99/03/18
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: عدهی وطی به شبهه /مسالهی یازدهم تکملهی عروه /اقوال فقها در عده
خلاصهی مباحث گذشته:
بحث در مسالهی یازدهم تکملهی عروه و عدهی وطی به شبهه بود. روایاتی را که عده را در وطی به شبهه اثبات می کردند، بررسی می کردیم.
سعد عن محمّد بن عيسى عن صفوان عن جميل عن ابن بكير عن أبي العبّاس عن أبي عبد اللّه عليه السلام في المرأة تتزوّج في عدّتها قال يفرّق بينهما وتعتدّ عدّةً واحدةً منهما جميعا[1] [2]
وتعتدّ عدّةً واحدةً منهما جميعا به این معناست که وطی به شبهه هم عده دارد.
در جامع احادیث الشیعه در ذیل این روایت چنین آمده است:
في رواية جميل بن درّاج في المرأة تتزوّج (و ذكر مثله و زاد فان جاءت بولد لستة اشهر او اکثر فهو للاخیر و ان جاءت بولد فی اقل من ستة اشهر فهو للاول).
ظاهرا اشتباهی رخ داده است؛ عبارت «في رواية جميل بن درّاج ...» هم ذیل این روایت آمده است و هم در دو روایت بعد از این روایت آمده است؛ در حالی که ذیل این روایت نباید بیان می شد.
أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهما السلام فِي امْرَأَةٍ تَزَوَّجَتْ قَبْلَ أَنْ تَنْقَضِيَ عِدَّتُهَا قَالَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا وَ تَعْتَدُّ عِدَّةً وَاحِدَةً مِنْهُمَا جَمِيعاً.[3]
رَوَى ذَلِكَ مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ حَدِيدٍ عَنْ جَمِيلٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ عَنْ أَحَدِهِمَا علیهما السلام فِي الْمَرْأَةِ تَزَوَّجُ فِي عِدَّتِهَا قَالَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُمَا وَ تَعْتَدُّ عِدَّةً وَاحِدَةً مِنْهُمَا جَمِيعاً وَ إِنْ جَاءَتْ بِوَلَدٍ لِسِتَّةِ أَشْهُرٍ أَوْ أَكْثَرَ فَهُوَ لِلْأَخِيرِ وَ إِنْ جَاءَتْ بِوَلَدٍ لِأَقَلَّ مِنْ سِتَّةِ أَشْهُرٍ فَهُوَ لِلْأَوَّلِ.[4]
این روایت در دو جای تهذیب وارد شده است؛ در یک مورد جمیل بن صالح است و در مورد دیگر جمیل می باشد.
در مواردی مرحوم صدوق عبارت «فی روایة ...» آورده است؛ مثلا در روایت مورد بحث ما «فی روایة جمیل» می باشد؛ چنین تعبیری به این اعتبار است که مرحوم صدوق قسمتی از روایت را آورده است یا این که در سند روایت ارسال وجود دارد که مرحوم صدوق چنین تعبیری می آورد؛ یعنی اگر مرحوم صدوق روایت را معتبر هم بداند به اعتبار سند روایت نمی باشد؛ بلکه به خاطر قرائن دیگر می باشد.
اگر در مورد روایات شیخ صدوق با توجه به این که در ابتدای فقیه فرموده است که به همهی روایات این کتاب فتوا می دهم و در دوران امر بین حدس و حس، حمل بر حس شود و روایاتش معتبر شمرده شود، در مورد روایاتی که با عبارت «فی روایة ...» آمده است نمی توان این بیان را پذیرفت.
در طبقهی مشایخ محمد بن احمد بن یحیی دو نفر معروف به احمد بن محمد هستند. یکی احمد بن محمد بن عیسی الاشعری و دیگری احمد بن محمد بن خالد برقی که در بسیاری از موارد به عنوان احمد بن ابی عبدالله برقی از او یاد می شود.
