درس خارج اصول استاد سیدجواد شبیری

95/10/06

بسم الله الرحمن الرحیم

موضوع : روایات مفسّر اولوا الامر

در روایات متعددی اولوا الامر به ائمه معصومین ع تفسیر شده که آدرس آنها از این قرار است:

کتاب سلیم بن قیس؛ ج 2، ص: 616، ح 8، ص: 626، ح 10، ص: 644، ح 11، ص: 758، ح 25، ص: 841، ح 42، ص: 884، ح 54، 922، ح 67. اصول سته عشر؛ ص:130 که در چاپ دارالحدیث، ص: 352 است. کتاب الزهد حسین بن سعید؛ ص:104، تفسیر قمی؛ ج 1، ص:141 و 145 ذیل سوره نساء دو موردی[1] [2] که در آن اولوا الامر به کار رفته است. محاسن؛ ج 1، ص: 166، ح 124، الغارات چاپ جدید؛ ص: 1، ح196،

تفسیر فرات کوفی که روایات متعددی در آن وارد شده است، از ص: 108، ح 105 تا ص:110، ح 112، روایات وارد شده در ذیل این آیه است.

تفسیر عیاشی؛ ج 1، ص: 246، ح 153، عمده احادیث در تفسیر عیاشی از ص: 249، ح 168 تا ص 254، ح 178، که مجموعا یازده حدیث است و ص: 260، ح 205 و 206 و ص: 327، ح 1138

المسترشد؛ ص: 397 و 494، الامامه و التبصره من الحیره؛ ص: 133، ح 145.

کافی؛ ج 1، ص: 187، ح 7، ص:189، ح 16 و ص: 205، ح 1 و ص :276، ح 1 و ص: 286، ح 1 و ص: 289، ح 4 و ص: 295، ح 3 و ج 2، ص: 19، ح 6 و ص: 21، ح 9 و ص: 415، ح1 و ص: 513، ح 1.

اثبات الوصیه؛ ص: 235، کفایه الاثر؛ ص: 53، تحف العقول؛ ص: 427 و 434، الغیبه نعمانی؛ ص: 55 و 81، دعائم الاسلام؛ ج 1، ص:20 و 24 و 25 و 27، شرح الاخبار قاضی نعمان؛ ج 1، ص: 247 و 249 و 350 و ج 2، ص: 300.

امالی صدوق؛ مجلس: 79، ح 1، خصال؛ ص: 139 و 479، عیون اخبار الرضا ع؛ ج 1، ص: 54 و 230 و 238 و ج 2، ص: 231، ح 14، کمال الدین؛ ص: 222، ح 8، ص: 253، ح3، ص: 276 و 285 و 320 و 336، ح 9 و ص: 487، معانی الاخبار؛ ص: 394، ح 45. اعتقادات الامامیه صدوق؛ ص: 121، علل الشرایع؛ ج1، ص: 123.

اختصاص؛ ص: 277، امالی مفید؛ مجلس :41، ح 4، دلائل الامامه؛ ص: 436، ح 406،

تهذیب الاحکام؛ ج3، ص: 147، مصباح المتهجد؛ ج1، ص: 81 و 242 و 518، امالی طوسی؛ ص: 121، ح188 که مجلس: 5، ح 1 است و ص: 545، ح 1168 که مجلس : 20، ح 4 است و ص:691، ح 1469 که مجلس : 39، ح 12 است.

شواهد التنزیل؛ ج 1، ص: 187، ح 202 و ص: 190، ح 203. در حاشیه از برخی از نسخ خطی شواهد التنزیل چند روایت دیگر که درباره اولوا الامر است، نقل شده است.

قصص القرآن راوندی؛ ص: 360، ح 436، ص: 365، ح 437 و 438، احتجاج 1، ص: 147 و 159 و 248 و 252 و 299 و ج 2، ص: 318 و 467، اقبال چاپ قدیم؛ ج 1، ص:130 و 480، سعد السعود؛ ص: 115، یقین سید بن طاووس؛ ص: 323 و 372 و 379، فلاح السائل؛ ص: 184. تاویل الآیات؛ ص: 800، ذیل سوره بینه، روایاتی که در تأویل الآیات و یقین که دقیقا از مصادر قبلی است، آدرس داده نشده است.

و آخرین آدرس، رجال کشی؛ ص: 424، ح 799.

مجموعا نزدیک به 120 آدرس بیان شد که حداقل یک چهارم آنها یعنی حدود 30 حدیث، جدید و غیر تکراری است. غالب این احادیث، احادیث مفصلی است که تنها دو حدیث را مرور می کنیم.

