1403/02/30
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: زمان نیّت: بررسی روایات مربوط به عزل / اعتبار قصد قربت /زکات
بحث در روایات مربوط به عزل زکات بود. این روایات را درجلسات قبل مرور نمودیم. در ادامه به بررسی برخی نکات پیرامون برخی از این روایات میپردازیم.
«عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ مُعَلَّى بْنِ عُبَيْدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي حَمْزَةَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنِ الزَّكَاةِ تَجِبُ عَلَيَّ فِي مَوْضِعٍ لَا يُمْكِنُنِي أَن أُؤَدِّيَهَا قَالَ اعْزِلْهَا فَإِنِ اتَّجَرْتَ بِهَا فَأَنْتَ ضَامِنٌ لَهَا وَ لَهَا الرِّبْحُ وَ إِنْ تَوِيَتْ فِي حَالِ مَا عَزَلْتَهَا مِنْ غَيْرِ أَنْ تَشْغَلَهَا فِي تِجَارَةٍ فَلَيْسَ عَلَيْكَ وَ إِنْ لَمْ تَعْزِلْهَا وَ اتَّجَرْتَ بِهَا فِي جُمْلَةِ مَالِكَ فَلَهَا بِقِسْطِهَا مِنَ الرِّبْحِ وَ لَا وَضِيعَةَ عَلَيْهَا»[1] .
گاهی برای شناخت یک راوی مشترک باید تمامی سندهای مشابه مورد بررسی قرار گیرد. به عنوان مثال برای شناخت «علی بن محمّد» در روایت محلّ بحث ممکن است نیاز باشد تمامی اسناد کافی که نام این راوی در آن ذکر شده مورد بررسی قرار گیرد. در کتبی مثل «جامع أحادیث الشیعة» و یا «وسائل الشیعة» اگر با سند خاصی روبرو شویم، باید به منبع اصلی رجوع کنیم. ممکن است در آن منابع اصلی قرائنی وجود داشته باشد که مشکل را حلّ نماید.
یکی از راههای شناخت عنوان مشترک در جایی وجود دارد که از قرائن میتوان به دست آورد که عنوان مشترک، صاحب کتاب است. در محلّ بحث اینگونه است. از «علی بن محمّد» در چندین باب کافی که در مورد امام زمان (عج) است، روایات متعدّدی نقل شده است. «بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ » و «بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ إِلَى صَاحِبِ الدَّارِ » و «بَابٌ فِي تَسْمِيَةِ مَنْ رَآهُ » و «بَابٌ فِي النَّهْيِ عَنِ الِاسْم» از این ابواب است. «علی بن محمّد» در این چند باب، روایات زیادی از روات مختلف و متنوّع نقل کرده است. سندهای روایات «بَابُ الْإِشَارَةِ وَ النَّصِّ عَلَى أَبِي مُحَمَّدٍ » به شرح زیر است:
«۱- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ النَّهْدِيِّ ...
2 و عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الْكُوفِیّ ...
وَ عَنْهُ عَنْ مُوسَى بْنِ جَعْفَرِ بْنِ وَهْبٍ
«علی بن محمّد» در سند روایت پنجم وجود ندارد.
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ الْقَلَانِسِیّ ...
عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ أَبِي مُحَمَّدٍ الْإِسْبَارِقِينِیّ ...
«علی بن محمّد» در سند روایت هشتم نیز وجود ندارد.
۹ و ۱۰ و ۱۱ و ۱۲- عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ مُحَمَّدٍ ...»[2] .
