جلسه10
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: فهرست شیخ
از چند جهت باید فهرست شیخ بررسی شود.
مذهب افراد مطرحشده
1. مذهب افراد مطرح در این فهرست چیست؟ گفتیم أصحابنا هستند. فطحیه و واقفیه و ناووسیه. البته در فهرست ناووسیه نیست. زیدیه از أصحابنا خارج است و در ترجمه ابن عقده میگوید ایشان را به یک اعتبار وارد کتاب کردهایم و عذرخواهی میکند که یک زیدی را وارد کرده است. معلوم میشود که زیدیه از أصحابنا نیست. البته برخی که شیعه نیستند ولی به نفع شیعه کتاب نوشتهاند هم ذکرشده است. پس موضوع ابتدایی أصحابنا است و یک حواشی هم دارد که برخی از غیر أصحابنا که ارتباطی با أصحابنا دارد هم ذکرشده است.
تعبیر مؤلف
2. مؤلف به چه کسی اطلاق میشود؟ از فحصی که در فهرست شیخ کردیم مشخص شد که وقتی میگوید له کتاب یا اصل یا تصنیف. مشخص است که او مؤلف است. اما تعبیر نوادر مقداری ضعیفتر است. در نوادر باب بندی نیست و هر روایتی که خودش دوست داشته را آورده است. ظاهراً این هم کتاب محسوب میشود و کسی که صاحب نوادر است مؤلف است و در فهرست اسمش میآید. اما در فهرست افرادی هم هستند که اصل یا تصنیف یا نوادر هم ندارد. مثلاً در مورد احمد بن عبیدالله بن يحيى بن خاقان آمده است: له مجلس يصف فيه أبا محمد الحسن بن علي علیهماالسلام. فقط در یک مجلسی امام حسن را توصیف کرده است. او را هم در فهرست ذکر کرده است. یا شخص دیگری فلان کتاب را تبویب کرده است.[1] یا مثلاً فقط کتاب دیگری را روایت کرده است.[2] یا روای کتاب صحیفه سجادیه. گاهی فقط راوی یک حدیث مفصل و طولانی است.[3] یا مفضل بن عمر وصیت امام صادق را روایت کرده است. یا اصبغ بن نباته که عهدنامه مالک اشتر را روایت کرده است. راوی حدیث اربعمائه هم بهعنوان مؤلف در فهرست آمده است. در ترجمه احمد بن هلال آمده است که اکثر اصول أصحابنا را روایت کرده است هرچند خودش اصلی نداشته است. رساله امام جواد به اهل بصره را کسی روایت کرده است و راوی را بهعنوان مؤلف بیان کرده است. لذا مؤلف در کتاب فهرست شیخ توسعهای دارد و مصادیق خیلی زیادی دارد که حتی راوی یک حدیث طولانی را هم مؤلف میداند. حتی در مورد سید حمیری گفته است:
السيد ابن محمد أخباره تأليف الصولي. أخبرنا احمد بن عبدون عن أبي بكر الدوري عن الصولي.
یعنی خودش کتابی تألیف نکرده است. شخصی به نام صولی بعد از حدود 200 سال روایاتش را جمع کرده است. او را هم جزء مؤلفین حساب کرده است.
در ترجمه برخی نوشته است «له روایات». ما این افراد را با رجال نجاشی مقایسه کردیم. اکثر این افراد در رجال نجاشی از طریق حمید بن زیاد هستند و شش یا هفت نفر از اینها را نجاشی گفته است «له نوادر» حدود 15 نفر را هم اصلاً ذکر نکرده است. در مورد 3 یا 4 نفر هم له کتاب در موردشان گفته است. به نظر میرسد شیخ به کتاب حمید بن زیاد مراجعه کرده است. حمید در کتابش (که بهنوعی مشیخه است) توسعهای داشته و صاحب چند روایت را هم ذکر کرده است و شیخ هم اینان را بهعنوان مؤلف حساب کرده است ولی نجاشی سختگیرتر بوده است و این مقدار را برای مؤلف بودن کافی نمیدانسته است. لذا خیلی را ذکر نکرده است. تعداد کمی را صاحب نوادر یا کتاب میدانسته و ذکر کرده است. طریق شیخ به کتاب حمید از طریق حسین بن عبدون است و طریق نجاشی به آن متفاوت است و همین دو نسخه بودن میتوان سبب برخی اختلافات در تعبیر هم شده باشد.