در المسترشد؛ ص: 397، در گفتگوی حضرت امیر ع با خوارج که ابن عباس سخن خوارج را برای حضرت ع نقل می کند و امام ع نیز در پاسخ خوارج آیه ﴿اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم﴾ را قرائت می کند و ذیل آن می فرماید: « وَ هَؤُلَاءِ أَهْلُ الْبَيْتِ خَاصَّةً دُونَ غَيْرِهِمْ»[3]

روایت دیگر صحیحه ابی بصیر عن ابی جعفر ع است که در مصادر متعددی وارد شده است. این حدیث، در الامامه و التبصره من الحیره، ص: 134 وارد شده و شیخ صدوق از پدرش با سند الامامه و التبصره نقل می کند که امکان دارد از همان الامامه و التبصره روایت را اخذ کرده باشد. متن روایت: « الْحِمْيَرِيُّ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَبِي الْخَطَّابِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالِ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَان‌ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‌ . قَالَ: الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ، إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَة»[4]

این روایت در عیون اخبار الرضا با سند دیگری نقل شده است: «عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِيهِ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ ع قَالَ: أَوْصَى النَّبِيُّ ص إِلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ ع ثُمَّ قَالَ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‌ قَالَ الْأَئِمَّةُ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ ع إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»[5]

در دلائل الامامه، همین روایت با همین صدر و با سند الامامه و التبصره، نقل شده است که روشن است در سند این نقل نیز اختصار رخ داده است. در دلائل الامامه وارد شده است: « وَ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ‌ بْنِ مُحَمَّدٍ الْحَجَّالُ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) أَنَّهُ قَالَ: أَوْصَى رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) إِلَى عَلِيٍّ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ هُمَا صَبِيَّانِ. ثُمَّ قَالَ: [وَ ذَلِكَ‌] قَوْلُ اللَّهِ (تَعَالَى): يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ‌ وَ أَرَادَ الْأَئِمَّةَ مِنْ وُلْدِ عَلِيٍّ وَ فَاطِمَةَ (عَلَيْهِمَا السَّلَامُ) إِلَى أَنْ تَقُومَ السَّاعَةُ»[6]

نکته ای که از این روایت استفاده می شود، وجه جمع آوردن اولوا الامر است. پس از آنکه رسول اکرم ص، امیر مؤمنین ع، امام حسن ع و امام حسین ع را وصی خود قرار داد، امر به اطاعت اولوا الامر آمده و اشاره به این سه امام بزرگوار دارد.

با توجه به این تعداد روایت در تفسیر اولوا الامر به ائمه معصومین ع و برخی دیگر از روایات که از مجموعه صدر و ذیل آن، تفسیر اولوا الامر به ائمه معصومین ع استظهار می شود که آدرس آنها را نقل نکردیم، این تفسیر مسلما صحیح است و همین است که دیدگاه قطعی امامیه در کتب عامه، تفسیر اولوا الامر به ائمه معصومین ع، بیان شده است. به حدی این امر مسلّم است که امام ع در پاسخ به شخصی که اختلاف خود را با عامه در معنای آیه بیان کرده است، امر به مباهله نموده است.[7]

اولی الامر در آیه 83 سوره نساء

اولی الامر در آیه 83 سوره نساء نیز وارد شده است که آیات را از آیه 59 که آیه مورد بحث بود تا آیه 83، مرور می کنیم:

يَأَيهَُّا الَّذِينَ ءَامَنُواْ أَطِيعُواْ اللَّهَ وَ أَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنكمُ‌ْ فَإِن تَنَازَعْتُمْ فىِ شىَ‌ْءٍ فَرُدُّوهُ إِلىَ اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِن كُنتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الاَْخِرِ ذَالِكَ خَيرٌْ وَ أَحْسَنُ تَأْوِيلاً(59) در این آیه امر به رجوع به خدا و رسول ص شده است.

أَلَمْ تَرَ إِلىَ الَّذِينَ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ ءَامَنُواْ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْكَ وَ مَا أُنزِلَ مِن قَبْلِكَ يُرِيدُونَ أَن يَتَحَاكَمُواْ إِلىَ الطَّغُوتِ وَ قَدْ أُمِرُواْ أَن يَكْفُرُواْ بِهِ وَ يُرِيدُ الشَّيْطَانُ أَن يُضِلَّهُمْ ضَلَالَا بَعِيدًا(60) در این آیه از مراجعه به طاغوت نهی شده است.

وَ إِذَا قِيلَ لهَُمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ‌ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ رَأَيْتَ الْمُنَافِقِينَ يَصُدُّونَ عَنكَ صُدُودًا(61) در این آیه نیامدن پیش پیامبر ص از نشانه های منافقین بیان شده است.

وَ مَا أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظَّلَمُواْ أَنفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُواْ اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُواْ اللَّهَ تَوَّابًا رَّحِيمًا(64) باز هم در این آیه بحث اطاعت از پیامبر اکرم ص بیان شده است.

