جلسه18
بسم الله الرحمن الرحیم
اسناد زیادی در کتب اربعه وجود دارد که محول هستند یا در آنها تعلیق وجود دارد. تحویل یعنی عطف غیر طبیعی. اصل اولی در تحویل اصل تساوی معطوف و معطوف علیه است. یعنی دو نفر بر دو نفر یا سه نفر بر سه نفر عطف شوند. اما عطف سه نفر بر دو نفر یا دو نفر بر یک نفر غیر عادی و خلاف اصل هستند. برخی مواردی که ابهاماتی در مسئله تحویل وجود دارد رفع ابهام میکند. اینکه عمر یک شخصی بیش از متعارف باشد غیر معمول است لذا معمولاً تعداد افراد با تعداد زمان تناسب دارد. لکن برخی افراد هم هستند که عمر طولانی داشتهاند موجب می شوند سند کوتاه تر شود. مثلاً:
علی بن ابراهیم عن ابیه عن اسماعیل بن مرار و محمد بن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن...
با توجه به طبقه علی بن ابراهیم و محمد بن عیسی در می یابیم که محمد بن عیسی شیخ علی بن ابراهیم است. علی بن ابراهیم دو سند به یونس بن عبدالرحمن متصل است. یکی با دو واسطه ابراهیم بن هاشم عن اسماعیل بن مرار و یکی با یک واسطه، محمد بن عیسی. محمد بن عیسی چون عمر طولانی داشته است جای دو نفر را پر میکند.
از این مثالها زیاد هست. مثال دیگر:
ابن ابی عمیر عن معاویه بن عمار و حماد (ابن عثمان) عن الحلبی عن ابیعبدالله علیهالسلام.
معاویه بن عمار از اصحاب مستقیم امام صادق است و سابقه ندارد ایشان از حلبی نقل کند. ولی حماد از حلبی نقل روایت میکند. لذا ابن ابی عمیر دو سند به ابیعبدالله دارد. یکی با یک واسطه معاویه بن عمار و یکی با دو واسطه حماد از حلبی از ایشان نقل میکند. اگر این تحویل را درست نشناسیم و گمان کنیم معاویه و حماد هر دو از حلبی نقل میکنند صحت روایت به صحت حلبی وابسته خواهد بود و فرضا اگر حلبی ضعیف باشد این روایت دیگر ضعیف خواهد شد.
عطف 4 نفر بر 3 نفر خیلی بعید نیست. ولی عطف 3 بر 2 یا 2 بر 1 بعید است و دلیل قاطع میخواهد.
- در تحویل سند دوم گاهی عطف به سر سند است و گاهی عطف به وسط سند است. این دو باهم احیاناً تفاوت دارند. در عطف به وسط سند معمولاً اسم راوی را تکرار میکنند. مثلاً همین سند مذکور را اینگونه ممکن است بگویند:
علی بن ابراهیم عن ابیه عن اسماعیل بن مرار قال علی بن ابراهیم و حدثنا محمد بن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن... این تکرار نام علی بن ابراهیم بسیار راهگشا است و معما را حل میکند.
گاهی اوقات تحویل بعد از تمام شدن سند قبلی و شروع شدن متن حدیث است. اینگونه خیلی راحت میتوان تحویل را پیدا کرد.
گاهی اوقات از سند اول یک اسم تکرار میشود.
علی بن ابراهیم عن ابیه عن اسماعیل بن مرار عن یونس و محمد بن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن عن سماعه.
تکرار یونس که میدانیم همان یونس بن عبدالرحمن است معما را حل میکند. لکن باید مطمئن باشیم که اسم اول و دوم یک نفر هستند.
میتوان گفت: اسماعیل بن مرار عن یونس
محمد بن عیسی عن یونس بن عبدالرحمن
که عطف دو طبقه بر دو طبقه باشد. ولی چرا اسم را تکرار کرده است و لقمه را چرخانده؟ همین قرینه است که عطف دو طبقه بر سه طبقه است. یعنی علی بن ابراهیم مستقیماً از محمد بن عیسی نقل میکند و محمد بن عیسی عطف بر ابیه است.