با توجه به تحقیقاتی که انجام شد به این نتیجه رسیدیم که در روایات محمد بن یحیی العطار، محمد بن علی بن محبوب، عبدالله جعفر حمیری، محمد بن حسن صفار، سعد بن عبدالله اشعری و احمد بن ادریس اشعری، «احمد بن محمد» به احمد بن محمد بن عیسی منصرف است. همچنین تعبیر «ابی جعفر» از این افراد، احمد بن محمد بن عیسی می باشد. اطلاق احمد بن محمد در مورد برقی در کلام این افراد نادر می باشد.
در کلام محمد بن احمد بن یحیی، مراد از «احمد بن محمد»، مردد بین احمد بن محمد بن عیسی الاشعری و احمد بن محمد بن خالد برقی است. اما در جایی که تعبیر «ابی جعفر» می آورد، مرادش احمد بن محمد بن خالد برقی است.
تفاوت تعبیر محمد بن احمد بن یحیی با آن شش نفر ( محمد بن یحیی العطار، محمد بن علی بن محبوب، عبدالله جعفر حمیری، محمد بن حسن صفار، سعد بن عبدالله اشعری و احمد بن ادریس اشعری) به این دلیل است که آن شش نفر به نحلهی صحیح نگاران علمای قم وابسته اند.
نحلهی صحیح نگار، روایات صحیح را گردآوری می کنند. فرد شاخص این نحله احمد بن محمد بن عیسی می باشد و گرایش اصلی او گرایش فقهی می باشد.
نحلهی دیگر صحیح نگار نیستند و اهل توسعه می باشند. از افراد شاخص این نحله احمد بن محمد بن خالد برقی می باشد. عنوان ابواب محاسن او هم فقهی نیست؛ گرایش اصلی این نحله فقهی نیست و مقید نیستند که حتما از افراد ثقه نقل کنند. ابن غضائری در مورد احمد بن محمد بن خالد برقی چنین تعبیری دارد: «فإنّه كان لا يبالي عمّن يأخذ، على طريقة أهل الأخبار» منظور از اهل الاخبار، مورخین هستند.
محمد بن احمد بن یحیی هم به گرایش مورخین وابسته است. البته احمد بن محمد بن یحیی همان طور که از احمد بن محمد بن خالد برقی زیاد روایت می کند، از احمد بن محمد بن عیسی هم روایات زیادی دارد؛ همین باعث می شود که احمد بن محمد در کلام او مردد باشد. ظاهرا احمد بن محمد را با اعتماد به سندهای قبلی به کار می برده است و از آن جا که روایات احمد بن محمد که در منابع موجود از طریق محمد بن احمد بن یحیی نقل شده است به ترتیب واقعی آن نمی باشد، مشخص نیست که احمد بن محمد را به اعتبار کدام سند قبلی بیان کرده است. اما مراد از «ابی جعفر» در کلام محمد بن احمد بن یحیی، احمد بن محمد بن خالد است.
در سندی در تهذیب چنین آمده است: «مُحَمَّدُ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ يَحْيَى عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ النَّحْوِيِ عَنْ أَبِي الْجَوْزَاء ...»[5]
مراد از ابی جعفر النحوی، احمد بن محمد بن خالد برقی است که ظاهرا نحوی بوده است؛ به همین دلیل در شرح حالش گفته شده است: «تأدب علیه» که مراد از تأدّب، «نحو» آموختن می باشد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ بُكَيْرٍ وَ عَلِيِّ بْنِ رِئَابٍ عَنْ زُرَارَةَ بْنِ أَعْيَنَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ بِالْعِرَاقِ امْرَأَةً ثُمَّ خَرَجَ إِلَى الشَّامِ فَتَزَوَّجَ امْرَأَةً أُخْرَى فَإِذَا هِيَ أُخْتُ امْرَأَةٍ الَّتِي بِالْعِرَاقِ قَالَ يُفَرَّقُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ الَّتِي تَزَوَّجَهَا بِالشَّامِ وَ لَا يَقْرَبُ الْمَرْأَةَ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّةُ الشَّامِيَّةِ قُلْتُ فَإِنْ تَزَوَّجَ امْرَأَةً ثُمَّ تَزَوَّجَ أُمَّهَا وَ هُوَ لَا يَعْلَمُ أَنَّهَا أُمُّهَا قَالَ قَدْ وَضَعَ اللَّهُ عَنْهُ جَهَالَتَهُ بِذَلِكَ ثُمَّ قَالَ إِذَا عَلِمَ أَنَّهَا أُمُّهَا فَلَا يَقْرَبْهَا وَ لَا يَقْرَبِ الِابْنَةَ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّةُ الْأُمِّ مِنْهُ فَإِذَا انْقَضَتْ عِدَّةُ الْأُمِّ حَلَّ لَهُ نِكَاحُ الِابْنَةِ قُلْتُ فَإِنْ جَاءَتِ الْأُمُّ بِوَلَدٍ قَالَ هُوَ وَلَدُهُ وَ يَكُونُ ابْنَهُ وَ أَخَا امْرَأَتِهِ.[6] [7]
وَ لَا يَقْرَبُ الْمَرْأَةَ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّةُ الشَّامِيَّةِ و همچنین وَ لَا يَقْرَبِ الِابْنَةَ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّةُ الْأُمِّ مِنْهُ بیان گر این است که وطی به شبهه عده دارد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ عَنْ بُرَيْدٍ الْعِجْلِيِّ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام- عَنْ رَجُلٍ تَزَوَّجَ امْرَأَةً فَزَفَّتْهَا إِلَيْهِ أُخْتُهَا وَ كَانَتْ أَكْبَرَ مِنْهَا فَأَدْخَلَتْ مَنْزِلَ زَوْجِهَا لَيْلًا فَعَمَدَتْ إِلَى ثِيَابِ امْرَأَتِهِ فَنَزَعَتْهَا مِنْهَا وَ لَبِسَتْهَا ثُمَّ قَعَدَتْ فِي حَجَلَةِ أُخْتِهَا وَ نَحَّتِ امْرَأَتَهُ وَ أَطْفَتِ الْمِصْبَاحَ وَ اسْتَحْيَتِ الْجَارِيَةُ أَنْ تَتَكَلَّمَ فَدَخَلَ الزَّوْجُ الْحَجَلَةَ فَوَاقَعَهَا وَ هُوَ يَظُنُّ أَنَّهَا امْرَأَتُهُ الَّتِي تَزَوَّجَهَا فَلَمَّا أَصْبَحَ الرَّجُلُ قَامَتْ إِلَيْهِ امْرَأَتُهُ فَقَالَتْ لَهُ أَنَا امْرَأَتُكَ فُلَانَةُ الَّتِي تَزَوَّجْتَ وَ إِنَّ أُخْتِي مَكَرَتْ بِي فَأَخَذَتْ ثِيَابِي فَلَبِسَتْهَا وَ قَعَدَتْ فِي الْحَجَلَةِ وَ نَحَّتْنِي فَنَظَرَ الرَّجُلُ فِي ذَلِكَ فَوَجَدَ كَمَا ذَكَرَتْ فَقَالَ أَرَى أَنْ لَا مَهْرَ لِلَّتِي دَلَّسَتْ نَفْسَهَا وَ أَرَى عَلَيْهَا الْحَدَّ لِمَا فَعَلَتْ حَدَّ الزَّانِي غَيْرَ مُحْصَنٍ وَ لَا يَقْرَبِ الزَّوْجُ امْرَأَتَهُ الَّتِي تَزَوَّجَ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّةُ الَّتِي دَلَّسَتْ نَفْسَهَا فَإِذَا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا ضَمَّ إِلَيْهِ امْرَأَتَهُ.[8] [9]
وَ لَا يَقْرَبِ الزَّوْجُ امْرَأَتَهُ الَّتِي تَزَوَّجَ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّةُ الَّتِي دَلَّسَتْ نَفْسَهَا فَإِذَا انْقَضَتْ عِدَّتُهَا ضَمَّ إِلَيْهِ امْرَأَتَهُ عده را در صورتی که مرد شبهه دارد، ثابت می کند.
