درس خارج فقه استاد سید محمدجواد شبیری

99/06/29

بسم الله الرحمن الرحیم

 

 

موضوع: عده‌ی حامل /پانزدهم تکمله‌ی عروه /اقوال فقها در عده

خلاصه مباحث گذشته:

بحث در سند روایت عبدالرحمن بن ابی عبدالله بصری بود:

وَ عَنْهُ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ عَلِيِّ بْنِ عِمْرَانَ الشَّفَا عَنْ رِبْعِيِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ عَبْدِ الرَّحْمَنِ بْنِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ الْبَصْرِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلٍ طَلَّقَ امْرَأَتَهُ وَ هِيَ حُبْلَى وَ كَانَ فِي بَطْنِهَا اثْنَانِ فَوَضَعَتْ وَاحِداً وَ بَقِيَ وَاحِدٌ قَالَ قَالَ تَبِينُ‌ بِالْأَوَّلِ‌ وَ لَا تَحِلُ‌ لِلْأَزْوَاجِ حَتَّى تَضَعَ مَا فِي بَطْنِهَا.[1]

گفتیم ضمیر به حسن بن محمد بن سماعه بر می گردد و با توجه به تعلیق به سند قبلی، حمید بن زیاد در ابتدای سند می باشد.

بحث اصلی در این سند، جعفر بن سماعه می باشد. البته حمید بن زیاد و حسن بن محمد بن سماعه واقفی هستند و ممکن است عده ای روایات واقفه را نپذیرند.

 

1- بررسی جعفر بن سماعه

جعفر بن سماعه در رجال شیخ طوسی در اصحاب الصادق علیه السلام و اصحاب الکاظم علیه السلام ذکر شده است. در بحث ما مهم جعفر بن سماعه ای است که به عنوان اصحاب الکاظم علیه السلام معرفی شده است.

نجاشی در رجالش جعفر بن محمد بن سماعه را به عنوان برادر حسن بن محمد بن سماعه ذکر کرده است:

305 جعفر بن محمد بن سماعة بن موسى بن رويد بن نشيط الحضرمي،

مولى عبد الجبار بن وائل الحضرمي، حليف بني كندة، أبو عبد الله أخو أبي محمد الحسن و إبراهيم ابني محمد. و كان جعفر أكبر من أخويه، ثقة في حديثه، واقف. له كتاب النوادر كبير. أخبرنا الحسين بن‌ عبيد الله قال: حدثنا أحمد بن جعفر بن سفيان قال: حدثنا حميد بن زياد قال: حدثنا الحسن بن محمد عن أخيه.[2]

2- کلام مرحوم تستری در قاموس الرجال

2.1- اتحاد جعفر بن سماعه و جعفر بن محمد بن سماعه

مرحوم تستری ذیل عنوان جعفر بن سماعه می فرماید: جعفر بن سماعه در رجال شیخ طوسی ترجمه شده است و واقفی معرفی شده است. نجاشی جعفر بن محمد بن سماعه را ذکر کرده است و او را واقفی دانسته است. اختلاف در این است که آیا این دو ( جعفر بن سماعه و جعفر بن محمد بن سماعه) یک نفرند یا دو نفر می باشند. سپس می فرماید:

و التحقيق اتّحادهما مع صحّة ما في رجال الشيخ و عدم وجود جعفر بن محمّد بن سماعة و إن ادّعاه النجاشي في عنوانه و عنوان محمّد بن سماعة،لوجود الأوّل في الأخبار:باب النساء لا يرثن من عقار الكافي و النهي عن القول بغير علمه و الدعاء بين ركعات التهذيب و بيع مضمونه مرّتين و بيع واحده ستّ مرّات و قبلته و من خلّف وارثا مملوكا و لا يتوارث الحرّ و العبد من الكافي و الحرّ اذا مات من التهذيب و ميراث ابن الملاعنة من الكافي و التهذيب.

بخلاف جعفر بن محمّد بن سماعة،فلم نقف عليه في خبر محقّق.

و أمّا ما في ولد ملاعنة الاستبصار و من خلّف وارثا مملوكا منه فتحريف بدليل أنّ الكافي نقل الخبرين عن جعفر بن سماعة و كذلك الشيخ نفسه في التهذيب.

