جلسه72
بسم الله الرحمن الرحیم
مشایخ اجازه
یک بحث کلی که قبل از توثیقات عامه باید مطرح میشد باید مطرح کنیم. در مشایخ اجازه محقق خویی نکتهای را فرموده اند. برخی علما گفتهاند مشایخ اجازه مستغنی از توثیق هستند. ظاهر کلامشان این است که اینان چون واضح است از بزرگان و اجلا هستند توثیق ایشان لغو است. محقق خویی مینویسد:
فقد اشتهر أن مشايخ الإجازة مستغنون عن التوثيق [1]
محقق بحرانی می فرمایند:
مشايخ الإجازة في أعلى درجات الوثاقة[2]
این کلام محقق بحرانی ظاهراً تعلیل همان کلام محقق خویی است.
محقق شیخ محمد پسر صاحب معالم در شرح استبصار که هنوز چاپنشده است هم مینویسد:
عاده المصنفین عدم توثیق الشیوخ
البته این جمله برای ما نقل شده است و اصل کتاب را در اختیار نداشتیم که به قبل و بعد از عبارت مراجعه کنیم که ببینیم واقعاً در مورد شیوخ اجازه این کلام را گفته است یا در مورد شیخ هر صاحب کتابی.[3] وحید بهبهانی این عبارت را از ایشان نقل نموده است و در ادامه در مورد محمد بن اسماعیل نیشابوری از شهید ثانی نقل میکند:
أنّ مشايخ الإجازة لا يحتاجون الى التنصيص على تزكيتهم
از کتاب معراج الکمال محدث بحرانی که شرح فهرست شیخ است نقل میکند:
أنّ التزكية بهذه الجهة طريقة كثير من المتأخرين
البته مرحوم وحید اصل وثاقت مشایخ اجازه را می پذیرد ولی در اعلی درجات بودن همه ایشان تشکیک میکند.
محقق خویی می فرمایند به فرض که این افراد ثقه باشند ولی جلالت قدرشان به اندازه اصحاب الاجماع نیست. در مورد اصحاب الاجماع به وثاقت ایشان در کتب رجالی تصریح شده است. این مشایخ اجازه چه خصوصیتی دارند که برای ایشان توثیق ذکر کردن لغو باشد. سپس وارد این بحث می شوند که آیا شیخ اجازه بودن دلیل بر توثیق است یا خیر؟ این بحث دوم را فعلا مطرح نمیکنیم. اما اینکه آیا مشایخ اجازه واقعاً مستغنی از توثیق هستند یا خیر؟ این را باید ابتدائا مشخص کنیم. بیان محقق خویی بیان تام و صحیحی است. لکن یک سؤال پیش میآید: این افرادی که بهعنوان شیخ اجازه در کتب مطرحشدهاند آیا برای مصنفین مجهول الحال بودهاند یا معلوم الضعف و یا معلوم الوثاقه؟
خارجا میبینیم که علمای رجال ایشان را توثیق نکردهاند. منشا عدم توثیق ایشان چه بوده است؟ اصلا یک بحث کلی باید بکنیم که چرا برخی افراد توثیق یا تضعیف نشدهاند؟ این یک بحث کلی است و منحصر در شیخ اجازه نیست. کلام محقق خویی تام است. ایشان می فرمایند: قبل از نوشتن کتب رجالی، اصحاب الاجماع، اجماع بر وثاقت ایشان بوده است. مشایخ اجازه مشهور به وثاقت بودهاند. در مورد اصحاب الاجماع توثیق کردهاند ولی مشایخ اجازه را توثیق نکردهاند. یعنی اجماعی الوثاقه ها را توثیق کردهاند ولی مشهور الوثاقه ها را توثیق نکردهاند. سؤال ما اینجاست که وجه این عدم توثیق چیست؟
مشایخ نوادر الحکمه و ابن ابی عمیر و صفوان و بزنطی را توثیق کردهاند ولی مشایخ اجازه را توثیق نکردهاند. ممکن است برخی از این مشایخ اجازه را به برخی توثیقات عامه اکتفا کردهاند. مثلاً وکالت را دلیل بر توثیق می دانستند. وقتی میگویند فلانی وکیل است یا من وجوه الاصحاب است یا شیخ الطائفه است و به همین اکتفا کردهاند همین دلالت بر توثیق ایشان است. لکن در مورد سایرین که چنین عباراتی وجود ندارد چرا اشاره به وثاقت آنها نشده است.
