جلسه66
بسم الله الرحمن الرحیم
بحث در توثیقات شیخ مفید بود که مقدمه بررسی توثیق اصحاب الصادق است. گفتیم توثیقات ایشان سه دسته هستند. یک قسم همان بود که در رساله عددیه بیان نمود و گفتیم دلالت بر توثیق همه افراد ندارد.
شیخ محمد فرزند صاحب معالم توثیقات ارشاد را نپذیرفته است. برای نپذیرفتن دو وجه بیان میکند:
1. برخی توثیقات را فقط ایشان ذکر کرده است.
2. برخی توثیقات ایشان در مورد افرادی است که همه حکم به ضعفشان دادهاند.
مرحوم وحید در این دو دلیل اشکال کرده است. ایشان می فرمایند با فحص در موارد ارشاد به دست میآید که ایشان به دنبال اثبات عدالت افراد نیست. لذا وثاقت اصطلاحی به دست نمیآید.
کلام شیخ محمد به حسب ظاهر واضح البطلان است. اختلاف نظر در مسائل رجالی طبیعی است و به صرف اختلاف نظر نمیتوان یک کتاب را از اعتبار ساقط کرد. لذا باید بیشتر در کلام شیخ محمد دقیق شویم.
تعبیراتی که شیخ مفید در ارشاد دارند بگونه ای است که ظاهرش آن است که هیچکس نمیتواند او را ثقه نداند. برخی را چنان توثیقی میکند که فقط در مورد اصحاب اجماع چنین تعبیری قابل بیان است. باید ببینیم آیا توثیقات ارشاد قابل اعتنا است یا خیر؟ ممکن است کسی بگوید فقط در ارشاد اینگونه است و در سایر کتب توثیقات ایشان معتبر است.
ایشان در ارشاد در باب امام کاظم می فرمایند امامت ایشان را اصحاب امام صادق تصریح کردند. ایشان مینویسد:
فصل في النص عليه بالإمامة من أبيه ع
فَمِمَّنْ رَوَى صَرِيحَ النَّصِّ بِالْإِمَامَةِ مِنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الصَّادِقِ ع عَلَى ابْنِهِ أَبِي الْحَسَنِ مُوسَى ع مِنْ شُيُوخِ أَصْحَابِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ وَ خَاصَّتِهِ وَ بِطَانَتِهِ وَ ثِقَاتِهِ الْفُقَهَاءِ الصَّالِحِينَ رِضْوَانُ اللَّهِ عَلَيْهِمْ الْمُفَضَّلُ بْنُ عُمَرَ الْجُعْفِيُّ وَ مُعَاذُ بْنُ كَثِيرٍ وَ عَبْدُ الرَّحْمَنِ بْنُ الْحَجَّاجِ وَ الْفَيْضُ بْنُ الْمُخْتَارِ وَ يَعْقُوبُ السَّرَّاجُ وَ سُلَيْمَانُ بْنُ خَالِدٍ وَ صَفْوَانُ الْجَمَّالُ وَ غَيْرُهُمْ مِمَّنْ يَطُولُ بِذِكْرِهِمُ الْكِتَابُ. وَ قَدْ رَوَى ذَلِكَ مِنْ إِخْوَتِهِ إِسْحَاقُ وَ عَلِيٌّ ابْنَا جَعْفَرٍ وَ كَانَا مِنَ الْفَضْلِ وَ الْوَرَعِ عَلَى مَا لَا يَخْتَلِفُ فِيهِ اثْنَانِ.
ایشان تعبیراتش بیش از وثاقت است.
