97/07/23
بسم الله الرحمن الرحیم
موضوع: آیات 1-7 سوره طلاق /بررسی آیات /کتاب العده
خلاصه مباحث:
در ذیل فقره «الا ان یأتین بفاحشه مبینه» دو روایت ذکر شد. در جلسه گذشته این دو روایت از جهت سندی مورد بررسی قرار گرفت. از افراد واقع در سند روایت محمد بن مسلم ، «حسین بن احمد» بود. در کتب رجالی امامیه، حال او بیان نشده است اما بعض کتب اهل سنت شرح حال او بیان کردهاند. استاد معظم در این جلسه به این پرسش پاسخ خواهند داد که آیا فردی که نام او در کتب اهل سنت ذکر شده، با فردی که در روایات امامیه وجود دارد، اتحاد دارند یا نه؟ با توجه به اطلاعاتی که استاد معظم بیان خواهند نمود، اتحاد آنها اثبات میگردد.
اتحاد حسین بن احمد مالکی و حسین بن احمد بن عبدالله بن وهب مالکی
در جلسه گذشته در مورد حسین بن احمد مالکی سخن گفتیم. در رابطه با او دو بحث وجود دارد 1- مذهب او چیست؟ 2- آیا او ثقه است؟ نسبت به مذهب او بیان کردیم که با توجه به روایات ما، امامی بودن او استفاده میشود اما با توجه به تعبیر تاریخ البغداد (ما علمت من حاله الا خیرا) که به رافضی یا شیعه بودن او اشاره نشده است، تشخیص مذهب او دشوار میشود هر چند با توجه به مجموع قرائن به نظر ما امامی بودن او مظنون است. برخی دوستان سوال کردند که به چه دلیلی حسین بن احمد مالکی که در روایات ما وجود دارد، همان حسین بن احمد مالکی موجود در تاریخ بغداد است؟ جواب این مسئله پیچیده نیست و واضح است لکن بنده برای تبیین روش کاری خود، توضیح بیشتری در این رابطه بیان میکنم.
طبقه حسین بن احمداولین راه برای اینکه بدانیم حسین بن احمد مالکی موجود در روایات ما همان حسین بن احمد بن عبد الله بن وهب مالکی موجود در تاریخ بغداد است یا نه، بررسی طبقه آنهاست. نه در کتب ما و نه در تاریخ بغداد تاریخ ولادت و وفات او ثبت نشده است. لکن مشایخ و راویان او هم در منابع اهل تسنن و هم در منابع ما وجود دارد (مشایخی که در کتب اهل سنت برای او ذکر شده با مشایخی که در کتب ما ذکر شده است تفاوت دارد) که با توجه به آن میتوان تاریخ تقریبی وفات او را به دست آورد. در اسناد روایات شیعه یکی از کسانی که از حسین بن احمد نقل روایت میکند، محمد بن همام، متوفی 336 است. از آنجا که فاصله بین استاد و شاگرد، تقریبا 30 تا 40 سال در نظر گرفته میشود، زمان توفّی حسین بن احمد تقریبا همان 290 تا 300 خواهد بود. از اساتید حسین بن احمد، احمد بن هلیل (هلال) کرخی است. احمد بن هلال کرخی متوفی 267 است که با در نظر گرفتن فاصله زمانی استاد و شاگرد، زمان توفّی حسین بن احمد، باز هم حدود 290 تا 300 خواهد بود. با استخراج تاریخ وفات استاید و شاگردان حسین بن احمد، میتوان تاریخ دقیقتری را نسبت به زمان توفی او بیان کرد لکن ما به این مقدار بسنده کرده، به تاریخ وفاتی که در تاریخ اسلام ذهبی آمده اکتفاء میکنیم و او را جزو متوفقیان 290 تا 300 تلقی مینماییم.
مکان زندگی حسین بن احمدمرحله دیگر اثبات اتحاد این دو این است که بدانیم حسین بن احمد، اهل کدام شهر است و با کدام شهرها ارتباط دارد. تاریخ بغداد نشانگر این است که او در بغداد بوده و یا به بغداد وارد شده است. همچنین بر اساس روایات ما او با بغداد ارتباط بسیاری دارد؛ مثلا شاگردان او از قبیل محمد بن همام، ابوطالب عبید الله بن احمد انباری و اساتید او از قبیل محمد بن عیسی بن عبید یقطینی[1] و احمد بن هلال الکرخی[2] ساکن بغداد بودهاند. بنابراین این دو، از جهت مکان نیز کاملا با یکدیگر سازگاری و تناسب دارند.
قرائنی دیگر بر اتحادبنده در ضمن مطالعه با فردی به نام حسن بن احمد مالکی[3] برخورد کردم. از این رو مناسب دیدم که برای بررسی مطلب، احمد مالکی را جستجو نمایم. با جستجوی این واژه به عبارتی از طبرسیعلیهماالسلام در اعلام الوری برخورد کردم که او از مقتضب الاثر ابن عیاش چنین نقل کرده بود: «حدّثني أبو طالب عبد الله بن أحمد بن يعقوب[4] قال : حدّثنا الحسين بن أحمد المالكيّ الأسديّ ...» در این نقل به نام حسین بن احمد، کلمه «الاسدی» اضافه شده است. در تاریخ بغداد نیز کلمه «اسدی» وجود داشت. در تاریخ مدینه دمشق، کلمه «الآمدی» اضافه شده است که به نظر میرسد یکی از این دو کلمه تصحیف کلمه دیگر است. البته به نظر میرسد کلمه «الآمدی» صحیح است؛ زیرا مهمترین قانون باب تحریفات این است که روند تحریف تبدیل نامأنوس به مأنوس است؛ یعنی ذهن انسان با عبارتهای نامأنوس انس ندارد به صورت ناخودآگاه آن را به مأنوس تبدیل میکند. در مقالهای نوشته بود در علم چشم پزشکی ثابت شده که متنی که انسان آن را میخواند تنها 60 – 70 درصد آن در شبکیه چشم منعکس میشود و بقیه آن بر اساس مأنوسات پر میشود. از این رو انسان عبارتهایی را که میخواند، تصویر آن به وسیله ذهنیات انسان پر میشود[5] . بنابراین اگر از متنی دو نسخه وجود داشته باشد که یکی از آنها نامأنوس و دیگری مأنوس باشد، به صورت طبیعی نسخه نامأنوس اصیل خواهد بود؛ زیرا تبدیل نامأنوس به مأنوس طبیعی است اما تبدیل مأنوس به نامأنوس طبیعی نیست[6] . بنده این قاعده را در چاپ جدید اصول الرجال اضافه کردهام. در ما نحن فیه عرض میکنیم: اسدی طایفه معروفی است و افراد زیادی با این نام شناخته میشوند از این رو طبیعی است که کلمه غیر مشهور «آمدی» به کلمه مشهور و معروف «اسدی» تبدیل شود.
با توجه به این کلمه (الاسدی یا الآمدی) اتحاد این دو بسیار تقویت میشود.
عبید الله بن احمد انباری روایتهایی را از حسین بن احمد نقل کرده است که در ادامه به برخی از اینها اشاره میکنیم:
حدثنا عبيد الله بن أحمد الأنباري قال: حدثنا الحسن بن أحمد المالكي...[7]
علی القاعده مراد از الحسن بن احمد، همان الحسین بن احمد است.
محمد بن الفرج الرخجي روى عن أبي الحسن موسى7. له كتاب مسائل. أخبرنا أحمد بن عبد الواحد قال: حدثنا عبيد الله بن أحمد قال: حدثنا الحسين بن أحمد المالكي قال: قرأ على أحمد بن هلال مسائل محمد بن الفرج.
بنده در ادامه جستجو نام حسین بن احمد را یکبار همراه با نام محمد بن عیسی بن عبید و بار دیگر همراه با نام احمد بن هلال (که هر دو مروی عنه حسین بن احمد هستند) در برنامه نور جستجو کردم. در کتاب تأویل الآیات روایات بسیاری از حسین بن احمد از محمد بن عیسی بن عبید نقل شده است. از جمله روایاتی که ما پیدا کردیم، روایت امالی طوسیعلیهماالسلام بود. آن روایت چنین است: «أبي المفضل ، قال : حدثنا الحسين بن أحمد ابن عبد الله بن وهب بن عبد العزيز أبو علي الآمدي ، قال : حدثنا محمد بن عيسى بن عبيد اليقطيني»[8]
به روایت دیگری در کتاب امالی شیخ طوسیعلیهماالسلام دست یافتیم. روایت چنین بود: «أبي المفضل قال : حدثنا الحسين بن أحمد ابن عبد الله بن وهب أبو علي المالكي ، قال : حدثنا أحمد بن هلال الكرخي[9] ». تمام مشخصات او در کتاب امالی شیخعلیهماالسلام با مشخصات او در تایخ بغداد تطابق دارد البته تعبیر «بن عبد العزیز» که در روایت قبل بیان شده بود، در تاریخ بغداد نیامده است.
به روایتی دیگری دست یافتیم که در کتاب نجاشی ذکر شده است. روایت چنین است: «حدثنا أحمد بن محمد بن سعيد قال: حدثنا الحسين بن أحمد بن عبد الله بن وهب المالكي قال: حدثنا أحمد بن هلال[10] ».
به تناسب به نکتهای اشاره میکنیم: در روایتی نام احمد بن هلال به صورت احمد بن هلیل ثبت شده است: «قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ هَمَّامٍ قَالَ حَدَّثَنَا الْحُسَيْنُ بْنُ أَحْمَدَ الْمَالِكِيُّ قَالَ قُلْتُ لِأَحْمَدَ بْنِ هُلَيْلٍ الْكَرْخِيِّ أَخْبِرْنِي عَمَّا يُقَالُ فِي مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ مِنْ أَمْرِ الْغُلُوِّ فَقَالَ مَعَاذَ اللَّهِ هُوَ وَ اللَّهِ عَلَّمَنِي الطَّهُورَ وَ حَبْسَ الْعِيَالِ[11] وَ كَانَ مُتَقَشِّفاً مُتَعَبِّداً »[12] . در حاشیه کتاب نشوار المحاضره نوشته قاضی تنوخی گفتهاند: هلیل لهجه بغدادی است[13] کما اینکه کلمه مالک به لهجه عراقی، ملیک خوانده میشود. در جستجوی ما برخی از روایات دیده شد که حسین بن احمد از احمد بن هلیل نقل کرده بود. اینکه در این روایت از غلوّ محمد بن سنان سوال شده، فضای شیعیانه مکالمه را نشان میدهد. از این رو همانطور که گفتیم ما به شیعه بودن حسین بن احمد، متمایل هستیم.
نظر استاد در مسئلهبا توجه به مجموع مطالبی که بیان شد، روشن میشود که حسین بن احمد مالکی که در روایات ما وجود دارد، همان حسین بن احمد بن عبد الله بن وهب است که در کتاب تاریخ بغداد وجود دارد.
تنها بحثی که در مقام باقی میماند پاسخ به این پرسش است که آیا حسین بن احمد مالکی با حسن بن احمد مالکی که علی بن بابویه از او نقل روایت کرده و از اصحاب ابی محمد العسکری7 است، متحد میباشد یا نه؟ این مسئله در جلسه آینده بررسی خواهد شد.