قبل از پاسخ به این سؤال باید در مورد عبارت شیخ محمد بحث کنیم که ایشان فرمودند:
عاده المصنفین عدم توثیق الشیوخ
آیا مراد شیوخ مصنفین است یا شیوخ اجازه. افراد معمولاً نسبت به توثیق مشایخ خود ملتزم نیستند. زیرا مشایخ معاصر هستند و وثاقت ایشان برای همه مشخص است. همچنین وقتی کسی معاصر باشد تعبیرات در مورد او احترام کامل –مثل احترامی که به علمای سلف گذاشته میشود- ندارد. مثلاً میگویند بعض المعاصرین یا بعض من عاصرناه ولی اگر یک قرن بگذرد تعبیرات تبدیل میشود به بعض الاعاظم و... . علت این است که این افراد جلالتشان برای مردم مشخص است ولازم نیست او را با عناوینی یاد کنند که مردم به جلالت او پی ببرند. ولی کسانی که مال قرون ماضی هستند برای عامه مردم مجهول الحال هستند و با این تعبیرات جلالت قدر ایشان به سایرین گوشزد میشود. گذشته از اینکه گاهی اوقات افراد در زمان خود معروف نیستند و با گذشت زمان و مطالعه آثارشان جلالت قدر ایشان مشخص میشود.
شیوخ نجاشی حدود 30 نفر هستند که خیلی از این افراد را ذکر نکرده است. البته این افراد ظاهراً عامی هستند و به همین دلیل ذکر نشده است. 6 نفر را ذکر کرده است و فقط دو نفر را صریحا توثیق کرده است که او هم از مشایخ معروف او نیست.
1066 - محمد بن علي بن يعقوب بن إسحاق بن أبي قرة أبو الفرج القنائي الكاتب
كان ثقة و سمع كثيرا و كتب كثيرا و كان يورق لأصحابنا و معنا في المجالس. له كتب منها: [كتاب] عمل يوم الجمعة كتاب عمل الشهور كتاب معجم رجال أبي المفضل كتاب التجهد. أخبرني و أجازني جميع كتبه.[4]
این فرد به اندازه سایر مشایخ او مشهور نبوده است لذا او را توثیق کرده است. یک نفر دیگر را هم توثیق کرده است که او ابن نوح است:
209 - احمد بن علي بن العباس بن نوح السيرافي
نزيل البصرة كان ثقة في حديثه متقنا لما يرويه فقيها بصيرا بالحديث و الرواية و هو أستادنا و شيخنا و من استفدنا منه. و له كتب كثيرة أعرف منها: كتاب المصابيح في ذكر من روى عن الأئمة علیهمالسلام لكل إمام كتاب القاضي بين الحديثين المختلفين كتاب التعقيب و التعفير كتاب الزيادات على أبي العباس بن سعيد في رجال جعفر بن محمد عليه (عليهما) السلام مستوفى أخبار الوكلاء الأربعة.[5]
ابن نوح را که توثیق کرده است به دلیل جهت خاصی که در او هست. زیرا در مورد عقاید ابن نوح بحثهایی وجود داشته است. قائل به رویت بوده است. شیخ طوسی در مورد او میگوید:
117 - احمد بن محمد بن نوح
يكنى أبا العباس السيرافي سكن البصرة واسع الرواية ثقة في روايته غير أنه حكي عنه مذاهب فاسدة في الأصول مثل القول بالرؤية و غيرها.