گاهی شکل خاص دیگری دارد. مثلاً:
علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر و صفوان بن یحیی و محمد بن یحیی عن احمد بن محمد عن صفوان عن معاویه بن عمار.
ابن ابی عمیر
صفوان بن یحیی
محمد بن یحیی
ابن ابی عمیر و صفوان در یک طبقه هستند و واو عادی است ولی محمد بن یحیی در طبقه دیگر است و واو تحویلی است. البته محمد بن یحیی بین 3 نفر معروف مردد است. محمد بن یحیی عطار باشد که استاد کلینی است سند تحویلی است. ولی اگر دیگری باشد فرق دارد.
تکرار صفوان در این سند نشان میدهد تحویلی در کار است. قواعد تحویل را نمیتوان ضابطه مند کرد. در درجه اول باید راویان را از جهت طبقه بشناسیم. لازمه آن هم معمولاً شناخت شخص راوی است. لذا باید تمییز مشترکات داد. اصل سوم توجه به قرائن لفظی و معنوی است. قرائن لفظی کلماتی مثل جمیعاً، کلهم، کلاهما و تکرار «و عن» است.
محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن ابیه و عن محمد بن اسماعیل عن فضل بن شاذان عن ابن ابی عمیر
این سند در وسائل زیاد تکرار شده است. صاحب وسائل «و عن» را تکرار میکند که نشان دهنده تحویل است. البته همیشه اینگونه نیست ولی غالبی است.
در برخی کتب علامت «ح» را بر روی راوی می گذارند که نشان دهنده تحویل باشد و منظور «حیلوله» است.
علامت دیگر «رجع» است که بیشتر در کتب اهل سنت کاربرد دارد و نشان دهنده تحویل است.
برخی چیزها هم نشانه عدم تحویل است. مثلاً:
حسین بن سعید عن حماد عن حریز و معاویه بن عمار عن زراره قال قال ابوعبدالله علیهالسلام...
ممکن است احتمال دهیم دو سند است. یعنی حماد عن حریز عن ابیعبدالله و دیگری معاویه بن عمار عن زراره عن ابیعبدالله. لکن اگر راوی از امام دو نفر باشد تعبیر قالا صحیح است نه قال. پس اینجا تعبیر قال نشان میدهد که عطف عادی است و تحویل نیست.
همین وجود کلمه قال مشخص میکند که راوی یک نفر است و این تحویل درست نیست. یعنی تحویل دو طبقه بر دو طبقه نیست. البته ممکن است یک طبقه بر دو طبقه باشد. مثال دیگر:
ابن ابی عمیر عن عبدالرحمن بن ابی نجران عن جمیل و صفوان عن محمد بن عمران قال سالت اباعبدالله علیهالسلام...
صفوان جز مشایخ عبدالرحمن نیست و در طبقه ابن ابی عمیر است. لذا عطف بر ابن ابی عمیر است و جمیل هم از محمد بن عمران روایت نمیکند. اگر روایت میکرد عطف یک طبقه بر دو طبقه کنیم و بگوییم صفوان یک سند است و عبدالرحمن عن جمیل هم یک سند است و هر دو از محمد بن عمران نقل میکنند. لکن جمیل خودش مستقیم از امام صادق نقل میکند. سؤال اینجاست که قال بکار رفته است نه قالا در حالی که راوی جمیل و محمد بن عمران هستند. چرا قال؟ این مسئله زیاد تکرار میشود و باید حل شود:
توجیه1: مرجع ضمیر قال احدهما یا کل واحد منهما یا کلاهما (لفظاً مفرد و معناً جمع است) باشد. مثلاً در اشعار عرب آمده است «کلانا یحب لیلی» یحب مفرد غائب!