تمرین
1. تعبیر «له مسائل» را از فهرست شیخ جدا کنید و با فهرست نجاشی مقایسه کنید.
2. راویانی که مؤلف مصطلح نیستند مثل سلمان فارسی و ابوذر غفاری را با نجاشی مقایسه کنید. یعنی تعابیر دیگر غیر از له روایات و له مسائل را هم انجام دهید.
ادامه بحث...
تفصیل مطالب
3. در فهرست شیخ میزان تفصیل مطالب را باید بررسی کنیم. شیخ در مقدمه وعده داد که مذهب و تعدیل و تجریح و اعتماد به روایات همه افراد را بررسی کند. لکن با مراجعه به کتاب میبینیم که اوایل کتاب مفصلتر است و در ادامه کمکم خلاصهتر میشود تا جایی که فقط به اسم آن شخص بسنده میکند یا با دو سه کلمه او را رد میکند. اوایل هر باب هممقداری توضیح بیشتر است که این هم عمومیت ندارد. علت این امر چیست؟
توجیه اول: به نظر میرسد مصادر شیخ محدود بوده است و خود شیخ به بیان نظر مختار خود و تحقیق حال نمیپرداخته است. لذا کتابهای در دسترس او محدود بوده و همین مقدار اطلاعات در دسترس او بوده است. صاحب قاموس الرجال میگوید نجاشی که وعده توثیق و تضعیف نداده است بیشتر از شیخ توثیق و تضعیف دارد که وعده توثیق و تضعیف داده است.
توجیه دوم: شیخ از وعدهای که در مقدمه داده است دست کشیده است. البته معمولاً مقدمه را پس از نگارش کتاب مینویسند ولی به نظر میرسد مقدمه فهرست و رجال شیخ قبل از تألیف کتاب بوده است. لحن ایشان در هر دو مقدمه این مطلب بهروشنی مشخص است. تعابیر به فعل مضارع است و انشاءالله دارد. شاید ابتدا مقداری از کتاب را کارکرده است و باب بندی کرده است و در طول مدتی به این صفحات مطلب اضافه میکرده است. در میانه راه شاید مقدمه را نوشته است. بههرحال در ابتدا تصمیم داشته توثیق و تضعیف کند ولی وقتی کار مفصل شد از این تصمیم برگشته است. اینکه در اول هر باب هم تفصیل معمولاً بیشتر است مؤید همین توجیه دوم است.
بههرحال نمیتوان حکم قاطع داد. لکن نمیتوان با سکوت شیخ در مورد افراد نتیجه گرفت که این افراد ثقه هستند یا امامیاند یا... .
نکته:
اگر مصادر رجال شیخ و نجاشی در اختیار ما بود. در مورد اکثر روات این دو کتاب اعتبار مستقلی نداشتند. اینکه الآن از این دو کتاب با عنوان اصل نام میبریم به دلیل این است که مصادر آن در اختیار ما نیست. یعنی بهصورت نسبی اصل هستند و ماقبل در اختیار ما نیست لذا اینها برای ما اصل هستند. رجال ابن داود و علامه را هم اصل میدانیم ولو اصل ثانویه. زیرا مصادر آنها هم در اختیار ما نیست. البته علامه اگر از ابن عقده نقل میکند فقط نقلقول میکند ولی شیخ اگر نقل میکند بر آنها صحه میگذارد و مورد تائید او است.