«شیوخ اصحاب، خاصه، بطانه، ثقات فقها صالحین» اینها تعابیر زیادتری از توثیق است. شبیه همین مطلب را هم در مورد امام رضا فرموده است:
فصل في النص على إمامة الرضا ع
فَمِمَّنْ رَوَى النَّصَّ عَلَى الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى ع بِالْإِمَامَةِ مِنْ أَبِيهِ وَ الْإِشَارَةِ إِلَيْهِ مِنْهُ بِذَلِكَ مِنْ خَاصَّتِهِ وَ ثِقَاتِهِ وَ أَهْلِ الْوَرَعِ وَ الْعِلْمِ وَ الْفِقْهِ مِنْ شِيعَتِهِ دَاوُدُ بْنُ كَثِيرٍ الرَّقِّيُّ وَ مُحَمَّدُ بْنُ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ وَ عَلِيُّ بْنُ يَقْطِينٍ وَ نُعَيْمٌ الْقَابُوسِيُّ وَ الْحُسَيْنُ بْنُ الْمُخْتَارِ وَ زِيَادُ بْنُ مَرْوَانَ وَ الْمَخْزُومِيُّ وَ دَاوُدُ بْنُ سُلَيْمَانَ وَ نَصْرُ بْنُ قَابُوسَ وَ دَاوُدُ بْنُ زُرْبِيٍّ وَ يَزِيدُ بْنُ سَلِيطٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ سنان.[1]
آیا در این افرادی که ایشان ذکر کرده است آیا این خصوصیات وجود دارد یا خیر؟ عمده اینها ثقه هستند ولی فقاهت خیلی ها معلوم نیست. برخی افراد واقعاً گم نام هستند. در غیر از این جا نام برخی از این افراد نیامده است:
نُعَيْمٌ الْقَابُوسِيُّ – الْمَخْزُومِيُّ
این دو نفر در هیچ کجا نامی از آنها نیست. صفوان جمال فقیه محسوب نمیشود. البته فقاهت در آن زمان شغل نبوده است و هرکدام از فقها شغلی برای درآمد خود داشتهاند.
برخی مثل منصور بن حازم همه این مشخصات را دارد و نجاشی در مورد او فقاهت و... را هم گفته است. ولی همه این افراد این خصوصیات را ندارند. شیخ در این عبارت ناظر به همه افراد نیست. زیرا در مقام استدلال بر امامت یک امام است و همینکه جمع کثیری مطلب را نقل کنند کفایت میکند و حتی لازم نیست همه افراد ثقه باشند چه رسد به اینکه همه فقیه باشند. چرا که در مباحث کلامی امامت قطع لازم است و اینجا میخواهد تواتر درست کند و در تواتر نیاز نیست همه ثقه باشند.
در مورد محمد بن سنان مطلبی را باید بیان کنیم. شیخ مفید در مسئله عددیه سه رساله دارد. یکی لمح البرهان است. در این کتاب ایشان قائل به عدد است و رد ابن داود است. کتاب بعدی مصابیح النور است. در این کتاب قائل به رویت و در رد عدد است. کتاب سوم پاسخ به برخی سوالات اهل موصل است که خلاصه مصابیح النور را آورده است. دو کتاب اول در دست ما نیست و فقط همین کتاب الرد على أصحاب العدد (جوابات أهل الموصل في العدد و الرؤية) به دست ما رسیده است. از لمح البرهان ابن طاووس در مقدمه اقبال مطلب نقل میکند. لمح البرهان در رد ابن داود است. ابن داود گفته است قائلین به عدد به روایت ابن سنان تمسک کردهاند و ابن سنان هم ضعیف است. شیخ مفید در رد ابن داود جواب میدهد که محمد بن سنان ثقه است و روایاتی در مدح او می آورد. در رساله موصلیه روایت محمد بن سنان را تخطئه میکند و مینویسد اختلاف بین طائفه نیست که ابن سنان ضعیف است. سپس در ارشاد در باب اصحاب الرضا محمد بن سنان را از بزرگان می شمرد. یعنی یک اختلاف نظر جدی با خودش داشته است. شیخ مفید صورت بندی مکتب اهلبیت را انجام داده است بخصوص در مسائل کلامی ایشان غوغا کرده است. لکن در مورد این مطالب رجالی آنقدر که باید تدقیق نداشته است. ایشان در عصری بوده است که مباحث کلامی بالا گرفته است و شیخ مفید هم در جامعه مقبولیت داشته است و مناظره گری قوی بوده است. شیخ مفید با آل بویه که حاکم بودند و شیعه، ارتباط داشته است. از اقصی نقاط عالم برای ایشان سؤال می آمده است و پاسخ های به آنها موجود است. لذا این تناقضات رجالی در کلام ایشان موجود است. لازمه این حرف این است که ایشان به حافظه مراجعه میکرده است. بخصوص در توثیقات عامه و مخصوصا کتاب ارشاد که در مقام مناظره با اهل سنت است و روح حماسی در آن حاکم است. از آداب مناظره این است که با قاطعیت و محکم سخن گفته شود.
