96/12/14
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: /شبهه غیر محصوره /قاعده احتیاط
خلاصه بحث جلسه گذشته و این جلسه :
شهید صدررحمهالله بیان کرد: مشکل اصلی در جریان اصول در شبهات محصوره ارتکاز مناقضه است که چنین ارتکازی در شبهات غیر محصوره وجود ندارد. ایشان روایت ابو الجارود را به عنوان مؤید و دلیل بر نبود ارتکاز مناقضه دانسته هر چند روایت را تضعیف کردند. در جلسات گذشته وجوه تضعیف ابو الجارود بررسی شد و بیان شد: تضعیفات ابو الجارود در کتب عامه به علت متن شناسی بوده و روایات مضعّفه او تنها به میزان باطل بودن مذهب او دلالت دارد. درباره قرائن توثیق، اکثار محمد بن سنان از او مورد تردید قرار گرفت اما اکثار مجموعی اجلا مورد پذیرش بود. بیان شد: وقوع در اسناد کامل الزیارات نمیتواند مثبت وثاقت او باشد زیرا شهادت ابن قولویه تنها بر جامع نگاری در محدودهای خاص بوده و شهادت به انحصار روایات کتاب خویش در روایات ثقات نداده است.
در این جا بیشتر درباره مقدمه کامل الزیارات تو ضیح داده و مقداری در وجه دیگر توثیق او در لسان مرحوم خویی که وقوع در اسناد تفسیر علی بن ابراهیم است، سخن خواهیم گفت.
مفاد کلام ابن قولویه در مقدمه کامل الزیاراتابن قولویه در مقدمه کامل الزیارات مینویسد: و قد علمنا أنا لا نحيط بجميع ما روي عنهم في هذا المعنى و لا في غيره لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته[1] در جلسه گذشته بیان شد، روشن نیست این عبارت بدین معنا باشد که تمام راویان واقع در کامل الزیارات ثقه هستند بلکه ظاهر آن این است که در مقام بیان محدوده استقصاء خویش است و این که اصرار بر نقل روایات ثقه دارد هر چند تمام روایات کتاب از ثقات نیست.
بررسی احتمال صحیح نگاری به علت عدم قدرت بر جامع نگاریامکان دارد در پاسخ گفته شود: این معنا را نیز میتوان استظهار کرد که چون جامع نگاری مقدور نیست، در کتاب کامل الزیارات به دنبال صحیح نگاری برویم که این بر خلاف جامع نگاری ممکن و مقدور است. پس ابن قولویه در مقام توثیق راویان کامل الزیارات است.
اما این مطلب صحیح نیست زیرا نهایتاً این نیز احتمالی در مقابل احتمال اول بوده و نمیتوان آن را استظهار کرد. احتمال بیان محدوده استقصاء احتمالی کاملا جدی است و نمیتوان این احتمال را نفی کرد که ایشان به علت عدم امکان جامع نگاری کامل، جامع نگاری در محدودهای خاص را پی گرفته است. حال با احتمال بیان محدوده جامع نگاری، دیگر نمیتوان به این کلام بر وثاقت راویان کامل الزیارات استدلال کرد.
باید دقت داشت که مصنّفی که به دنبال جامع نگاری است و جامع نگاری کامل برای او مقدور نیست، با بیان محدودهای خاص برای جامع نگاری خویش، به دنبال نفی نقل روایت خارج از محدوده بیان شده نیست. بلکه چون هدف او اصلی او جامع نگاری کامل بوده و به علت عدم احاطه هدف را تغییر داده، اگر روایتی خارج این محدوده را بیابد، قهرا در کتاب خویش نقل خواهد کرد. پس کسی که
هدف اصلی او جامع نگاری کامل بوده و به علت عدم قدرت از آن دست کشیده، به طور طبیعی روایاتی را که بدون فحص و جستجو به دستش رسیده، نقل خواهد کرد. در نتیجه طبیعت مسأله این است که ابن قولویه، روایات ثقات را استقصا کند و هر چند روایات غیر ثقات را استقصا نمیکند اما با دست یابی به روایات غیر ثقات، آن را نقل خواهد کرد.