نکته 2:
نظم کتاب برخلاف رجال شیخ باب هر اسم جداست و باب آحاد هم در انتها و جدا است. البته در هر باب ترتیب الفبایی کامل رعایت نمیشود. بعد از اتمام کتاب باب «کنی» و باب «القاب» آمده است. افرادی که کنیهاش مشخص است ولی اسمش معلوم نیست آورده است. بعدش هم بابی است که افراد مشهور به لقب و شهر و قبیله و ... است آورده است. فقط در مورد ابن ابی عقیل بعد از توضیح اسمش را هم میگوید که ظاهراً بعداً اسمش را کشف کرده است و همان اول اسمش را نمیدانسته است.
تمرین: اسم العلاء مثلاً علاء ابن رزین را در کتاب ابن حجر پیدا کنید ببینید در کدام ترتیب ذکر کرده است.
مصادر فهرست شیخ
مصادر فهرست شیخ در شناخت اعتبار کتاب خیلی تأثیرگذار است.
لکن اول باید روش پیدا کردن مصادر مهم است. چند دسته مصدر دارد و با چند روش به دست میآیند:
1. خود شیخ تعبیر کرده است که فلانی اینگونه گفته است. مثل فهرست ابن ندیم و رجال کشی است و فهرست صدوق. تاریخ یعقوب بن سفیان که عامه بوده است.
2. از نحوه ترتیب کتاب میتوان به مصدر آن پی برد. مثلاً چند نفر را پشت سر هم از ابن بطه از احمد بن ابیعبدالله نقل میکند. یا برخی افراد پشت سر هم یک وجه مشترکی دارد. با این روش دو مصدر که مصادر اساسی فهرست شیخ هستند کشف میشود. یکی رجال حمید بن زیاد و یکی فهرست ابن بطه. اکثر عناوین کتاب از این دو مصدر گرفتهشده است.
3. اجازات اساتید و مشیخه اساتید. احمد بن عبدون یکی از معروفترینها است. رجال حمید هم از طریق ابن عبدون به دست او رسیده است. از ابن عقده هم مطلب نقل میکند که معلوم نیست مستقیم کتاب او دستش بوده است یا باواسطه نقل میکند. شیخ مفید هم از اساتید او بوده و اجازاتی برای او داشته است. ترجمه خودش (خود شیخ طوسی) هم گفتهشده است که اطلاعات شخصیاش مصدر آن است.
اعتبار کتاب فهرست شیخ
1. آیا توثیقات و تضعیفات فهرست شیخ اعتبار دارد؟ ظاهراً کتاب متقن و معتبر است. البته تضعیفات خیلی کم هستند و توثیقات قرینه برخلاف ندارند.
2. آیا عدم ذکر مذهب یا وثاقت آیا دلالت بر مذهب خاصی یا وثاقت و ضعف میشود؟ خیر بهمجرد ذکر در این کتاب نمیتوان نتیجه گرفت این افراد فلان مذهب را نداشتهاند یا موثق هستند. برخی گفتهاند ایشان تقید دارند که عامه را تصریح به عامی بودن دارند. البته کسی که در این کتاب وجود دارد و کتابی هم به نفع شیعه ندارند ظاهراً امامی هستند. اما اگر کتاب به نفع شیعه دارند اینطور نیست که حتماً عامی هستند. ممکن است شیعه هم باشند. البته برخی افرادی که تصریح به عامی بودن ندارند در کتب رجال عامی با احترام ذکرشدهاند و همین برای ما تردید ایجاد میکند که عامی باشند. زیرا عامه نسبت به رجال شیعه نوعاً با بیاحترامی صحبت میکنند.
