جلسه93
بسم الله الرحمن الرحیم
تحریف در اسناد
یکی از مباحث مهم در رجال شناخت تحریف در اسناد است.
یک سری اصطلاحاتی وجود دارد مثل تحریف و تصحیف و اختلال در سند و... . تفاوتهایی بین این موارد ذکر کردهاند و نسبت این اصطلاحات به هم را بیان کردهاند. این بحث در کتب درایه وجود دارد. ما وارد این تفصیلات نمیشویم. ما هر نوع اختلالی که در سند باشد را بحث میکنیم. تصحیف هم اگر میگوییم یک نوع خاصی از تحریف است که یک کلمه که شباهتی به کلمه اصلی دارد را بجای کلمه اصلی بکار می برند. تحریف یک معنای عام دارد و تصحیف نوع خاصی از تحریف است. مراد ما از این دو کلمه همین بود که بیان کردیم.
نکته دیگر: منابعی که در این زمینه بحث خوبی دارد عبارتند از: کتب درایه در بحث اقسام حدیث، حدیث مصحف یا حدیث محرف را بیان کردهاند. کتاب درایه مرحوم مامقانی در جلد اول عنوان تصحیف را مطرح کرده است. تصحیف را تعریف کرده است به:
هو ما غُیر بعض سنده او متنه بما یشابهه او یقرب منه
در حواشی این کتاب آدرس به کتب درایه دیگر هم دادهشده است که بدرد میخورد.
کتبی که ضبط کلمات را مشخص کردهاند فقط اعراب را مشخص نمیکنند بلکه نشان دهنده اصل کلمات است. این کتب هم همگی در این بحث بدرد میخورد. در عامه کتب ضبط زیاد است ولی در خاصه این بحث کمتر نوشتهشده است. ایضاح الاشتباه نوشته علامه حلی و خلاصه علامه و کتاب رجال ابن داود به ضبط کلمات پرداخته اند. کتاب ایضاح الاشتباه ترتیب الفبایی ندارد. پسر فیض کاشانی کتابی به نام نظم الایضاح نوشته است و این کتاب را منظم کرده است و تعلیقاتی را هم اضافه نموده است. این نظم الایضاح در حاشیه فهرست شیخ طوسی چاپ بمبئی چاپشده است. چاپ بمبئی که ترتیب شیخ را بهم زده است فاقد اعتبار است ولی نکات نظم الایضاح بسیار سودمند است.
کتابی چاپ شد به نام سه رساله در علم رجال. یکی از این رساله ها توضیح الاشتباه نوشته ساروی است که این هم در موضوع ضبط است.
کتب ضبط در خاصه خیلی ضعیفتر از کتب ضبط در عامه است. زیرا در خاصه کسی بهصورت تخصصی به این کار نپرداخته است.
باید بررسی کنیم که نحوه رسیدن به یک ضبط خاص در یک کتاب ضبط چگونه است. علامه روش کار خود و منبعش را ارائه نمیدهد و این باعث میشود که کمتر مورد اعتماد قرار بگیرد. در عامه که کار تخصصی تر و پیشرفته تر است معمولاً در تعارض ضبط خاصه و عامه، کتب عامه مقدم خواهد بود.
برخی منابع مباحث کلی را مطرح میکنند و مبانی نظری بحث را بررسی میکنند ولی وارد موارد جزئی نمی شوند. کتب درایه از این قسم هستند. لکن کتب ضبط به موارد جزئی میپردازند.
برخی از این کتب عبارتند از: الموتلف و المختلف نوشته دارقطنی کتاب معمولی است. المتفق و المصحح نوشته خطیب بغدادی. اکمال ابن ماکولا و تکمله الاکمال نوشته ابن نوبختی. کتاب مشتبه ذهبی و شروحی که در این زمینه است. کتاب تفسیر المنتبه فی تحریر المشتبه یکی از شروح است.
در کتب انساب هم متعرض ضبط کلمات میشود.
المتفق وضعا و المختلف سقعا نوشته ابن حجر در مورد شهر های هم نام در مکآنهای مختلف است. این هم بدرد بحث ما میخورد.
در کتب درایه یکی از اقسام حدیث، حدیث معلول یا معلَل است. یعنی حدیثی که عله و بیماری دارد. این بحث هم تناسب با بحث ما دارد. الحدیث المشتبه المغلوط هم یک عنوان مرتبط است. الحدیث المزید هم به این بحث مرتبط است. مرحوم کلباسی در سماء المقال در آخر بحث انواع حدیث انواعی را مطرح میکند. این را هم مطالعه بفرمایید.
