جلسه7
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: رجال شیخ
اینکه از حاجی نوری مشهور است که تمامی راویان اصحاب صادق علیهالسلام ثقه هستند کلام صحیحی نیست.
در رجال شیخ از اصحاب امام کاظم علیهالسلام تصریح به فساد مذهب روات شروع میشود و در مورد اصحاب ایشان حدوداً 55 مورد واقفی وجود دارد (اینها حدود یکپنجم کل اصحاب امام کاظم علیهالسلام را تشکیل میدهند) 31 مورد نیز توثیق شدهاند. (11.5% کل اصحاب کاظم) واقفیه از مهمترین شاخهها بودهاند زیرا سرکردههای آن از شخصیتهایی مانند وکلای امام علیهالسلام و مورد اعتماد او بودهاند. بر این اساس احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی ابتدا واقفی بوده و بعد که با امام رضا علیهالسلام صحبت کرد از آن مذهب برگشت. البته بسیاری از کسانی که شیخ آنها را بهعنوان واقفی معرفی کرده است در سایر کتابها بهعنوان وقف شناختهنشدهاند. مخصوصاً در کتاب نجاشی که احتمال داشته فساد مذهب را ذکر کند بعضی از آنها را بهعنوان وقف ذکر نکرده است و یا حتی توثیق کرده است که توثیق علامت عدم وقف است (کما سیاتی). شاید شیخ کتابی در دست داشته که اسامی واقفیه در آن ذکرشده بود و شیخ به آن اعتماد داشت و یا اینکه بعضی از آنها بعدها از وقف برگشتهاند.
باب من لم یرو عنهم که بابی است که مخصوص رواتی است که از ائمه روایت نکردهاند که شامل حدود پنجاه و اندی از روات میشود، یک نوع اختصاصی به روات و روایات اهلبیت دارد و الا افرادی که از اهلبیت روایت نکردهاند بسیار بیشتر از این مقدار میباشند. بنابراین روات عامی را شامل نمیشود.
حُمید بن زیاد واقفی معروف در این باب ذکرشده است بنابراین روات مذکور در این باب اختصاص به امامیه ندارد ولی درهرحال روات عامی در آنها نیست. حتی فطحیه و زیدی هم در این باب وجود دارند. البته کسی که ناووسیه باشد در این باب نیست. البته علت ذکر چندنفری که زیدیه هستند در این باب ظاهراً به سبب این بوده که افراد مشهوری بودهاند. ظاهراً موضوع باب من لم یرو عنهم أصحابنا است که شامل امامی و زیدی و فطحیه و واقفی میشود و اهل سنت و ناووسیه را شامل نمیشود زیرا ناووسیه منقرضشده بودند. در این باب عامی اصلاً وجود ندارد ولو به نفع شیعه هم کتابی نوشته باشد.
البته در فهرست نجاشی و شیخ گاه روات عامی که به نفع شیعه روایت دارند را ذکر کردهاند. مثلاً طبری عامی به دلیل روایت کردن واقعهی غدیر در این دو کتاب ذکرشده است.
شیخ در باب مزبور یازده نفر (یا شاید 12 یا 13 نفر – زیرا تعابیر شیخ مختلف است ویکی دو نفر مشکوک هستند.) را بهعنوان ضعیف ذکر کردهاند که ده نفر آنها از مستثنیات ابن ولید (استاد شیخ) میباشند. ابن ولید از رجال محمد بن احمد بن یحیی (صاحب نوادر) یک عده را استثناء کرده است. کتاب نوادر بسیار مشهور بوده است و مرجع و معول شیعه بوده است. ابن ولید یک سری از مشایخ و رجال موجود در این کتاب را استثناء کرده است و حکم کرده است که ضعیف هستند. البته ابراهیم بن اسحاق جزء مستثنیات ابن ولید نیست. بنابراین اگر ما مستثنیات ابن ولید را قبول داریم همان حجّت است و الا چون شیخ از او اخذ کرده است، ذکر شیخ بهتنهایی حجّت نیست. شیخ صدوق شاگرد ابن ولید است و شیخ از صدوق نقل میکند که این افراد ضعیف هستند. ظاهراً شیخ این مستثنیات را قبول داشته است. اگر مستثنیات را قبول کنیم حجت است و اگر قبول نکنیم صرفاً یک مؤید است که مورد تائید شیخ هم بوده است.
البته در بعضی از موارد شیخ، تضعیف را به صدوق (ابنبابویه) نسبت میدهد. البته صدوق چون شاگرد ابن ولید است ظاهراً از او اخذ کرده باشد. (ابن ولید ساکن قم بوده است و شاگرد او صدوق بعد از مدتی ساکن بغداد شده است و اساتید نجاشی و شیخ از محضر او استفاده کردهاند. بنابراین عمدتاً شیخ صدوق رابط بین ابن ولید و علماء بغداد بوده است.)
اختصار و تفصیل در رجال شیخ:
اکثر تراجم و عناوین حاوی اسم بهتنهایی است و بحثهای خاصی در آنها ارائه نشده است. بعضی از آنها حاوی شرححال است و گاه به پنج سطر بالغ میشود. در باب اصحاب النبی تا بابهاء گاه ترجمهی مختصری ذکرشده است و از بابهاء ترجمهها قطع میشود تا باب میم. وسط باب میم به نام یک سری از افراد که محمد هستند که میرسد که ترجمهی همهی آنها را ذکر کرده است و این در اواسط باب میم است. البته قبل از آن محمدهایی وجود دارد که همچنان شیخ چیزی در مورد آنها ذکر نمیکند. این علامت آن است که مصادر شیخ مختلف بوده است گاه از مصدری مطالبی را اخذ میکرده که حاوی مطلبی نبوده و درنتیجه او هم چیزی نمینوشته و گاه مصدری که در اختیار داشته حاوی ترجمهای بوده که همان را کموبیش منتقل میکرده است.
