جلسه51
بسم الله الرحمن الرحیم
گفته شد که تضعیفات خیلی اوقات به دلیل متن شناسی بوده است. یعنی محتوای روایات یک شخص مطالب باطل بوده است و از این مسئله کشف میکردند که اعتقاد خود راوی همین مطالب است و باعث تضعیف شخص میشود. مخصوصاً مسئله غلو که بسیاری از اوقات با تشخیص غلو در روایات شخص او را تضعیف میکردند و یا با قرینه های دیگر مثل نقل از غالی ها و یا ادعای غالی ها مبنی بر اینکه فلان راوی از ماست، اینها هم باعث تضعیف روات شده است.
مرحوم وحید بهبهانی می فرمود خیلی از اوقات تضعیف شخص به معنای ضعف راویان او است. لکن ما گفتیم باید بگوییم تضعیف متوجه خود شخص است و دلیل و منشاء تضعیف شخص، ضعف راویان او و یا منشاءهای دیگر بوده است.
ما باید بین تضعیف به حمل شایع و کلمه «ضعیفٌ» به حمل اولی فرق قائل شویم. یعنی برخی موارد تضعیفاتی از جانب علماء اتفاق می افتد اما این تضعیف به معنای این نیست که بشود کلمه ضعیفٌ بر آن شخص اطلاق شود. بلکه باید به حدی از ضعف برسد که دیگر نتوان به او اعتماد کرد. در این صورت کلمه ضعیفٌ صادق است. لکن اگر تضعیفاتی وجود داشته باشد ولی به حدی نرسد که شخص غیرقابلاعتماد باشد، در این صورت «ضعیفٌ» صادق نیست.
- ما در کلمه صحیح گفتیم اگر کلمه صحیح بر شخصی اطلاق شد اقتضاء دارد هم مذهب شخص صحیح باشد و هم ضابط و صادق باشد و احیاناً عادل هم باشد. ولی در کلمه ضعیف اگر اطلاق شد معنایش این نیست که هر چهارتا را ندارد بلکه معنایش این است که فی الجمله این مجموعه صفات اربعه را ندارد. یا همه را ندارد یا برخی را ندارد.
- اگر کسی را تضعیف کردیم ظاهر این است که خود او تضعیف شده است نه راویان و مروی عنهم او. مثلاً اگر گفتیم فلانی بیمار است به این معنا است که خود او بیمار است. به خلاف اینکه بگوییم فلانی بیمار است پدرش! این دیگر ظهور در بیماری خودش ندارد. در مورد تضعیف هم اگر مراد تضعیف مشایخش باشد باید بگوییم «فلان ضعیف مشایخه» و اگر گفتیم «فلان ضعیفٌ.» دیگر ظهور در تضعیف خودش دارد نه مشایخش.
یا مثلاً میگویند اجاره معنایش تملیک المنفعه است. لذا برخی گفتهاند در صیغه اجاره باید گفته شود آجرت منفعه الشیء. در پاسخ گفتهاند «اجرت» خود مفهوم تملیک منفعت را در بردارد و میتوان به اجرت العین تعبیر نمود. بله! اگر بگوییم ملکت العین ظهور در اجاره ندارد و بیع خواهد بود و برای اجاره باید گفته شود «ملکت منفعه العین»
لذا تضعیف شخص ظهور در ضعف خود شخص دارد هرچند ممکن است راه رسیدن به ضعف این شخص، ضعف اساتید یا شاگردان او باشد. منشاء تضعیفات ممکن است مذهب شخص یا عدم صداقت یا ضعف اساتید و شاگردان و یا متن شناسی و غلو یا عوامل دیگر باشد. لذا باید منشاء تضعیف ها را بشناسیم و خود آن مناشی را بررسی کنیم و ممکن است برخی تضعیفات را نپذیریم. ثمره این کار بیشتر در تعارض بین توثیق و تضعیف مشخص میشود. بین توثیق و تضعیف باید وجه جمع پیدا کنیم. خیلی از اوقات تضعیفات بر اثر سختگیری علماء بوده است و ممکن است ما عاملی که فلان عالم به استناد آن، شخص را تضعیف کرده است نپذیریم.
البته یادآوری میکنیم که قبول نکردن تضعیف الزاما موجب قبول روایت فلان راوی نیست بلکه برای قبول روایت نیاز به توثیق راوی داریم و نه صرف عدم تضعیف! اگر تضعیفی را قبول نکردیم، آن راوی توثیق نمیشود بلکه مجهول میشود و باید بگردیم و توثیقی برایش پیدا کنیم.
نکته: وقتی میبینیم قدما با دیدن ضعف هایی راحت راویان را تضعیف میکردهاند، این مطلب خودش حاکی از ارزش بالای توثیقات آنها است چرا که معلوم میشود کسی را که توثیق کردهاند حتی این ضعف های جزئی را هم ندارد.