یکی از کتب قابل توجه کتاب اخبار الدخیله شیخ شوشتری است. نام این کتاب این را به ذهن می آورد که در مورد اخبار موضوع و جعلی است. لکن بیشتر به در مورد روایات تحریفشده این کتاب نوشتهشده است که در 12 فصل این بحث را به تفصیل پی گرفته است.
این 12 فصل عبارتند از:
1. الاخبار التی یشهد ضروره المذهب بتحریفها
2. الاخبار التی یشهد التاریخ المذهب بتحریفها
3. الاخبار التی وقع التحریف فیها بشهاده السیاق
4. الاخبار التی وقع التحریف فیها بسبب خلط بعضها ببعض
5. الاخبار التی وقع التحریف فیها لتشابه الخطی (همان تصحیف خودمان) و سقط جزئی
6. الاخبار التی وقع التحریف فیها لاشتمالها علی امرین متقابلین
7. الاخبار التی وقع التحریف فی اسانیدها
8. الاخبار التی وقع التحریف فیها بواسطه النقل بالمعنی
9. الاخبار التی وقع التحریف فیها بسبب؟؟؟؟
10. الاخبار التی وقع التحریف فیها بواسطه؟؟؟؟ متنها او سندها
11. الاخبار التی وقع التحریف فیها بسبب؟؟؟
12. الاخبار التی وقع التحریف فیها بسبب خلط الحواشی بالمتن
البته این تقسیمبندی ایشان متشکل نیست و تفاوت برخی اقسام محرز نیست. لکن این کتاب درمجموع بسیار قابل استفاده است.
صاحب قاموس الرجال یکی از هنرنمایی هایشان در همین مسئله تحریفات است. ایشان در تراجم متعدد در مقام بیان تحریفات متعدد موجود در کتب رجال بر آمده است. مخصوصا کتاب رجال کشی که ایشان مکرر تحریفاتی را از این کتاب بیان میکند. اصلا در برخی ترجمهها که تحریف ندارد را بیان میکند و میگوید سایر ترجمهها همگی دارای تحریف هستند.
در ادامه میزان اعتبار این اظهارات شیخ شوشتری را بیان میکنیم. صاحب قاموس الرجال خیلی زود و سریع و راحت قائل به تحریف میشود. بسیاری از روایات که بهعنوان روایات متعارضه مطرحشدهاند ایشان میگوید یکی تحریف دیگری است. در سایر کتب هم ایشان تحریف را زیاد مطرح میکند. در کتاب النجعه خودشآنکه شرح لمعه است در موارد زیادی متعرض موارد تحریفشده است.
البته متأسفانه مشکل کتب ایشان این است که نظم خاصی ندارند و پیدا کردن مطلب در کتب ایشان بسیار سخت است. مشکل دیگر این است که ایشان و باقی رجالی ها غالبا روش کاری خود را بیان نمیکند. مباحث نظری را کم بحث کرده است و در لابلای مواردی که ذکر کرده است باید مبانی ایشان را استخراج کنیم.
کتاب منتقی الجمان صاحب معالم بسیار عالمانه به این مسئله میپردازد. ایشان برخی مبانی نظری را در مقدمه آورده است و برخی مباحث را در لابلای مطالب کتاب ذکر کرده است.
محقق خویی هم مواردی را در کتاب معجم بیان کردهاند. دو عنوان اختلاف الکتب و اختلاف النسخ به همین منظور است. البته ایشان بیشتر به بیان غلط بودن و صحیح بودن عبارات میپردازد و منشا این تحریفات را متعرض نمیشود. لذا قاعده یابی در کتاب منتقی الجمان و قاموس الرجال بیشتر است و از کتاب محقق خویی کمتر قابل استفاده در این مطلب است. ولی کتاب محقق خویی بسیار منظم است پیدا کردن یک مطلب کار راحت تری است.
مطالب آینده:
علل وقوع تحریف و تصحیف. علت تحریفات را باید بررسی کنیم. گاهی تحریف به زیاده است و گاهی به نقیصه و سقط و گاهی به تصحیف است. گاهی به تقدیم و تأخیر است. گاهی در متن است و گاهی در سند. منشا تحریف هم گاهی اشتباه چشم یا گوش یا زبان است.
نکته: ناسخ آیا به نوشته نزدیک است یا دور؟ اگر دور باشد احتمال اشتباه زیاد است. یا نزدیک بودن مستمع به سامع هم گاهی موجب اشتباه است و گاهی دور بودن موجب اشتباه است.