در باب اصحاب الصادق، اکثر عناوین، ترجمهی خاصی ندارند ولی در باب محمد در مورد حدود بیستوهشت نفر از کسانی که نامشان محمد است مطالبی ذکر کرده است.
این نکته نیز مخفی نماند که در بسیاری از کتابها اولین اسمی که در آنها ذکر میشده نام محمد بوده است. شاید شیخ ابتدا به این کتابهای دسترسی داشته و شرححال نام آنها را نوشته (مانند تاریخ بغداد و تاریخ بخاری که هرچند به ترتیب حروف الفبا است ولی محمد را مقدم کردهاند. حتی برخی از الفاظ در اول باب میم از نام محمد شروع کردهاند و یا در باب الف اولین اسم را احمد قرار دادهاند. شاید به این جهت بوده که اسامی متبرکه را در ابتدا ذکر میکردند و اسم انبیاء، پیغمبر و علویون و سادات را برخلاف حروف الفبا در ابتدا قرار میدادند.) بعد شیخ دیده که انجام این کار طول میکشد درنتیجه به کتب دیگر که مراجعه کرده است از نوشتن شرححال افراد خودداری کرده است.
عبارت اسند عنه
در مورد 338 نفر از اصحاب امام صادق علیهالسلام کلمهی (أَسنَدَ عنه) بهکاررفته است. این تعبیر در غیر اصحاب الصادق علیهالسلام بهجز یک مورد که در مورد اصحاب الباقر علیهالسلام است به نام حماد بن راشد ازدی که البته او خود از اصحاب امام صادق علیهالسلام نیز هست دیده نمیشود.
البته این بر اساس نسخ خطی است ولی در نسخهی چاپی تعداد اینها بیشتر است و در اصحاب امام علی علیهالسلام یک مورد و مواردی از اصحاب سائر ائمه وجود دارد که کلاً به 350 مورد بالغ میشود. همه این موارد منبعشان رجال ابن عقده است. احتمال میدهیم که این عبارت با رجال ابن عقده ارتباط بسیار نزدیکی دارد. یا عبارت از ابن عقده است و یا مطلبی در آن کتاب بوده است که شیخ با این عبارت از آن یاد میکرده است. و این لفظ در رجال ابن عقده حاکی از مطلبی است که شیخ از آنها اینگونه تعبیر کرده است و بحث است که مراد از عبارت فوق چیست و مرجع ضمیر در آن به چه کسی برمیگردد و اینکه آیا أُسند عنه (با ضمه) صحیح است یا أَسند عنه (با فتحه) و اینکه شیخ در مقام مدح است یا ذم یا هیچکدام و بحثهایی از این قبیل. ولی بههرحال معنای دقیق آن برای ما روشن نیست.
در باب ابواب الکاظم به 31 نفر اشاره میکند که دارای کتاب هستند. ظاهراً یک کتاب مربوط به مؤلفین در اختیار شیخ بوده است که بر اساس آن اقدام کرده است. در مورد اصحاب الرضا به ده نفر که کتاب دارند اشاره میکند و در سایر ابواب تعداد این افراد بسیار کم است. در باب من لم یرو عنهم اکثر عناوین دارای ترجمه هستند و در اکثر موارد عبارت (روی عنه فلان) وجود دارد که به 316 مورد بالغ میشود. در مورد 34 نفر نیز اشارهکرده است که شاگرد عیّاشی بودهاند. صاحب قاموس الرجال درجایی اشاره میکند که اینها برای بیان طبقهی روات بوده است زیرا باب من لم یرو عنهم دارای طبقهی خاصی نیست و در میان آنها چندین طبقه وجود دارد و شیخ از طریق عبارت (روی عنه فلان) به طبقهی آنها اشاره میکند.
به نظر میرسد نظر صاحب قاموس صحیح نیست و علت ذکر آن عبارت، بیان مصدر کلام شیخ است. علت آن این است که حتی شیخ در مورد کسانی که طبقهی آنها کاملاً مشخص است مانند شیخ صدوق باز عبارت فوق را به کار میبرد و میفرماید: روی عنه تلعکبری.
مصادر رجال شیخ
شیخ بیان نمیکند که مطالب کتاب خود را از کجا اخذ کرده است ولی از تفحص مطالب کتاب شیخ این نکته استفاده میشود که شیخ در اکثر موارد اسامی رجال را از کتب حدیثی اخذ نکرده است بلکه از کتب رجالی گرفته است. بههرحال هرچند همهی مصادر شیخ برای ما مشخص نیست ولی این نکته مشخص است که شیخ از پنج مصدر نقل میکرده است که عبارتاند از: رجال ابن عقده، بخاری، احمد بن حنبل، ابن اسحاق، رجال برقی.
از باب اصحاب الباقر تا آخر اصحاب الائمه، رجال برقی از مصادر مهم او بوده است. البته همچنان مشخص نیست که شیخ مستقیماً از رجال برقی نقل کرده باشد و شاید باواسطه از رجال او نقل کرده باشد.
رجال برقی اصلاً ترتیب ندارد. ولی وقتی رجال شیخ را با رجال برقی مقایسه میکنیم متوجه قرابت میشویم.
تمرین:
باب میم از اصحاب الباقر رجال شیخ را با رجال برقی مقایسه کنید
باب الف از اصحاب الکاظم رجال شیخ را با رجال برقی مقایسه کنید.