شیخ مفید تعبیرش این است که اتفاق علما بر این است که محمد بن سنان ضعیف است و در جای دیگر او را از بزرگان و مورد اعتماد همگان میداند. لحن محکم و با قاطعیت او به دلیل این است که در مقام مناظره بوده است. هدف او بحث رجالی نبوده است. اگر در کتاب دیگری در مقام بحث رجالی باشد حرف او قابلقبول است. لذا متفردات او در این کتابها خیلی قابلاعتماد نیست.
و اما بازگردیم به بررسی کلام شیخ مفید درباره اصحاب الصادق:
شیخ مفید در کتاب ارشاد در باب امام صادق مینویسد:
وَ كَانَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ ع مِنْ بَيْنِ إِخْوَتِهِ خَلِيفَةَ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع وَ وَصِيَّهُ وَ الْقَائِمَ بِالْإِمَامَةِ مِنْ بَعْدِهِ وَ بَرَزَ عَلَى جَمَاعَتِهِمْ بِالْفَضْلِ وَ كَانَ أَنْبَهَهُمْ ذِكْراً وَ أَعْظَمَهُمْ قَدْراً وَ أَجَلَّهُمْ فِي الْعَامَّةِ وَ الْخَاصَّةِ وَ نَقَلَ النَّاسُ عَنْهُ مِنَ الْعُلُومِ مَا سَارَتْ بِهِ الرُّكْبَانُ وَ انْتَشَرَ ذِكْرُهُ فِي الْبُلْدَانِ وَ لَمْ يُنْقَلْ عَنْ أَحَدٍ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ الْعُلَمَاءِ مَا نُقِلَ عَنْهُ وَ لَا لَقِيَ أَحَدٌ مِنْهُمْ مِنْ أَهْلِ الْآثَارِ وَ نَقَلَةِ الْأَخْبَارِ وَ لَا نَقَلُوا عَنْهُمْ كَمَا نَقَلُوا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فَإِنَّ أَصْحَابَ الْحَدِيثِ قَدْ جَمَعُوا أَسْمَاءَ الرُّوَاةِ عَنْهُ مِنَ الثِّقَاتِ عَلَى اخْتِلَافِهِمْ فِي الْآرَاءِ وَ الْمَقَالاتِ فَكَانُوا أَرْبَعَةَ آلَافِ رَجُلٍ.
اختلاف در آراء و مقالات یعنی اختلاف در مذهب. ایشان 4000 نفر را یکجا توثیق میکند. این اصلا قابل اخذ نیست. زیرا منظور از ثقه در این عبارت آن اصطلاح رجالی نیست. زیرا در مقام حماسی و مناظره بوده است. حاجی نوری در خاتمه مستدرک مفصلا به این عبارت میپردازد و از این عبارت توثیق همه رجال امام صادق را استنباط میکند. خلاصه کلام ایشان این است که نجاشی در ترجمه ابن عقده نوشته است ایشان کتاب رجال دارد و 4000 نفر از اصحاب الصادق را در این کتاب جمعآوری کرده است. عبارتی هم از مناقب ابن شهر آشوب هم می آورد که در مورد این عبارت نجاشی در مورد ابن عقده توضیح میدهد و آن چهار هزار نفری که شیخ مفید آورده را بر چهار هزار نفر ابن عقده تطبیق میدهد:
بيان ذلك: إنَّ ابن عقدة صنّف كتاب الرجال لأبي عبد اللَّه (علیهالسلام)، عدّدهم فيه[2]
این 4000 نفری که توثیق شدهاند را بر آن 4000 نفر ابن عقده تطبیق داده است. لذا هرچه در کتاب ابن عقده وجود دارد ثقه است. اما رجال ابن عقده که به دست ما نرسیده است. این افراد را از کجا شناسایی کنیم؟ حاجی نوری میگوید شیخ طوسی گفته است من همه رجال ابن عقده را در کتاب رجال خود آورده ام. لکن این حرف چند اشکال دارد:
اولاً اگر شیخ طوسی فرموده باشد همه رجال ابن عقده را آورده باشد بدرد ما نمیخورد. زیرا رجال ابن عقده با غیر ابن عقده در کتاب او قاتى شده است و ما نمیتوانیم آنها را از دیگران تشخیص دهیم. حاجی نوری می فرماید: در مقدمه رجال شیخ عبارتی است که می فرمایند:
و لم أجد لأصحابنا كتابا جامعا في هذا المعنى إلا مختصرات قد ذكر كل إنسان طرفا منها إلا ما ذكره ابن عقدة من رجال الصادق علیهالسلام فإنه قد بلغ الغاية في ذلك و لم يذكر رجال باقي الأئمة علیهمالسلام. و أنا أذكر ما ذكره و أورد من بعد ذلك من لم يورده
حاجی نوری: از این عبارت استشمام میشود که رجال ابن عقده همه اصحاب الصادق نبوده است بلکه فقط ثقات را نقل میکند. اول افراد موجود در کتاب ابن عقده را ذکر می کنم و سپس سایر افراد را ذکر می کنم. اصحاب الصادق رجال شیخ با سایر ابواب این کتاب فرق دارد.