توجیه2: قال منظور طریق اخیر است و سند اول معصومش را ذکر نکرده است به اعتماد ذکر در سند دوم. چیزی شبیه باب تنازع در علم نحو. علت این توجیه دوم این است که گاهی یک روایت به دو طریق واردشده که مضمون در هر دو طریق است ولی الفاظ روایت مال یک طریق است. ممکن است محمد بن عمران این الفاظ را نقل کرده و جمیل همین مضمون را با الفاظ دیگر. مثلاً در بعضی از اسناد آمده: «و اللفظ للاخیر».
برخی کار عجیبی میکنند. مثلاً ابوالفرج میگوید 5 سند را مثلاً ذکر می کنم که روایتی را به مضمون نقل کردهاند و من از هر سند برخی الفاظ را گرفته ام. یعنی الفاظ روایات را تلفیق میکنند.
لذا اگر دلیل قطعی بر تحویل داشتیم مفرد بودن ضمیر مانع جدی نیست.
گاهی هم یک کتاب مشترک است. مثلاً حسین بن سعید و حسن بن سعید دو برادر هستند که کتبشان مشترک است ولی به حسین بن سعید نسبت میدهند. در مورد محمد بن عمران و جمیل هم همین احتمال وجود دارد.
اسناد تعلیقی
سندی که مرسل الاول باشد را معلق میگویند. مشهور ترین تعلیق ها در کافی وجود دارد. عمده ترین دلیل تعلیق اختصار است. عمده ترین نکته برای تشخیص تعلیق شناخت طبقات است. احتیاج به بحث تفصیلی تمییز مشترکات نیست. تعلیقات موجود در کافی اکثراً ساده هستند. مثلاً در اول سند کافی ابن محبوب آمده است. مشخص است که ابن محبوب از اصحاب امام رضا و جواد علیهما السلام بوده و شیخ کلینی نیست. تشخیص ندادن تعلیق گاهی برای برخی بزرگان موجب اشتباه شده است. مثلاً شیخ طوسی گاهی ملتفت تعلیق موجود در کافی نبوده است. مثلاً سند چنین بوده است:
سهل بن زیاد عن ابن ابی نصر. سند قبلی این بوده است که عده من أصحابنا عن سهل بن زیاد عن ابن ابی نصر.
تهذیب میگوید محمد بن یعقوب عن سهل بن زیاد. سند قبلی را هم نقل نکرده است. همین عاملی شده برای اینکه بگویند مرسل است. صاحب منتقی در مقدمه کتابش به این نکته توجه داده و فرموده در روایات موسی بن قاسم در کتاب حج تعلیق بسیار زیاد دارد.
موسی بن قاسم گاهی از اصحاب امام صادق و گاهی از روات اصحاب امام صادق و گاهی از روات روات ایشان نقل میکند.
سؤال: از کجا می دانید تعلیق است. شاید واقعاً ارسال باشد؟
پاسخ: با مراجعه به کلینی متوجه میشویم ایشان قصد دارند سند را کامل ذکر کنند. مثل تهذیب نیست که سند را خیلی تقطیع میکند. کافی اگر هم ارسال داشته باشد با تعبیر «روی» آن را بیان میکند. بدون هیچ علامتی ارسال انجام نمیدهد. کلینی در 97% مواردی که تعلیق است در یک یا دو سند قبلی اسم راوی مرسل الیه وجود دارد. این نشان میدهد که شیوه خاصی برای نگارش کتاب دارد.
شناخت اسناد تعلیقی راحت است. زیرا معمولاً در ابتدای این اسناد افراد معروف قرار دارند. البته گاهی اوقات کار مشکل میشود. همین سهل بن زیاد در حدود 10 مورد است که در سندهای قبلی وجود ندارد. معلوم نیست آیا سهل واقعاً شیخ کلینی بوده است یا تغییراتی در کتاب توسط نساخ اتفاق افتاده است یا کلینی به اعتماد موارد متعدد دیگر عده من أصحابنا را اینجا ذکر نکرده است.
مثال دیگر:
«احمد بن محمد» های معروف زیاد هستند که دو نفر آنها از مشایخ کلینی است. یکی احمد بن محمد بن سعید (ابن عقده) است و یکی احمد بن محمد العاصمی. معمولاً از علی بن الحسن الفضال (تیمی) یا محمد بن احمد نهدی روایت میکند.