فَلَا وَ رَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتىَ‌ يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لَا يجَِدُواْ فىِ أَنفُسِهِمْ حَرَجًا مِّمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُواْ تَسْلِيمًا(65) این آیه نیز امر به اطاعت از حکم پیامبر ص کرده است.

وَ لَوْ أَنَّا كَتَبْنَا عَلَيهِْمْ أَنِ اقْتُلُواْ أَنفُسَكُمْ أَوِ اخْرُجُواْ مِن دِيَارِكُم مَّا فَعَلُوهُ إِلَّا قَلِيلٌ مِّنهُْمْ وَ لَوْ أَنهَُّمْ فَعَلُواْ مَا يُوعَظُونَ بِهِ لَكاَنَ خَيرًْا لهَُّمْ وَ أَشَدَّ تَثْبِيتًا(66) وَ إِذًا لاََّتَيْنَاهُم مِّن لَّدُنَّا أَجْرًا عَظِيمًا(67) وَ لَهَدَيْنَاهُمْ صرَِاطًا مُّسْتَقِيمًا(68)

در آیه 66 بیان شده است: اطاعت آنقدر اهمیت دارد که حتی اگر دستور به کشتن خودتان و خارج شدن از شهرتان به شما داده شود، باید اطاعت کنید.

وَ مَن يُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُولَ فَأُوْلَئكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيهِْم مِّنَ النَّبِيِّنَ وَ الصِّدِّيقِينَ وَ الشهَُّدَاءِ وَ الصَّالِحِينَ وَ حَسُنَ أُوْلَئكَ رَفِيقًا(69) باز در این آیه برای مطیعین جایگاه ویژه ای تبیین شده است.

مَّن يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ مَن تَوَلىَ‌ فَمَا أَرْسَلْنَاكَ عَلَيْهِمْ حَفِيظًا(80)

وَ يَقُولُونَ طَاعَةٌ فَإِذَا بَرَزُواْ مِنْ عِندِكَ بَيَّتَ طَائفَةٌ مِّنهُْمْ غَيرَْ الَّذِى تَقُولُ وَ اللَّهُ يَكْتُبُ مَا يُبَيِّتُونَ فَأَعْرِضْ عَنهُْمْ وَ تَوَكلَ‌ْ عَلىَ اللَّهِ وَ كَفَى‌ بِاللَّهِ وَكِيلاً(81) در این آیه نیز کسانی که ابتدا قول به اطاعت داده اند اما با ایجاد مشکلات از اطاعت سرباز می زنند، مؤاخذه شده اند.

وَ إِذَا جَاءَهُمْ أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ أَذَاعُواْ بِهِ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلىَ الرَّسُولِ وَ إِلىَ أُوْلىِ الْأَمْرِ مِنهُْمْ لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنبِطُونَهُ مِنهُْمْ وَ لَوْ لَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاَتَّبَعْتُمُ الشَّيْطَنَ إِلَّا قَلِيلًا(83) أَمْرٌ مِّنَ الْأَمْنِ أَوِ الْخَوْفِ به امور امنیتی که موجب ایجاد ایمنی یا زمینه ایجاد ترس است، تفسیر شده است. همانگونه که مشاهده شد از آیه 59 که در آن اولی الامر استعمال شده بود، تا آیه 83 که بازهم در آن اولی الامر به کار رفته است، تمام آیات در فضای اطاعت و بیان فوائد آن و مضرّات ترک آن بود.

مراد از اولی الامر

در مورد مراد از این اولی الامر نیز چند تفسیر وجود دارد. برخی از عامه، مراد از اولی الامر در این آیه را با توجه به این که آیه در مقام جنگ است، امراء السرایا تفسیر کرده اند و از امیر لشکر تعدی کرده و فرمانروایان را نیز مراد دانسته اند.[8]

عدم اراده امراء السرایا از اولی الامر

برخی از عامه اولی الامر در آیه شریفه را به معنای امراء السرایا دانسته و بر آن این گونه استدلال آورده اند: جواز اذاعه یا حرمت اذاعه موضوعات ترس آور یا امید بخش، قضایای موضوعیه ای است که مرتبط با امرا و فرماندهان لشکر است و ارتباطی به رسول ص ندارد. شناخت سری بودن موضوع یا عدم سری بودن آن بر عهده امیر و فرمانده لشکر است.

برخی از عامه به این استدلال پاسخ داده اند که منشأ جواز یا عدم جواز افشای سر، تنها موضوعات خارجی باشد و می تواند به نحو شبهه حکمیه که در چه مواردی اذاعه سر حرام است و در چه مواردی حرام نیست، باشد. پس مراد از اولی الامر، علماست. پس مطابق این پاسخ، این آیه مختص به شبهات حکمیه است.