بررسی احتمال توثیق صاحبان مصادر کامل الزیاراتبیان بالا درباره مفاد کلام ابن قولویه در مقدمه، مطابق بحثی بود که در جلسه فقه بیان کردیم. اما در جلسات رجال به نحوی دیگر، کلام ابن قولویه را معنا نمودیم. در آنجا بیان کردیم: عبارت و قد علمنا أنا لا نحيط بجميع ما روي عنهم في هذا المعنى و لا في غيره لكن ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته میتواند ناظر به توثیق مشایخ مستقیم ابن قولویه در کامل الزیارات بوده و میتواند ناظر به توثیق صاحبان مصادر کامل الزیارات باشد. در توضیح احتمال دوم باید گفت: نویسندگان کتاب مانند شیخ صدوق، در تألیف خویش منابع مکتوبی دارند که به آنها برای تصنیف کتاب خویش رجوع میکنند. این منابع مکتوب میتواند از طریق ثقات به شیخ صدوق رسیده باشد و میتواند از طریق ثقات در اختیار او قرار گرفته باشد. حال میتواند مراد ابن قولویه این باشد که صاحب مصدری که به آن رجوع کردهام، ثقه و مورد اعتماد است و حتی میتوان طریق به کتاب را نیز در نظر گرفت و گفت: شیخی که کتاب از طریق او به من رسیده، ثقه و مورد اعتماد است. توثیق صاحب مصادر با توجه به دو نکته بعید نیست:
1. در زمان ابن قولویه غالب روایات از طریق کتب نقل میشده و نقل شفاهی بسیار نادر بوده است.
2. برای کتاب مصدر، طریقی بیان میشده که در غالب موارد این طریق تشریفاتی بوده و حتی در فرض تشریفاتی بودن، به تعبیر حدثنی یا به نحو منعن از کتاب نقل میکرده اند. مثلاً اگر روایتی در کتاب ابن ابی عمیر بوده و او به ابراهیم بن هاشم و او به کلینی و او به ابن قولویه، اجازه داده باشند، ابن قولویه میتواند در نقل روایت از کتاب ابن ابی عمیر بگوید: حدّثنی محمد بن یعقوب قال حدّثنی علی بن ابراهیم قال حدّثنی ابی قال حدّثنی ابن ابی عمیر یا به نحو منعن از ابن ابی عمیر نقل روایت کند.
با توجه به این دو نکته، صاحبان کتبی مانند ابن ابی عمیر نقش اصلی در نقل روایت دارند و شیخ مستقیم ابن قولویه نقشی ظاهری در نقل حدیث دارد. حال اگر ما وقع لنا من جهة الثقات من أصحابنا رحمهم الله برحمته ناظر به طریق ظاهری باشد، توثیق مشایخ مستقیم است و اگر ناظر به واقع قضیه باشد، مراد صاحب کتاب است. هر چند در گذشته بیان کردیم: عبارت ابن قولویه ناظر به هر دو بوده و هم شیخ مستقیم و هم صاحب کتاب را توثیق میکند، اما به نظر میرسد اگر عبارت ابن قولویه را در مقام توثیق بدانیم، مشکل است عبارت او ناظر به هر دو طریق واقعی و طریق ظاهری باشد.
بله اگر مانند مرحوم خویی عبارت را ناظر به توثیق تمام راویان کتاب بدانیم، این مشکل وجود ندارد اما چون توثیق تمام مشایخ، به علت وجود زیاد مرسلات، مجهولات و روایات راویان مسلم الضعف در کامل الزیارات، صحیح نیست، باید ناظر به شخصی باشد که روایت مستقیماً از او به ابن قولویه رسیده و این شخص یا شیخ بلاواسطهای است که به ابن قولویه اجازه داده یا صاحب کتابی است که ابن قولویه روایت را از کتاب او اخذ کرده است. اما این سخنان مبتنی بر در مقام توثیق بودن ابن قولویه است که بیان شد این اصل موضوع صحیح نبوده و میتوان گفت: ابن قولویه در مقام بیان محدوده جامع نگاری و استقصاء خویش است نه در مقام توثیق راویان.
اما با توجه به این که توثیق صاحبان مصادر امری رایج بوده و در مقدمه کتبی مانند فقیه و بحار اتفاق افتاده، کلام ابن قولویه نیز میتواند ناظر به توثیق صاحبان مصادر باشد که در این صورت میتوان با منبع یابی کتاب کامل الزیارات، این راویان را توثیق کرد. هر چند بیشتر صاحبان مصادر کامل الزیارات، از روات مشهور و مسلّم الوثاقه هستند اما در این بین افرادی مانند عبد الله بن عبد الرحمن بن الاصم صاحب کتابی در مزار که توسط نجاشی[2] و ابن غضائری[3] تضعیف شده و از صاحبان مصادر کامل الزیارات است، توثیق میگردد.