وقتی یک راوی در روایات پشت سر هم در ابتدای اسناد وجود دارد ولی مروی عنه او متفاوت است، این امر نشان میدهد که روایات از کتاب او اخذ شده است. یکی از نشانههای کلّی مولّف کتاب آن است که سند تا مولّف کتاب به صورت یکپارچه است، و پس از او متفاوت میشود. از این راه میتوان مولّف را پیدا کرد و فهمید آن روایت از کتاب چه کسی اخذ شده است. گاهی در کافی مشاهده میشود که مثلا در ۱۰ سند پشت سر هم مثلا عنوان «محمّد بن یحیی عن أحمد بن محمّد عن ابن أبی عمیر» وجود دارد. در هر ۱۰ سند، تا «ابن أبی عمیر» سند ثابت است، ولی از اینجا به بعد، راوی متفاوت میشود. این امر نشانه آن است که روایات از کتاب او اخذ شده است. از این قبیل اسناد در روضه کافی به کثرت یافت میشود.
با مراجعه به کتب فهرست مشاهده میکنیم که برای «علی بن محمّد» کتابی در شرح احوال حضرت صاحب الأمر (عج) ذکر شده است. نجاشی در ترجمه «علی بن محمّد بن إبراهیم بن أبان» که همین علّان کلینی است آورده است:
«المعروف بعلان يكنى أبا الحسن. ثقة، عين. له کتاب أخبار القائم أخبرنا محمد قال: حدثنا جعفر بن محمد قال: حدثنا علي بن محمد»[3] .
این امر نشان میدهد که کلینی روایات مذکور را از کتاب «أخبار القائم» اخذ کرده است. به نظر میرسد در رجال نجاشی سقطی رخ داده است؛ چرا که راوی از «علی بن محمّد» را «جعفر بن محمّد بن قولویه» قرار داده است. البته این امر نیاز به بررسی و تامّل بیشتر دارد، ولی با توجه به آنچه در خاطر است بعید بهنظر میرسد ابن قولویه از علی بن محمّد به طور مستقیم نقل کند. ابن قولویه شاگرد کلینی است و بعید نیست کلینی بین او و «علی بن محمّد» واسطه باشد. التبه باید این امر را با فحص بیشتر روشن نمود.
در ادامه به برخی سوالات و شبهات موجود در بحث میپردازیم، و چند نکته در این رابطه بیان مینماییم:
کلینی به جز یک مورد(ج۵، ص۵۴۱، رقم۵)، در هیچ موضعی از کافی نسبت به «علی بن محمّد علّان کلینی» با وصف «علّان» یا «کلینی» یاد نکرده است. بهجز کافی، در کتب دیگری که از کلینی نقل روایت کردهاند نیز -به جز یک کتاب (فلاح السائل، ص۲۴۷) [4] -، این وصف یافت نمیشود. در حالی که ۳۱ بار عنوان «علی بن محمّد بن عبدالله» و ۷۷ بار عنوان «علی بن محمّد بن بندار» در کافی ذکر شده که در مجموع ۱۰۸ مورد است؛ بنابرین قاعده اقتضا دارد که اطلاق «علی بن محمّد» انصراف به ابن بندار داشته باشد. در چنین فضایی چگونه ادّعای انصراف به علّان کلینی ممکن است؟
نظیر این امر را سید مهدی خوانساری در رساله ابوبصیر بیان کرده است. البته مشهور است که نام این رساله «عدیمة النظیر» است، ولی به نظر میرسد این امر ثابت نیست. شخصی که این رساله را چاپ کرده در مقدّمه آن آورده است: «و هی رسالةٌ عدیمة النظیر فی أحوال ابی بصیر». یعنی محتوای این رساله عدیمة النظیر است؛ نه آنکه اسمش باشد.
ابوبصیر بین «ابوبصیر یحیی اسدی» و «ابوبصیر لیث بن بختری مرادی» مردّد است. برخی مثل مرحوم شیخ حرّ عاملی موارد ابوبصیر را بررسی نموده و برخی از آنها را حمل بر لیث نمودهاند. مثلا «عبدالله بن مسکان» و «علی بن رئاب» و برخی روات دیگر که از ابوبصیر نقل میکنند را بر «ابوبصیر لیث بن بختری مرادی» حمل نمودهاند. در وسائل در این موارد پس از ذکر نام ابوبصیر آمده است: «یعنی لیثا» یا «یعنی المرادی» یا «أی أبابصیر المرادی». و یا امثال این تعابیر به کار رفته است.