یا ضعیف فی الحدیث یا ضعیف الروایه یا ضعیف فی الروایه. مرحوم وحید بهبهانی فرموده است این تعبیر از ضعیفٌ بقول المطلق هم ضعیفتراست. (دلالت کمتری بر تصعیف خود شخص و عدم اعتماد به راوی دارد)
برای این کلمه چند معنا احتمال دارد:
1. ضعیف فی النقل. معنای مصدری برای روایت و حدیث
2. ضعیف فی المنقولات. معنای اسم مفعولی برای روایت و حدیث
آیا روایت کردن از استادش ضعیف است یا متن روایاتی که نقل کرده است ضعیف است؟
در مورد اصحاب الاجماع گفتهشده است: أجمع أصحابنا على تصحيح ما يصح عن هؤلاء و تصديقهم و أقروا لهم بالفقه و العلم. «ما یصح عن...» منظور چیست؟ برخی گفتهاند منظور روایت کردن او باشد. برخی گفتهاند منظور مروی عنه یعنی استاد ایشان باشد. برخی هم گفتهاند به معنای منقول او یعنی متن روایت است. یعنی اگر یکی از اصحاب اجماع گفت معاویه بن عمار فلان مطلب را به من گفت 3 احتمال وجود دارد:
1. اینکه معاویه بن عمار چنین روایتی را برای او گفته است حقیقت دارد.
2. محتوای مطلبی که معاویه بن عمار نقل کرده است مطلب حقی است.
3. خود معاویه بن عمار فرد مورد اعتمادی است.
در ما نحن فیه اگر گفتیم ضعیف فی الحدیث به معنای ضعیف فی التحدیث معنایش این است که اگر شخصی (که در مورد او گفتهشده است ضعیف فی الحدیث) بگوید معاویه بن عمار فلان مطلب را برای من نقل کرده است، نمیتوانیم بگوییم حتماً معاویه چنین مطلبی برای او نقل کرده است.
اما اگر گفتیم به معنای ضعیف فی منقولاتش است یعنی مطلبی که از معاویه بن عمار نقل کرده است را نمیتوانیم بگوییم مطلب حقی است. این با اینکه مشایخ او ضعیف هستند هم سازگار است. یعنی وقتی اکثر روایاتش محتوای ضعیف دارند متناسب با این است که مشایخ او ضعیف هستند عمدتاً.
اگر گفتیم فلان ثقه فی الحدیث آیا کسی میگوید به این معنا است که مشایخ او ثقه هستند؟ خیر. یا به این معنا است که در نقل کردن مورد اعتماد است و یا به این معنا است که محتوای روایاتش مورد اعتماد است. اما به معنای ثقه بودن مشایخ او باشد قابلقبول نیست.
- ضعیف فی الحدیث هم نقطه مقابل این مطلب است و عِدل ضعیف فی المذهب است.
- ضعیف فی الحدیث به معنای ضعف در نقل یا منقولات است نه ضعف مشایخ. نظیر همین اشتباه را در مورد اصحاب اجماع هم کردهاند و برخی احتمال دادهاند به معنای ثقه بودن مشایخ ایشان است.
در مورد بنی فضال هم گفتهشده است
وَ قَالَ أَبُو الْحُسَيْنِ بْنُ تَمَّامٍ حَدَّثَنِي عَبْدُ اللَّهِ الْكُوفِيُّ خَادِمُ الشَّيْخِ الْحُسَيْنِ بْنِ رَوْحٍ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ قَالَ سُئِلَ الشَّيْخُ يَعْنِي أَبَا الْقَاسِمِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ عَنْ كُتُبِ ابْنِ أَبِي الْعَزَاقِرِ بَعْدَ مَا ذُمَّ وَ خَرَجَتْ فِيهِ اللَّعْنَةُ فَقِيلَ لَهُ فَكَيْفَ نَعْمَلُ بِكُتُبِهِ وَ بُيُوتُنَا مِنْهَا مِلَاءٌ فَقَالَ أَقُولُ فِيهَا مَا قَالَهُ أَبُو مُحَمَّدٍ الْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ ص وَ قَدْ سُئِلَ عَنْ كُتُبِ بَنِي فَضَّالٍ فَقَالُوا كَيْفَ نَعْمَلُ بِكُتُبِهِمْ وَ بُيُوتُنَا مِنْهَا مِلَاءٌ. فَقَالَ ص خُذُوا بِمَا رَوَوْا وَ ذَرُوا مَا رَأَوْا.[1]
برخی گفتهاند «این روایت دلالت دارد بر اینکه مشایخ بنی فضال هم ثقه هستند. زیرا روایات ایشان وقتی توثیق شده است، دلالت دارد مشایخ ایشان هم ثقه بودند والا روایاتشان مورد اعتماد نبود». این حرف مبتنی بر این است که محتوای روایات ایشان را صحیح دانسته اند. محتوای روایت ایشان را یک بار این میدانیم که «فلانی گفته است که فلان شیء فلان حکم را دارد.» و یک بار این میدانیم که «فلان شیء فلان حکم را دارد.» در صورت دوم لازمه اش این است که مشایخ ایشان هم ثقه باشند ولی در صورت اول لازم نیست مشایخ ایشان ثقه باشند. احتمال دیگر هم این است که منظور این باشد که روایت کردن ایشان مورد اعتماد است. یعنی ایشان صادق هستند. این احتمال سوم (معنای مصدری) در این عبارت بعید به نظر میرسد و ظاهر این است که خود روایت را تائید کردهاند ولی این تائید خود روایت به دو شکل قابل تحلیل است و در یک صورت دلالت بر توثیق مشایخ ندارد.