و أمّا ما في باب«لو لم يبق إلاّ رجلان كان أحدهما الحجّة»في الكافي فإنّما هو«عن جعفر بن محمّد»و من أين إرادة جعفر بن محمّد بن سماعة به؟ كما ادّعاه الجامع [3]

می فرماید: تحقیق، اتحاد این دو عنوان می باشد و آن چه که شیخ طوسی بیان کرده است ( جعفر بن سماعه)، صحیح می باشد و جعفر بن محمد بن سماعه وجود ندارد، گر چه مرحوم نجاشی ادعا می کند که چنین شخصی وجود دارد.

نجاشی در ترجمه‌ی محمد بن سماعه، پسری با نام جعفر برای او ذکر کرده است:

890 محمد بن سماعة بن موسى بن رويد بن نشيط الحضرمي‌

مولى عبد الجبار بن وائل بن حجر أبو عبد الله والد الحسن و إبراهيم و جعفر و جد معلى بن الحسن، و كان ثقة في أصحابنا وجها.[4]

مرحوم تستری کلام نجاشی را صحیح نمی داند و آن چه شیخ بیان کرده است، صحیح می داند؛ زیرا در سند روایات، جعفر بن سماعه فراوان ذکر شده است؛ اما جعفر بن محمد بن سماعه در هیچ روایتی به طور قطعی وارد نشده است. در سه روایت ممکن است تصور شود که جعفر بن محمد بن سماعه وارد شده است. دو مورد در استبصار با تعبیر جعفر بن محمد بن سماعه وارد شده است:

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ حُذَيْفَةَ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: الْعَبْدُ لَا يَرِثُ وَ الطَّلِيقُ لَا يَرِثُ.[5]

الْحَسَنُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ سَمَاعَةَ وَ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ الْعَاقُولِيِّ عَنْ كَرَّامٍ عَنِ ابْنِ مُسْكَانَ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‌ فِي رَجُلٍ لَاعَنَ امْرَأَتَهُ وَ انْتَفَى مِنْ وَلَدِهَا وَ أَكْذَبَ نَفْسَهُ بَعْدَ الْمُلَاعَنَة...[6]

اما این دو مورد تحریف می باشد و در کافی و تهذیب، «جعفر بن سماعه» نقل شده است.

در کافی یک مورد جعفر بن محمد وارد شده است که ممکن است گمان شود جعفر بن محمد بن سماعه می باشد:

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ كَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ.[7]

صاحب جامع الرواة، جعفر بن محمد را جعفر بن محمد بن سماعه دانسته است؛ اما مرحوم تستری می فرماید: معلوم نیست مراد جعفر بن محمد بن سماعه باشد.

مرحوم تستری این روایت و عنوانِ جعفر بن محمد را در عنوان جعفر بن محمد بن سماعه نیز توضیح داده است:

و أمّا نقله عن الجامع وقوعه في باب«إذا لم يبق في الأرض إلاّ رجلان كان أحدهما الحجّة»من الكافي فلم يعلم إرادته،حيث إنّه بلفظ«جعفر بن محمّد»و الظاهر كونه«جعفر بن محمّد بن حُكيم»فانّ الراوي عنه الحسن بن موسى و المروي عنه كرام.[8]

قاموس الرجال، حاشیه و تصحیح تنقیح المقالِ مرحوم مامقانی می باشد و مراد از «نقله»، نقل مرحوم مامقانی می باشد.

کلماتی مانند حکیم، رحیم و ... که القاب خداوند می باشند، در آن زمان نام افراد قرار نمی دادند و مصغر آن ها، یعنی حُکَیم، رُحَیم و ... یا عبدالحَکیم، عبدالرَحیم و ... را به عنوان نام افراد قرار می دادند. کرام نیز در این روایت، همان عبدالکریم می باشد.

مرحوم تستری می فرماید: جعفر بن محمد در این روایت، جعفر بن محمد بن حکیم می باشد؛ زیرا راوی از او حسن بن موسی و مروی عنه او کرّام می باشد.