احمد بن محمد بن عقده. راوی زیادی نیست ولی برای تمییز از قبلی ذکر شد.
کار مشکل این است که اول سند احمد بن محمد باشد و در سند قبلی هم احمد بن محمد داشته باشیم. آیا اینها دو نفر هستند و تعلیقی در کار نیست یا یک نفر هستند و تعلیق وجود دارد.
احمد بن محمد بن خالد و احمد بن محمد بن عیسی هم در طبقه مشایخ مشایخ کلینی هستند. کلینی با یک واسطه از ایشان نقل روایت میکند. اینان شاگردان ابن ابی عمیر و صفوان و حسین بن سعید و عثمان بن عیسی و... هستند. در طبقه مشایخ این دو نفر (احمد بن محمد بن خالد و احمد بن محمد بن عیسی) یک احمد بن محمد دیگری داریم که همان ابی نصر بزنطی است که با یک یا دو واسطه از امام صادق نقل روایت میکند.
برخی موارد احمد بن محمد واقعاً مشکل است و شاید نتوان به قطع برسیم.
یکراه مهم برای شناخت تعلیق، اسناد مشابه است. یعنی برای شناخت تعلیق باید طبقات را شناخت و برای آن تمییز مشترکات و برای تمییز مشترکات بررسی اسناد مشابه لازم است. یکراه دیگر تکرار همین روایت در کتاب دیگر است که سند آنجا میتواند مسئله را برای ما حل کند.
لذا در سند تعلیقی در کافی اگر تردید پیدا شد به تهذیب و استبصار و فقیه مراجعه کنید و همین روایت را پیدا کنید که ممکن است مسئله را حل کنند.
تمرین
سند حدیث لوح که جابر خدمت حضرت زهرا میرسد بسیار دشوار است که با مراجعه به کتب دیگر مسئله حل میشود. (اواخر جلد اول کافی)
به این حدیث مراجعه کنید و تحویل یا تعلیق آن را مشخص کنید.
- مسئله دیگر در کتاب کافی ضمیر است. مثلاً در اول سند میگوید عنه. گاهی این عنه به اول یا وسط حدیث قبلی بر می گردد. خیلی وقتها مشخص است که منظور چیست. گاهی اوقات که به وسط سند یا اول یکی دو سند قبل برمی گردد و دشواری هایی دارد. یکی از عوامل اینکه به دو حدیث قبل بر می گردد این است که اول به حدیث قبلی ارجاع داده است ولی بعداً حدیث مناسب دیگری پیدا کرده است و بین این دو سند قرار گرفته است. صاحب منتقی نسخه اصلی شیخ دستش بوده و در مقدمه کتابش این نکته را توجه داده است.
- یکی از مشکلات دیگر تعبیر «بهذا الاسناد» است. این تعبیر گاهی مشخص است منظور چیست. اما گاهی اوقات مشکل است. علت تعلیق ها یا بهذا الاسناد احتمالاً این است که از کتاب راویان نقل میکند. وقتی از یک کتاب دو روایت پشت سر هم نقل میکند. در روایت اول سند را میگوید و در روایت دوم میگوید بهذا الاسناد یا تعلیق میکند. نزدیک 90% مواردی که تعلیق یا بهذا الاسناد دارند صاحب کتاب هستند.
- تعبیر دیگر «باسناده» است.
سند قبلی این است: علی بن ابراهیم عن ابیه عن ابن ابی عمیر عن معاویه بن عمار عن ابیعبدالله...
سند بعدی: علی ابن ابراهیم باسناده عن الصادق علیهالسلام...
به اسناده یعنی اسناد قبلی یا یعنی اسنادی که خودش داشته است و مرفوعه است و خبر از اعتبار ساقط است. اگر نتوانیم تشخیص دهیم نتیجه تابع اخس مقدمات است. صاحب منتقی الجمان این نکته را بخوبی توضیح داده است. صاحب معالم که این کتاب منتقی الجمان را نوشته است دقائق بسیاری را کشف کرده است و بسیار کتاب ارزنده ای است.