اما همانگونه که بیان شد، به نظر ما ابن قولویه در مقام بیان محدوده استقصاء خویش است نه در مقام توثیق و تنها بیان میکند که بنای بر استقصای روایات ثقات را دارم نه آنکه تمام روایات موجو در کامل الزیارات از ثقات است. بله اگر به قرائنی اثبات کنیم، ابن قولویه روایت راوی خاصی را از لابلای کتب دیگر استقصاء کرده و تمام روایات او را درباره مزار نقل کرده است، میتوان وثاقت این راوی را با توجه به مقدمه کامل الزیارات اثبات کرد. اما استقصای تمام روایات یک راوی، قابل اثبات نیست. با این بیان روشن شد، مطابق مبنای اخیر ما حتی نمیتوان افرادی مانند عبد الله بن عبد الرحمن بن الاصم را با شهادت ابن قولویه توثیق کرد زیرا هر چند ابن قولویه تقریبا تمام روایات او را در کامل الزیارات وارد کرده اما چون او کتاب مزاری داشته و اخذ روایات از کتاب او نیازمند استقصاء نبوده است، نمیتوان نقل روایات او را از مواردی دانست که ابن قولویه در مقام استقصای آنها بوده است.
امکان دارد به همان بیانی که برخی برای اثبات وثاقت تمام راویان کامل الزیارات تمسک جستهاند، برای نفی در مقام توثیق بودن صاحبان مصادر تمسک کرد. گفته شده: اگر ابن قولویه در مقام اعتبار بخشی به کتاب خویش باشد، بین کل سلسله سند و برخی از افراد آن تفاوتی وجود ندارد و اگر برخی را توثیق کرده به قرینه در مقام اعتبار بخشی بودن، تمام سلسله را توثیق کرده است. می توان با ادامه دادن همین بیان گفت: و چون روشن است ابن قولویه تمام سلسله سند را در نظر نگرفته، پس اساساً در مقام بیان اعتبار کتاب خویش نیست زیرا تفاوتی بین کل سلسله سند و برخی از افراد آن در اعتبار بخشی وجود ندارد.
خلاصه آنکه نمیتوان به علت وقوع ابو الجارود در اسناد کامل الزیارات او را توثیق کرد زیرا اولا: ابن قولویه در مقام توثیق راویان کامل الزیارات نیست و ثانیاً : اگر در مقام توثیق باشد، تنها صاحبان مصادر را توثیق میکند و چون روایات ابو الجارود در کامل الزیارات کم است، نمیتوان استظهار کرد کتاب او را یکی از مصادر کامل الزیارات بوده است.
بررسی توثیق ابو الجارود با وقوع در اسناد تفسیر قمیمرحوم خویی علاوه بر وقوع در اسناد کامل الزیارات، دو راه دیگر ورود در رساله عددیه شیخ مفید و اسناد تفسیر علی بن ابراهیم را دالّ بر توثیق ابو الجارود دانسته است که به علت شباهت بحث تفسیر علی بن ابراهیم با کامل الزیارت در جلسه امروز این وجه را مورد بررسی قرار میدهیم.
در مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم آمده است: و نحن ذاكرون و مخبرون بما ينتهي إلينا و رواه مشايخنا و ثقاتنا عن الذين فرض الله طاعتهم[4] برخی از این تعبیر استظهار کرده اند که تمام راویان اسناد تفسیر علی بن ابراهیم ثقه هستند که به نظر ما شبیه بحثهای موجود در کامل الزیارات در اینجا نیز وجود دارد و مایه تعجب است که مرحوم خویی از مبنای کامل الزیارات بازگشته اما از مبنای توثیق راویان تفسیر علی بن ابراهیم عدول نکرده است در حالی که نکات موحود در هر دو واحد است.
یکی از مشکلات موجود در تفسیر علی بن ابراهیم که با کامل الزیارات متحد است، وجود زیاد روایات مرسل و راویان تضعیف شده در اسناد آن است. حال آیا مراد علی بن ابراهیم راویان بدون واسطه است یا صاحبان مصادر یا هر دو، سه احتمال وجود دارد که اگر مراد توثیق صاحبان مصادر یا هر دو باشد، میتوان ابو الجارود را به علت این که صاحب یکی از مصادر تفسیر علی بن ابراهیم است، توثیق نمود.
اما به علت وجود مشکلاتی در تفسیر علی بن ابراهیم نمیتوان با تمسک به مقدمه حتی صاحبان مصادر را توثیق کرد. مرحوم آقا شیخ بزرگ تهرانی برای اولین بار مطرح کردند که همه تفسیر موجود متعلق به علی بن ابراهیم نبوده و تفاسیر زیادی مانند تفسیر ابو الجارود به تفسیر علی بن ابراهیم افزوده شده است. ایشان بیان میکند: یکی از روات کتاب تفسیر علی بن ابراهیم، ابو الفضل علوی است و او این کتب دیگر را به کتاب علی بن ابراهیم افزوده است.