چون در مورد او همه اتفاقنظر بر جلالت نداشتند نجاشی او را توثیق کرده است. ابن نوح برخی عقاید اشتباه داشته است که البته او را فاسد المذهب نمیکند.
عمده مشایخ دیگر را توثیق نکرده است یا گفته است توثیق نمی کنم. بزرگترین شیخ نجاشی شیخ مفید است. ایشان در مورد شیخ مفید مینویسد:
1067 - محمد بن محمد بن النعمان
بن عبد السلام بن جابر بن النعمان بن سعيد بن جبير بن وهيب بن هلال بن أوس بن سعيد بن سنان بن عبد الدار بن الريان بن قطر بن زياد بن الحارث بن مالك بن ربيعة بن كعب بن الحارث بن كعب بن علة بن خلد بن مالك بن أدد بن زيد بن يشجب بن عريب بن زيد بن كهلان بن سبإ بن يشجب بن يعرب بن قحطان شيخنا و أستاذنا رضي الله عنه. فضله أشهر من أن يوصف في الفقه و الكلام و الرواية و الثقة و العلم.
ایشان را توثیق صریح نمیکند ولی میگوید فوق توثیق است. استاد دیگر او حسین بن عبیدالله بن غضائری است:
166 - الحسين بن عبیدالله بن إبراهيم الغضائري
أبو عبد الله شيخنا رحمه الله. له كتب منها: ... .
در مورد ابن عبدون هم همینقدر مینویسد:
211 - احمد بن عبد الواحد بن احمد البزاز
أبو عبد الله شيخنا المعروف بابن عبدون. له كتب منها:...
غیر از این 6 نفر یا عامی هستند و یا کتاب نداشتهاند.
شیخ طوسی در میان مشایخ خود فقط شیخ مفید را ترجمه میکند و توثیق نکرده است. توثیق کردن او بیشتر اهانت محسوب میشود. آن قدر جلالت قدر دارد که ثقه در مورد او آوردن زشت است (البته اگر تعداد زیادی تعابیر بالا بیاورد و در لا به لای آن ثقه هم بیاورد اشکال ندارد). مثل اینکه کسی بگوید آیتالله بروجردی ثقه است. ایشان در باب من لم یرو عنهم کتاب رجال هم 3 نفر از مشایخ خود را ذکر میکند. احمد بن عبدون و حسین بن عبیدالله بن الغضائری و علی بن حسین موسوی. شاید شیخ مفید هم باشد.[6] هیچکدام از این افراد به وثاقتشان تصریح نشده است.
6117 - 52 - الحسين بن عبیدالله الغضائري
يكنى أبا عبد الله كثير السماع عارف بالرجال و له تصانيف ذكرناها في الفهرست سمعنا منه و أجاز لنا بجميع رواياته مات سنة إحدى عشرة و أربعمائة.
5988 - 69 - احمد بن عبدون المعروف بابن الحاشر
يكنى أبا عبد الله كثير السماع و الرواية سمعنا منه و أجاز لنا بجميع (جميع) ما رواه مات سنة ثلاث و عشرين و أربعمائة.
6209 - 52 - علي بن الحسين الموسوي
يكنى أبا القاسم الملقب بالمرتضى ذي المجدين علم الهدى أدام الله تأييده (قدس الله روحه) أكثر أهل زمانه أدبا و فضلا متكلم فقيه جامع للعلوم كلها مد الله في عمره (رحمه الله) يروي عن التلعكبري و الحسين بن علي بن بابويه و غيرهم من شيوخنا له تصانيف كثيرة ذكرنا بعضها في الفهرست و سمعنا منه أكثر كتبه و قرأناها (قرأنا) عليه.