استظهار ما این بود که در باب الصادق ابتدا از یک منبع مشخص و منظم استفاده کرده است و در انتهای باب از کتب دیگر استفاده شده است. آن منبع ویژه اصحاب الصادق همان رجال ابن عقده است. لذا ما مشخص کردیم که افراد رجال ابن عقده براحتی قابل تشخیص هستند.
اینکه شیخ می فرمایند ابن عقده قد بلغ الغایه فی ذلک به این معنا نیست که همه اصحاب الصادق را جمع کرده است. بلکه بطور عرفی نسبت به سایرین بسیار کامل تر است و خود شیخ هم اعتراف دارد که برخی را ابن عقده ذکر نکرده است.
حاجی نوری یک اشکال دیگری هم میگیرد که اصحاب الصادق رجال شیخ کمی بیش از 3000 نفر است و به 4000 نفر نمیرسد. شما که ادعا دارید همه رجال ابن عقده را آورده است با این آمار همخوانی ندارد. سپس خود ایشان پاسخ میدهند که کسی که در مقام استقصاء اصحاب یک امام است افرادی که اندکی از عمر امام را هم درک کرده باشند را ذکر میکند ولی شیخ در مقام بیان اصحابی است که مدت قابل ملاحظه ای شاگرد امام بودهاند.
لکن با مراجعه به رجال شیخ بروشنی در میابیم که مراد شیخ از اصحاب «من روی عن الائمه» است نه خواص و نزدیکان اهلبیت. علاوه بر اینکه ایشان می فرمایند کسانی که مقدار کمی از اول عمر امام صادق را درک کرده است در اصحاب الباقر نقل میکند و کسانی که مقدار کمی از اخر عمر امام صادق را درک کرده باشند در اصحاب الکاظم ذکر میکند. لکن پاسخ این حرف هم روشن است و آن اینکه اگر شخصی از اصحاب دو امام باشد شیخ نام او را تکرار میکند.
نکته دیگر اینکه شیخ طوسی خیلی از این افراد را تضعیف کرده است. محقق خویی این افراد را ذکر کرده است. حاجی نوری می فرمایند این توثیق عام قطعی و صریح است و لذا ما باید این تضعیفات را توجیه کنیم. لکن ما گفتیم عبارت شیخ مفید در مقام مناظره بود و استفاده توثیق نکردیم لذا این تضعیفات در جای خود محکم هستند.
نکته آخر: آیا اصحاب الصادق که در رجال ابن عقده هستند همگی ثقه هستند یا خیر؟ و اساسا چند نفر هستند؟ ما استظهار کردیم که آنهایی که در رجال شیخ ذکرشدهاند دو هزار و نهصد و خورده ای هستند. 2923 نفر ظاهراً. آن 4000 نفری هم که گفتهشده است شاید حرف دقیقی نباشد. یعنی نشمرده اند که چند نفر بودهاند و ما احتمال میدهیم همین مقدار بوده و همه را شیخ ذکر کرده است. نزدیک 3000 نفر بودهاند. اما آیا همه اینها ثقه هستند؟ آیا مراد این است که اصحاب الصادق 4000 نفر بودهاند و همگی ثقه بودهاند؟ این مقطوع البطلان است. زیرا حتی بر پیامبر هم دروغ بسته شده است. هرچه مجلس درس شخصی عمومی تر باشد و رفت و آمد راحت تر باشد دروغ بستن به او راحت تر است. لذا چنین احتمالاتی قطعاً باطل است. در کتب اهل سنت روایاتی به امام صادق نسبت دادهاند که مقطوع البطلان هستند.