یکی از عوامل تصحیف
در کافی جلد 3 صفحه 31 رقم 10 روایتی است:
10- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ النُّعْمَانِ عَنِ الْقَاسِمِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سُلَيْمَانَ عَمِّهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ مُوسَى ع قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ يَكُونُ خُفُّ الرَّجُلِ مُخَرَّقاً فَيُدْخِلُ يَدَهُ فَيَمْسَحُ ظَهْرَ قَدَمِهِ أَ يُجْزِئُهُ ذَلِكَ قَالَ نَعَمْ.[1]
در برخی نسخه ها بجای علی بن اسماعیل محمد بن اسماعیل آمده است. چرا محمد به علی تصحیف شده است؟ جهات مختلفی میتواند سبب شده باشد:
یک جهت اینکه ناسخ خیلی از اوقات یک خط را می خواند و سپس همه خط را از حفظ مینویسد. دیده است دو علی در سند تکرار شده است. موقع نوشتن میدانسته است که یک اسم دو بار تکرار شده است ولی اشتباها فکر کرد که محمد تکرار شده است نه علی. زیرا این دو اسم هر دو پر تکرار هستند.
جهت دوم اینکه ممکن است نوشتن علی و محمد در برخی خطوط شبیه هم نوشته میشود.
چگونه میتوان تحریف را کشف کرد؟
ما دو مرحله اساسی داریم که هر مرحله، مراحل ریزتری دارد. مرحله اساسی اول این است که اصل تحریف را کشف کنیم. مرحله دوم این است که عبارت صحیح را به دست بیاوریم. قبل از ورود به بحث به این نکته باید توجه کنیم که تحریف در اسناد و تحریف در متن باهم مشابهت ها و تفاوتهایی دارند.
مراحل کشف اصل تحریف:
عواملی که احتمال تحریف را ایجاد میکند:
1. غریب بودن عبارت. اگر نامی در سندی باشد که در اسناد دیگر دیده نشده است. یا اینکه در موارد دیگر دیده شده است ولی در این موضوع خاص یا این طبقه دیده نشده است. یعنی در این جایگاه دیده نشده است. یا متن یک روایت مفهوم نیست و معنای درستی به ذهن نرسد. همه این موارد احتمال تصحیف را تقویت میکند.
مثلاً در دعای کمیل آمده است:
وَ خَالَفْتُ بَعْضَ أَوَامِرِكَ فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَيَ فِي جَمِيعِ ذَلِكَ وَ لَا حُجَّةَ لِي فِيمَا جَرَى عَلَيَّ فِيهِ قَضَاؤُكَ
این عبارت با قبل و بعد همخوانی ندارد. قبلش میگوید که من با اوامرت مخالفت کردم و سپس میگوید که باید حمد تو را بجا آورم و در ادامه هم میفرماید من حجتی بر تو ندارم.
برخی احتمال دادهاند بجای لک الحمد باید لک الحجه باشد که باهمهچیز سازگار باشد. در برخی نسخه ها هم ظاهراً آمده است.
یا در روایت معروفی آمده است:
أَلَا وَ إِنَ الدَّعِيَ ابْنَ الدَّعِيِ قَدْ رَكَزَ بَيْنَ اثْنَتَيْنِ بَيْنَ السَّلَّةِ وَ الذِّلَّةِ وَ هَيْهَاتَ مِنَّا الذِّلَّةُ
ما این روایت را شنیده ایم و معنای اجمالی اش را میدانیم. اما تکتک کلمات را معنا کنیم: زنا زاده فرزند زنا زاده مرا بین دو امر مخیر کرده است. بین مرگ و ذلت و هیهات منا الذله.
قد رکز بین اثنتین. رکز یعنی نیزه را به زمین کوبید و زمین را با نیزه سوراخ کرد. یک معنای کنایه ای میتواند باشد بر اینکه مرا مخیر کرده است. لکن متعارف نیست. این عبارت به دو شکل دیگر هم در کتب آمده است:
عبارت اول: رکن به معنای سکن. عبارت دوم: ترکنی. این عبارت دوم بسیار شفاف است و علامه حلی فرموده است همین عبارت بهتر است. دلیل اینکه در این عبارت به دنبال تحریف گشته اند، غرابت متن روایت است.
این سه کلمه از جهت تلفظ شبیه هم هستند و قابلیت تحریف دارند.
این را کسی می فهمد که با احادیث و روایات آشنا باشد. اسناد و عبارات روایات را بشناسد.