سپس می فرماید: و مرّ في جعفر بن محمّد بن حكيم قول حمدويه:«كنت عند الحسن بن موسى أكتب عنه أحاديث جعفر بن محمّد بن حكيم»و روى جعفر بن محمّد بن حكيم عن كرام في ضروب نكاح التهذيب.[9]

در ترجمه‌ی جعفر بن محمد بن حکیم، قول حمدویه را از کشی به این صورت نقل کرده است:

جعفر بن محمّد بن حكيم

قال:عدّه الشيخ في الرجال في أصحاب الرضا-عليه السلام-و عنونه الكشّي،قائلا:«سمعت حمدويه يقول:كنت عند الحسن بن موسى أكتب عنه أحاديث جعفر بن محمّد بن حكيم،إذ لقيني رجل من أهل الكوفة-سمّاه لي حمدويه-و في يدي كتاب فيه أحاديث جعفر بن محمّد بن حكيم؛فقال:هذا كتاب من؟فقلت:كتاب الحسن بن موسى عن جعفر بن محمّد بن حكيم؛ فقال:أمّا الحسن فقل له ما شئت،و أمّا جعفر بن محمّد بن حكيم فليس بشيء»[10]

با دقت در جامع الرواة مشخص می شود که به چه نکته ای جعفر بن محمد را جعفر بن محمد بن سماعه دانسته است.

جامع الرواة ابتدا عبارت میرزا محمد استرآبادی در الوسیط را آورده است، سپس نقد الرجال تفرشی را با رمز «س» بیان کرده است؛ سپس روایات مربوط به آن عنوان را بیان می کند. همچنین عنوان هایی که تطبیق آن بر صاحب عنوان نیازمند توضیح می باشد، توضیح می دهد.

در جامع الرواة در ترجمه‌ی جعفر بن محمد بن سماعه پس از شرح حال جعفر بن محمد بن سماعه چنین آمده است:

جعفر بن محمد بن سماعة ثقة في الحديث واقفى [ صه. جش ] أبو عبد الله اخو ابى محمد - الحسن وابراهيم ابى محمد وجعفر اكبر اخوته [ جش ] (مح). له كتاب النوادر كبير روى الحسن بن محمد عن اخيه جعفر [ جش ] (س). عنه اخوه الحسن بن محمد في [ بص ] في باب من خلف وارثا مملوكا ومرة اخرى في باب ان ولد الملاعنة يرث اخواله. الحسن بن محمد بن سماعة عن جعفر بن سماعة عن الحسن بن حذيفة في [ يب ] في باب الحر إذا مات وترك وارثا مملوكا. عنه عنه عن كرام في باب ميراث ابن الملاعنة الحسن بن موسى الخشاب عن جعفر بن محمد عن كرام في [ في ] في باب انه لو لم يبق في الارض الا رجلان لكان احدهما الحجة[11]

«مح» یعنی میرزا محمد استرآبادی در الوسیط

«س» یعنی سید تفرشی

عنه عنه یعنی عن حسن بن محمد بن سماعه عن جعفر بن سماعه

«فی» یعنی کافی

از آن جا که حسن بن محمد بن سماعه از جعفر بن سماعه روایت می کند، جعفر بن سماعه را همان جعفر بن محمد بن سماعه دانسته است که نجاشی آورده است و گفته است که حسن بن محمد بن سماعه از جعفر بن محمد بن سماعه نقل می کند و همچنین سند تهذیب که چنین است: الْحَسَنُ بْنُ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ سَمَاعَةَ عَنْ‌ جَعْفَرِ بْنِ‌ سَمَاعَةَ وَ عَلِيِّ بْنِ خَالِدٍ الْعَاقُولِيِّ عَنْ كَرَّام‌[12]

و مروی عنه جعفر بن سماعه، کرام می باشد و با توجه به این که در روایت کافی مروی عنه جعفر بن محمد، کرام می باشد، گمان کرده است که جعفر بن محمد، همان جعفر بن محمد بن سماعه می باشد.

مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مُوسَى الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ كَرَّامٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع‌ لَوْ كَانَ النَّاسُ رَجُلَيْنِ لَكَانَ أَحَدُهُمَا الْإِمَامَ وَ قَالَ إِنَّ آخِرَ مَنْ يَمُوتُ الْإِمَامُ لِئَلَّا يَحْتَجَّ أَحَدٌ عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنَّهُ تَرَكَهُ بِغَيْرِ حُجَّةٍ لِلَّهِ عَلَيْهِ.[13]

صاحب جامع الرواة ( مرحوم اردبیلی) به مروی عنه حسن بن موسی الخشاب توجه نکرده است؛ در کتب اربعه حسن بن موسی الخشاب، از «جعفر بن محمد»ی که مشخصه داشته باشد، نقلی ندارد؛ مرحوم آقای خویی در مشایخ حسن بن موسی الخشاب، شخصی با نام جعفر بن محمد یا جعفر بن محمد بن سماعه، ذکر نکرده است؛ فقط همین یک مورد را آدرس داده است.

آدرسی که مرحوم تستری از رجال کشی بیان کرد، ظاهرا به اصل رجال کشی مراجعه نکرده است و استقصاء کافی نسبت به غیر کتب اربعه هم نداشته است؛ زیرا غیر از موردی که مرحوم تستری آدرس می دهد، در غیر کتب اربعه نیز حسن بن موسی الخشاب از جعفر بن محمد بن حکیم روایت دارد:

حَدَّثَنِي أَبِي ره عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ عَنِ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ مُوسَى‌ الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ حَكِيمٍ‌ الْخَثْعَمِيِّ عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ عَبْدِ الْحَمِيدِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ ع‌ مِثْلَهُ.[14] این مورد را مرحوم آقای خویی بیان کرده است.

حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ بْنِ شَاذَوَيْهِ الْمُؤَدِّبُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ الْحِمْيَرِيُّ عَنْ أَبِيهِ الْحَسَنِ‌ بْنِ‌ مُوسَى‌ الْخَشَّابِ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ‌ مُحَمَّدِ بْنِ‌ حَكِيمٍ‌ عَنْ زَكَرِيَّا بْنِ مُحَمَّدٍ الْمُؤْمِنِ عَنِ الْمُشْمَعِلِّ الْأَسَدِي‌[15]

از نقل کشی بر می آید که حسن بن موسی احادیثی را از جعفر بن محمد بن حکیم شنیده است و نقل کرده است.

چنین مواردی نیازمند تتبع می باشد.

از آن جا که مرحوم آقای خویی وقوع در اسناد کامل الزیارات را موجب اعتبار راوی می دانسته این سند را دیده است؛ وگرنه تتبع به جهت بحث مورد نظر نبوده است.

3- قرینیت راوی جهت تمییز مشترک

گاهی از طریق مروی عنه، راوی شناخته می شود و گاهی از طریق راوی، مروی عنه شناخته می شود. شناخت از طریق راوی مهم تر است؛ زیرا کسی که عنوان را به صورت مشترک بیان کرده است، راوی می باشد؛ نه مروی عنه.

این که جعفر بن محمد با همین عنوان و بدون مشخصه ذکر شده است، دو احتمال دارد. ممکن است حسن بن موسی در سند روایت قبلی، جعفر بن محمد بن حکیم ( با مشخصه‌ی بن حکیم) بیان کرده باشد و در سند بعدی به اعتماد سند قبلی، جعفر بن محمد ( بدون مشخصه) تعبیر کرده باشد و نقل این روایت به تنهایی و جدای از روایت قبلی در کتب حدیثی موجب مشترک شدن این عنوان شده است. همچنین ممکن است به اعتبار این که در میان اساتیدش فقط یک نفر با نام جعفر بن محمد وجود داشته است، مشخصه‌ی او را ذکر نکرده است.

البته از راه مروی عنه هم در بعضی موارد می توان راوی مشترک را متمایز کرد؛ به شرطی که فقط مروی عنه این راوی باشد و معارضی هم نداشته باشد. مثلا در بحث ما، کرّام ( عبدالکریم بن عمرو خثعمی) مروی عنه جعفر بن محمد بن حکیم و جعفر بن سماعه می باشد؛ به همین دلیل کرام نمی تواند قرینه بر تعیین جعفر بن محمد باشد؛ زیرا هر دو از کرام روایت می کنند.

