فالإفتاء بمضمونه مشکل فان معنی ذلک ان الإمام غیر الماموم یصلّی بهم ذلک القدر الناقص خاصة و هو حکم غریب لم یوجد له فی الأحکام نظیر، ففی الحقیقة إن الإمام یصلّی بهم ذلک الأذکار و ان اشتملت علی رکوع و سجود و إلّا فانّها لیست بصلاة حقیقة» الحدائق:11/218.
علاوه بر این، روایت معاویة بن میسرة را هم داریم که میگوید: «سمعت أبا عبد الله علیه السلام یقول: إذا أحدث الإمام و هو فی الصلاة لم ینبغ أن یقدّم إلّا من شهد الإقامة» شایسته است، یعنی قطعی نیست.
باز در روایت دیگر داریم که: «لا ینبغی للإمام إذا أحدث أن یقدّم إلی من أدرک الإقامة» معلوم میشود که مستحب است که از خود مامومین باشد، چون میفرماید: «لا ینبغی»، و اگر واجب بود،میگفت حتماً باید از مامومین باشد. کلمهی «لا ینبغی» حاکی از این است که بهتر این است که از خود مامومین باشد، چون مامومین میدانند که چند رکعت را خواندهاند، اگر بیگانه را انتخاب کنند،او نمیداند که چند رکعت را خواندهاند فلذا از مجموع اینها استفاده میکنیم که افضل این است که از خود مامومین باشد،اما در عین حال میتوانند غیر مامومین را هم بر گزینند.
الفرع الخامس: لو عرض له ما یمنعه من إتمامها اختیاراً
یک پیش آمدی برای امام کرد که او نمیتواند تا آخر نماز را با مامومین ادامه بدهد،منتها اختیاراً.
مثلاً وظیفهی امام این شد که جالساً نماز بخواند، یعنی در بین نماز گرفتار پای دردی شد و ناچار شد که نماز را نشسته و جالساً بخواند،مامومین باید نماز بخوانند،قاعده این است که قاعد نمیتواند به جالس اقتدا کند، ممکن است جدا کنیم و بگوییم اینجا هم جزء مسوغهاست، ولی مرحوم سید اینجا را جزء مسوغها حساب نکرده است. ولی به عقیدهی ما اینجا هم جزء مسوغهاست که در بین نماز وظیفهاش جالس شد، اما وظیفهی دیگران قائم شد. القائم لا یقتدی بالجالس، ممکن است که اینجا هم به سید بگوییم مامومین فرادی میشوند،آیا اینجا ممکن است امام خودش نمازش را بخواند جالساً، یکی را هم امام معین کند،دو امام در کنار هم باشند،یکی امام سابق باشد که جالسا بخواند،یکی هم امام جدید باشد که ایستاده نماز را با مردم میخواند؟این مسئله بعید است.