مرحوم سید مهدی خوانساری تمامی این موارد را منصرف به یحیی اسدی دانسته است. حتّی در روایت رواتی که صاحب وسائل شمرده –مثل عبدالله بن مسکان و علی بن رئاب-، ایشان ابوبصیر را بر یحیی اسدی حمل کرده است. در حالی که در روایات این افراد، مواردی که تصریح شده بسیار اندک است، و یا شاید اصلا در هیچ موردی تصریح نشده باشد. در حالی که حدود ۷۰ مورد تصریح به مرادی یا لیث وجود دارد. سید مهدی خوانساری با این وجود شواهدی اقامه نموده که اطلاق ابوبصیر انصراف به یحیی اسدی دارد.
سید مهدی خوانساری در پاسخ به اشکال مزبور بیان کرده است که ابوبصیر در کلام ابن مسکان به یحیی انصراف دارد. از این رو نیاز به تصریح نیست. ولی در مورد لیث از آن رو که نیاز به تصریح داشته، نام او را ذکر کرده است. یعنی امر، به عکس آن چیزی است که بیان شد. تعداد زیاد تصریح نشانگر آن است که اطلاق به آن شخص انصراف ندارد. یعنی از آن رو که اطلاق به آن راوی انصراف ندارد باید نام او ذکر شود. یعنی تصریح به نام راوی، خود یکی از قرائن عدم انصراف است. البته این امر، تنها قرینه نیست. بلکه پس از آن که با سایر شواهد، امر ثابت شد، این شبهه نمیتواند قرینه بر خلاف باشد، بلکه خود، نوعی مویّد به شمار میرود.
طریق کلینی به «سهل بن زیاد» و «احمد بن محمّد بن عیسی» و «احمد بن محمّد بن خالد» با واسطه «عدّة من أصحابنا» که در جلسه گذشته بیان شد، نیاز به بیان تکملهای دارد. علّامه حلّی در خلاصه در این مورد بیان کرده است:
«قال الشيخ الصدوق محمد بن يعقوب الكليني في كتابه الكافي في أخبار كثيرة عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن عيسى. قال و المراد بقولي عدة من أصحابنا: محمد بن يحيى و علي بن موسى الكمنداني و داود بن كورة و أحمد بن إدريس و علي بن إبراهيم بن هاشم.
و قال كلما ذكرته في كتابي المشار إليه عدة من أصحابنا عن أحمد بن محمد بن خالد البرقي فَهُم: علي بن إبراهيم و علي بن محمد بن عبد الله بن أذينة و أحمد بن عبد الله بن أمية و علي بن الحسن.
قال و كلما ذكرته في كتابي المشار إليه عدة من أصحابنا عن سهل بن زياد فَهُم: علي بن محمد بن علان و محمد بن أبي عبد الله و محمد بن الحسن و محمد بن عقيل الكليني»[5] .
سه مجموعه در موارد «عدّة من أصحابنا» وجود دارد. یک مجموعه از این روات، از سهل بن زیاد و یک مجموعه روات از برقی و مجموعهای دیگر از احمد بن محمّد بن عیسی نقل میکنند.
مجموعهای که از سهل بن زیاد نقل میکنند همگی اهل ری هستند. سهل بن زیاد نیز خود اهل ری است، که به قم آمده ولی احمد بن محمّد بن عیسی او را از قم اخراج نموده و در نتیجه به شهر ری بازگشته است. شاگردان او در این عبارت کلینی عبارتاند از:
علی بن محمّد الکلینی الرازی
محمّد بن أبی عبداللهّ الرازی
محمّد بن الحسن الطائی الرازی
محمّد بن عقیل الکلینی: کلین از روستاهای اطراف ری است. بنا بر تحقیق برخی از دوستان، در زمان حاضر دو روستا به نام کلین در اطراف ری وجود دارد. یکی روستای معروفی در منطقه پاکدشت است و روستای دیگری نیز در منطقه فشاپویه به این نام وجود دارد. در هر دو روستا نیز قبری به نام کلینی وجود دارد، ولی هیچکدام از آن دو، قبر کلینی نیست؛ بلکه مقبره او در شهر بغداد است. البته برخی این قبر را منتسب به پدر کلینی دانستهاند که در جای خودش باید از آن بحث نمود.