کسی که معاصر نیست در مورد او ثقه گفته میشود ولی کسی که معاصر است در مورد او ثقه گفته نمیشود زیرا معلوم الوثاقه است. ایشان را توثیق نمیکند زیرا احتمال نمیدهد کسی در آینده پیدا شود و اعتماد نجاشی یا شیخ به این افراد را متوجه نشود.
اگر «مشایخ الاجازه مستغنون عن التوثیق» منظور شیوخ خود نویسنده کتاب باشد و ایشان از توثیق بینیاز هستند این حرف صحیحی است. ولی اگر منظور مطلق شیوخ اجازه منظور باشد چطور؟
علتی که خیلی از افراد کثیر الروایه توثیق نشدهاند این است که ایشان یا کتاب نداشتهاند و به همین دلیل اسمشان در کتابهای رجالی ذکر نشده است که توثیق شوند. برخی کتاب نداشتند ولی اسمشان در رجال شیخ آمده است. لکن رجال شیخ بنا بر توثیق و تضعیف همه ندارد. تا باب اصحاب الصادق تقریبا توثیق و تضعیف ندارد. از باب اصحاب الکاظم به یک باره توثیق و تضعیفات شروع میشود. باب بندی های این کتاب مختلف است و به یک شیوه نوشته نشده است. در اصحاب الرضا را بهعنوان مجهول ذکر کرده است. در اصحاب الکاظم بیش از 50 نفر را بهعنوان واقفی معرفی کرده است. قبلا استظهار کردیم که علت این اختلاف سیاق، اختلاف مصادر شیخ است نه اینکه خود شیخ به کتاب نظم دهد. بلکه مطالب کتب مختلف را عیناً نقل میکند و شیوه نگارش کتب مختلف باهم متفاوت است لذا ابواب مختلف این کتاب باهم متفاوت هستند. مثلاً کسانی که حمید بن زیاد در سند انها واقعشده، مشخصات فوت و زمان و مکان فوت و کسی که نماز میت او را خوانده است ذکرشده است. ظاهراً از کتاب حمید بن زیاد اخذ کرده است و حمید این مشخصات را ذکر کرده است.
شیخ طوسی بسیار پرمشغله بوده. شما در رشته های مختلف علمی اسلام وقتی بخواهید نام کتب مرجع را بیاورید حتماً کتب شیخ طوسی را باید نام ببرید. در فقه مبسوط و خلاف و نهایه. در اصول عده. در امامت تخلیص شافی. در غیبت غیبت طوسی. در رجال 3 کتاب. در حدیث 2 کتاب. در تفسیر اولین کتاب تفسیری اساسی. در دعا مصباح المتهجد. تهذیب را در زمان حیات شیخ مفید نوشته است و در زمان فوت شیخ مفید 28 سال سن داشت. در جلد اول تهذیب بسیار استدلالی بحث فقهی کرده است که بزرگی علمی شیخ را نشان میدهد. کسی مثل شیخ طوسی برای نوشتن یک کتاب رجال شاید بیش از یک ماه وقت نگذاشته باشد. لذا فقط کپی کرده است. غرض اولی کتاب شیخ هم پاسخ به یک شبهه است که شیعه اهل تصنیف کتاب نیست. رجال شیخ هم برای معرفی اصحاب ائمه است و اتصال فرهنگی شیعه از زمان پیغمبر تا امروز را نشان دهد. لذا باب من لم یرو را هم اضافه کرده است. نجاشی و شیخ شاگرد سید مرتضی بودهاند و ظاهراً با دستور سید مرتضی این کتب رجالی و فهرست را نوشتهاند. غرض فهرست و رجال شیخ در درجه اول فایده رجالی نیست بلکه پاسخ به آن شبهات کلامی اهل سنت است. لذا به دنبال توثیق و تضعیف نیست. بلکه هرجا مصادر کتاب شیخ توثیق و تضعیف داشتهاند او هم ذکر کرده است. هرجا ذکر نشده است به دلیل این بوده است که در مصادر او ذکر نشده بوده است. لذا از ذکر نکردن شیخ نمیتوان نتیجه گرفت که این افراد موثق نبودهاند. بلکه شهادت شیخ به عدم وثاقت هم در این کتب خیلی اعتبار ندارد.[7] زیرا شیخ فحص کامل نمیکرده است.