اگر ارجاع ضمیر درست انجام نشود ممکن است باعث ایجاد سقط در سند شود. مثلاً در سند علی ابن ابراهیم واقعشده است و در سند بعد عنه عن ابی جعفر آمده است. شیخ طوسی عنه را به علی بن ابراهیم برگردانده و ارسال پیداکرده است. لکن با مراجعه به کافی میبینیم ضمیر به اواخر سند برمی گردد. لذا همیشه باید به اصل کتاب مراجعه کنیم. اگر در تهذیب اشکالی بود به کافی مراجعه کنید و اگر کافی اشکال داشت ممکن است نسخه کافی دست شیخ صحیح بوده است.
در کافی جلد 3 صفحه 343 آمده است:
13- مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْمَكْفُوفِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ ع كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِيَ.
14- وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ التَّحْمِيدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ ع وَ لَوْ كَانَ شَيْءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع.
بهذا الاسناد یعنی مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ بْنِ بَزِيعٍ عَنْ صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ
15- وَ عَنْهُ عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ ع فِي كُلِّ يَوْمٍ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ.
عنه در این روایت به کی بزنیم؟ به صالح بن عقده برگردانده اند. معجم الرجال و بروجردی همین کار را کردهاند. لکن همین روایت در ثواب الاعمال صفحه 196 واردشده است:
حَدَّثَنِي مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ الصَّفَّارِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ إِسْمَاعِيلَ عَنْ أَبِي خَلَفٍ الْقَمَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ الزَّهْرَاءِ ع فِي كُلِّ يَوْمٍ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ.[1]
علت این شلوغی در سه سند متوالی در کافی به دلیل این است که از کتابها نقل میکند. احتمالاً محمد بن اسماعیل بزیع صاحب کتاب بوده و در روایت اول سند را کامل نقل کرده است. در روایت دوم و سوم اختصار کرده است. در کتاب ابن بزیع این سه روایت اینگونه بوده است احتمالاً:
صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي هَارُونَ الْمَكْفُوفِ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: يَا أَبَا هَارُونَ إِنَّا نَأْمُرُ صِبْيَانَنَا بِتَسْبِيحِ فَاطِمَةَ ع كَمَا نَأْمُرُهُمْ بِالصَّلَاةِ فَالْزَمْهُ فَإِنَّهُ لَمْ يَلْزَمْهُ عَبْدٌ فَشَقِيَ.
صَالِحِ بْنِ عُقْبَةَ عَنْ عُقْبَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا عُبِدَ اللَّهُ بِشَيْءٍ مِنَ التَّحْمِيدِ أَفْضَلَ مِنْ تَسْبِيحِ فَاطِمَةَ ع وَ لَوْ كَانَ شَيْءٌ أَفْضَلَ مِنْهُ لَنَحَلَهُ رَسُولُ اللَّهِ ص فَاطِمَةَ ع.
أَبِي خَالِدٍ الْقَمَّاطِ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ تَسْبِيحُ فَاطِمَةَ ع فِي كُلِّ يَوْمٍ فِي دُبُرِ كُلِّ صَلَاةٍ أَحَبُّ إِلَيَّ مِنْ صَلَاةِ أَلْفِ رَكْعَةٍ فِي كُلِّ يَوْمٍ.
کتاب ابن بزیع از طریق مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ به دست کلینی رسیده است. لذا ایشان این سه روایت را به این شکل موجود آدرس داده است.
ما با مراجعه به کتب دیگر حدیثی این مسئله را حل کردیم. یک سند دیگری در علل الشرایع بود که دو تا بهذا الاسناد در دو روایت دارد که یکی به چند سند قبلی بر می گردد نه سند قبلی. این را هم با مراجعه به سند روایت مشابه در کتب دیگر و در درجه دوم اسناد مشابه که متن مشابه ندارند میتوان حل کرد.
تمرین
از صفحه 50 تا 300 جلد 3 کافی تعلیق و تحویل ها را پیدا کنید و حل کنید