رواتی که از احمد بن محمّد بن عیسی نقل مینمایند همگی اهل قم هستند:
محمّد بن یحیی العطّار
داود بن کوره
احمد بن ادریس
ابراهیم بن هاشم
علی بن موسی الکُمَیدانی (الکمندانی): کمیدان یکی از محلّات هفتگانه قم بوده است که در محلّه پشت بیمارستان آیت الله گلپایگانی فعلی است. به این محلّه در زمان قدیم، کمیدان میگفتند. در زمان کودکی ما به آن محلّه «جوقکَمِدون» نیز اطلاق میشد. یک جوی آب پهن و بزرگی در آن منطقه وجود داشت که بعدا پر شد. اهالی قم به جوی، «جوق» میگویند. ظاهرا نام «قم» از نام «کمیدان» اخذ شده است. مجموع این هفت روستا که در کنار هم قرار داشتهاند باهمدیگر یک شهر به نام «قم» را تشکیل داده، و نام این شهر (قم) از نام کمیدان اخذ شده است.
روات این راوی نیز همگی اهل قم هستند:
علی بن إبراهیم
علی بن محمّد بن عبدالله ابن ابنته
احمد بن عبدالله ابن ابیه
علی بن الحسن: این راوی محرّف از علی بن الحسین است. علی بن الحسین السعد آبادی. سعد آباد نیز یکی از روستاهای قم بوده است.
علی بن ابراهیم از راویان اصلی احمد بن محمّد بن عیسی و احمد بن محمّد بن خالد نیست. روایات او از هر دوی این روات بسیار کم است. روایات او از احمد بن محمّد بن عیسی حدود ۱۰ مورد است. علی بن ابراهیم در کتاب تفسیر هیچ روایتی از این دو راوی نقل نکرده است. عمده روایات علی بن ابراهیم از پدرش و از محمّد بن عیسی بن عبید است. حدود ۷۸ درصد روایات او از پدرش و حدود ۹ درصد روایاتش از محمّد بن عیسی بن عبید نقل شده است. علّت آن است که علی بن ابراهیم متعلّق به جریان حدیثی مربوط به احمد بن محمّد بن عیسی و احمد بن محمّد بن خالد نیست. علی بن ابراهیم از نظر شخصیّتی از بین روات احمد بن محمّد بن عیسی مهمترین شخص است ولی کلینی نام او را در آخر ذکر کرده است. علّتش همین مساله است که روایات او از احمد بن محمّد بن عیسی چندان زیاد نیست، و به این جریان تعلّق ندارد.
برخی گمان کردهاند که کلینی به یک جریان خاص حدیثی اختصاص دارد. این کلام صحیح نیست بلکه مرحوم کلینی از جریانات و نحلههای حدیثی مختلف استفاده کرده است. در کتاب کافی یک جریان حدیثی خاصی حاکم نیست.
مرحوم کلینی روایات را از منابع مختلف اخذ کرده است. در ابواب مختلف کافی، منابع مختلف به چشم میخورد. بهعنوان مثال، در اصول کافی از یک دسته از منابع و در فروع کافی از دسته دیگری از منابع استفاده شده است. در ابواب مختلف نیز روایات از منابع متفاوتی اخذ شده است. البته تشخیص جمیع موارد دشوار است، ولی تا حدّ زیادی شناسایی منابع کافی ممکن است. در اصول کافی از بین آن سه راوی که بیان شد یعنی «أحمد بن محمّد بن عیسی» و «أحمد بن محمّد بن خالد» و «سهل بن زیاد»، از احمد بن محمّد بن عیسی بیشتر از دیگران نقل شده است.