پس برخی که توثیق نشدهاند یا به دلیل این است که کتاب ندارند یا اینکه کتاب دارند ولی در حوزه مرکزی اسلامی نبودهاند. در مصر و اهواز و... بوده است و اسمش یا کتابش به گوش شیخ طوسی نرسیده است و در مصادر کتاب شیخ طوسی ذکر نشده است.
کسی که کتاب دارد و در فهرست شیخ یا نجاشی نام او آمده است ولی توثیق نشده است. چرا توثیق نشده است. شیخ در مقدمه فهرست تصریح میکند که غرض من توثیق و تضعیف است:
و إذا ذكرت كل واحد من المصنفين و أصحاب الأصول فلا بد من أن أشير إلى ما قيل فيه من التعديل و التجريح و هل يعول على روايته أو لا و أبين عن اعتقاده و هل هو موافق للحق أم هو مخالف له لأن كثيرا من مصنفي أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و إن كانت كتبهم معتمدة. فإذا سهل الله إتمام هذا الكتاب فإنه يطلع على ذكر أكثر ما عمل من التصانيف و الأصول و يعرف به قدر صالح من الرجال و طرائقهم.
نجاشی در مقدمه رجال خود اشاره نمیکند که توثیق و تضعیفات را ذکر می کنم ولی در مقدمه جلد دوم که استظهار کردیم آن هم نوشته خود نجاشی است تصریح به این مطلب میکند:
الجزء الثاني من كتاب فهرست أسماء مصنفي الشيعة و ما أدركنا من مصنفاتهم و ذكر طرف من كناهم و ألقابهم و منازلهم و أنسابهم و ما قيل في كل رجل منهم من مدح أو ذم
فهرست نجاشی هم مقید تر است به ذکر توثیق و تضعیف نسبت به فهرست شیخ.
چند جهت وجود دارد:
1. اگر شیخ کسی را توثیق نکرده است یا معلوم الضعف بوده است یا مجهول الحال بوده است. یا نصی در توثیقش نبوده است یا نصوص در توثیق او تعارض داشتهاند.
کسی که مذهبش را ذکر نکرده است را ممکن است بگوییم امامی است. زیرا امامی ها را مقید نیست حتماً به امامی بودن تصریح کند ولی غیر امامی را به فساد مذهب نصریح میکند. لکن چند نکته را باید متذکر شویم:
نکته اول: خیلی از اشخاص توثیق نشدهاند ولی نجاشی قطعاً آنها را ثقه میدانسته است. مثل این افراد:
حسین بن سعید و حسن بن سعید. مشایخ خود نجاشی. شهاب بن عبدربه و علی بن رئاب که از اجلا است. علی بن جعفر. علی بن یقطین. علی بن بلال که در بصره شیخ الطائفه بوده است. لیث بن البختری هم شاید از این دست باشد. علی بن حکم بن زبیر. این افراد بسیار معروف به جلالت بودهاند که نجاشی تصریح به وثاقت شان نکرده است. همچنین ابراهیم بن هاشم که از بزرگان است و تنها عبارتی که در مورد او کرده است که جلالت او را می رساند ولی صریح نیست این است که در مورد او گفته است:
أصحابنا يقولون: أول من نشر حديث الكوفيين بقم هو.
برخی اشخاص دیگر مثل ابراهیم بن مهزیار و ابراهیم بن ابی یحیی و ابراهیم بن محمد بن سعید ثقفی صاحب الغارات است.