حاج آقای والد اصل این مطلب که همه منقولات این تفسیر از علی بن ابراهیم نیست را تصدیق فرمودهاند ولی میفرمایند اساساً این تفسیر متعلق به علی بن ابراهیم نبوده و کتاب دیگری بوده که به احتمال زیاد متعلق به علی بن حاتم قزوینی است هر چند مصدر اصلی کتاب علی بن حاتم قزوینی تفسیر علی بن ابراهیم میباشد. به عبارتی دیگر بین تفسیر علی بن ابراهیم و تفسیر موجود عموم و خصوص من وجه برقرار بوده ولی ظاهراً اکثریت کتاب موجود متعلق به علی بن ابراهیم است. تفصیل این بحث در مقالهای که در دانشنامه جهان اسلام به چاپ رسانده ام، بیان شده و وارد بحث تفصیلی از آن نمیشویم.
امروز تنها به این نکته اشاره میکنیم که عبارت مقدمه از دو حال خارج نیست؛
یا متعلق به علی بن ابراهیم و از منقولات علی بن حاتم از اوست که در این صورت، نمیتوان ابو الجارود را با توجه به آن توثیق کرد زیرا روایات ابو الجارود از افزودههای به کتاب بوده و از کتاب علی بن ابراهیم نیست. همانگونه که در جایگاه خویش بیان کردهایم، به وضوح روایات علی بن ابراهیم و سایر کتب قابل تفکیک است و چون در محدوده روایات علی بن ابراهیم، ابو الجارود یا روایت نداشته یا بسیار محدود است و نمیتوان او را از صاحبان مصادر تفسیر علی بن ابراهیم دانست. هر چند در محدوده روایات دیگر او از صاحبان مصادر باشد.
یا عبارت مقدمه متعلق به علی بن حاتم قزوینی است که باز نمیتوان ابو الجارود و حتی صاحبان مصادر این کتاب را توثیق کرد زیرا در ترجمه علی بن حاتم قزوینی بیان شده: ثقة من أصحابنا في نفسه يروي عن الضعفاء سمع فأكثر[5] علت اکثار روایت از ضعفا یا سادهگیری و مقید نبودن بوده و یا به علت ساده لوحی است. اگر علت اکثار مقید نبودن باشد و حتی با علم به ضعف راوی از او اخذ روایت می کرده است، در این صورت میتوان شهادت به اخذ از ثقات را از او پذیرفت و گفت در این مورد خاص، رویه معمول خود را کنار گذاشته است هر چند اکثار او فی نفسه موجب توثیق مروی عنه نمیشد. اما مطابق احتمال دوم که بازگشت به ضابط نبودن دارد، نمیتوان به شهادت او به اخذ از ثقات اعتماد کرد زیرا او حتی در صورت نقل از ضعیفانی که به علت ساده لوحی آنان را ثقه میداند، به وعده خویش عمل کرده است. حال چون دو احتمال در یروی عن الضعفا وجود دارد، نمیتوان به شهادت علی بن حاتم در مقدمه کتاب و توثیق او اعتماد کرد. به عبارتی دیگر، غالب آن است که افراد از ثقات نکرده و غالب آن است که افراد ضعف نداشته باشند، حال با توجه به علم اجمالی به وقوع یکی از دو خلاف ظاهر، ضبط راوی ثابت نشده و نمی توان به توثیقات او اخذ کرد.
خلاصه آنکه، علاوه بر مشکلات موجود در اخذ به شهادت ابن قولویه در مقدمه کامل الزیارات، مشکل خاصی در مقدمه تفسیر علی بن ابراهیم وجود دارد که این مقدمه متعلق به کیست؟ اگر متعلق به علی بن ابراهیم باشد هر چند بتوان صاحبان مصادر تفسیر علی بن ابراهیم را با آن توثیق کرد اما ابو الجارود از صاحبان مصادر تفسیر علی بن ابراهیم نبوده و از ملحقات به کتاب اوست. و اگر متعلق به علی بن حاتم باشد به علت یروی عن الضعفا بودن علی بن حاتم و احتمال ساده گیر بودن یا ساده لوح بودن او در نقل از ضعیفان، توثیق او در مقدمه اعتبار نداد.
در جلسه آینده درباره رساله عددیه شیخ مفید که حاچ آقای والد در بحث صوم بحث کرده و اخیرا در درس خارج اصول نیز بدان اشاره کرده اند، سخن خواهیم گفت.