با ملاحظه نرمافزار درایة النور معلوم میشود ۴۸۲۸ روایت اصول کافی از احمد بن محمّد بن عیسی نقل شده است که حدود ۳۵۰ مورد از آنها عنوان مشترک بین «احمد بن محمّد بن عیسی» و «احمد بن محمّد بن خالد» بوده و تشخیص داده نشده که برای کدامیک است. بر فرض آنکه مثلا نصف این روایات از «احمد بن محمّد بن عیسی» باشد، میتوان گفت در مجموع حدود ۴۷۰۰ روایت از احمد بن محمّد بن عیسی در کافی نقل شده که عدد بالایی است. جمیع روایات کافی حدود ۱۶ هزار حدیث است که بیش از ربع آنها از احمد بن محمّد بن عیسی است. بالاترین جریان اثرگذار در کافی جریان احمد بن محمّد بن عیسی است که جریان فقها است.
از احمد بن محمّد بن خالد برقی در کافی ۱۷۷۳ روایت نقل شده که با حذف موارد تکراری حدود ۱۵۰۰ روایت، و از سهل بن زیاد ۱۹۱۸ روایت در کافی نقل شده است. نکته قابل توجه آنکه عمده نقلهای احمد بن محمّد بن عیسی در فروع است، و حجم روایات او در اصول نسبت به کل روایاتش کم است. در جلد اول و دوم و هشتم، مجموع ۳۰ درصد از روایات احمد بن محمّد بن عیسی ذکر شده ولی در این ۳ جلد از احمد بن محمّد بن خالد ۴۰ درصد از روایاتش نقل شده است. علّت این مساله تفاوت خود این شخصیّتها است. احمد بن محمّد بن عیسی فقیه است، ولی احمد بن محمّد بن خالد محدّث و ادیب و مورّخ است. از احمد بن محمّد بن خالد در بابّهای فقهی که مشتمل بر مطالب عمومی است – مثل کتاب الدواجن و کتاب الأطعمة و الأشربة و کتاب السفر- روایات متعدّدی نقل شده است.
از سهل بن زیاد در مجموع جلد ۱ و ۲ و ۸ حدود ۴۷ درصد از روایاتش نقل شده که ۲۰ درصد آن در اصول (جلد ۱ و ۲) و ۲۷ درصد آن در روضه (جلد ۸) است. یعنی نصف از روایات سهل بن زیاد در اصول و روضه نقل شده که آماری شبیه به احمد بن محمّد بن خالد است. این امر به جهت رویکرد حدیثی این راوی است. احمد بن محمّد بن عیسی در تمامی ابواب کافی –بهخصوص در ابواب فقهی- حضوری برجسته دارد. این روایات یا به طور مستقیم از کتاب خود او و یا به طور غیرمستقیم از کتبی که احمد بن محمّد بن عیسی در طریق به آن کتب بوده نقل شده است.
آنچه اساس کتاب کافی را تشکیل میدهد جریان فقها است. اولویّت اول در احمد بن محمد بن عیسی فقاهت او است. در مرتبه بعد ممکن است از متکلمّین نیز به شمار رود. البته حدود ۱۲۰۰ روایت در اصول کافی و روضه از او نقل شده که تعداد کمی نیست، ولی حجم اصلی روایات او احادیث فقهی است. بهخلاف احمد بن محمّد بن خالد و سهیل بن زیاد. گرایش اصلی کتاب محاسن برقی، روایات فقهی نیست.
حاصل آنکه کلینی از تمامی جریانات و نحلههای حدیثی بهره برده، و بیش از دیگران از نحله احمد بن محمّد بن عیسی استفاده کرده است. البته حسّاسیّتی که احمد بن محمّد بن عیسی نسبت به افرادی مثل سهل بن زیاد و احمد بن محمّد بن خالد دارد، در کلینی چنین حسّاسیّتی وجود نداشته است؛ لذا اینکه برخی کلینی را منتسب به یک جریان خاص دانستهاند، صحیح نیست.