جهت دوم اینکه برخی اشخاص را در مورد مذهب چیزی نگفته است در حالی که مشهور هستند که امامی نیستند مثل اسماعیل بن ابی زیاد السکونی که مشهور است که عامی است و شیخ در عده تصریح به عامی بودن او دارد. سفیان بن عیینه از مراجع تقلید عامه است. و عبدالله بن بکیر که فطحیه است. این مطلب در مورد شیخ طوسی بسیار مشخص تر است. حدود 90 نفر را شمرده ایم که معروف هستند و قاعدتا شیخ در مورد ایشان اطلاعات داشته است و در کتب هم عصر شیخ در مورد ایشان مطالبی وجود داشته است. مثلاً
جابر جعفی – جمیل بن صالح – حسن بن علی بن ابی عثمان ملقب به سجاده از کسانی است که بهعنوان مضعفین مشهورین است- حسن بن عباس حریشی – حسن بن علی بن عبدالله المغیره – حسن بن علی بن ابی حمزه – حسین بن ابی العلاء – حارث بن مغیره بن النفضی – داود بن فرقد – درست الواسطی – ربیع بن عبدالله – زیاد بن مراوان قندی – سلیم بن قیس - علی بن ابراهیم بن هاشم – عبدالله بن یحیی الکاهلی – عبدالله بن میمون القداح- عاصم بن حمید – عیص بن قاسم – عبدالظیم بن الحسنی معروف- غیاث بن ابراهیم که خود شیخ ایشان را عامیدانسته است. – لوط بن یحیی – محمد بن قیس بجلی – محمد بن اسماعیل بن بزیع – محمد بن علی الهمدانی ابوسمینه که مشهور به ضعف بوده است – محمد بن علی بن محبوب که شیخ گتاب او را استنیاخ کرده است و مصدر اصلی تهذیب است. – محمد بن عبدالله بن جعفر الحمیری – موسی بن قاسم – منصور بن حازم – معاویه بن عمار – هشام بن سالم – یونس بن عبدالرحمن که از اصحاب الاجماع است. و... .
برخی افراد را مثل فضل بن شاذان نجاشی در موردش میگوید:
840 - الفضل بن شاذان بن الخليل أبو محمد الأزدي النيشابوري (النيسابوري)
كان أبوه من أصحاب يونس و روى عن أبي جعفر الثاني و قيل [عن] الرضا أيضا علیهماالسلام و كان ثقة أحد أصحابنا الفقهاء و المتكلمين. و له جلالة في هذه الطائفة و هو في قدره أشهر من أن نصفه.
سؤال: چرا این اشخاص معروف توثیق نشده است و یا مذهبشان ذکر نشده است در حالی که مناسب است ذکر میشدند. با این وجود افراد غیر معروفتر به مذهب و وثاقتشان تصریح شده است.
سؤال: برخی افراد تکرار شدهاند که بعید است شیخ آنها را دو نفر بداند. غفلت شیخ موجب تکرار این افراد شده است. برخی از این افراد در یک ترجمه توثیق شدهاند و در یک ترجمه دیگر توثیق نشدهاند. مثلاً:
ابان بن محمد بن بجلی در کتاب نجاشی در دو جا ذکرشده است. در یکی توثیق دارد و در یکی توثیق ندارد:
رجالالنجاشي/بابالألفمنه/14
11 - أبان بن محمد البجلي
و هو المعروف بسندي البزاز. أخبرني القاضي أبو عبد الله الجعفي قال: حدثنا احمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا محمد بن احمد القلانسي عن أبان بن محمد بكتاب النوادر عن الرجال و هو ابن أخت صفوان بن يحيى قاله ابن نوح.
رجالالنجاشي/بابالسين/187
497 - سندي بن محمد
و اسمه أبان يكنى أبا بشر صليب من جهينة و يقال: من بجيلة و هو الأشهر. و هو ابن أخت صفوان بن يحيى. كان ثقة وجها في أصحابنا الكوفيين له كتاب نوادر رواه عنه محمد بن علي بن محبوب أخبرنا محمد بن محمد عن الحسن بن حمزة عن محمد بن جعفر بن بطة عن محمد بن علي بن محبوب عنه و رواه عنه جماعة غير محمد.