مُحَمَّدٌ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ الْعَلَاءِ وَ أَبِي أَيُّوبَ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیهما السلام قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ رَجُلَيْنِ شَهِدَا عَلَى رَجُلٍ غَائِبٍ عِنْدَ امْرَأَةٍ أَنَّهُ طَلَّقَهَا فَاعْتَدَّتِ الْمَرْأَةُ وَ تَزَوَّجَتْ ثُمَّ إِنَّ الزَّوْجَ الْغَائِبَ قَدِمَ فَزَعَمَ أَنَّهُ لَمْ يُطَلِّقْهَا وَ أَكْذَبَ نَفْسَهُ أَحَدُ الشَّاهِدَيْنِ فَقَالَ لَا سَبِيلَ لِلْأَخِيرِ عَلَيْهَا وَ يُؤْخَذُ الصَّدَاقُ مِنَ الَّذِي شَهِدَ فَيُرَدُّ عَلَى الْأَخِيرِ وَ الْأَوَّلُ أَمْلَكُ بِهَا وَ تَعْتَدُّ مِنَ الْأَخِيرِ وَ لَا يَقْرَبْهَا الْأَوَّلُ حَتَّى تَنْقَضِيَ عِدَّتُهَا.[10] [11]
منظور از محمد، محمد بن یحیی العطار است.
منظور از احمد بن محمد، احمد بن محمد بن عیسی می باشد.
مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ الْحَكَمِ عَنْ مُوسَى بْنِ بَكْرٍ عَنْ زُرَارَةَ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنِ امْرَأَةٍ نُعِيَ إِلَيْهَا زَوْجُهَا فَاعْتَدَّتْ وَ تَزَوَّجَتْ فَجَاءَ زَوْجُهَا الْأَوَّلُ فَفَارَقَهَا وَ فَارَقَهَا الْآخَرُ كَمْ تَعْتَدُّ لِلنَّاسِ قَالَ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ وَ إِنَّمَا يُسْتَبْرَأُ رَحِمُهَا بِثَلَاثَةِ قُرُوءٍ تُحِلُّهَا لِلنَّاسِ كُلِّهِمْ قَالَ زُرَارَةُ وَ ذَلِكَ أَنَّ أُنَاساً قَالُوا تَعْتَدُّ عِدَّتَيْنِ مِنْ كُلِ وَاحِدٍ عِدَّةً فَأَبَى ذَلِكَ أَبُو جَعْفَرٍ علیه السلام قَالَ تَعْتَدُّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ فَتَحِلُّ لِلرِّجَال [12]
از این روایت استفاده می شود که وطی به شبهه عده دارد و با عدهی طلاق تداخل می کند.
عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ مَرَّارٍ عَنْ يُونُسَ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِهِ فِي امْرَأَةٍ نُعِيَ إِلَيْهَا زَوْجُهَا فَتَزَوَّجَتْ ثُمَّ قَدِمَ زَوْجُهَا الْأَوَّلُ فَطَلَّقَهَا وَ طَلَّقَهَا الْآخَرُ قَالَ فَقَالَ إِبْرَاهِيمُ النَّخَعِيُّ عَلَيْهَا أَنْ تَعْتَدَّ عِدَّتَيْنِ فَحَمَلَهَا زُرَارَةُ إِلَى أَبِي جَعْفَرٍ علیهما السلام فَقَالَ عَلَيْهَا عِدَّةٌ وَاحِدَةٌ.[13]
ابراهیم نخعی از فقهای عامه می باشد.
طَلَّقَهَا الْآخَرُ یعنی او را ترک کرد.
در این روایت هم اصل وجوب عده در وطی به شبهه مسلم است و سوال از تداخل یا عدم تداخل دو عده می باشد.
چند مطلب را باید در روایات بررسی کرد.
یکی این که آیا وطی زانی موجب عده می شود؟
دیگر این که آیا عدهی وطی به شبهه به احترام ماء الرجل می باشد؟[14]
بعضی با توجه به «الولد للفراش و للعاهر الحجر» استدلال کرده اند که عاهر عده ندارد. در حالی که از این روایت عده نداشتن عاهر استفاده نمی شود؛ بلکه لام در این روایت، لام تمسخر است و بیان می کند که چیزی نصیب عاهر نمی شود.