اگر هم منظور این باشد که اصحاب الصادق مثلاً 8000 نفر بودهاند و 4000 تا ثقه بودهاند، این قابلقبول است. ولی چطور این ثقات را تشخیص دهیم؟ شیخ که ثقه و غیر ثقه را هم آورده است به 3000 نفر نرسیده است. باوجود اینکه منصور دوانیقی را هم از اصحاب الصادق شمرده است. رئوس مذاهب فاسده را هم آورده است. لذا همه افراد ابن عقده ثقه نیستند.
ممکن است کسی بگوید اینجا دو حرف داریم:1. اصحاب الصادق 4000 نفر در کتاب ابن عقده است.2. همه این افراد ثقه هستند. ادعای اول همراه با مسامحه است ولی این دلیل نمیشود که ادعای دوم را هم رد کنیم و مسامحی بدانیم. پاسخ اینکه دلیلی نداریم که ابن عقده این افراد را توثیق کرده باشد. ابن شهر آشوب با اجتهاد خود استظهار کرد که همه افراد ابن عقده ثقه هستند. چرا خود شیخ در مقدمه کتابش این توثیق عام را ذکر نکرده است؟ منصور دوانیقی هم جزو آن گروهی است که از رجال ابن عقده نقل شده است.
ابن شهر آشوب هم در منقولات خود دقیق نیست و از روی حافظه سخن می گفته است. مثلاً میگوید شیخ در فلان کتاب این حرف را زده است و بعد میبینیم در کتاب دیگر این حرف را زده است.
لذا نمیتوان گفت اصحاب الصادق بطور کلی ثقه هستند و هرچه را ابن عقده بیان کرده است ثقه هستند.
[خلاصه استدلال: - شیخ مفید فرموده اصحاب الصادق 4000 نفر و همه ثقه هستند. – در رجال ابن عقده نام 4000 را بهعنوان اصحاب الصادق بیان کرده – ابن شهر آشوب این دو را بر هم تطبیق داده – شیخ طوسی در کتابش اصحاب الصادق را از روی رجال ابن عقده آورده. – نتیجه اینکه: اصحاب الصادق که در کتاب شیخ طوسی آمده تماما ثقه هستند و وقوع در اصحاب الصادق شیخ طوسی یک توثیق عام است.
پاسخ و رد این استدلال: - شیخ مفید در مقام بحث رجالی نیست و در مقام مناظره در مباحث کلامی است و لذا این توثیقش موردقبول نیست (قرائن دیگر هم آوردیم که کلاً شیخ مفید در مطالبش در مقام بحث دقیق رجالی نیست). همچنین در مباحث کلامی شیخ مفید به دنبال تواتر است و برای تواتر اصلا ثقه بودن همه لازم نیست و لذا ایشان فقط از باب استحکام بیانشان در مقام مناظره این عبارات توثیقی را فی الجمله می آورند – اینکه اصحاب الصادقی که ابن عقده آورده 4000 نفر اند، ثابت شده نیست چرا که شیخ که از کتاب ابن عقده آورده و از غیر او هم آورده حدودا 3000 نفر آورده. – تطبیق اصحاب الصادق ابن عقده با اصحاب الصادقی که شیخ مفید بیان کرده اجتهاد ابن شهر آشوب است که دقت رجالی اش کم بوده و از حافظه استفاده میکرده و موارد اشتباه زیاد دارد. – وقتی خودمان رجال ابن عقده را نگاه میکنیم میبینیم قطعاً نمیتوانند همه ثقه باشند چرا که مثل منصور دوانقی و همچنین رئوس مذاهب منحرف هم در آنها هست و شیخ طوسی هم آنها را آورده، پس قطعاً اصحاب الصادق ابن عقده با 4000 نفری که شیخ مفید گفته تطابق ندارند. – نتیجه اینکه: اصحاب الصادق کتاب شیخ طوسی همه ثقه نیستند و وقوع در اصحاب الصادق توثیق عام نیست.]