سؤال 3: برخی در ترجمه خود توثیق نشدهاند ولی در ترجمه پدر یا برادر یا پسر عموی خود توثیق شدهاند. در رجال نجاشی چاپ نائینی یک فهرست به نام الموثوقین فی غیر تراجمتهم اضافه شده است.
سؤال 4: شیخ در فهرست یکی را توثیق کرده است و در رجال چیزی نگفته است یا بر عکس. یا اینکه حرف او در رجال با فهرست تعارض دارد. جعفر بن محمد بن مالک.
سؤال 5: برخی اشخاص در نجاشی توثیق شدهاند ولی در فهرست شیخ توثیق نشده است. البته بهصورت برعکس هم به ندرت اتفاق می افتد. علت این اختلافات چیست؟
یه نظر میرسد حل همه این مسائل در همین نکته است که شیخ و نجاشی کار مستقلی در رجال انجام نمیدادند. بلکه مصادر قبلی را نظم و ترتیب میدادند. شیخ در رجال در بسیاری از ترجمهها از یک مصدر فقط استفاده کرده است. این با مراجعه به رجال کاملا قابل درک است. مثلاً می بینید 20 نفر پشت سر هم وجود دارد که در سند همه آنها حمید است. نجاشی هم در باب الف از فهرست شیخ اخذ کرده است. تصرفات نجاشی در عبارات شیخ هم بسیار نادر است و تقریبا عین متن را تکرار میکند. اگر از سایر مصادر هم به همین کیفیت اخذ میکرده است، نتیجه همین میشود که الآن هست و پاسخ این سوالات مشخص میشود.
از قرائن استفاده شده است که رجال ابن عقده که از مصادر اصلی رجال شیخ بوده است توثیق و تضعیف میکرده است. ولی مطالبی که شیخ از ابن عقده گرفته است عمدتاً خالی از توثیق و تضعیف است. زیرا ظاهراً کتاب ابن عقده بسیار مفصل بوده است و در مورد هر راوی چند روایت و نکات حاشیه ای بیان میکردند. لذا از میان این توضیحات مفصل توثیق و تضعیف را در آوردن کار ساده ای نبوده است و غرض شیخ هم توثیق و تضعیف نبوده است. لذا فقط نام ذکر کرده است و سایر توضیحات را بیان نکرده است. غرض شیخ کلامی است نه رجالی. در فهرست از ابن عقده کمتر روایت نقل کرده است ولی در رجال نزدیک به 3000 نفر را از ابن عقده گرفته است که نزدیک به نصف کتاب شیخ است. مصادر رجال شیخ حدود 15 مصدر بوده است و باب من لم یرو عنهم رجال شیخ حدود 6 منبع دارد. کتاب مشیخه هارون بن موسی تلعکبری، کتاب فهرست حمید بن زیاد، کتابی در مورد علمای مشرق زمین که احتمالا رجال کشی است، فهرست ابنبابویه، کتابی در مورد علمای قم و ری، فهرست خود شیخ، و اجازات خود شیخ. در باب رجال الصادق 2 یا 3 مصدر دارد که عمده اش با رجال ابن عقده بوده است. در همه ابواب شاید مجموعا بیش از 20 منبع نداشته است.
در هر ترجمه از بیش از یکی دو مصدر هم استفاده نمیکند. البته رجال نجاشی تنوع مصدری اش بیشتر است. اطلاعاتی که به ما هم میدهد بسیار بیشتر کتب شیخ است. لذا با توجه به این نکته جواب این 5 سؤال مشخص میشود. پس این افراد اینگونه نیست که برای شیخ یا نجاشی ناشناس بودهاند. بلکه غرض اصلی شیخ بیان توثیق نیست و مصادر مختلف او تنوع داشتهاند.