بعد از اینکه اصل تحریف را فهمیدیم باید به دنبال عبارت صحیح بگردیم. ممکن است برای یک عبارت غریب چند راه حل ممکن است به ذهن برسد. این احتمالات مختلف به دلیل در نظر گرفتن یکی از عوامل تحریف است.
نکتهاین است که کشف تحریف و کشف عبارت صحیح از هم جدا نیستند. این دو بحث روی کاغذ دو بحث هستند ولی در عمل باهم حاصل می شوند.
گاهی با طبقه راوی تحریف را می فهمیم و گاهی با اختلاف نسخه. نسخه مختلف اجمالاً احتمال تحریف را بوجود می آورد. گاهی نقل این روایت در منابع دیگر بشکل متفاوتی به ما تحریف را می فهماند.
اختلاف نسخه
اولین چیزی که به ذهن میرسد این است که وقتی اختلاف نسخه در کار بود قاعدتا یکی از عبارات کار مؤلف است و باقی عبارات از طریق نساخ بوجود آمده اند. البته همیشه مطمئن نیستیم که عبارت صحیح مال مؤلف است و عبارات غلط کار نساخ است. بلکه گاهی مصنف عبارت را غلط نوشته است و ناسخ عبارت را تصحیح کرده است. لکن آنچه متعارف است مصنف صحیح مینویسد و ناسخ اشتباه میکند. زیرا مؤلفین باسواد تر از ناسخین هستند. ناسخین هم دلسوزی برای کتب به خرج نمیدادند.
اگر نسخه اصل در دست داریم میتوانیم عبارت صحیح را به دست آوریم. اگر نسخه اصل در دست نیست، هر چه نسخه قدیمی تر باشد احتمال اشتباه در آن کمتر است. زیرا در طول زمان تغییرات تدریجی بر عبارات وارد میشود.
باید نسخه شناس باشیم تا بتوانیم این موارد را مشخص کنیم. البته یک احتمال هم هست که مصنف عبارتی را مینویسد و از این نسخه، نسخههایی هم نوشته میشود و سپس متوجه اشتباهش میشود و عبارت را تغییر میدهد و از این نسخه جدید هم نسخههایی نوشته میشود. درنتیجه اختلاف نسخه بوجود میآید ولی نسخه صحیح و غلط هر دو به واسطه مؤلف است نه ناسخ. صاحب منتقی گاهی مینویسد که من نسخه اصلی به خط خود شیخ طوسی را دیده ام که در این نسخه شیخ ابتدائا عن نوشته است و بعداً نسخه را تغییر داده است و عن را تبدیل به «و» کرده است.
باید تفاوت قائل شویم بین نسخههایی که مولفی که صاحب نظر و با دقت است نوشته است و نسخههایی که دیگران نوشتهاند. صاحب معالم بسیار دقت نظر به خرج میدهد. ایشان در کل عمرش دو کتاب نوشته است و هیچکدام را هم نتوانسته است تمام کند. لکن مثلاً صاحب وسائل خودش سه نسخه وسائل الشیعه نوشته است. یک بار نوشته است و دو بار تجدید نظر کلی در کتاب کرده است. این دو را نباید باهم یکسان بدانیم. صاحب وسائل «و لا الضالین» را بهصورت «و لا الظالین» نوشته است و خودش متوجه نشده است.
در منتهی المطلب یا تذکره علامه عبارتی است که به نظر میرسد بی معنا است. یعنی استدلالی کرده است که برخلاف مدعی ادلّ است. در این عبارت متحیر بودیم که متوجه شدیم نسخه اصلی به خط مؤلف موجود است. به آن مراجعه کردیم دیدیم عبارت همین است. این کتاب از مغنی ابن قدامه مطلب زیاد اخذ کرده است. به مغنی ابن قدامه مراجعه کردیم دیدیم این استدلال را برای مخالفین نقل کرده است. یک سطر از کتاب ابن قدامه حذف شده است و این را علامه متوجه نشده است.
البته این نکته را هم باید اضافه کنیم که ابن داود در رجالش خیلی اوقات از نسخه به خط شیخ طوسی مطلب نقل میکند. در مواردی که ایشان تصریح کرده است این را از روی خط مؤلف می نویسم قبول است ولی در سایر موارد نمیتوانیم بگوییم که حتماً از روی خط شیخ مینویسد. زیرا ممکن است نسخه اصلی همیشه در دست او نبوده است یا اینکه در برخی موارد از روی نسخه اصلی اشتباه نوشته است. یا اینکه حتی ممکن است ناسخین بعدی از روی کتاب ابن داود اشتباه نوشتهاند. علاوه بر اینکه فهرست شیخ ظاهراً دو بار توسط خود شیخ نوشتهشده است. احتمال دارد ابن داود نسخه اول را داشته است و در نسخه دوم عبارت متفاوت بوده است.