اما به نظر شیعه که ائمه معصومین ع هم مرجع در تشخیص موضوعات خارجی هستند و هم مرجع در تشخیص احکام کلی شرعی می باشند، با تفسیر اولی الامر به ائمه معصومین ع، لازم نیست شبهه را به شبهات موضوعیه یا شبهات حکمیه اختصاص داد.

استظهار عصمت اولی الامر از آیه

مرحوم شیخ طوسی در تبیان و به تبع ایشان بسیاری از علمای شیعه، ظاهر آیه را معصوم بودن اولی الامر دانسته اند زیرا در آیه بیان شده که ردّ به رسول ص و اولی الامر، موجب علم است ( لعلمه الذین یستنبطونه منهم) و منشأییت عمل از قول اولی الامر، کاشف از معصوم بودن آنهاست و نه قول امراء سرایا و نه قول علما،م موجب علم نیست.[9]

در برخی از روایات، «اولی الامر» و در برخی دیگر، «الذین یستنبطونه» به ائمه معصومین ع، تطبیق داده شده است و مطابق هر دو تفسیر، منشأییت علم از قول اولی الامر و در نتیجه عصمت اولی الامر از آن استفاده می شود.

احتمال اول در الذین یستنبطونه

احتمال اول آن است که مراد از الذین یستنبطونه، کسانی است که قدرت استنباط دارند. به این معنا که کسانی که یسألون الامام و یطلبون من الامام و صالحون للاستنباط، با رجوع به رسول و اولی الامر و دقت در کلام رسول و اولی الامر، تحصیل علم می کنند. در این فرض، ضمیر «منهم» به رسول و اولی الامر رجوع می کند و به معنای من کلامهم است و می تواند متعلق به لعلمه یا متعلق به یستنبطونه باشد.

احتمال دوم در الذین یستنبطونه

احتمال دوم آن است که مراد از الذین یستنبطونه، خود اولی الامر و من در منهم، من تبعیضیه باشد و مرجع ضمیر آن نیز اولی الامر است. مطابق این معنا، مراد از اولی الامر در صدر آیه تنها ائمه معصومین ع نیست ولی در ذیل آیه بیان شده است که اولی الامر واقعی، کسانی هستند که از مستنبط هستند و می توانند از قرآن و کلام پیامبر ص با استنباط تحصیل علم کنند. پس اولی الامر المستنبطین، ائمه معصومین ع هستند.

این تفسیر با امر به ردّ به رسول ص و اولی الامر تنافی ندارد زیرا هر چند روشن است خداوند متعال به ردّ به کسانی که به ناحق فرمانده و حاکم شده اند در کنار ردّ به رسول خدا ص، امر به ردّ نمی کند و در این تفسیر اولی الامر در صدر شامل حاکمان به ناحق نیز می شود، اما با توجه به ذیل آیه اولی الامر در صدر نیز به ائمه معصومین ع اختصاص پیدا می کند و در این آیه با توجه به صدر و ذیل آن، تنها امر به ردّ به خدا و ائمه معصومین ع شده است.

در نتیجه با توجه به هر دو تفسیر، کلام شیخ طوسی صحیح است و ردّ به اولی الامر موجب علم است و همین نشانگر معصوم بودن آنهاست.

این نکته نیز با توضیحات جلسات گذشته، روشن شد که آیه ﴿ يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا أَطيعُوا اللَّهَ وَ أَطيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ فَإِنْ تَنازَعْتُمْ في‌ شَيْ‌ءٍ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ الرَّسُولِ إِنْ كُنْتُمْ تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ ذلِكَ خَيْرٌ وَ أَحْسَنُ تَأْويلاً ﴾ ارتباطی به لزوم احتیاط در شبهات بدویه ندارد.


[1] نساء/سوره4، آیه59.
[2] نساء/سوره4، آیه83.
[3] المسترشد فی إمامة علی بن أبی طالب عليه السلام، محمد بن حریر طبری شیعی، ج1، ص397.
[4] الإمامة و التبصرة من الحيره، ابو حسن علی بن حسين بن بابويه قمی، ج1، ص133.
[5] عيون أخبار الرضا عليه السلام، شیخ صدوق، ج1، ص139.
[6] دلائل الإمامة (ط - الحديثة) ؛ ص436، ح601، رقم 10.
[7] الكافی، شیخ کلینی، ج2، ص513، ط اسلامیه.
[8] تفسير الرازی مفاتيح الغيب او التفسير الكبير، رازی، فخرالدین، ج10، ص113.
[9] التبيان فى تفسير القرآن، شیخ طوسی، ج3، ص273.