ابان بن عثمآنکه از اصحاب اجماع است در رجال شیخ و فهرست و نجاشی توثیق صریح ندارد. البته از کتب او بسیار تعریف دادهاند. عبارت فهرست شیخ و رجال نجاشی هم با این بیان ما سازگار است. شیخ می فرمایند:
و إذا ذكرت كل واحد من المصنفين و أصحاب الأصول فلا بد من أن أشير إلى ما قيل فيه من التعديل و التجريح و هل يعول على روايته أو لا و أبين عن اعتقاده و هل هو موافق للحق أم هو مخالف له لأن كثيرامن مصنفي أصحابنا و أصحاب الأصول ينتحلون المذاهب الفاسدة و إن كانت كتبهم معتمدة. فإذا سهل الله إتمام هذا الكتاب فإنه يطلع على ذكر أكثر ما عمل من التصانيف و الأصول و يعرف به قدر صالح من الرجال و طرائقهم.
نجاشی هم میگوید:
الجزء الثاني من كتاب فهرست أسماء مصنفي الشيعة و ما أدركنا من مصنفاتهم و ذكر طرف من كناهم و ألقابهم و منازلهم و أنسابهم و ما قيل في كل رجل منهم من مدح أو ذم
از عبارت استفاده میشود که شیخ و نجاشی خودشان کار تحقیقاتی نمیکردند بلکه توثیق و تضعیفات دیگران را نقل میکنند.
مقایسه فهرست نجاشی در مواردی که از فهرست شیخ اخذ کرده است با اصل فهرست شیخ و همچنین مقایسه رجال شیخ در باب من لم یرو عنهم در مواردی که از فهرست شیخ اخذ کرده است با اصل فهرست شیخ ما را به شیوه اخذ این دو از مصادر خود راهنمایی میکند. در رجال نجاشی هم اطلاعاتی که در مورد افرادی که از حمید بن زیاد گرفته است مثل اطلاعاتی است که در رجال شیخ از حمید بن زیاد گرفتهشده است.
رجال شیخ ترتیب ندارد. فقط در حرف اول ترتیب دارد. حتی اسمهای هم نام یک جا جمع نشدهاند. در باب اصحاب صادق به یکباره مرتب شده است. آن هم در هر باب اولش مرتب است و در ادامه بازهم نامرتب میشود. این تصادفی نیست. بلکه مصدر شیخ در اصحاب الصادق که ابن عقده بوده است مرتب است و سایر مصادر جزئی که نامرتب بوده است در انتهای هر باب آمده است. یکی از راه های کشف مصادر همین وحدت سیاق است.
رجال ما فهرست کتب حدیثی نیستند. شیخ طوسی تهذیب را فهرست نکرده است. بلکه مصادر قبلی را تنظیم کردهاند. لذا در کتب حدیثی بسیاری افراد هستند که در رجال ترجمه نشدهاند و بسیاری از افراد که در کتب رجالی ترجمه شدهاند در کتب حدیثی روایتی ندارند.
ابن غضائری ولی اینگونه نیست و خودش از اسناد کافی برخی راویان را اخراج کرده است و با متن شناسی روایات دست به توثیق و تضعیف زده است. البته این روش او موردقبول ما نیست ولی او یک رجالی است که خودش نظر میدهد بخلاف شیخ و نجاشی که فقط نقل میکنند.
چکیده بحث:
ما ازتوثیق نکردن یک نفر در کتب رجالی نمیتوانیم نتیجه بگیریم که این شخص مجهول الحال بوده است. بلکه به دلیل این است که مصادر مختلف بوده است و در مصادر همیشه توثیق و تضعیف نیست. غرض شیخ و نجاشی هم اولاً و بالذات توثیق و تضعیف
نیست. هرچند غرض دوم ایشان بیان توثیقات بوده است ولی برای پیدا کردن توثیقات وقت مستوفایی نمی گذاشتند. لذا خیلی از توثیقات و تضعیفات را بیان نکردهاند.