3. سایر نکات مطرح در فهرست. به اعتبار مصادر فهرست شیخ است. مصادر این کتاب معمولاً فهرست صدوق و فهرست حمید بن زیاد (که واقفی ولی بسیار مورد اعتماد است) و فهرست ابن عبدون (معروف به جلالت است و تضعیفی در موردش نیامده است). سه منبع دیگر هست که رجال کشی و فهرست ابن ندیم و فهرست ابن بطه است. این سه منبع محل بحث هستند. خود رجال کشی دارای اغلاط است. البته شیخ از این کتاب کمتر نقل میکند. شیخ در یک جا فهرست ابن ندیم را تخطئه میکند[4] و در مواردی هم تصریح میکند از ابن ندیم اخذ کرده است و موارد دیگر هم زیاد نیستند. لذا اینکه صاحب قاموس گفته است «چون از ابن ندیم زیاد نقل میکند معتبر نیست» صحیح نیست. زیرا زیاد از او نقل نکرده است. ابن ندیم وراق بوده است. یعنی کتابفروش. این کتاب بسیار نامنظم و قاتیپاتی است و کتاب متقنی نیست. البته عمده فهرست در مورد اهل سنت است و شاید فقط 10 صفحه آن مخصوص شیعه است. لذا از بابت ابن ندیم هم خیلی ایراد جدی به فهرست شیخ وارد نیست. کتاب دیگر فهرست ابن بطه است. نجاشی در مورد این فهرست مینویسد:
محمد بن جعفر بن احمد بن بطة المؤدب ابوجعفر القمي كان كبير المنزلة بقم كثير الأدب و الفضل و العلم (العلم و الفضل) يتساهل في الحديث و يعلق الأسانيد بالإجازات و في فهرست ما رواه غلط كثير. و قال ابن الوليد كان محمد بن جعفر بن بطة ضعيفا مخلطا فيما يسنده.
مخلط یعنی خیلی خلط میکند و مثلاً کتاب پدر را به پسر نسبت میدهد و... . شیخ در فهرست از این کتاب زیاد استفاده کرده است و از این بابت مورد خدشه واقع میشود. لذا خیلی از موارد اعتبار کافی را ندارد. البته خوشبختانه مواردی که از ابن بطه نقل کرده است بسیار کوتاه و در حد دو سه کلمه در مورد هر عنوان است و توضیحات مفصل مربوط به کتب دیگر است. بنابراین از این بابت به فهرست شیخ یک ایراد جدی واردشده است.
شخصیت شیخ طوسی و تاریخ حوزه علمیه
البته شیخ طوسی کسی است که در مورد او گفتهشده است: کل الکمالات الیه تنتسب. در اکثر فنون اسلامی کتب شیخ منبع و مرجع هستند و در طول تاریخ مانند او نیامده است. اگر شیخ طوسی را حذف کنیم نصف معارف شیعه حذف میشود و حوزه بغداد که واسطه
ارتباط سایر حوزههای علمی به شیعه است مربوط به شیخ طوسی است.
قدیمیترین حوزه، در زمان امام صادق مدینه است و سپس حوزه کوفه که حدود 900 نفر از شاگردان امام صادق در آنجا مطلب از امام صادق نقل میکردند. از زمان امام رضا در قم حوزه علمیه بزرگی تأسیس میشود که بهتدریج از کوفه هم مهمتر میشود. در زمان امام جواد حوزه سمرقند و بخارا بهوسیله عیاشی تأسیس میشود که متأسفانه همهچیز آن در حمله مغول و دیگر خونخواران از بین رفت. سپس حوزه بغداد تشکیل میشود که در این زمان حوزه قم و کوفه و مشرق زمین و بغداد باهم فعال بودند که ریاست با قم بوده است تا سال 350 که صدوق آخرین شخصیت مهم قم است. بهتدریج ریاست به بغداد منتقل میشود زیرا ابن داوود و کلینی و ... به بغداد میروند و نواب اربعه هم در بغداد بودند. شیخ مفید و طوسی و سید مرتضی رئوس بغداد بودند که کلام شیعی را توسعه دادند و شیخ طوسی از دو نفر دیگر مهمتر بوده است. حوزه بغداد واسطه حوزههای قدیم با حوزههای بعدی مثل نجف و حله و... است. لذا حوزه بغداد مهمترین حوزه شیعی است و شیخ طوسی مهمترین شخصیت حوزه بغداد است که حوزه نجف را هم بنا گذاشتند.
ایشان تنقیح المقال را در یک سال و سه ماه نوشته است. این کتاب 15 جلد است و در این مدت کم نوشتهشده است. این عظمت شیخ طوسی است ولی شخصیت برجسته او نباید مانع از نقد علمی آثار او باشد.