احتمال تصحیف گاهی از این طریق است که عبارت در منابع مختلف، متفاوت نقل شده است. لذا باید به منابع متفاوت مراجعه کنیم. منابع مختلف گاهی از همین منبع اصلی نقل میکنند و گاهی از منبع این منبع نقل کرده است. گاهی ممکن است اصل عبارت را نقل کند و گاهی ممکن است در سند روایت دخل و تصرف کند. همان تعویض اسنادی که گفتیم قدما انجام میدادند.
در تحریفات، تحریف مثلاً یا در منابع کلینی است و یا توسط خود کلینی اتفاق افتاده است و یا ناسخین بعد از کلینی انجام دادهاند. لذا مباحث منبع شناسی اهمیت خود را نشان میدهند. معمولاً با در دست داشتن منبع هم تحریف و هم عبارت صحیح به دست میآید.
مثلاً در تهذیب آمده است محمد بن یعقوب عن سهل بن زیاد. لکن کسی که با روایات سر و کار دارد میداند این صحیح نیست. به خود کافی که مراجعه میکنیم میبینیم عده من أصحابنا در بین است. یا در تهذیب آمده است محمد بن یعقوب عن عده من أصحابنا عن احمد بن محمد بن خالد. در کافی آمده است عده من أصحابنا عن احمد بن محمد بن عیسی. برخی گفتهاند شیخ طوسی اشتباه کرده است. لکن باید توجه کنیم که شاید نسخه کافی تحریفشده باشد. یا در وسائل آمده است احمد بن محمد بن عیسی و در کافی احمد بن محمد خالی است. برخی مصححین مینویسند بن عیسی در مصدر نیست. لکن در نسخه چاپی کافی نیست. شاید در نسخه اصلی کافی بوده است و همان دست شیخ حر عاملی بوده است و بن عیسی را نوشته است.
ما بهمجرد دیدن یک عبارت در نسخههای فعلی مصدر نمیتوانیم بگوییم تحریف در کتاب متاخر اتفاق افتاده است. حتی همان اسنادی که سهل بن زیاد در اول اسناد کافی است، شاید در نسخه اصلی همین بوده است.
بله گاهی شیخ در تهذیب نوشته است محمد بن یعقوب عن سهل بن زیاد و با مراجعه به کافی مشخص میشود که در کافی تعلیق در کار بوده است و شیخ متوجه تعلیق نشده است. لذا باید عده من أصحابنا اضافه شود.
ما گاهی در مراجعه به منابع دیگر روایت را کامل پیدا میکنیم و گاهی قطعه ای از روایت را پیدا میکنیم. باید در مورد تقطیع در روایات مقداری بحث کنیم.
گاهی عبارت اصلی تقطیع میشود.
در قرب الاسناد آمده است:
قَالَ: وَ حَدَّثَنِي مَسْعَدَةُ بْنُ صَدَقَةَ قَالَ: حَدَّثَنِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ أَبِيهِ: أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ قَالَ: «إِنَ مِنْ سَعَادَةِ الْمَرْءِ الْمُسْلِمِ: أَنْ يُشْبِهَهُ وَلَدُهُ، وَ الْمَرْأَةُ الْجَمْلَاءُ ذَاتُ دِينٍ، وَ الْمَرْكَبُ الْهَنِيءُ، وَ الْمَسْكَنُ الْوَاسِعُ».[2]
این روایت در کافی تقطیع شده است و این عبارت آورده شده است:
1- عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ عَنِ الْفَضْلِ بْنِ شَاذَانَ جَمِيعاً عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مِنَ السَّعَادَةِ سَعَةُ الْمَنْزِلِ.[3]
یکی دیگر از مواردی که تقطیع شده است حدیث اربعمائه است که کلینی تقطیع کرده است و در ابواب مختلف قطعاتی را نقل کرده است. لذا برخی موارد که احتمال تحریف و سقط داده میشود در حقیقت تقطیع است نه تحریف.
در زیارت امام حسین علیهالسلام در کامل الزیارات ابواب مختلفی دارد که یک باب فضیلت زیارت و یک باب زیارت امام و یک باب زیارت علی اکبر و یک باب زیارت حضرت عباس و... است ولی اسناد این روایات واحد است و متن هم بهگونهایست که ظاهراً یک روایت بوده است که تقطیع شده است.