فرض کنید «جعفر بن محمد»ی که از کرام روایت می کند، جعفر بن محمد بن سماعه باشد و با بررسی از طریق راوی، راوی فقط از جعفر بن محمد بن حکیم روایت می کند. در این صورت بین این دو تعارض وجود دارد؛ زیرا بر اساس مروی عنه عنوان مشترک، جعفر بن محمد بن سماعه می باشد و بر اساس راوی، عنوان مشترک، جعفر بن محمد بن حکیم می باشد.

در این موارد به طور متعارف، قرینیت راوی بر قرینیت مروی عنه مقدم است؛ البته در مواردی که عنوان مشترک روایات زیادی از مروی عنه دارد و راوی فقط یک روایت از عنوان مشترک دارد، احتمال وقوع تحریف وجود دارد. اما اگر از جهت تعداد روایت و ... ترجیح خاصی وجود نداشته باشد، قرینیت راوی برای مشخص کردن مراد از عنوان مشترک از قرینیت مروی عنه برای مشخص کردن مراد از عنوان مشترک بیشتر است؛ زیرا راوی این عنوان مشترک را به کار برده است.

4- کلام مرحوم آقای خویی

دلیل مرحوم تستری بر عدم وجود جعفر بن محمد بن سماعه، واقع نشدن او در اسناد می باشد.

مرحوم آقای خویی، جعفر بن محمد بن سماعه را همان جعفر بن سماعه دانسته است و می فرماید: در عنوان جعفر بن سماعه، «نسبت به جد» رخ داده است؛ یعنی پسر محمد می باشد؛ اما جعفر بن سماعه تعبیر شده است. سپس شواهدی را برای این مدعا بیان می کند.

در مورد کلام آقای خویی سوالاتی مطرح می شود که پاسخ به این سوالات می تواند در این بحث موجب رفع ابهامات شود.

اگر نسبت به جد رخ داده است، چرا در هیچ سندی، این نسبت به جد نمایان نشده است؟

حسن بن محمد بن سماعه از برادرش جعفر روایاتی دارد و در هیچ موردی، «عن اخیه جعفر»، «عن اخیه جعفر بن سماعه» ندارد. البته «عن عمّه جعفر بن سماعه» نیز ندارد. چرا در هیچ موردی برای او مشخصه ای ذکر نکرده است که برادرش می باشد؟

به عنوان نمونه حسین بن سعید از برادرش حسن بن سعید روایاتی دارد و تعبیراتی چون «اخیه»، «اخیه حسن»، «الحسن» و ... دارد.

چرا حسن بن محمد بن سماعه در روایت از برادرش، جعفر بن سماعه تعبیر می کند؟ اگر برادرش را جعفر تعبیر می کرد، عادی بود؛ اما تعبیر جعفر بن سماعه نامانوس است.

در جلسه‌ی بعد کلام مرحوم آقای خویی را بیان کرده و پاسخ این سوالات را نیز بیان خواهیم کرد.

 


[1] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج6، ص82.
[2] رجال النجاشی، شیخ النجاشی، ج1، ص119.
[3] قاموس الرجال، التستري، الشيخ محمد تقي، ج2 ص627.
[4] رجال النجاشی، شیخ النجاشی، ج1، ص329.
[5] استبصار، شیخ طوسی، ج4، ص178.
[6] استبصار، شیخ طوسی، ج4، ص179.
[7] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج1، ص180.
[8] قاموس الرجال، التستري، الشيخ محمد تقي، ج2 ص673.
[9] قاموس الرجال، التستري، الشيخ محمد تقي، ج2 ص673.
[10] قاموس الرجال، التستري، الشيخ محمد تقي، ج2 ص670.
[11] جامع الرواة، الأردبيلى، محمد علي، ج1، ص159.
[12] تهذیب الاحکام، شیخ طوسی، ج9، ص339.
[13] الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، ج1، ص180.
[14] کامل الزیارات، ابن قولویه القمی، ج1، ص247.
[15] الأمالي( للصدوق)، النص، ص493.