از دقیقه 32 تا تا دقیقه 45 بدکیفیت است و از دقیقه 45 تا انتها صوت همین دقائق با کیفیت بهتر است. پیشنهاد میشود به دقیقه 32 که رسیدید بروید و دقیقه 45 به بعد را گوش دهید.
گاهی اوقات ابن فضال مشایخ را ذکر نمیکند و مستقیماً از خود امام نقل میکند. یعنی منقول او قال الصادق است. آیا اینجا میتوان روایت ایشان را پذیرفت یا نه؟ این بحثی است که در جای خود باید بررسی شود.
- ضعیف فی الحدیث ظاهراً ضعف خود شخص است در مسائل حدیثی. [برخلاف نظر وحید بهبهانی] کسی که در موردش ضعیف فی الحدیث گفتهشده است ضعیفتر است از کسی که ضعیفٌ بقول مطلق در مورد او گفتهشده است. زیرا ضعیفٌ میتواند به دلیل ضعف در مذهب باشد و ضعف در مذهب هم ناشی از غلو باشد که ما غلو را قبول نداریم. اما ضعیف فی الحدیث نص در این است که در جنبه تحدیثی ضعیف است و به هیچ عنوان قابلقبول نیست.
بله! گاهی منشاء این تضعیفات هم متن شناسی است و با بررسی احادیث شخص گفتهشده است ضعیف فی احادیثه یا فی احادیثه ضعفٌ و... . در این صورت یک تضعیف اجتهادی است و برای ما قابلقبول نیست. لذا این تعبیر تضعیف قوی ای نخواهد بود. لکن بیشتر در مورد «ضعیف فی احادیثه» یا «فی احادیثه ضعفٌ» چنین ظهوری وجود دارد نه در مورد «ضعیف فی الحدیث». البته خود ضعیف فی الحدیث ممکن است اینگونه معنا شود که در مسائل حدیثی نقطه ضعفی دارد ولی این نقطه ضعف آیا او را به حد ضعف مطلق می رساند یا خیر معلوم نیست. لذا این تعبیر تضعیف قوی ای نیست. اما نمیتوان این معنا را زیاد مورد تاکید قرار دهیم...
در ترجمه محمد بن خالد البرقی نجاشی مینویسد:
محمد بن خالد بن عبد الرحمن بن محمد بن علي البرقي
أبو عبد الله مولى أبي موسى الأشعري ينسب إلى برقةرود قرية من سواد قم على واد هناك. و له إخوة يعرفون بأبي علي الحسن بن خالد. و أبي القاسم الفضل بن خالد. و لابن الفضل ابن يعرف بعلي بن العلاء بن الفضل بن خالد فقيه. و كان محمد ضعيفا في الحديث...
ابن غضائری مینویسد:
محمد بن خالد البرقي
بن عبد الرحمن بن محمد بن علي أبو عبد الله مولى حرير بن عبد الله. حديثه يعرف و ينكر. يروي عن الضعفاء كثيرا و يعتمد المراسيل.
مرحوم وحید بهبهانی این مثال را ذکر میکند و ظاهراً میخواهد بگوید عبارت نجاشی ناظر به عبارت ابن غضائری است. لذا ضعیف فی الحدیث به معنای این است که مشایخ ایشان ضعیف است. لکن بعداً خواهیم گفت نجاشی نوعاً ناظر به ابن غضائری نیست و شباهتهای عبارتی این دو اکثر به این دلیل است که مصادر مشترک داشتهاند. مثل حسین بن عبیدالله که استاد هر دو بوده است. لذا نظارت نجاشی بر ابن غضائری ثابت شده نیست. بخلاف فهرست شیخ که در باب الف نجاشی بسیار ناظر به فهرست شیخ است و بسیاری از موارد را کپی برداری کامل از شیخ کرده است.
در باب میم رجال نجاشی الفاظ ضعف را بررسی کنید.
مرحوم وحید در مقدمه تعلقه بر رجال کبیر میرزا استرآبادی مطالب سودمندی در مورد الفاظ تضعیف نوشته است. رجال خاقانی شرح این مقدمه است و سماء المقال هم این مطالب را نقل کرده است.